درس خارج فقه استاد محمدباقر تحریری
1402/10/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه السیاسه/حکومت فقیه /تبیین و بررسی ولایه مطلقه و ولایت امور حسبیه
بحث ما در رابطه با بیان انواع ولایتی است که هم در شرع مطرح است و بعضی از آنها در بین جوامع هم اجرا میشود که این ها ویژگیهای مختلفی این ولایتها دارد.
تقسیم ولایت به مطلقه و محدوده
قسم دیگری که برای ولایت مطرح است، با این عنوان ولایت مطلقه یا ولایت محدوده. ولایت مطلقه گاهی از باب خود ولایت ولیّ مطرح میشود که ولایتش گسترده است؛ مثلاً بهعنوانمثال ولایت پدر بر فرزند غیر بالغش که هم در مالش میتواند تصرّفاتی داشته باشد و هم در خود فرزند از جهت تربیت و حفظ و آن اموری که لازم دارد و ولایت فقیه هم به همین صورت است که آیا در همه شئون این ولایت هست یا خیر؟ فعلاً تقسیم ولایت و مفهوم این هاست که بعضی از ادلّه این ها مطرح شده است که بعداً به آن ها إن شاء الله خواهیم پرداخت.
دوّم ولایت محدوده است؛ مثل ولایت وصیّ بر فرزندان کوچک که این جا محدود است بر اموال آنها؛ در آن مقداری که به مصلحت آنهاست؛ نه ولایت بر نفوسشان که تربیت آنها را به عهده بگیرد. این دیگر تکلیف اوّلیّه نیست؛ مگر این که موصی چنین چیزی را گفته باشد و وصیّ هم آن را بپذیرد و الّا آن ولایت اوّلیّه در این رابطه است. ولایت وکیل هم به همین صورت است؛ محدود است به همان حدود وکالت و غیر از آن مُمضاء نیست.
نظریّه ولایت فقیه از باب امور حسبیه
آن وقت در همین رابطه این بحث هم مطرح میشود که آیا ولایت فقیه هم محدود است به این معنا که در امور حسبیّه است؟ بعضیها ولایت فقیه را از باب امور حسبیّه قائل هستند. حال این را اجمالاً عرض میکنم که بعداً مقداری بیشتر روی آن تأمّل شود. ولایت در امور حسبیّه، این غیر از این است که ولایت فقیه از باب امور حسبیّه است. این دو مطلب است. باید نظر این آقایانی که به امور حسبیّه تمسّک میکنند در باب ولایت فقیه و این را مستند به شرع نمیدانند از باب این که مجعول از جانب شرع باشد، میگویند هست منتها از باب امور حسبیّه، یعنی ولایت در امور حسبیّه یا ولایت فقیه از باب امور حسبیّه؟
مراد از امور حسبیّه
امور حسبیّه آن امور ضروریّه ای است که در جامعه رخ میدهد. بعضی از امور به صورت قهری و امثال ذلک، مثل شئون یتامی و کسی که ولیّ ندارد و اموال مجهول المالک و همین طور اموال متعلّق به غایب، حال یا غایب انسانی یا امام که سهم امام و... را هم بعضیها از این باب قائل شدهاند که اموالی است متعلّق به امام غایب علیهالسلام و باید تصرّفی در آن شود که این ها نظرات مختلفی است که آیا این اموال مال فقیه است؟ مال امام است؟ عنوان امام هم آیا امام معصوم دخالت دارد در ملکیّت سهمش یا خیر این برای عنوان امام است که فقیه را هم شامل میشود؟ این ها بحثهای خاصّ خودش است در باب خمس که ﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[1] ، این لله، لام چه لامی است؟ بحث های فنّی در باب خمس است که حال بعضی از نظراتی که فقهاء دارند؛ مثلاً جایز نمیدانند تصرّف در آن خمسی که مقلّد دارد مگر به اذنش و اگر ممنوع کرد تصرّف را حقّ اوست، این ها از این مسائلی است که جنبههای فقهی دارد.
دو حیطه اصلی بحث از ولایت فقیه
این ولایت یا از حیث خود ولایت است و گاهی از حیث عموم مولّی علیه و خصوص مولّی مطرح میشود. ولایت حاکم در مقابل ولایت أب و وصیّ؛ اگر کسی قائل به ولایت حاکم باشد، این از باب مولّی علیه مطلق است بر هر کسی که مسلمان باشد، این ولایت جاری است؛ بر خلاف ولایت أب که مولّی علیه آن ولد است. وصیّ، آن اطفال موصی است.
بنابراین، ما باید در رابطه با ولایت فقیه، از دو باب بحث کنیم؛ با این تجزیهای که بحث شد. یکی از عموم ولایتش و دوّم مولّی علیه آن است که این هم بحث مهمّی است؛ این قسمت دوّمش هم بحث مهمّی است که در هر دو حیطه باید بحث شود که البته باز باید این نکته مورد توجّه قرار بگیرد که این جا مقصود، ولایت تشریعی است؛ ولایت بر اموال و نفوس و اولی به تصرّف و ... این جا مطرح نیست.
خطبه 105 نهج البلاغه و بیان شئون ولایت
حال یک روایت را در شئون ولایت از امیرالمؤمنین علیهالسلام، خطبه 105 نهج البلاغه، حضرت بیاناتی دارند در این خطبه؛ اوّل در رابطه با نبیّ اکرم(ص) مطالبی را بیان می فرمایند و بعدش هم آن جنایت هایی که بنیّ امیّه کردند تا به این جا می رسند که «إِنَّهُ لَيْسَ عَلَى الْإِمَامِ إِلَّا مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ، الْإِبْلَاغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ الِاجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ»[2] ؛ خوب این ها جنبه های اوّلیّه اعمال ولایت است و اعمال ولایت هایی که قبلاً گفته شد. بعد می فرماید: «وَ الْإِحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا»[3] . این ها یک بیانات عمومی است، کلّی است از بیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این رابطه که به نوعی این ولایت را تجزیه می کنند به انحاء مختلف. إن شاء الله در جلسه آینده این شئون دیگر را عرض خواهیم کرد و با بیان ادلّه ای که در این باب هست، إن شاء الله بحث را ادامه خواهیم داد.