< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1400/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام المياه / ماء البئر

مرحوم سید می فرمایند:

ماء البئر النابع بمنزلة الجاري لا ينجس إلاّ بالتغيّر، سواء كان بقدر الكرّ أو أقلّ‌، و إذا تغيّر ثمّ‌ زال تغيّره من قبل نفسه طهر؛ لأنّ‌ له مادّة. و نزح المقدّرات في صورة عدم التغيّر مستحبّ‌، و أمّا إذا لم يكن له مادّة نابعة، فيعتبر في عدم تنجّسه الكرّيّة، و إن سمّي بئرا، كالآبار الّتي يجتمع فيها ماء المطر و لا نبع لها. [1]

 

1. مرحوم شیخ طوسی این روایت را نقل فرموده اند: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ يَعْنِي ابْنَ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ بِئْرِ مَاءٍ وَقَعَ فِيهَا زَبِيلٌ مِنْ عَذِرَةٍ رَطْبَةٍ أَوْ يَابِسَةٍ أَوْ زَبِيلٌ مِنْ سِرْقِينٍ أَ يَصْلُحُ الْوُضُوءُ مِنْهَا قَالَ لَا بَأْسَ. [2]

این روایت صحیحه است علی بن جعفر می گوید از امام سوال کردم که یک چاه آبی است که یک زنبیل یا یک سبد از عذره رطبه یا یابسه در آن افتاده است یا یک سبد از مدفوع حیوان در آن افتاده است آیا می شود از آن وضو گرفت؟ امام فرمود که اشکال ندارد.

2. باز در تهذیب است: سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا زِنْبِيلُ عَذِرَةٍ يَابِسَةٍ أَوْ رَطْبَةٍ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَ فِيهَا مَاءٌ كَثِيرٌ. [3]

احمدبن حسن بن فضال فطحی است، عمر بن سعید هم فطحی است، سعید بن صدقه هم فطحی است، عمار هم فطحی است همگی فطحی اند ولی ثقه اند، از امام سوال شد که یک چاهی است که در آن یک زنبیل عذره افتاده، امام فرمودند اشکالی ندارد اگر آب چاه کثیر است، در این روایت عبارت کثیر هم آمده که در روایت قبلی نبود.

روایت می فرماید اشکالی ندارد، یک سبدی از عذره افتاده است و لابد با آب چاه هم مخلوط شده باز امام می فرماید وضو با آن اشکال ندارد، با اینکه ملاقات صورت گرفته است، پس این دلیل است بر اینکه آب چاه به مجرد ملاقات نجس نمی شود.

بر این بیان اشکالاتی شده است، شیخ می فرماید مراد امام این است که بعد از نزح پنجاه دلو اشکالی ندارد، روایت را این چنین مقید معنا می کنند، به قرینه روایتی دیگری که فرموده اگر عذره در چاه بیفتد باید پنجاه دلو نزح بشود.

آن روایت که پنجاه دلو را گفته روایت ابی بصیر است: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَذِرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ فَقَالَ يُنْزَحُ مِنْهَا عَشْرُ دِلَاءٍ فَإِنْ ذَابَتْ فَأَرْبَعُونَ أَوْ خَمْسُونَ دَلْواً.[4]

امام فرمودند ده دلو بکشند و اگر در آن ذوب شده چهل یا پنجاه دلو بکشند. این روایت از نظر سند اشکال دارد ولی چون علما عمل کرده اند ضعفش جبران می شود، ولی از جهت دلالت اشکال دارد که فرموده چهل یا پنجاه تا دلو باید بکشد، که می شود تخییر بین اقل و اکثر، اینهم فرموده اند چون علما به آن عمل کرده اند ما همان خمسون دلوا را می گیریم زیرا تخییر بین اقل و اکثر معنا ندارد، علما اکثر را گرفته اند، فتوا مستقر شده است بر پنجاه، لذا شیخ می گوید بشرط اینکه پنجاه دلو را بکشد تا پاک بشود و اشکال برطرف شود.

ما قبلا هم گفتیم که تخییر بین اقل و اکثر محال است مگر اینکه به متباینین برگردد، چون وقتی بگویند شما پنجاه بده یا چهل تومان بده معنایش این است که چهل واجب است و پنجاه مستحب است، مگر اینکه یک طرف را بشرط شئ بگیریم و دیگری را بشرط لا بگیریم که در این صورت متبابین می شود، اما اگر شرطی ندارد معنایش این است که چهل تا واجب است و بیشتر مستحب است، شیخ فرموده که باید پنجاه دلو بکشد، عرض کردیم از نظر دلالت مشکل دارد چون تخییر بین اقل و اکثر معنا ندارد ولی علما طرف پنجاه دلو را گرفته اند و به روایت عمل کرده اند.

اما جوابی که از بیان مرحوم شیخ طوسی می دهیم این است که این خلاف ظاهر است، اگر ما روایات را اینطور معنا بکنیم دست ما از روایات بسته می شود، روایت می گوید لا بأس به ولی شما آن را مقید به پنجاه دلو می کنید، اولا روایات دلو حمل بر استحباب می شود یا بر معانی دیگر حمل می شود، وثانیا این روایت با این بیان قوی که می گوید اشکال ندارد از آب چاهی که در آن عذره افتاده وضو گرفت را نمی شود مقید به پنجاه دلو کرد زیرا این خلاف ظاهر است و یا تاخیر از وقت حاجت لازم می آید.

لذا روایت دوم ظهورش اخذ می شود، و آن روایتی که فرموده پنجاه دلو هم سندش ضعیف و هم دلالتش مشکل دارد، که این قرینه ای است بر حمل آن بر استحباب، و روایات نزح با اختلافاتی که دارند حمل بر استحباب می کنیم.

بیان دیگری که در اینجا هست این است که مرحوم شیخ صدوق فرموده این زنبیل از عذره که در آب افتاده به شرطی باعث نجس شدن نمی شود که عذره در آب نیفتد و در آن پخش نشود، ملاقات صورت نگیرد، ایشان اینطور معنا کرده اند. آقای خوئی اشکال کرده اند که این خیلی بعید است زیرا زنبیل را از آهن نساخته اند، اگر داخلش عذره باشد آب در آن نفوذ می کند. البته من امروز زنبیل را در لغت نگاه کردم، گفته اند زَنبیل با فتح گفته می شود ولی صحیحش با کسر است، اگر می خواهید با فتح بخوانید باید بگویید زَبّیل، در لسان العرب است که این را از جلد حیوانات می ساخته اند، اگر از پوست ساخته باشند حرف شیخ صدوق درست می شود و آب نمی تواند در آن نفوذ کند و نیازی نیست بگوییم از آهن است مثل خوئی.

باز در القاموس المحیط است: «و الزَّبيلُ، كأَميرٍ و سِكِّينٍ و قِنْدِيلٍ، و قد يُفْتَحُ: القُفَّةُ، أو الجرابُ، أَوِ الوِعاء». پس این موارد استعمال زنبیل است، جراب هم از پوست ساخته می شود، قفه هم سبد است، وعا هم ظرف است. پس مشکل ندارد که بگوییم زنبیل آب در آن نفوذ نمی کرده و کلام صدوق فرض بعیدی نیست.

ولی اشکالی که بر ایشان وارد می شود این است که اگر آب در آن نفوذ نمی کرده یک شخصی مثل علی بن جعفر با آن همه بزرگی اش چرا از امام سوال کند، جای پرسیدن نداشته است، خودش فقیه بوده وقتی نفوذ نکند نمی آید چیز واضحی را سوال کند اگر نفوذ نکند معلوم است که نجس نمی شود. پس باید سوال ایشان را بر همان فرض نفوذ حمل کنیم. مگر اینکه بگوییم چون احتمال نفوذ بوده از امام سوال کرده امام هم فرموده اشکال ندارد. آن وقت دیگر از فرض ما خارج می شود زیرا بحث ما در جایی است که ملاقات محرز باشد، ظاهر این روایت این است که ملاقات کرده و امام هم می فرمایند که نجس نشده است بقیه چیزهایی که گفتیم احتمالات است.

البته ما دیروز بیان ملاقات را تقویت کردیم و گفتیم که «زبل» به همان معنای سرگین می آید، یعنی مدفوع حیوان و چیزی که شبیه آن است، اینجا هم ممکن است زبیل نباشد و در اصل همان زبل بوده که تغییر کرده، لذا در روایت هم نیامده زبیل فیه من عذرة، بلکه آمده زبیل من عذرة، یعنی خودش عذره است، لذا ظاهر این است که خود آن زبیل در آب افتاده یعنی همان عذره در آب افتاده، امام هم فرموده اشکالی ندارد. البته خیلی بعید است که کسی بیاید در کیسه عذره بگذارد و در آب بیفتد، به این فرض که می خواسته اند بیرون بریزند و بعدا در چاه افتاده، نه اینطوری نبوده، ظاهرا زبیل همان عذره بوده و در آب افتاده، عذره انسان یا حیوان فرق ندارد، اگر این را بگوییم روایت واضح می شود که آب چاه با ملاقات عذره یا افتادن عذره در آن نجس نمیشود، این احتمالی را که ما گفتیم در جایی ندیده ام.

برخی هم گفته اند که معلوم نیست مراد از عذره در روایت عذره انسان باشد، این هم رد شده به اینکه اولا در خود روایت هست که مراد از عذره همان عذره انسان است، برای اینکه مقابله انداخته بین عذره و سرگین، این مقابله دلیل بر این است که عذره مربوط به عذره انسان است. سرقین هم معرب سرگین است.

برخی هم گفته اند که اگر بگوییم سرگین مربوط به حیوان حلال گوشت است دیگر وجهی ندارد علی بن جعفر از آن سوال کند، جوابش این است که می خواسته بپرسد برای وضو می شود از آن استفاده کرد یا نه. بالاخره به یک نحوی کثیف شده و ممکن است در ذهن بیاید که آب وضو نباید کثیف هم باشد. پس عذره همان غائط انسان است.

این روایت ظهور خوبی دارد در اینکه آب چاه با افتادن عذره در آن نجس نمی شود. مگر اینکه کسی بگوید در روایت دیگر ماء کثیر آمده و بگوید مراد از آن آب کر است، پس روایت دوم روایت قبلی را قید می زند به کر، یعنی اگر کر باشد و عذره در آن بیفتد نجس نمی شود ولی اگر کر نباشد نجس می شود. جوابش این است که ماء کثیر اصطلاح خاصی ندارد که بگوییم هرجا آب زیاد آمد بگوییم مراد از آن آب کر است. اینکه امام فرموده کثیر باشد یعنی آب به مقداری باشد که تغیر پیدا نکند والا آب کثیر به معنای کر نیامده است در لسان روایات.

3.روایت سومی که در مقام مطرح است روایت شیخ است: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ فَيَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ مِنْهَا وَ يُصَلِّي وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ يَغْسِلُ ثَوْبَهُ فَقَالَ لَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ لَا يَغْسِلُ ثَوْبَهُ.[5]

ابی طالب عبدالله بن صلت قمی هم مثل بقیه ثقه است، عبدالله هم از اصحاب اجماع است، معاویه هم ثقه است، میگوید درباره موشی که در چاه افتاده و شخصی از آن وضو گرفته و نماز خوانده در حالی که نمی دانسته است که موش در آن افتاده، آیا نمازش را باید اعاده کند و لباسش را بشوید، امام هم فرمود نماز اعاده ندارد و لباسش را هم نیازی نیست بشوید.

اشکال کرده اند که ممکن است آن موش زنده بیرون آمده است، موش که نجس العین نیست اگر مردار بشود بله نجس می کند ولی اگر زنده بیرون بیاید پاک است. در روایت هم فرمود که موش در آب چاه افتاده است و نگفت مردار آن را از آب بیرون آورده اند. در اینجا اینطوری جواب داده اند که عبارت تقع في البئر خودش یک اصطلاحی است که در زبان عربی می گویند و معنایش این است که افتاده و مرده است و اگر بخواهند بگویند زنده بیرون آمده باید قید بزنند، لذا این اصطلاح به این معناست که موجود زنده افتاده در آب و مرده است. و ثانیا فرموده لا یعلم که این موش اگر زنده بیرون آمده باشد دیگر نیازی به این قید نداشت، قید لا یعلم معنایش این است که موش در آب مرده است. پس مراد از این روایت همان موشی است که در آب افتاده و مرده است. یعنی شخصی رفته با این آب چاه وضو گرفته و نماز خوانده و بعدا آمده دلو را انداخته و دیده که بله یک موش مرده در آن است و برایش سوال پیش آمده که حکم نمازش چیست. معنای روایت ظاهرا این است.

اشکال دومی که شده است گفته اند که این روایت مربوط به جایی است که نداند قبل از وضو گرفتن افتاده یا بعد از آن افتاده است. سوال از این است که نمی داند کی افتاده است، امام هم فرموده چون نمی دانی اصل طهارت جاری است و بگو تا زمان وضو گرفتن پاک بوده و بعدا افتاده است لذا این روایت دلالتی بر مطلب شما ندارد.

جواب داده اند که فاء در عبارت الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ فَيَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ مِنْهَا برای عطف است یعنی موش افتاده و بعدا این شخص وضو گرفته است نه اینکه وضو گرفته و بعدا شک کرده که آیا موش قبل از وضو افتاده یا بعد از آن. وضو گرفته است و بعدا متوجه شده که قبل وضو موش در آن افتاده است. پس این روایت هم دلیل بر مطلب ما هست و اشکالی در این روایت نیست.

4. روایت دیگری هم به این مفاد وجود دارد و سندش صحیح است و از معاویة بن عمار است: وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ يَعْنِي ابْنَ عِيسَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا يُغْسَلُ الثَّوْبُ وَ لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ مِمَّا وَقَعَ فِي الْبِئْرِ إِلَّا أَنْ يُنْتِنَ فَإِنْ أَنْتَنَ غُسِلَ الثَّوْبُ وَ أَعَادَ الصَّلَاةَ وَ نُزِحَتِ الْبِئْرُ.[6]

معویه بن عمار می گوید از امام شنیدم که اگر نجسی در آب بیفتد به خاطر آن نماز اعاده نمی شود و لباس هم شسته نمی شود مگر اینکه آب چاه از آن متعفن و بدبو شود و تغیر در آن حاصل شود که در این صورت باید نماز را اعاده کرد و ثوب را شست و آب چاه را نزح نمود. در اینجا همه قبول دارند که آب چاه با تغیر نجس می شود و تا تغیرش رفع نشود پاک نمی شود. پس این روایت هم دلیل بر مطلب ماست که آب چاه با ملاقات نجس نمی شود مگر تغیر پیدا کند. امام میفرماید هرچه که در بئر بیفتد چه موش باشد چه غیر آن از نجسات.

ما تا حال چهار روایت را خواندیم بقیه را هم در جلسه بعد می خوانیم. صاحب وسائل در باب 14 ابواب میاه همه را ذکر کرده اند و روایات مخالف را هم جوب داده اند. این روایات متضافر که سندشان صحیح است اینها دلالت دارند که آب چاه با ملاقات نجس نمی شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo