< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1402/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/خمس ارباح مکاسب و فوائد /تعلق خمس به عین

 

مرحوم سید در مطلع بحث 75 فرمود که « الخمس بجميع أقسامه متعلّق بالعين » خمس با همه اقسامش مانند غنائم جنگی ، غوص ، معدن ، مال حلال مخلوط به حرام ، ارضی مشتراه ذمی و ارباح مکاسب ، به عین تعلق می گیرد نه به ذمه . در این جا استفاده می شود که دو تا وجه است :

یک وجه این است که خمس به عین و اموال خارجی متعلق می شود مثلا کسی که معدنی را استخراج کرد ، خمس در داخل همان معدن های استخراج شده می باشد یا کسی که درآمدی داشته باشد ، خمسش داخل همان مال است .

وجه دیگر این است که خمس به ذمه شخص آمده است .

فرق این دو قول هم این است که بنا به وجه اول ، تصرف در آن عین خارجی جایز نخواهد بود مگر این که خمسش را بدهد . اما بنا به وجه دوم ، خمس به ذمه تعلق گرفته است و ربطی به عین خارجی ندارد و می تواند تصرف کند و یک بدهکاری به عهده اش هست که باید آن را بپردازد .

علاوه بر آن ، در نمائات هم فرق ظاهر می شود که مال چه کسی هست؟ اگر قائل به وجه اول شدیم ، نماءاتش هم یک پنجمش مربوط به ارباب خمس می شود و اگر قائل به وجه دوم شدیم ، همه نماءات مربوط به مال عین می شود . پس این دو قول از یکدیگر جدا هستند .

عرض شد که اخلافی در مسئله نیست و کأنه اجماع هست که خمس به عین تعلق می گیرد مانند زکات . وجوهی که این مطلب را اثبات کند را بیان می کنیم .

وجوه تعلق خمس به عین :

وجه اول : این مسئله متسالم و مما لا خلاف علیه [1] و اجماع است که خمس به عین تعلق می گیرد .

وجه دوم : آیه ، ظهور در این مطلب دارد. ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ﴾ . که یک پنجم همان ما غنمتم را باید خمس بدهد ، ظهور دارد در این که خود عین را باید بدهد . در این آیه خمس به مال / عین/ ما غنمتم ، اضافه شده است . در این آیه نفرموده است که بر عهده ملکف است که به مقدار خمس ، بدهد و بدهکار باشد بلکه فرموده است که یک پنجمش مال ذی القربی و پیامبرص است .

وجه سوم : روایات متعددی هست که حروف جر «فی»، «من»، «علی» آمد است . مثلاً فیه الخمس یعنی در آن مال خمس هست ، یا منه الخمس که در بعض آن مال خمس هست ، یا بر آن مال خمس هست . این سه حرف ظرفیت ، ابتدائیت و استعلاء که بر خود مال وارد شده است ، ظهور دارد که در خود مال خمس هست .

روایت اول : عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَنْبَرِ وَ غَوْصِ اللُّؤْلُؤِ فَقَالَ ع عَلَيْهِ الْخُمُسُ.[2]

روایت دوم : مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يُخْرَجُ مِنَ الْبَحْرِ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْيَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ عَنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ مَا فِيهِ قَالَ إِذَا بَلَغَ ثَمَنُهُ دِينَاراً فَفِيهِ الْخُمُسُ. [3]

روایت سوم : سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُجَاعٍ النَّيْسَابُورِيُ‌ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ ع عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنْ ضَيْعَتِهِ مِنَ الْحِنْطَةِ مِائَةَ كُرٍّ مَا يُزَكَّى فَأُخِذَ مِنْهُ الْعُشْرُ عَشَرَةُ أَكْرَارٍ وَ ذَهَبَ مِنْهُ بِسَبَبِ عِمَارَةِ الضَّيْعَةِ ثَلَاثُونَ كُرّاً وَ بَقِيَ فِي يَدِهِ سِتُّونَ كُرّاً مَا الَّذِي يَجِبُ لَكَ مِنْ ذَلِكَ وَ هَلْ يَجِبُ لِأَصْحَابِهِ مِنْ ذَلِكَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فَوَقَّعَ ع لِي‌ مِنْهُ‌ الْخُمُسُ‌ مِمَّا يَفْضُلُ مِنْ مَئُونَتِهِ.[4]

وجه چهارم : ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ﴾ .از بخش فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ استفاده می شود که لام ظهور در ملکیت دارد و ملکیت هم وقتی کامل نشد و به صورت اعشاری و خمس ، ربع در آمد ، ظهور در ملکیت اشاعه ای در خود آن عین پیدا می کند و خود ابعاض آن عین ، مورد تعلق خمس می باشد .

اشکال :

در مقابل این وجوه بیان شده ممکن است کسی این را مطرح کند که در برخی از روایات هست که خمس بر عهده آن شخص می آید و « علی » بر شخص داخل شده است نه بر مال . هنگامی که بر شخص داخل شد ، بر ذمه ظهورپیدا می کند نه بر عین . مثل این روایت : عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبَ إِلَيْهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ أَقْرَأَنِي عَلِيٌّ كِتَابَ أَبِيكَ فِيمَا أَوْجَبَهُ عَلَى أَصْحَابِ الضِّيَاعِ أَنَّهُ أَوْجَبَ عَلَيْهِمْ نِصْفَ السُّدُسِ بَعْدَ الْمَئُونَةِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى مَنْ لَمْ تَقُمْ ضَيْعَتُهُ بِمَئُونَتِهِ نِصْفُ السُّدُسِ وَ لَا غَيْرُ ذَلِكَ فَاخْتَلَفَ مَنْ قِبَلَنَا فِي ذَلِكَ فَقَالُوا يَجِبُ عَلَى الضِّيَاعِ الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَةِ مَئُونَةِ الضَّيْعَةِ وَ خَرَاجِهَا لَا مَئُونَةِ الرَّجُلِ وَ عِيَالِهِ فَكَتَبَ وَ قَرَأَهُ عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ- عَلَيْهِ الْخُمُسُ بَعْدَ مَئُونَتِهِ وَ مَئُونَةِ عِيَالِهِ وَ بَعْدَ خَرَاجِ السُّلْطَانِ . [5] . عَلَيْهِ الْخُمُسُ ، که علی بر آن شخص وارد شده است که ظهور داردکه خمس در ذمه آن شخص مشغول شده است . نظیر این روایت ، روایات دیگری هم می باشد مانند :

12588- 10- مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ فِي الرَّجُلِ يُهْدِي إِلَيْهِ مَوْلَاهُ وَ الْمُنْقَطِعُ إِلَيْهِ هَدِيَّةً تَبْلُغُ أَلْفَيْ دِرْهَمٍ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ هَلْ عَلَيْهِ فِيهَا الْخُمُسُ فَكَتَبَ ع الْخُمُسُ فِي ذَلِكَ وَ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي دَارِهِ الْبُسْتَانُ فِيهِ الْفَاكِهَةُ يَأْكُلُهُ الْعِيَالُ إِنَّمَا يَبِيعُ مِنْهُ الشَّيْ‌ءَ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ خَمْسِينَ دِرْهَماً هَلْ عَلَيْهِ الْخُمُسُ فَكَتَبَ أَمَّا مَا أُكِلَ فَلَا وَ أَمَّا الْبَيْعُ فَنَعَمْ هُوَ كَسَائِرِ الضِّيَاعِ .[6]

روایت : مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَا سَيِّدِي رَجُلٌ دُفِعَ إِلَيْهِ مَالٌ يَحُجُّ بِهِ هَلْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَالِ حِينَ يَصِيرُ إِلَيْهِ الْخُمُسُ أَوْ عَلَى مَا فَضَلَ فِي يَدِهِ بَعْدَ الْحَجِّ فَكَتَبَ ع لَيْسَ عَلَيْهِ الْخُمُسُ .[7]

پس ما مواردی داریم که حرف جر ، بر آن شخص وارد شده و این ظهور در ذمه دارد.

جواب :

جواب اول : حرف «علی» صدق می کند که بر عین تعلق بگیرد ، یعنی بر عهده این شخص هست که خمسش را بدهد .حالا اینکه گفته شده بر عهده اش هست آیا بر ذمه اش خمس تعلق گرفته است یا خمس بر عین تعلق گرفته است ؟ هر دو صحیح است و صدق علی بر هر دو صحیح است . علی در آن روایات به معنای ذمه نیست .اگر به معنای ذمه بود ، ظهور در ذمه داشت و خمس هم به آن تعلق می گرفت ولی «علی» می تواند برای حکم تکلیفی باشد یعنی حالا که خمس در این جا آمده است ، بر گردن و عهده او هست که خمس را بدهد. مانند این است که به بدهکار گفته شود که بدهی ات را بده که این بیان حکم تکیفی است . یا به غاصب گفته شود که مال غصبی را به صاحبش برگردانی یا آقای امین ، بر شماست که این مال را به صاحبش برگردانید ، اینها معنایش این نیست که امانت الان عین نیست بلکه امانت که عین هست الان در خانه اش هست و باید همان را برگرداند . پس این که عین باشدیا ذمه ، فرق نمی کند که «علی» را در هر دو جا می توان به کار برد و به معنای وجوب تکلیفی هست یعنی از آن عنینی که الان متعلق خمس هست ، یک وجوب تکلیفی ناشی می شود که بر این ملکف هست که آن را اداء بکند .

جواب دوم (جواب نقضی) : حدیث معروف «وَ قَالَ النَّبِيُّ ص عَلَى الْيَدِ مَا أَخَذَتْ حَتَّى تُؤَدِّيَ» می باشد . ید که چیزی را اخذ کرده است ، عین و مال دیگر بوده است ولی گفته می شود که «علی» وارد شده است . پس علی همیشه این طور نیست که دال بر ذمه باشد ، می توان هم دال بر ذمه و هم دال بر وجوب تکلیفی و هم دال بر عهده باشد و عهده اعم از ذمه است . ذمه فقط مال کلی را می گویند مثلا کسی به کسی بدهکار است ولی عهده هم شامل ذمه می شود و هم شامل عین خارجی می شود . فلذا علی به هر دو معنا می آید .

پس از مجموع این بحث ها این را استفاده می کنیم که خمس متعلق به عین است و فرمایش سید ره درست است . حال که به عین تعلق گرفت ، باز در آن، 5 قول مطرح است که 4 قولش قائل و صاحب دارد و یکی از آن معلوم نیست .

اقوال در مسئله تعلق خمس به عین :

قول اول (مشهور و آقای خوئی) : به عین تعلق می گیرد علی نحو الاشاعه ؛ یعنی در تک تک اجزاءش ، یک پنجمش مال ارباب خمس هست و چهار پنجمش مال صاحب مال است . 10 کیلو برنج هست که در هر دانه ای از برنج خمسش مال ارباب خمس هست و مابقی مال صاحبش هست .

قول دوم (شهید صدر ره) : به عین تعلق می گیرد علی نحو شرکت در مالیت : یعنی در مالیت این مال به مقدار یک پنجم ، ارباب خمس شریک است نه در عین . یعنی لازم نیست از خود آن مال ، به ارباب خمس بدهند و می توانند پولش را بدهند .

قول سوم (صاحب عروه ره) : به عین تعلق می گیرد علی نحو کلی فی المعین : یعنی تا یک پنجم مانده از مال ، حق تصرف دارد و وقتی که به یک پنجم رسید باید دست نگه دارد و خمسش را بدهد . کأنه این 10 برنج را کیسه های 2 کیلوای تبدیل شود که یکی از این کیسه ها مال ارباب خمس هست و تا یکی از 2 کیلوی آخر می تواند تصرف کند .

قول چهارم : به عین تعلق گرفته است علی نحو حق الرهانه : مثلاً بدهکار چیزی نزد طلبکار رهن می گذارد و در این جا بدهکار (راهن) آن مال رهنی را نمی تواند بفروشد چون حق طلبکار به آن تعلق گرفته بوده است . پس ملک مال خود بدهکار است ولی حق طلبکار به آن تعلق پیدا کرده است . در این جا هم کل اموال مال صاحب ملک است ولی حق ارباب خمس به آن مال به مقدار خمس تعلق گرفته است .

قول پنجم : به عین تعلق گرفته است علی نحو حق الجنایة : عبد جانی که جنایتی را انجام داده است (کسی را به قتل رسانده است) ، اولیاء مجنیٌ علیه او را قصاص نکرده اند و می توانند او را عبد خودشان قرار بدهند . صاحب این عبد هم می تواند آن را بفروشد ولی ، اولیاء مجنی علیه هر گاه خواستند می توانند آن را عبد خود بگیرند و این حق استرقاق همراه عبد هست . در ما نحن فیه هم این شخص مال را می توان بفروشد اما ارباب خمس هر کجا این مال را پیدا نمودند ، می توانند خمس آن را از هر کسی که باشد ، بگیرند . این قول پنجم قائل ندارد .

ادله قول مشهور : تعلق به عین به نحو اشاعه

دلیل اول : ادعای عدم خلاف در اشاعه .

دلیل دوم : ظهور آیه ؛ ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ﴾ ظهور عرفی در این دارد که یک پنجم همین مال را به صورت اشاعه ای مالک است . اگر کسی بگوید که سه دانگ یک منزلی را مالک هستیم ، یعنی به صورت اشاعه ای مالک آن هستیم. عرف در باب ملکیت ، اشاعه را می فهمد .

دلیل سوم : روایات : در این روایات تصریح به اشاعه شده است که مفصلاً بیان می کنیم .

دلیل چهارم : روایاتی که در آن (فی)،(علی)،(من) آمده است .

1- فَأَمَّا مَا رَوَاهُ- الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ الْخُمُسُ إِلَّا فِي الْغَنَائِمِ خَاصَّةً. [8]

2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَنْزِ كَمْ فِيهِ قَالَ الْخُمُسُ وَ عَنِ الْمَعَادِنِ كَمْ فِيهَا قَالَ الْخُمُسُ وَ كَذَلِكَ الرَّصَاصُ وَ الصُّفْرُ وَ الْحَدِيدُ وَ كُلُّ مَا كَانَ مِنَ الْمَعَادِنِ يُؤْخَذُ مِنْهَا مَا يُؤْخَذُ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ. [9]

3- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَعَادِنِ مَا فِيهَا فَقَالَ كُلُّ مَا كَانَ رِكَازاً فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ قَالَ مَا عَالَجْتَهُ بِمَالِكَ فَفِيهِ مِمَّا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهُ مِنْ حِجَارَتِهِ مُصَفًّى الْخُمُسُ.[10]

4- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ. [11]

ظاهر این روایات که فی ، من ، علی که بر مال داخل شده باشد ، ظهور در اشاعه دارد . الا این که مرحوم حکیم ره اشکالی را مطرح کرده است .

اشکال مرحوم حکیم ره :

فی ظرفیت ، ظرفیت غیر از مظروف است و اگر شما بخواهید این را دال بر اشاعه بدانید ، لازمه اش این است که ظرف با مظروف یکی باشد. خمس مظروف است و ظرف آن مال است و اگر اشاعه باشد ، لازمه اش یکی شدن این ها ست و حال آن که ظاهر «فی» مثل زید فی الدار ، زید که دار نیست و این دو ، فرق می کنند . بر این موارد دال بر عدم اشاعه است و باید بگوئید که حق است و مال ظرف می شود و خمس مظروف می شود .

جواب : خلاصه عرض می کنیم که ظاهراً این اشکال وارد نیست چون ما در موارد استعمال فی ، در خیلی از موارد داریم که ظرف و مظروف از یک جنس هستند و این طور نیست که همه موارد استعمال فی ، از دو شیء باشند مثلاً گفته می شود که دست انسان در بدن هست ، الید فی الجسد ، این معناش این نیست که این دو جدای از هم هستند . پس فی ، همیشه دال بر این نیست که همیشه مظروف غیر از ظرفش باشد .پس فی ، هم در جایی که ظرف و مظروف از هم جدا باشند استعمال می کنند و هم در جایی که علاقه آنها کل و جزء باشد و عیّنیت دارند . پس این اشکال وارد نیست .

 


[1] . این جمله را مرحوم شیخ انصاری در کتاب الخمس خود دارند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo