< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1402/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الخمس/خمس ارباح مکاسب و فوائد /بررسی اقوال در نحوه تعلق خمس

 

بحث به این جا رسید که نحو تعلق خمس به ارباح و فوائد و دیگر موارد خمس ، چگونه هست؟ فرمودند که الخمس به جمیع انواعه ای متعلق به عین می باشد نه به ذمه . بعد عرض شد که اگر به عین متعلق باشد ، 5 قول در آن مطرح است : 1- به نحو ملکیت علی سبیل الاشاعه 2- به نحو ملکیت علی سبیل الشرکت در مالیت 3- به نحو ملکیت علی سبیل کلی فی المعین 4- به نحو حق علی سبیل حق الرهانة 5- به نحو حق علی سبیل حق الجنایة.

عرض شد که وجوه و ادله قوی ای بر وجه اول (اشاعه) اقامه شده است که چند وجه را در گذشته بیان کردیم . عمده وجوه آن گذشت ولی چند وجه دیگر هم هست که بیان می شود و بعد وارد اشکالات این وجه می شویم .

وجه پنجم بر اشاعه :

ادله هایی هست که همه اموال مال خداست و یک مقدار خداوند تفضل کرده و به بندگانش داده است ولی ما بقی مال خداست و این شخص باید اثبات مالکیت داشته باشند نه ارباب خمس اثبات مالکیت بکنند . به این دو آیه کریمه استدلال کرده اند :

بیان آیه : ﴿وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذي آتاكُم﴾‌ . نور/33 . اموال مال خداست و این ها ملکیت بالعرض دارند. ﴿وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ﴾ الحديد : 7 . انفاق کنید از آن چیزی که خداوند شما را خلیفه و جانشین قرار داده است . یعنی مال ، مال شما نیست و شما فقط جانشین مالک اصلی هستید و صاحب اصلی خداوند متعال است .

اشکال : ظاهراً این بیان درست نیست ؛چون اضافه مالکیت به خداوند اضافه مالکیت اعتباری نیست و در این جا مالکیت تکوینی هست و لذا این آیات مالکیت اعتباری را اثبات نمی کند و مربوط به مالکیت تکوینی هست که همه وجود مخلوق وابسته ذات حق تعای هست و از هر جهت ملک او هست و لذا عبد او باید بود .

از روایت هم بر این که اصل مالکیت برای خدا هست ، استدلال کرده اند . این روایات ظهور در مالکیت اعتباری دارد .

روایت : حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِيلَ كَرَى (أی : حفر) بِرِجْلِهِ خَمْسَةَ أَنْهَارٍ وَ لِسَانُ الْمَاءِ يَتْبَعُهُ الْفُرَاتُ وَ الدِّجْلَةُ وَ نِيلُ مِصْرَ وَ مِهْرَانُ وَ نَهْرُ بَلْخٍ فَمَا سَقَتْ أَوْ سُقِيَ مِنْهَا فَلِلْإِمَامِ وَ الْبَحْرُ الْمُطِيفُ بِالدُّنْيَا (شاید مراد از بحری طواف می کند، اقیانوس کبیر غیر از اطلس باشد).[1] پس هر چه از این رود ها آب برداشت بکنند ، مالکیت برای امام است .

روایت : مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‌، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ: ...... يَا أَبَا سَيَّارٍ، إِنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لَنَا؛ فَمَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا مِنْ شَيْ‌ءٍ فَهُوَ لَنَا». [2]

روایت :

قسم اول فیء : .....وَ الْفَيْ‌ءُ يُقْسَمُ قِسْمَيْنِ فَمِنْهُ مَا هُوَ خَاصٌّ لِلْإِمَامِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي سُورَةِ الْحَشْرِ- ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‌ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ هِيَ الْبِلَادُ الَّتِي لَا يُوجِفُ عَلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ ، (قسم دوم فیء) وَ الضَّرْبُ الْآخَرُ مَا رَجَعَ إِلَيْهِمْ مِمَّا غَصَبُوا عَلَيْهِ فِي الْأَصْلِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً فَكَانَتِ الدُّنْيَا بِأَسْرِهَا لِآدَمَ ع إِذْ كَانَ خَلِيفَةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ ثُمَّ هِيَ لِلْمُصْطَفَيْنَ الَّذِينَ اصْطَفَاهُمْ وَ عَصَمَهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْخُلَفَاءَ فِي الْأَرْضِ فَلَمَّا غَصَبَهُمُ الظَّلَمَةُ عَلَى الْحَقِّ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ وَ حَصَلَ ذَلِكَ فِي أَيْدِي الْكُفَّارِ صَارَ فِي أَيْدِيهِمْ عَلَى سَبِيلِ الْغَصْبِ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى رَسُولَهُ مُحَمَّداً ص فَرَجَعَ لَهُ وَ لِأَوْصِيَائِهِ فَمَا كَانُوا غُصِبُوا عَلَيْهِ أَخَذُوهُ مِنْهُمْ بِالسَّيْفِ فَصَارَ ذَلِكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ بِهِ أَيْ مِمَّا أَرْجَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْفَيْ‌ءَ هُوَ الرَّاجِعُ قَوْلُهُ تَعَالَى- لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ أَيْ رَجَعُوا مِنَ الْإِيلَاءِ إِلَى الْمُنَاكَحَةِ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‌ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ أَيْ تَرْجِعَ وَ يُقَالُ لِوَقْتِ الصَّلَاةِ فَإِذَا فَاءَ الْفَيْ‌ءُ أَيْ رَجَعَ الْفَيْ‌ءُ فَصَلُّوا .... [3] .

نکته : کلمه فیء و غنیمت گاهی به یک معنا استعمال می شوند و گاهی هم تفاوت دارند . در آن مواردی که بدون جنگ و با صلح چیزی را به دست آورده باشند ، فیء می گویند و در جایی که با جنگ ،چیزی را به دست آورده باشند ، غنیمت گفته می شود . گاهی هم این دو کلمه به یک معنا استفاده می شود. فیء بنا به هر دو قسمش چه با خیل و رکاب باشد و چه با صلح باشد ، مربوط به امام علیه السلام است. پس وقتی امام ع در جنگ ها ، غنیمتی به دست می آورد ، در حقیقت امام ع مال خودشان را از غاصبین می گیرد و چهار پنجم آن را به افراد دیگر می دهد . پس طبق این حدیث ، فهمیده شد که خمس اموال امام ع هست و دیگران از آن استفاده می کنند .

جواب : آن دسته از روایات صحیحه که خوانده شد ، مربوط به انفال است و انفال محل بحث ما نیست ولی این روایت اخیر که خوانده شد ، سند قوی ندارد و لذا نمی توان به این روایات استناد کرد .

در برخی روایات مانند روایت ابی بصیر ، این جمله بود « وَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَشْتَرِيَ مِنَ الْخُمُسِ شَيْئاً حَتَّى يَصِلَ إِلَيْنَا حَقُّنَا » که این عبارت هم دلیل بر اشاعه خواهد بود .

اشکالات بر قول اشاعه :

اشکال اول : در برخی از روایات به جای «من» که دلالت بر اشاعه و تبعیض دارد یا «فی» که دلالت بر ظرفیت و اشاعه دارد ، در برخی از روایات تعبیر «علی» آمده است و این کلمه ظهور در حقیت دارد .روایاتی که کلمه علی دارد ، دو دسته هستند :

دسته اول : این دسته روایات می گویند که بر خود فرد خمس واجب است که ظهور بیشتری بر حقیّت دارد .

روایت : عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ قَالَ: ..... فَكَتَبَ وَ قَرَأَهُ عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ- عَلَيْهِ الْخُمُسُ بَعْدَ مَئُونَتِهِ وَ مَئُونَةِ عِيَالِهِ وَ بَعْدَ خَرَاجِ السُّلْطَانِ. [4]

روایت : 12588- 10- مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ....عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي دَارِهِ الْبُسْتَانُ فِيهِ الْفَاكِهَةُ يَأْكُلُهُ الْعِيَالُ إِنَّمَا يَبِيعُ مِنْهُ الشَّيْ‌ءَ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ خَمْسِينَ دِرْهَماً هَلْ عَلَيْهِ الْخُمُسُ فَكَتَبَ أَمَّا مَا أُكِلَ فَلَا وَ أَمَّا الْبَيْعُ فَنَعَمْ هُوَ كَسَائِرِ الضِّيَاعِ. [5]

روایت : مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَا سَيِّدِي رَجُلٌ دُفِعَ إِلَيْهِ مَالٌ يَحُجُّ بِهِ هَلْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَالِ حِينَ يَصِيرُ إِلَيْهِ الْخُمُسُ أَوْ عَلَى مَا فَضَلَ فِي يَدِهِ بَعْدَ الْحَجِّ فَكَتَبَ ع لَيْسَ عَلَيْهِ الْخُمُسُ . [6]

دسته دوم : این دسته حرف «علی» بر خود مال وارد شده است که آن هم نسبتاً بر حقیت ظهور دارد .

روایت : روى محمد بن أبي عمير: أن الخمس على خمسة أشياء: الكنوز، و المعادن، و الغوص، و الغنيمة، و نسي ابن أبي عمير الخامسة . [7]

روایت : عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الصُّفْرِ وَ الْحَدِيدِ وَ الرَّصَاصِ فَقَالَ عَلَيْهَا الْخُمُسُ جَمِيعاً. [8]

جواب از روایات :

این روایات اگرچه به حقیت هم سازگاری دارد ولی ظهور در حقیت ندارد . هم با حق سازگار است و هم با ملکیت سازگار است . ملکیت هم اگر باشد ، تعبیر «علی» اشکال ندارد . اگر ارباب خمس مالک باشند ، بر انسان هست که مال دیگری را رد کند و این وجوب خواهد داشت . این وجوب یا منشأش حق است یا منشأ ملک هست . پس این روایات دلیل بر مطلب شما نمی باشد . مضافاً که حرف «علی» در احکام تکلیفیه می آید که آن حکم را به عهده مکلف قرار می دهد مانند ﴿فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين﴾‌. آل‌عمران : 97 . یا این روایت ، قَالَ النَّبِيُّ ص عَلَى الْيَدِ مَا أَخَذَتْ حَتَّى تُؤَدِّيَ ، که در این جا «علی» با ملکیت دیگری سازگاری دارد .

اشکال دوم (مرحوم هاشمی شاهرودی ره) : اگر اشاعه باشد ، لازمه اش حرج و مشکل است و خداوند متعال در دین حرج قرار نداده است . اگر بخواهد در جزء جزء آن مال ارباب خمس شریک باشند معنایش این است که نزدیک این مال نشوید تا زمانی که خمس آن را نداده اید .

جواب :

اولاً اشاعه حرجی نیست و اشاعه یک نحو ملکیتی هست که خیلی هم در عرف رواج دارد ، و خیلی از اموال در دنیا به صورت مشاع هست .

ثانیاً حرج از کجا ناشی می شود ؟ یا از این جا که حق تصرف این شخص از بین می رود ناشی شده است چون در جزء جزءش ، یک پنجمش مال دیگران است و نباید تصرف کند ، که اگر باشد ، این اشکال بر مبنای شما که شرکت در مالیت هستید ، هم وارد است و در شکرت در مالیت هم خودتان اعتراف می کنید که حق تصرف ندارد چون مانند تعلق حق زوجه به هوایی زمین می باشد که ورثه حق تصرف ندارند تا زمانی که حق زوجه را نداده اند. اگر قائل به کلی فی المعین بشویم تا یک پنجم می تواند تصرف کند و بیش از آن حق تصرف ندارد و الا اشکال وارد است. یا منشأ حرج این باشد که اگر اشاعه ای باشد ، باید از خود عین ، خمس را بدهد و اگر شرکت در مالیت باشد می توانن یک مال دیگری یا پول بدهد ، که این اشکال هم جواب دارد که روایاتی داریم و تسالم وجود دارد که قائلین به اشاعه هم می پذیرند که می توانند از اموال دیگر بدهند . پس این اشکال وارد نمی باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo