< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

99/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آناتومی بدن/پوست /جلسه هشتم، ادامه بحث پوست (پوست سر)، استخوان سر، مغز

 

صحبت درباره پوست است.

پوستی که بالای سر است، در عربی به آن «شَوی» می گویند. این پوست چسبیده به سر است و کندن آن خیلی سخت است. برای کنده شدن پوست سر، دیه کامل پرداخت می شود.

حجامت پوست سر، درمان بدن محسوب می شود. حجامت سر تاکید زیادی شده است و پیامبر ص به حجامت سر مقید بودند و نام حجامت سر «مغیثه» (کمک کننده) است.

در روایت آمده است:

الحجامه فی الراس شفاء من کل داء[1]

حجامت سر درمان همه بیماری ها است.

روایات دیگری هم وجود دارد که حجامت سر را درمان بیماری های خاص مانند جذام، پیسی، دندان درد و سنگینی چشم ذکر می کنند.

حجامت نقره برای برای بزرگسالان؛ و برای بچه، از چهارماهگی، مفید است. در مورد بچه آمده است:

إذا بلغ الصبي أربعة أشهر فاحجمه في كل شهر في النقرة فإنها تجفف لعابه وتهبط الحرارة من رأسه وجسده[2]

هنگامی که به چهارماهگی رسید در ناحیه نقره (گودی پشت سر) او را حجامت کن زیرا آب دهانش را خشک می کند و حرارت سر و بدنش را کم می کند.

گاهی آب دهان بچه زیاد است و دائما سرازیر است؛ حجامت نقره این آب را خشک می کند و برای بزرگسالان سنگینی سر را برطرف می کند:

تنفع من ثقل الرأس[3]

حجامت نقره برای سنگینی سر مفید است.

انسان هایی که مبتلا به سردرد و شقیقه (درد نصف سر) می شوند، هنگام ورود به حمام هفت مرتبه آب داغ روی سرد بریزند.

در روایتی امام رضا علیه السلام می فرماید اگر کسی تب یا به سردرد (میگرن) مبتلا شد، با گذاشتن کاسنی کوبیده شده و مخلوط با روغن بنفشه روی سر درمان می شود.

استخوان سر

بحث بعدی راجع به استخوان های سر (جمجمه) است.

استخوان سر اهمیت زیادی برای مغز و شکل ظاهری انسان دارد. معروف است که جمجمه از 22 استخوان تشکیل شده است و یک تکه نمی باشد. 8 عدد از این استخوان ها محافظ مغز است و 14 عدد نیز برای شکل دهی به صورت است. بین این استخوان ها مفاصل نرمی وجود دارد که این حالت برای انسان فوائدی دارد.

یک فاصله خیلی بزرگی بین تکه های استخوان سر وجود دارد که به آن ملاج سر می گویند. بچه هنگامی که متولد می شود، این فاصله وجود دارد؛ در این ناحیه استخوانی وجود ندارد و با مرور زمان تا 18 ماهگی پر می شود.

برای این استخوان ها، انواعی از دوتایی و تکی وجود دارد که در عربی و لاتین، اسامی مختلفی دارند: استخوان پیشانی، استخوان زیر پیشانی، استخوان غده هیپوفیز (نخاعیه)، استخوان قَفَوی (پشت سر و پایین)، استخوان غزال (وسطِ پشتِ سر و ما بین دو گوش)، استخوان دو طرف سر، استخوان گیج گاه (صدغیان)، استخوان دو گونه در صورت، استخوان افقی، استخوان دَمعی (اشکی، استخوانی که غده اشکی را در بر می گیرد)، استخوان حَنَکی (سقف دهان که به آن سق می گویند)، استخوان های دو طرف بینی. مجموعا 22 عدد استخوان می شود که از این تعداد 8 عدد محافظ مغز و 14 عدد استخوان صورت است.

در روایات می فرماید: سر دارای 36 عدد استخوان است. شاید بعضی چیزها در اصطلاح امروزی جزء سر محسوب نمی شود و یا اینکه در تعداد استخوان ها دقت نشده است.

در روایت می فرماید:

و في رأسه ستّة و ثلاثون عظما و في فيه ثمانية و عشرون و اثنان و ثلاثون‌ [4]

همانا در سر 36 استخوان وجود دارد و در دهان 28 یا 32 استخوان وجود دارد.

ملاج سر برای بچه حیاتی است. موقع زایمان، سر بچه جمع می شود تا به راحتی از رحم خارج شود. برای برخی بچه ها، ملاج، زودتر بسته می شود و این خوب نیست زیرا باعث مشکلاتی مانند کامل نشدن مغز، کم هوشی، ابتلا به تشنج، عقب ماندگی، مشکلات بینایی و اختلال در خوردن و خوابیدن برای بچه می شود. ملاج سر بچه باید در 18 ماهگی بسته شود.

فائده اصلی استخوان سر، محافظت از سر و شکل دادن به صورت است.

در روایتی آمده از امام صادق علیه السلام آمده است:

ولرأيت عليه الجمجمة بمنزلة البيضة كيما تقيه هد الصدمة والصكة التي ربما وقعت في الرأس[5]

روی مغز، جمجمه می بینی که به منزله کلاخود است تا اینکه جلوی سنگینی صدمه (برخورد سر با چیزی) را بگیرد چه بسا که چیزی در سر واقع شود.

استخوان جمجمه تکی است. آیا می شود انسان دو سر داشته باشد؟ در روایت آمده است:

فالرأس مما خلق فردا ولم يكن للإنسان صلاح في أن يكون له أكثر من واحد ألا ترى أنه لو أضيف إلى رأس الإنسان رأس آخر لكان ثقلا عليه من غير حاجة إليه لأن الحواس التي يحتاج إليها مجتمعة في رأس واحد ثم كان الإنسان ينقسم قسمين لو كان له رأسان فإن تكلم من أحدهما كان الآخر معطلا لا إرب فيه ولا حاجة إليه وإن تكلم منهما جميعا بكلام واحد كان أحدهما فضلا لا يحتاج إليه وإن تكلم بأحدهما بغير الذي تكلم به من الآخر لم يدر السامع بأي ذلك يأخذ وأشباه هذا من الأخلاط[6]

سر یک عدد خلق شده است و برای انسان داشتن دو سر صلاح نیست آیا نمی بینی اگر یک سر دیگر اضافه می شد، برای انسان سنگینی می کرد... اگر با یک دهان صحبت می کرد دیگری اضافه بود و اگر با هر دو صحبت می کرد یکی اضافه بود و اگر با هر دو صحبت می کرد متوجه سخنان نمی شدیم...

در روایت دیگر آمده است:

فكر يا مفضل لم صار المخ الرقيق محصنا في أنابيب العظام هل ذلك إلا ليحفظه ويصونه لم صار الدم السائل محصورا في العروق بمنزلة الماء في الظروف إلا لتضبطه فلا يفيض[7]

ای مفضل فکر کن که این مغز نازک در بین لوله های استخوان ها (فهمیده می شود داخل استخوان ها خالی است) محافظت شده است؟ آیا برای محافظت از مغز نیست؟

به مغزِ درون سر، و همچنین به مغز استخوان، مُخ می گویند؛ بنابراین اینکه از استخوان، به لوله تعبیر شده است، احتمال دارد مراد از مغز، مغز استخوان باشد زیرا آن هم رقیق و نازک است و تحمل ضربه و سختی را ندارد. اما اگر مراد مغز استخوان باشد، استخوان را نیز ذکر می کرد همانطور که عبارت «یمخخ العظام» در روایات وجود دارد و انشاءالله خواهیم خواند.

روایت بعدی، روایت طبیب هندی است. امام صادق علیه السلام می فرماید:

أَخْبِرْنِي يَا هِنْدِيُّ لِمَ كَانَ فِي الرَّأْسِ شُئُونٌ‌ ... قال لا اعلم ... كَانَ فِي الرَّأْسِ شُئُونٌ لِأَنَّهُ الْمُجَوَّفُ إِذَا كَانَ بِلَا فَصْلٍ أَسْرَعَ إِلَيْهِ الصُّدَاعُ فَإِذَا جُعِلَ ذَا فُصُولٍ كَانَ الصُّدَاعُ مِنْهُ أَبْعَدَ[8] يَخْرُجَ بِأَطْرَافِهِ الْبُخَار مِنْهُ وَ يَرُدَّ الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ الْوَارِدَيْنِ عَلَيْهِ وَ خَلَتِ الْجَبْهَةُ مِنَ الشَّعْرِ لِأَنَّهَا مَنه[9]

به من خبر بده ای هندی چرا سر تکه تکه است؟ عرض کرد نمی دانم فرمود چون چیزی که داخل آن خالی است اگر تکه تکه نباشد سردرد به آن می شتابد و اگر بین استخوان ها فاصله باشد و یک تیکه نباشد، سردرد از آن دور می شود. بخارات مغز از اطراف استخوان ها خارج می شود (منتقل به پوست و از آنجا به خارج می رود)...

اگر هم روزی ناچار به جراحی باشد، تکه تکه بودن مغز، زمینه را برای جراحی فراهم می کند درحالیکه اگر یک تکه می بود، این کامل انجام نمی شد.

روایت دیگر از امام رضا علیه السلام:

قَالَ الْعَالِمُ ع‌ خَلَقَ اللَّهُ عَالَمَيْنِ مُتَّصِلَيْنِ فَعَالَمٌ عِلْوِيٌّ وَ عَالَمٌ سِفْلِيٌّ وَ رَكَّبَ الْعَالَمَيْنِ جَمِيعاً فِي ابْنِ آدَمَ وَ خَلَقَهُ كُرَوِيّاً مُدَوَّراً فَخَلَقَ اللَّهُ رَأْسَ ابْنِ آدَمَ كَقُبَّةِ الْفَلَكِ وَ شَعْرَهُ كَعَدَدِ النُّجُومِ [10]

خداوند دو عالم بالا و پایین خلق کرد و هر دو را در فرزند آدم ترکیب کرد و عالم را کروی شکل خلق کرده است پس خداوند سر انسان را مانند گنبد فلک خلق کرده است و موهای او را مانند تعداد ستارگان قرار داد (تعداد زیاد).

آسمان از دو طرف زمین مانند گنبدی است که آن را احاطه کرده است. سر انسان نیز گنبدی شکل خلق شده است.

كان الرأس أسنى المواضع للحواس وهو بمنزلة الصومعة لها فجعل الحواس خمسا تلقى خمسا لكيلا يفوتها شيء من المحسوسات[11]

سر، بالاترین موضع در بدن، برای حواس قرار داده شده است و مانند صومعه (خانه و عبادتگاه راهب) است و حواس را پنجگانه قرار داد.

تمام حواس در سر قرار داده شده است.

در روایت دیگر می فرماید:

واعلم ان الراس و الاذنین و العینین و الفم و الانف من الدم[12]

بدان سر و دو گوش و چشم ها و دهان و بینی از خون است.

انسان از چهار مزاج (گرم و سرد و خشک و مرطوب) و از چهار طبع (دم، بلغم، مره و باد) خلق شده است و محل این طبائع در بدن متفاوت است.

احتمال دارد که ترکیب این اعضاء از خون است؛ یا اینکه طبایع دیگر در این اعضا نادر باشد؛ و یا اینکه به احتمال صحیح، محل تمرکز خون و سلطه خون، و سر ریز خون هستند؛ زیرا وقتی خون زیاد می شود، شخص، خون دماغ می شود. مغز به همراه چشم ها احتیاج شدیدی به خون دارد و از خون تغذیه می شود.

مغز (دماغ)

مغز انسان حساس و پیچیده است. شناخت ترکیب مغز ساده نیست. مغز، محل تمرکز و فعالیت خون است؛ غذای عمده‌ی مغز، قند و کربوهیدرات است و شاید حتی بدون نیاز به انسولین، مصرف می کند. اکسیژن فراوان نیز احتیاج دارد به همین دلیل اکسیژن مغز نباید کم شود.

در روایات در مورد ترکیب مغز اینگونه آمده است:

زبد الدم[13]

مغز کَره، چربی و کفِ خون است و حالت چربی دارد.

مغز دو نیم کره دارد و یک مخچه (مخَیخ) و یک ساقه دارد که به نخاع وصل است.

مغز مرکز حیات و زندگی است و کل زندگی و حیات انسان و زنده بودن او به مغز مربوط می شود. تنظیم کارهای ارادی و غیرارادی به عهده‌ی مغز است. بنابر روایات، نیم کره راست، چپ بدن و نیم کرده چپ، سمت راست بدن را اداره می کند.

قسمت چپ مغز برای امور دنیوی مانند تجارت، صنعت، حساب و ریاضیات است، اما قسمت راست مغز مربوط به تعقل و تفکر و ایمان و معنویات است.

به همین جهت، گفته اند خواب سمت چپ، خواب تاجران و اهل دنیا است اما خواب سمت راست، خواب مومنان و اهل ایمان است .

یک قسمت هایی از مغز مربوط به حواس است. قسمتی پشت پیشانی برای حس بویایی است، قسمت پشت سر برای بینایی است، قسمت دو طرف سر برای شنوایی است.

روایتی در مورد حفاظت از مغز داریم:

لو رأيت الدماغ إذا كشف عنه لرأيته قد لف بحجب بعضها فوق بعض لتصونه من الأعراض وتمسكه فلا يضطرب ولرأيت عليه الجمجمة بمنزلة البيضة كيما يفته هد الصدمة والصكة التي ربما وقعت في الرأس ثم قد جللت الجمجمة بالشعر حتى صار بمنزلة الفرو للرأس تستره من شدة الحر والبرد فمن حصن الدماغ هذا التحصين إلا الذي خلقه وجعله ينبوع الحس والمستحق للحيطة والصيانة لعلو منزلته من البدن وارتفاع درجته وخطر مرتبته؟[14]

اگر مغز را ببینی، با پرده هایی پیچیده شدند (پرده مغز، مایع و چیزهای دیگر از جمله خود جمجمه) یکی بالای دیگری است تا از مغز برابر اتفاقات محافظت کنند و مغز را نگهدارند تا مغز مضطرب نشود و روی آن جمجمه مانند کلاهخود قرار داده شده است تا ضربه های اتفاق افتاده آن را متلاشی نکنند بعد از آن، پوست و مو مانند پشم برای مغز قرار داده شده است تا مغز را از گرما و سرمای شدید محافظت کنند چه کسی از مغز اینگونه محافظت نمود مگر خداوند خالق آن؟ مغز چشمه احساس است (کارآیی مغز، احساس کردن است، دیدن و شنیدن و چشیدن در مغز اتفاق می افتد) و ارزش این مقدار محافظت را دارد زیرا جایگاه بالا و ارزش و مرتبه خطیر و مهمی در بدن دارد.

در روایت دیگری آمده است:

العين نور مركبة أم الروح تبصر الاشياء من منظرها قال: العين شحمة وهو البياض والسواد والنظر للروح دليله أنك تنظر فيه فترى صورتك في وسط والانسان لا يرى صورته الا في ماء أو مرآة وما أشبه ذلك قال صباح فإذا عميت العين كيف صارت الروح قائمة والنظر ذاهب قال عليه السلام كالشمس طالعة يغشاها الظلام قال أين تذهب الروح قال عليه السلام: أين يذهب الضوء الطالع من الكوة إذا سدت الكوة قال أوضح لى ذلك قال الروح مسكنها في الدماغ وشعاع منبث في الجسد بمنزلة الشمس دايرتها في السماء وشعاعها منبسط في الارض فإذا غابت الدايرة فلا شمس وإذا قطع الراس فلا روح قالا فما بال الرجل يلتحى دون المرءة.[15]

از امام ع سوال شد آیا چشم نور است و می بیند یا اینکه نور می بیند؟ امام ع فرمود چشم پی است و سیاه و سفیدی است و دیدن برای روح است چطور اگر انسان کور شود اما روح وجود دارد باز دیدن اتفاق نمی افتد؟ امام ع می فرماید: آفتاب هست اما تاریکی آن را می پوشاند (مانند کسوف) سوال شد روح کجا می رود؟ امام ع می فرماید: اگر سوراخ بسته شود نور کجا می رود؟ عرض می کند برای من بیان کن امام ع فرمود: مسکن و خانه روح در مغز است و نور آن در تمامی بدن است مانند آفتاب که گردی آن در آسمان است و نور آن روی زمین پراکنده است وقتی آفتاب غروب کند آفتابی در کار نیست و اذا سر قطع شود، روح دیگر در اعضاء وجود ندارد.

در روایت دیگر می فرماید:

موضع العقل الدماغ، ألا ترى الرجل إذا كان قليل العقل قيل له: ما أخف دماغك [16]

موضع عقل در مغز است و هنگامی که مرد کم عقل باشد گفته می شود مغز ندارد.

هم جان و هم عقل در مغز هستند به همین جهت عرض کردیم که مغز حساس است.

حضرت داوود از حضرت سلیمان می پرسد این موضع العقل منک عقل در کجای تو قرار دارد قال الدماغ[17] حضرت فرمود در مغز من است.

در روایت دیگر می فرماید:

ممّا خلق الله عزّ وجلّ العقل ، قال : خلقه ملك له رؤوس بعدد الخلائق من خلق ومن يخلق إلى يوم القيامة ، ولكلّ رأس وجه ، ولكلّ آدميّ رأس من رؤوس العقل ، واسم ذلك الانسان على وجه ذلك الرأس مكتوب ، وعلى كلّ وجه ستر ملقى لا يكشف ذلك الستر من ذلك الوجه حتّى يولد هذا المولود ، ويبلغ حدّ الرجال ، أو حدّ النساء فإذا بلغ كشف ذلك الستر ، فيقع في قلب هذا الانسان نور ، فيفهم الفريضة والسنّة ، والجيّد والرديّ ، إلّا ومثل العقل في القلب كمثل السراج في وسط البيت[18]

از پیامبر ص سوال شد خداوند از چه عقل را آفریده است فرمود از ملکی که به تعداد خلائق سر دارد و برای هر سری صورتی است و برای هر آدمی سری از آن سر ها وجود دارد و اسم هر شخص روی آن صورت مخصوص به او نوشته شده است و روی هر صورتی یک پارچه ای انداخته شده است، آن نقاب برداشته نمی شود تا زمانیکه متولد و بالغ شود...

مانند نیروگاه برق که برای هر خانه یک سیمی وجود دارد. منشا همه عقل ها یک موجودی است که از آن تغذیه می شود.

در یک روایت می فرماید مغز تحت سلطه‌ی قلب است و آلت قلب است:

الأجسام الإنسانية جعلت على مثال الملك فملك الجسد هو القلب والعمال العروق والأوصال والدماغ وبيت الملك قلبه وأرضه الجسد والأعوان يداه ورجلاه وشفتاه وعيناه ولسانه وأذناه وخزانته معدته وبطنه وحجابه صدره[19]

اجسام انسان ها مانند یک مملکت است که پادشاه آن قلب است و بقیه کارگرهای آن هستند، رگ ها و تکه های بدن و مغز

در روایت داریم:

ان النوم سلطان الدماغ وهو قوام الجسد[20]

خواب سلطان مغز است (یعنی بر مغز مسلط می شود) و قوام بدن به خواب است.

بحث بعدی زیاد و کم شدن مغز است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo