< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1402/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/زمینی که ذمی از مسلمان می خرد /فروعات مسئله

(مسألة 47): إذا اشترى المسلم من الذمّي أرضاً ثمّ فسخ بإقالة أو بخيار ففي ثبوت الخمس وجه، لكن الأوجه خلافه، حيث إنّ الفسخ ليس معاوضة [1] .

مسلمانی از شخص ذمی زمینی را خرید ولی بحث ما در جایی بود که ذمی از مسلمان زمین بخرد . این مسئله عکس محل بحث ما هست. مسلمان از ذمی زمین خرید ، سپس آن را فسخ کرد چه با اقاله و په با حق خیار مسلمان ، و ذمی هم پول مسلمان را داد و زمینش را پس گرفت ، حالا که زمین را پس گرفته است ، آیا باید خمس بدهد یا خمس بر او واجب نیست؟ ممکن است کسی بگوید که این ذمی باید خمس زمین را بدهد ، اما اوجه این است که بگوئیم که خمس بر این شخص واجب نیست ؛ چون فسخ که معاوضه نیست و ذمی که معاوضه ای با مسلمان نکرده است و زمین خودش را پس گرفته است .

پس وجهی که خمس بر او واجب نیست را مرحوم سید با عبارت « حيث إنّ الفسخ ليس معاوضة » مطرح کرده است . ملکیتی که در اثر معاوضه پیش بیایید ، سبب خمس است و در روایت اذا اشتری الذمی بود یعنی معامله اعم از خرید یا غیر خرید که ذمی مالک بشود خمس دارد ، و در این جا فسخ و اقاله ازاله آن سبب است نه این که سبب جدید باشد .

و ممکن هم هست کسی بگوید که اگر برای ذمی به هر نحوی تجدید ملکیت بشود ، خمس بر او واجب می شود ، ولی اثبات این مطلب سخت است .

پس ظاهر این است که آن ادله این جا را شامل نمی شود و ادله جایی را می گویند که ملکیتی در اثر معاوضه انجام بگیرد ولی در ما نحن فیه زوال مانع است و مانع که فسخ مسلمان بود ، برداشته شد و این شخص ذمی دوباره زمین خودش را مالک شد .

(مسألة 48): من بحكم المسلم بحكم المسلم (فی هذه المسأله (کلام استاد)) [2] .

« من بحكم المسلم » یعنی کودکان و مجانین که به طور عام به حکم مسلم هستند و احکامی که مسلمانان دارند آن ها هم دارند مثلاً طاهر است و معامله مسلمان با او می شود. حالا ذمیّ آمد و از اینها زمین خرید ، این هم به حکم مسلم است در این مسئله و باید خمس آن را بدهد .

(مسألة 49): إذا بِيع خمسُ الأرض الّتي اشتراها الذمّي عليه ، وجب عليه خمس ذلك الخمس الّذي اشتراه و هكذا.[3]

ذمی که زمینی را از مسلمان خرید باید خمس را بدهد و خمس را از او گرفتند . دوباره همان یک پنجم را به او فروختند ، باید خمس آن یک پنجم هم بدهد و بعد آن خمس را دوباره بهش فروختند ، باز دوباره خمس آن یک پنجم را باید بدهد و هکذا .

این بخش هم تمام شد و وارد بخش بعدی می شویم .

السابع: ما يفضل عن مؤنة سنته و مؤنة عياله من أرباح التجارات و من سائر التكسّبات من الصناعات و الزراعات و الإجارات حتّى الخياطة و الكتابة و التجارة و الصيد و حيازة المباحات و أُجرة العبادات الاستيجاريّة من الحجّ و الصوم و الصلاة و الزيارات و تعليم الأطفال و غير ذلك من الأعمال الّتي لها اجرة... [4]

مهم ترین بخش کتاب الخمس ، این بخش است . آن چیزی که از مؤنه سال خودش و مؤنه عیالش زیاد بیاید از سودی که از تجارات به دست آورده است و از سایر کسب هایی مانند صنعت هایی که دارد ، از سودی که از زراعات به دست می آید ، از سود اجاره ، سود خیاطی ، سود کتابت و نویسندگی، از سود تجارت و از سود صیادی و از سود حیازت مباحات (مثلاً از بیابان هیزم جمع می کنند یا از دریا ماهی می گیرند ، از سود عبادات استیجاری مانند حج و صوم و صلاة و زیارت، از سود تعلیم اطفال ، و غیر از این ها که هر کاری باشد که به ازاء آن یک اجرتی داده می شود ، از همه اینها اگر از مؤنه سال خودش و مؤنه عیالش زیاد بیاید ، باید خمسش را بدهد .

بل الأحوط ثبوته في مطلق الفائدة و إن لم تحصل بالاكتساب كالهبة و الهديّة و الجائزة و المال الموصى به‌ و نحوها، بل لا يخلو عن قوّة ، نعم لا خمس في الميراث إلّا في الّذي ملكه من حيث لا يحتسب فلا يترك الاحتياط فيه كما إذا كان له رحم بعيد في بلد آخر لم يكن عالماً به فمات و كان هو الوارث له، [5]

تا این جا مربوط تکسبات است یعنی عنوان عام این ها کسب و شغل می شود ولی از این جا به بعد سید ره ترقی می خواهد بکند ، مثلاً دولت آمد یک یارانه ای داد ، هدیه و هبه ای داد این ها چه می شود ؟ سید می فرماید که خمس در مطلق فایده واجب است ولو کسبی هم در کار نباشد مثلاً یک چیزی به انسان هبه یا هدیه داده بشود ( هبه معنای عامی دارد ولی هدیه در جایی می گویند که برای اکرام و جلب محبت باشد ) یا جایزه باشد مثلاً برای یک شخصی بخاطر تکریمش چیزی را می دهند مانند این که سلاطین که قدرت دارند به مردم جایزه می دهند (یارانه هم داخل این جایزه می شود) ، یا مال موصی به که وصیت کرد که به زید هم مثلاً مقداری از این مال داده بشود ، و نحو اینها که خالی از قوت نیست و خمس بر اینها واجب بشود . پس خمس هم در تکسبات هست و هم در مطلق فوائد می باشد . فلذا خمس مطلق ما یفضل عن المؤنه هست . الا در جایی که استثناء شده باشد .

بله خمس در میراث نیست مگر ارثی باشد که من حیث لا یحتسب آمده باشد مثلاً فکر نمیکرده که خویشاوندی داشته ایم و یک پولی از آن برای ما که تنها وارث او هستیم برسد که این موارد داخل خمس می شود .

و كذا لا يترك في حاصل الوقف الخاصّ بل و كذا في النذور و الأحوط استحباباً ثبوته في عوض الخلع و المهر و مطلق الميراث حتّى المحتسب منه و نحو ذلك. .[6]

پدری برای فرزندانش بوستانی را وقف خاص کرده است این جا هم اگر درآمدی داشت ، خمس دارد . بل در نذر ها هم خمس واجب می شود مثلاً سید هست و برای او نذر می کنند . احتیاط استحبابی هم در این است که در عوض خلع و مهریه هم ، خمس وجود دارد . و احتیاط استحبابی در این است که در میراث محتسب هم ، خمس داده بشود .

پس در دو بخش بحث کنیم یکی در سودهای که از راه تکسبات می آید خمس وجود دارد و دوم اینکه در مطلق فوائد هم خمس وجود دارد . و لذا ان اشاء وارد روایات باب خواهیم شد وروایاتی که شیخ حر عاملی ره ذکر کرده اند را یک یک می خوانیم و سندش را برسی می کنیم وبعد وارد مفاد روایات می شویم که آیا استفاده می کنیم که در مطلق فائده خمس هست یا خیر و فقط در تکسبات خمس وجود دارد؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo