< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1400/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام المياه/الماء المستعمل

سید می فرماید:

الماء المستعمل في الوضوء طاهر مطهّر من الحدث و الخبث، و كذا المستعمل في الأغسال المندوبة. و أمّا المستعمل في الحدث الأكبر فمع طهارة البدن لا إشكال في طهارته و رفعه للخبث، و الأقوى مع وجود غيره التجنّب عنه. و أمّا المستعمل في الاستنجاء و لو من البول فمع الشروط الآتية طاهر و يرفع الخبث أيضاً، لكن لا يجوز استعماله في رفع الحدث، و لا في الوضوء و الغسل المندوبين. و أمّا المستعمل في رفع الخبث غير الاستنجاء فلا يجوز استعماله في الوضوء و الغسل، و في طهارته و نجاسته خلاف و الأقوى أنّ‌ ماء الغسلة المزيلة للعين نجس، و في الغسلة غير المزيلة الأحوط الاجتناب. [1]

بحث در آب مستعمل بود و به این فرع رسیدیم که آبی که استعمال شده است در رفع حدث اکبر آیا این مطهر از حدث هست . می شود با آن وضو گرفت یا نمی شود غسل کرد یا نمی شود. عرض کردیم مشهور متاخرین نظرشان بر این است که این آب مطهر از حدث است چنانکه مطهر از خبث است. این نظر مشهور متاخرین است. اما از متقدمین مرحوم شیخ صدوق و پدرشان و شیخ مفید و طوسی قائلند که آبی که مستعل است در حدث اکبر این مطهر از حدث نیست و عمده دلیل ایشان روایت عبدالله بن سنان بود. در آن روایت از نظر سندی و دلالتی اشکالاتی شده است.

روایت را باز الان یادآور می شویم:

مَا أَخْبَرَنِي بِهِ الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ وَ قَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ وَ أَمَّا الْمَاءُ الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ. [2]

در این روایت امام می فرمایند «لَا بَأْسَ أَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ»، این عبارت یا مطلق است یا به صورت اجمال فرموده تا بعدا آن را تفصیل دهند و تبیین بفرمایند فعلا فرمودند که اشکال ندارد با آب مستعمل وضو گرفت، بعد می فرمایند آن آبی که با آن لباس را می شویید یا مرد از جنابت با آن غسل می کند اینجا جایز نیست تا با آن و شبه آن وضو گرفت، حق ندارد آبی که برای شستن لباس بکار رفته یا با آن غسل جنابت کرده اند برای وضو و غسل و اینها استفاده کند. این دلیل مرحوم شیخ طوسی و دیگر بزرگان است که از اغتسال با آب مستعمل در حدث اکبر نمی شود طهارت گرفت چون مطهر نیست.

بعد می فرمایند «لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ» که ما گفتیم که ظاهرا ضمیر «اشباهه» عطف به ضمیر «منه» است، یعنی با این آب مشتعمل و نظیر آب مثل آبی که برای غسل حیض و مس میت و اینها استفاده شده نمیشود برای وضو و غسل استفاده نمود. یک احتمال دیگر هم این است که ضمیر اشباهه به وضو بخورد یعنی نمی شود وضو گرفت و نمی شود طهارت مثل وضو یعنی غسل را هم با استفاده از آن انجام داد. نه وضو جایز است نه غسل.

«وَ أَمَّا الْمَاءُ الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ»، یعنی از آب وضو می شود دوباره استفاده کرد به شرطی که اعضای وضو پاک بوده باشد، محل استناد در این حدیث شریف همان قسمتی است که فرمود: «قَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِه».

عرض کردیم به این روایت از حیث سندی اشکال کرده اند و آن اشکال به احمد بن هلال است که ضعیف است و نقل شده است که بزرگان فرموده اند ما نشنیده ایم شیعه ای ناصبی بشود، همچنین نقل شده است که هم گفته اند ناصبی است و هم غالی است که این نشان از این است که او دین نداشته است اصلا، و همچنین چندین بار لعن برای او از امام صادر شده است. مرحوم شیخ طوسی هم می فرمایند که آنجاهایی که این شخص متفرد باشد به او عمل نمی کنیم به نقل او، پس این روایت از این نظر اشکال دارد و مرحوم خوئی هم همین اشکالات را دارد. لذا روایت او قابل استناد نیست، و آن قرائنی را که شیخ انصاری نقل کرده اند را خوئی نمی پذیرند.

ولی ما عرض کردیم به نظر می رسد این شخص یعنی احمدبن هلال ثقه است یعنی روایاتش معتبر است و ثقه بودنش را هم به این بیان می شود ثابت کرد که مرحوم نجاشی درباره ایشان می گوید صالح الروایة، صالح الروایة معنایش این است که این آقا دروغگو نبوده است البته می گوید روایاته یعرف و ینکر، روایاتش اگر تعارض پیدا بکند یا اشکال خاصی داشته باشد دال بر غلو باشد، اینها به این معنای این نیست که ثقه نیست. وقتی گفت صالح الروایة است یعنی ثقه است ولی روایاتش در برخی جاها ممکن است پذیرفته نشود. خیلی ها ممکن است ثقه باشند ولی روایاتش ممکن است یعرف و ینکر باشد به جهاتی که وجود دارد که ناظر به نفی ثقه بودن نیست.

علاوه بر اینکه در این حدیثی که الان مطرح کرده ایم این روایت را از حسن بن محبوب نقل می کند اگر شما ترجمه حسن بن محبوب را در رجال شیخ طوسی نگاه کنید می گوید ما جمیع روایات و کتب حسن بن محبوب را با این سند نقل می کنیم که یکی از آنها هم همین روایت است، شیخ آنجا سند دیگری دارد می گوید ما جمیع روایات حسن بن محبوب را با این سند ذکر می کنیم و چند تا سند در آنجا ذکر می کند که احمد بن هلال در آنها نیست، وقتی می فرماید جمیع کتب و روایات شامل این روایت هم می شود لذا شیخ طوسی سند دیگری هم در اینجا دارد این را می گوید تبدیل سند.

اگر به این سند این روایت اشکال شود ما از راه تبدیل سند روایت وارد می شود چون آن سند کلی که ذکر کرده است سند دیگری وجود دارد که با آن می شود روایت را تصحیح کرد یعنی این روایت با چندتا سند ذکر شده است و یکی از آنها اشکال دارد ولی بقیه اشکالی در آنها نیست. آن سند کلی در فهرست اشکالی درآن نیست.

مگر اینکه اشکال شود معلوم نیست این که شیخ فرموده جمیع روایات این تعبیر شامل این روایت هم بشود یا نشود، نه این صحیح نیست وقتی شیخ می گوید جمیع روایات و کتب یعنی شامل این روایت مذکور در اینجا هم می شود. لذا اینجا تبدیل سند صدق می کند و از این راه هم می شود سند را تصحیح کرد. اتفاقا غضائری که دأبش اشکال به سند روایات است گفته است اگر احمد بن هلال از حسن بن محبوب نقل کند ما آن را معتبر می دانیم. لذا از نظر سند نمی شود به آن اشکال کرد موثوق به است و مشایخ ثلاثه آن را نقل کرده اند. انما الکلام در دلالت روایت است که آیا دلالت دارد بر اینکه آبی که استعمال شده است در حدث اکبر مطهر از حدث نخواهد بود و نمی شود با آن وضو و غسل کرد. عرض می کنیم که می شود این مطلب را و این دلالت را منع کرد و نپذیرفت.

یک بیان این است که ظاهر این روایت این است که این شخص جنب بدنش ناپاک است یعنی کسی که جنب است و دارد غسل می کند با آن آب نمی شود وضو وغسل کرد.

جواب دوم را که استاد تبریزی مطرح کرده اند این است که در ذیل این روایت این جمله بود فرمود«وَ أَمَّا الْمَاءُ الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ»، آنجا که پاک باشد صورت و دست ها، فرمودند اشکال ندارد و می شود با آن وضو گرفت، در اینجا می گوییم پاک بودن دست ها و صورت با پاک بودن سایر اعضا فرقی ندارد چرا می گویید نمی شود با آب غسل دوباره غسل کرد، احتمال فرقی در اینجا وجود ندارد لذا وقتی بدن پاک باشد و شخص غسل کند دوباره می شود با آب آن شخص دیگری غسل کند و اشکالی ندارد. در این ذیل روایت که درباره وضو آمده فرقی بین غسل و وضو نیست لذا ذیل روایت دلالت بر جواز وضو و غسل با آب مستعمل دارد. این «في شئ نظیف» که در ذیل آمده است فرقی بین وضو و غسل درباره آن نیست.

جواب سوم این است که شما که می فرمایید در جنابت به اطلاقش تمسک می کنید و می گویید در روایت آمده که اگر در آبی که با آن غسل جنابت کرده نمی شود با آن وضو گرفت چه در بدنش نجس باشد و چه نباشد و این اطلاق دارد، عرض می کنیم اگر این اطلاق را در اینجا بپذیرید در ناحیه ثوب و لباس این چنین اطلاقی را می پذیرید یا نه؟

در روایت بود «قَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ»، اگر در غسل جنابت می گویید این مطلق است در لباس هم اطلاق را بپذیرید بگویید لباس چه نجس باشد چه پاک باشد وقتی لباس را در آن آب شستید دیگر نمی توانید با آن غسل کنید و وضو بگیرید در حالی که کسی این را نگفته است و شما هم نمی توانید بگویید، آنجا می گویید منظور از ثوب آن ثوبی است که نجس باشد، به این قرینه باید بگویید جنابت هم جنابتی است که بدن نجس باشد، اگر اطلاق را بپذیرید باید در هر دو بپذیرید در حالی که نمی پذیرید لذا اینجا قرینه می شود که این روایت که میگوید با آب غسل نمی شود وضو گرفت منظور جایی است که بدن شخص نجس باشد والا اگر نجس نباشد وضو با آن اشکالی ندارد.

روایت دیگری که به آن استدلال شده که آب مستعمل در حدث اکبر دیگر مطهر از حدث نیست این روایت است:

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَاءِ الْحَمَّامِ فَقَالَ ادْخُلْهُ بِإِزَارٍ وَ لَا تَغْتَسِلْ مِنْ مَاءٍ آخَرَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِيهِمْ جُنُبٌ أَوْ يَكْثُرَ أَهْلُهُ فَلَا يُدْرَى فِيهِمْ جُنُبٌ أَمْ لَا.[3]

چه توفیقی داشته اند که می رفته اند حج هر سال و در آنجا مقداری هم شاگردی ائمه علیهم السلام را می کرده اند و بعد این روایت را ثبت می کرده اند وبه دست شیعیان می رسانده اند، که فرمود «لولا هؤلاء لندرست آثار النبوة». البته این افراد چقدر افراد پاکی بوده اند در حالات محمد بن مسلم وجود دارد که تاجر بوده است امام به او فرموده که تواضع داشته باشد این هم وقتی به کوفه برگشت رفت خرما فروشی می گفت بیا خرما خرما، به او گفتند که این عیب است برای شما که یک تاجر بزرگی هستی آمده ای خرما فروشی می کنی. فرمود امام به من گفته است که تواضع کنم این کار را می کنم تا غرورم بشکند. بزرگان از بستگان او جمع شدند و گفتند اینطوری نمی شود شما دست فروشی کنید گفتند برو یک آسیابان درست کن آنجا آرد به لباست می مالد و نمی شود تکبر کنی، وقتی آردی بشوی متواضع می شوی، لذا شد محمد بن مسلم طحان، یعنی اینقدر مقید بوده اند اشارات ائمه را عمل کنند.

می گوید از امام درباره آب حمام سوال کردم امام فرمود با لنگ داخل شو و از آب دیگری غسل نکن بلکه از آب حمام استفاده کن مگر اینکه در آنجا جنب باشد یا اهل حمام زیاد باشند و معلوم نشود در اینها جنب هست یا نیست در این موارد از آب دیگری استفاده کن. از این روایت استفاده کرده اند اگر جنب باشد آب مستعمل شخص جنب قابل استفاده نیست و مطهر نیست. این روایت سندا اشکال دارد و ظاهر آن هم همین است که از آب مستعمل شخص جنب نمی شود استفاده کرد. زیرا جنب بودن مانع است.

اشکالی که بر این روایت شده است این است که این روایت فرموده «وَ لَا تَغْتَسِلْ مِنْ مَاءٍ آخَرَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِيهِمْ جُنُبٌ» یعنی غسل نکن مگر جنب باشی تحریمی است از آن نهی یک استثنایی است، این استثنا اباحه را می رساند یعنی نه اینکه واجب است برود از آب دیگر استفاده کند، نهی کرد از اینکه نباید از آب دیگر استفاده کنی برو از آب حمام استفاده کن یعنی حق استفاده از آب دیگر را ندارد، مگر اینکه جنب باشه، این یعنی می توانی استفاده کنی نه اینکه واجب باشد استفاده کنی. این اباحه را می رساند نه وجوب را. پس جایز است اگر جنب بود در حمام هم می شود از آب حمام استفاده کرد و هم از آب دیگر. لذا نمیخواهد از آب مستعمل نهی کند که حرام است می گوید می توان از آب دیگر هم استفاده کرد.

البته این اشکال درست نیست برای اینکه فرض کنیم که ما یقین داریم آنجا جنب هم وجود دارد ولی بر ما حرام نیست که از آب دیگر استفاده کنیم که بگویید حرام بود الان اجازه دادند. اجازه دادن هم سازگاری دارد با وجوب و هم با اباحه ولی اصل استفاده از آب دیگر که حرام نبود می توانست استفاده کند می گوید زحمت نکش، چرا بخودت زحمت بدهی از آب دیگری استفاده بکنی، مگر اینکه جنب باشد که دیگر در آنجا بر شما متعین است که از آب دیگر استفاده بکنی. پس «لا تغتسل» اولی نهی تحریمی نیست تا شما بگویید استثنا از آن فوقش دلالت بر اباحه دارد و بیشتر از آن را نمی رساند نه این چنین نیست اصلا آن قید لا تغتسل می گوید بر شما واجب نیست به این معنا بود. لذا این جواب اول درست نیست.

آن وقت بحث شده است که مراد از عنوان «ماء آخر» در اینجا چیست؟ در حمام یک منبع وجود دارد خزینه دارد که کسی در آنجا نمی رفته است در آنجا غسل بکند، خزینه ها چنین خاصیتی نداشته اند، می ماند ماء مستعملی که در بالوعه جمع می شده و ماء در حوضچه های کوچکی که در حمام بوده است. این ماء آخر کدام یک از اینهاست. بعضی گفته اند مراد از ماء آخر همان آب بالوعه است یعنی از بالوعه استفاده نکن از همان آب های حوض های صغیر استفاده کن. اگر این باشد روایتش را خواهیم خواند که درست است نهی در آن وارد شده است ولی حمل بر کراهت می شود مثلا جزام می گیرد مریض می شود، کراهت دارد از این بابت. لذا در اینجا که می گوید از آب دیگری غسل نکن مگر جنب باشد یعنی بر شما مکروه است که بروی در آن آب مستعملی که جنب غسل کرده و آب بالوعه است غسل کنی. خلاصه با توجه به روایات دیگر می فهمیم این آب بالوعه مکروه است با آن غسل کرد. نهی آن تنزیهی است.

این را بعضی فرموده اند ولی درست نیست زیرا معنا ندارد امام بگوید از این آب حوضچه استفاده نکن برو از آن آب مکروه استفاده کن، از آب بالوعه استفاده کن. اینکه بدتر است زیرا در جایی که جنب وجود دارد یک قطراتی ممکن است در آب حوضچه این شخص هم بیفتد ولی اگر برود از بالوعه استفاده کند اینکه بدتر است، زیرا آبی است که اشخاص جنب و غیر جنب با آن غسل کرده اند و خودشان را شستشو داده اند لذا معنا ندارد امام بگوید برو از بالوعه استفاده کن ولی از حوضچه استفاده نکن. این حرف جای تعجب دارد.

ماء آخر همین آب است که در حوضچه های حمام وجود دارد ولی با یک قیودی یعنی صبر کند دیگران بروند کنار و جا باز بشود بعدا برود از همان آب حمام استفاده کند، باید اینطوری باشد، اگر اینطوری معنا کردیم که باز این روایت دلیلی بر این نخواهد بود که آب مستعمل مطهر نیست، برای اینکه ما روایات متعدد داریم که آبی که به داخل حوضچه های در حمام در اثر ترشح وارد و درون آنها می افتد این اشکالی ندارد. یا روی زمین تشرح کرده یا روی زمین افتاده این ها اشکال ندارد. خلاصه این روایت می فرماید نیازی نیست به اینکه انسان صبر کند تا برخی مردم بروند بعدا حمام کند برود از همان آب هایی که در آنجا هست استفاده کند بله اگر می دانست در میان آنها افرادی هستند که جنب هستند صبر کند و بعدا برود از آب های دیگر استفاده کند و در نزد افرادی که می داند جنب هستند نرود. همچنین طبق روایت دیگر ترشحاتی که در حمام می شود اینها هم اشکالی ندارد به قرینه روایات دیگر ماء آخر همین است که در حمام است بدون ترشح های شخص جنب، علاوه بر اینکه مراد از اینکه از ترشح های شخص جنب دوری کند و جایز نیست با توجه به ادله دیگر می دانیم مراد از این کراهت است نه حرمت. لذا کراهت دارد انسان در کنار ترشح هات شخص جنب حمام کند.

اینکه در روایت می فرماید «وَ لَا تَغْتَسِلْ مِنْ مَاءٍ آخَرَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِيهِمْ جُنُبٌ أَوْ يَكْثُرَ أَهْلُهُ فَلَا يُدْرَى فِيهِمْ جُنُبٌ أَمْ لَا» مرادش این است که نیازی نیست صبر کنی و برای خودت بروی یک حوضچه جداگانه ای پیدا کنی و حمام کنی، مگر اینکه شخصی در آنجا باشد که جنب باشد، و این امری که می فرماید در این صورت برای خودت یک آب دیگری پیدا کن ما یقین داریم مراد از آن، الزامی نیست بخاطر روایات دیگری که می گوید ترشحات و قطراتی که در حمام به یکدیگر می پاشد این نجس کننده نیست. اولا این مقداری که دارد ترشح می کند این مستعمل نیست لذا از بحث ما ه خارج است و دوم اینکه مراد از آن این است که از همین آب های حمام استفاده کن، بله اگر جنب بود در آنجا کراهت دارد در کنار آن از آب استفاده کنی صبر کن و برو جای دیگری را پیدا کن و حمام کن. اگر روایت هم آب مستعمل را بگوید دلیل داریم نجس نیست.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْجُنُبِ يَغْتَسِلُ فَيَنْتَضِحُ مِنَ الْأَرْضِ فِي الْإِنَاءِ فَقَالَ لَا بَأْسَ هَذَا مِمَّا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج‌.[4]

از امام علیه السلام سوال شد درباره شخص جنبی که غسل می کند و قطراتی از غسل آن داخل در ظرفی می افتد که دارد با آب آن غسل می کند امام فرمود اشکال ندارد. این روایت قرینه ای است برای اینکه روایت محل بحث یعنی روایت قبلی را حمل بر کراهت کنیم. بعد هم آیه نفی حرج را می خوانند. هم می شود در حرج نوعی به آن استدلال کرد و هم حرج شخصی. در اینجا مراد از آن حرج نوعی است یعنی نجاست ترشحات را از همه مردم برداشته است و شامل شخص خاصی نیست شامل همه است از باب اینکه مردم به حرج نیفتند. این روایت و امثال این روایت قرینه ای است برای اینکه در روایت قبلی نهی در آن را بر نهی تنزیهی حمل نمود.

می بینید که حسین بن سعید نقل می کند از بن سنان و او هم نقل می کند از ابن مسکان، برخی تعبیر کرده اند از این روایت به صحیحه. مرحوم استاد تبریزی می فرماید این درست نیست زیرا این ابن سنان اینجا به جهت طبقه ای که دارد و ما روایاتی دیگر را که مراجعه کرده ایم این ابن سنان محمدبن سنان است نه عبدالله بن سنان، و عبدالله بن سنان اقدم است بر محمدبن سنان، حسین بن سعید از محمد بن سنان روایت می کند و بدون واسطه از عبدالله بن سنان روایت نقل نمی کند. پس این روایت صحیحه نیست مگر اینکه کسی محمدبن سنان را توثیق کند که برخی هم قبول می کنند و می گویند اشکال از جهت از مسائل غلو و غیر غلو است و آن هم برداشت اجتهادی است و ممکن است درست نباشد. شیخ روایت می کند:

بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ قَالَ حَدَّثَنِي صَاحِبٌ لِي ثِقَةٌ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَنْتَهِي إِلَى الْمَاءِ الْقَلِيلِ فِي الطَّرِيقِ فَيُرِيدُ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ لَيْسَ مَعَهُ إِنَاءٌ وَ الْمَاءُ فِي وَهْدَةٍ فَإِنْ هُوَ اغْتَسَلَ رَجَعَ غُسْلُهُ فِي الْمَاءِ كَيْفَ يَصْنَع‌ قَالَ يَنْضِحُ بِكَفٍّ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ كَفّاً مِنْ خَلْفِهِ وَ كَفّاً عَنْ يَمِينِهِ وَ كَفّاً عَنْ شِمَالِهِ ثُمَّ يَغْتَسِلُ. [5]

یک شخصی به آب قلیل می رسد در راهش، می خواهد غسل کند و ظرفی هم ندارد و آب هم در یک گودی است مثلا، اگر غسل بکند آب برمی گردد به داخل همان آبی که دارد از آن استفاده می کند، این شخص چکار کند؟ امام فرمودند یک مشت جلویش بریزد و یک مشت هم طرف راستش و یک مشت هم طرف چپ، بعدا غسل کند، گفته اند اینکه آب برگردد داخل آب قبلی این منجس می شود ولی امام نفرمود این منجس است، آمدند یک راه حلی برایش گذاشتند، اشکالی که هست این است که اگر آب بریزد آن اطراف باز دوباره آب برمی گردد و اینکه امام فرمود آب به اطراف بریزد این باعث نمی شود جلوی آب مستعمل به داخل آب قبلی گرفته شود.

لذا این روایت از این بابت مجمل است، ظاهرا آن چیزی که قابل قبول است این است که خود آن اطراف مشکل داشته است، یعنی آب مستعمل آن نجسات و کثافات اطراف را با خود به داخل گودال آب می برده و آب را نجس می کرده و این شخص نمی شده غسل خود را تکمیل کند، لذا امام می گوید آب را بپاشد در اطراف و آنجا را پاک کند وبعد غسل کند، والا چند مشت آب ریختن نمی تواند آب را از مستعمل شدن در بیاورد یا جلوگیری بکند از ورود نجاست آب مستعمل در آب گودال، راه فهم روایت ظاهرا همین است که عرض شد.

بعضی هم گفته اند این از آداب غسل است چون روی زمین وضو یا غسل می کرده اند این کار کانه از آداب مستحبه وضو وغسل است و یا اینکه آنجا نجسی بوده پاک شود و دیگر نجس با آب مستعمل وارد آب گودال نشود. لذا این روایت هم قابل استدلال نخواهد بود برای محل بحث ما. علاوه بر اینکه این روایت با روایت دیگری که صحیحه محمدبن مسلم است معارض است، روایت میفرماید:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْحَمَّامُ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ وَ غَيْرُهُ أَغْتَسِلُ مِنْ مَائِهِ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ أَنْ يَغْتَسِلَ مِنْهُ الْجُنُبُ وَ لَقَدِ اغْتَسَلْتُ فِيهِ ثُمَّ جِئْتُ فَغَسَلْتُ رِجْلَيَّ وَ مَا غَسَلْتُهُمَا إِلَّا مِمَّا لَزِقَ بِهِمَا مِنَ التُّرَابِ. [6]

محمدبن مسلم از امام سوال می کند که در حمام جنب و غیر جنب غسل می کنند آیا اشکال ندارد من در آنجا غسل کنم؟ امام فرمود اشکالی ندارد، بعد فرمودند منم غسل کردم در حمام و آمدم پاهایم را هم شستم و من این کار را نکردم مگر اینکه پاهای من گِلی شده بود نه اینکه به خاطر نجاست شسته باشم. اگر بگوییم روایات قبلی دلالتی دارند که آب مستعمل شخص جنب نجس است این روایت و مثل آن دلالت دارد بر اینکه نه آب مستعمل شخص جنب نجس نیست، و از این بابت که جنب در حمام غسل می کند نه زمین را نجس می کند تا پای دیگران هم نجس شود و نه آب حمام را نجس می کند اگر ترشح کند، بله پاک است.

لذا ما از این روایات می توانیم جواب بدهیم و می گوییم همان قول مشهور درست است که آب مستعمل در جنابت به شرطی که در بدنش نجس نباشد طاهر و مطهر است و می شود از آن برای غسل و وضو استفاده کرد، و همچنین روایتی که درباره بالوعه وارد شده است بیان می کند کراهت دارد استفاده کند از آب مستعمل شخص جنب، همچنانکه توضیح داده شد مفصلا، روایاتی که در این باره وارد شده است متعدد است، خود این روایت و مثل آن دلیل می شود که الماء المستعمل نجس نیست و استفاده از آن اشکال ندارد. در برخی روایات علت استفاده نکردن از آب مستعمل بیان شده واین روایات بسیار است من یکی را می خوانم، می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ أَوْ سَأَلَهُ غَيْرِي عَنِ الْحَمَّامِ قَالَ ادْخُلْهُ بِمِئْزَرٍ وَ غُضَّ بَصَرَكَ وَ لَا تَغْتَسِلْ مِنَ الْبِئْرِ الَّتِي يَجْتَمِعُ فِيهَا مَاءُ الْحَمَّامِ فَإِنَّهُ يَسِيلُ فِيهَا مَا يَغْتَسِلُ بِهِ الْجُنُبُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هُوَ شَرُّهُمْ.[7]

می فرماید از بالوعه ای که آب حمام در آنجا جمع می شود غسل نکن زیرا غساله های جنب و ولد الزنا و ناصبی که شر از بقیه است در آنجا وجود دارد، اینجا نهی کرده است امام علیه السلام از استعمال آب مستعمل، ولی قرینه داریم مراد از این نهی کراهت است نه حرمت، یک روایتی هست که قرینه بر کراهت است، می فرماید:

وَ مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِي قَدِ اغْتُسِلَ فِيهِ فَأَصَابَهُ الْجُذَامُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ إِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنَ الْعَيْنِ فَقَالَ كَذَبُوا يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ مِنَ الْحَرَامِ وَ الزَّانِي وَ النَّاصِبُ الَّذِي هُوَ شَرُّهُمَا وَ كُلُّ خَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ فِيهِ شِفَاءٌ مِنَ الْعَيْنِ إِنَّمَا شِفَاءُ الْعَيْنِ قِرَاءَةُ الْحَمْدِ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ آيَةِ الْكُرْسِيِّ وَ الْبَخُورُ بِالْقُسْطِ وَ الْمُرِّ وَ اللُّبَان‌.[8]

لسان این روایت لسان کراهت است. می گوید من به ابی الحسن علیه السلام گفتم اهل مدینه می گویند در این آب مستعمل شفاست، امام فرمود دروغ گفته اند در حمام ناصبی و غیر او غسل می کنند چطور می شود این چنین آبی شفا باشد. این نحو بیان سازگاری با کراهت دارد این هم دلیل می شود که آب مستعمل در حدث اکبر می شود با آن وضو گرفت و غسل کرد. فرع بعدی جلسه بعدی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo