«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
94/01/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جنون (لمم)، وسواس، وسوسه
جنون انواعی دارد و یکی از انواع آن لمم است، در روایت آمده که لمم از اهل زمین به انسان میرسد و مراد از اهل زمین نیروهای سفلی یا اجنه و شیاطین هستند که در زیر زمین و چاهها زندگی میکنند.
در روایت آمده: «عن أبي عبد الله عليه السلام أنه سئل عن قول رسول الله صلى الله عليه واله: " أعوذ بك من شر السامة والهامة والعامة واللامة " فقال: السامة القرابة، والهامة هو ام الارض ، واللامة لمم الشياطين، والعامة عامة الناس.»[1] یعنی «از امام صادق (ع) سؤال شد درباره این قول پیامبر (ص) که فرمودند به تو پناه میبرم از شر سامه و هامه و عامه و لامه، امام پاسخ دادند سامه، نزدیکان هستند و هامه جنبندگان هستند و لامه همان لممی است که از شیطان میرسد و عامه مردم هستند.»
در این روایت لمم را به شیطان نسبت داده، گاهی در روایات لمم به اهل زمین نسبت داده میشود و گاهی هم به اجنه، البته اینها از مثبتات هستند زیرا شیاطین هم از جنس جن هستند.
خانههایی که ارتفاع سقف آنها از ۳٫۵ متر بیشتر است مانند خانههای قدیمی مورد سکونت جن قرار میگیرند و همچنین اگر زمینی از قبل مورد سکونت جن باشد و در آنجا خانهای ساخته شود باز همین مشکل وجود دارد. از طرفی امروزه در ساخت خانهها از آهن استفاده میشود و اجنه به آهن علاقه دارند و به آهن جذب میشوند، در روایت آمده: «جَعَلَ اللَّهُ الْحَدِيدَ فِي الدُّنْيَا زِينَةَ الْجِنِّ وَ الشَّيَاطِينِ.»[2] یعنی «آهن در دنیا زینت است برای جن و شیاطین.»
درمان اول سیب، امام کاظم (ع) میفرمایند: «التفاح شفاء من خصال، من السم، والسحر، واللمم يعرض من أهل الارض، والبلغم الغالب، وليس شئ أسرع منفعة منه»[3] یعنی «سیب درمان چند بیماری است، مسمومیت و جادو و لمم که از طرف اهل زمین است و غلبه بلغم و چیزی نیست که منفعتش سریعتر از سیب باشد.»
درمان دوم عوذه است، امام کاظم (ع) میفرمایند: «ما من أحد في حد الصبي يتعهد في كل ليلة قراءة قل أعوذ برب الفلق وقل أعوذ برب الناس كل واحدة ثلاث مرات وقل هو الله أحد مائة مرة فإن لم يقدر فخمسين إلا صرف الله عز وجل عنه كل لمم أو عرض من أعراض الصبيان والعطاش وفساد المعدة وبدور الدم أبدا ما تعوهد بهذا حتى يبلغه الشيب فإن تعهد نفسه بذلك أو تعوهد كان محفوظا إلى يوم يقبض الله عز وجل نفسه.»[4] یعنی «نیست کسی که در کودکی برایش هر شب سوره ناس و سوره فلق هرکدام سه مرتبه و سوره توحید صد مرتبه و اگر نمیتواند پنجاه مرتبه خوانده شود، مگر اینکه خداوند از او دور میکند لمم و بیماری کودکان و تشنگی و خرابی معده و خونریزی و تا وقتیکه این را برایش میخوانند به این بیماریها مبتلا نمیشود تا اینکه پیر شود و اگر خودش این را بخواند یا برای او بخوانند محفوظ میماند تا اینکه از دنیا برود.»
درمان سوم اذان و اقامه در گوش نوزاد، امام صادق (ع) میفرمایند: «مروا القابلة أو بعض من يليه أن تقيم الصلاة في أذنه اليمنى فلا يصيبه لمم ولا تابعة أبدا.»[5] یعنی «به قابله یا یکی از اطرافیان امر کنید که اقامه در گوش راستش بخواند، هرگز مبتلا به لمم و تابعه نخواهد شد.» البته در روایاتی آمده که اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ خوانده شود. تابعه حالتی است که شخص همیشه احساس میکند کسی او را دنبال میکند.
درمان چهارم یک عوذه است، در روایت آمده: «مرد این را رها نکند و موقع خواب این را بگوید أعيذ نفسي وذريتي وأهل بيتي ومالي بكلمات الله التامات من كل شيطان وهامة ومن كل عين لامة، این همان عوذهای است که جبرئیل برای امام حسن (ع) و امام حسین (ع) خواندند.»[6]
بیماری وسواس
وسواس و وسوسه تفاوت دارند، وسواس حالتی است که انسان مدام دچار شک و تردید میشود و کارها را تکرار میکند و توانایی تصمیمگیری و انتخاب را از دست میدهد، ولی وسوسه حالتی است که شیطان انسان را وسوسه میکند و همیشه فرد به فکر چیزهایی است که ندارد و از آن محروم است و پیوسته ناراحت و ناراضی است و به خود میگوید چرا این را ندارم.
اولین علت ابتلا به وسواس شیطان است، شیطان انواعی دارد و یکی از انواع آن خناس نام دارد که در سوره ناس ذکرشده و شیطان دیگری نیز هست به نام خنزب.
در روایت آمده: «أن بعض الصحابة شكا إليه الوسوسة، فقال: يا رسول الله، إن الشيطان قد حال بيني وبين صلواتي، يلبسها علي، فقال رسول الله (صلى الله عليه وآله): ذلك شيطان يقال له: خنزب»[7] یعنی «کسی از اصحاب به پیامبر (ص) از وسواس شکایت کرد و عرض کرد ای پیامبر شیطان مانع شده از نمازخواندنم و مرا بهاشتباه میاندازد، پیامبر فرمودند این سببش شیطانی است که نامش خنزب است.»
در روایت دیگری آمده: «ذكرت لأبي عبد الله عليه السلام رجلا " مبتلى بالوضوء والصلاة وقلت: هو رجل عاقل، فقال: أبو عبد الله وأي عقل له وهو يطيع الشيطان؟ فقلت له: وكيف يطيع الشيطان؟ فقال سله هذا الذي يأتيه من أي شئ هو؟ فإنه يقول لك من عمل الشيطان»[8] یعنی «نزد امام صادق (ع) از کسی گفتم که گرفتار وضو و نماز است و گفتم مردی عاقل است، امام فرمودند این چه عقلی است درحالیکه از شیطان اطاعت میکند، راوی میپرسد چگونه از شیطان اطاعت میکند، امام فرمودند از او بپرس چرا اینگونه میشود (اینقدر نماز را اعاده میکند)؟ و آن مرد پاسخ داد که شیطان باعث میشود.»
عوامل تشدید وسواس
اولین عامل تشدید وسواس غفلت از یاد خدا، در قرآن آمده: ﴿وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ﴾[9] یعنی «کسی که از یاد خدا غافل میشود برای او شیطانی فراهم میکنیم که همیشه مقارن اوست و او را رها نمیکند.»
امام صادق (ع) میفرمایند: «لا يتمكن الشيطان بالوسوسة من العبد إلا وقد اعرض عن ذكر الله تعالى واستهان»[10] یعنی «شیطان نمیتواند بنده را وسوسه کند، مگر اینکه آن بنده از یاد خدا غافل شود.»
دومین عامل تشدید وسواس اهمیت ندادن به اوقات (اوقات واجبات و مستحبات)، امام صادق (ع) میفرمایند: «وأما المهمل لاوقاته فهو صيد الشيطان لا محاله»[11] یعنی «کسی که به اوقات اهمیت نمیدهد، این شکار شیطان است.»
دومین علت ابتلا وسواس غلبه سودا است، درباره داروی شافیه در روایت آمده: «فانه ينفع من المرة السوداء التي اخذ صاحبها بالفزع والوسواس»[12] یعنی «برای سودا مفید است؛ که عوارض آن دلهره و وسواس است.»
علائم وسواس و سودا
چهار علامت سودا و وسواس عبارتند از خوردن گِل، خرد کردن گِل، گرفتن ناخن با دندان (جویدن ناخن) و خوردن و جویدن ریش.
امام کاظم (ع) میفرمایند: «أربعة من الوسواس: أكل الطين، وفت الطين ، وتقليم الأظفار بالأسنان، وأكل اللحية.»[13] یعنی «چهار چیز معلول وسواس است، خوردن گِل و خرد کردن گِل و گرفتن ناخن با دندان و خوردن (جویدن) محاسن.»
پنجمین علامت وسواس آرزو و رؤیاپردازی است، امام باقر (ع) میفرمایند: «إن التمني عمل الوسوسة وأكثر مصائد الشيطان أكل الطين»[14] یعنی «آرزو کردن کار وسوسه است و بیشترین تورهای شیطان خوردن گِل است.»
ششمین نشانه سودا و وسواس زیاد اشتباه کردن و شک کردن و دقت بیشازاندازه است.
هفتمین نشانه سودا و وسواس حدیث نفس است، در این حالت انسان همیشه در حال فکر است و با خود حرف میزند و خواب زیاد میبیند.
بیماری وسوسه
در ذهن انسان اموری خطور میکند، اگر این امور باعث غفلت انسان از خدا و گمراهی شود، وسوسه بهحساب میآید، مانند افکاری که در نماز سراغ انسان میآید و یا افکاری که راجع به دوست داشتن دنیا و یا دوست داشتن زنها بیشازاندازه است. با توجه به روایات این نوع وسوسه سراغ همه میآید و هرکسی حداقل هر چهل روز یکبار دچار میشود. نوع دیگر وسوسه در امور اعتقادی است، مثل شک در وجود خدا و بهشت و جهنم.
درمان وسوسه
درمانهای وسوسه چهار قسم هستند و اولین قسم دعا و اذکار است.
اولین درمان برای وسوسه، امام صادق (ع) میفرمایند: «إذا اتاك الشيطان موسوسا ليضلك عن سبيل الحق وينسيك ذكر الله تعالى فاستعذ منه بربك وبربه فانه يؤيد الحق على الباطل وينصر المظلوم بقوله عز وجل: ﴿انه ليس له سلطان الذين آمنوا وعلى ربهم يتوكلون﴾»[15] یعنی «اگر شیطان آمد شمارا وسوسه کند و از راه حق گمراه کند و کاری کند که از یاد خدا غافل شوی، پس پناه ببر به پروردگار خودت و پروردگار خودش، همانا خداوند حق را بر باطل نصرت میدهد و مظلوم را نصرت میدهد، به گفته خداوند شیطان به افرادی که ایمان آوردهاند و به پروردگار خود توکل میکنند سلطه ندارد.»
حضرت علی (ع) در وصیتش به کمیل بن زیاد میفرمایند: «ای کمیل هرگاه شیطان تو را وسوسه کند، این را بگو أعوذ بالله القوي، من الشيطان الغوي، وأعوذ بمحمد الرضي، من شر ما قدر وقضي، وأعوذ بإله الناس، من شر الجنة والناس أجمعين، از شر شیطان در امانخواهی بود هرچند این شیاطین قدرتمند و مانند ابلیس باشند.»[16]
در روایتی آمده: «أن بعض الصحابة شكا إليه الوسوسة، فقال: يا رسول الله، إن الشيطان قد حال بيني وبين صلواتي، يلبسها علي، فقال رسول الله (صلى الله عليه وآله): ذلك شيطان يقال له: خنزب فإذا أحسست به فتوذ بالله منه، واتفل عن يسارك ثلاثا قال: ففعلت ذلك فاذهب الله عني.»[17] یعنی «یکی از اصحاب به پیامبر (ص) از وسوسه شکایت کرد و عرض کرد، ای رسول خدا شیطان مانع شده از نماز خواندم و همیشه مرا بهاشتباه میاندازد، پیامبر (ص) فرمودند این شیطان نامش خنزب است، هرگاه احساس کردی که تو را وسوسه میکند، از او بهسوی خداوند تبارکوتعالی پناه ببر و سه بار آب دهانت را بهطرف چپ خود بینداز، شخص گفت این کار را کردم و این مسئله برطرف شد.» البته این کار را نمیتوان در هنگام نماز انجام داد.
در روایت دیگری آمده: «شخصی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد ای رسول خدا من شکایت میکنم بهسوی شما از وسوسه در نمازم تا جایی که نمیدانم چند رکعت نماز خواندهام، پیامبر (ص) فرمودند هرگاه وارد نماز شدی ران چپت را با انگشت شست دست راست بزن سپس این را بگو بسم الله وبالله توكلت على الله، أعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم، با این کار گردنش را میزنی و او را فراری میدهی.»[18]
امام صادق (ع) میفرمایند: «ليس من مؤمن يمر عليه أربعون صباحا إلا حدث نفسه فليصل ركعتين وليستعد بالله من ذلك.»[19] یعنی «نیست مؤمنی که چهل روز بر او بگذرد مگر اینکه مبتلا به حدیث نفس میشود، آنگاه باید دو رکعت نماز بخواند و از آن به خدا پناه ببرد.»
از پیامبر (ص) روایتشده که: «زمانی که بر سر بیمار حاضر میشد این را میفرمود اذهب الوسواس والبأس رب الناس، اشف وأنت الشافي، لا شفاء إلا شفاؤك.»[20]
دومین درمان گفتن لا اله الا الله گفتن است، در روایت آمده: «سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن الوسوسة وإن كثرت، فقال: لا شئ فيها، تقول: لا إله إلا الله.»[21] یعنی «از امام صادق (ع) از وسوسه سؤال شد درصورتیکه زیاد شود، امام فرمودند گناهی محسوب نمیشود، لا اله الا الله بگویید تا برطرف شود.»
سومین درمان لاحول ولا قوت الا بالله (حوقله)، در روایت آمده: «کسی به امام باقر (ع) نوشت و شکایت کرد از افکاری که ذهنش خطور میکند، امام پاسخ دادند خداوند اگر بخواهد شمارا ثابت کند، ثابت میکند و اجازه نمیدهد که ابلیس راهی بر شما داشته باشد، قومی به پیامبر (ص) شکایت کردند که افکاری بر آنها عارض میشود، اگر از کوه پرت شوند و تک تکه شوند نزد آنها محبوبتر است تا اینکه این افکار را بگویند، پیامبر (ص) فرمودند بهراستی این مسئله را در ذهن خود میبینید، عرض کردند بله، پیامبر (ص) فرمودند قسم به او که جانم در دست اوست این نشانه ایمان عمیق و سالم است و اگر این حالت (افکار و شک در اعتقادات) را پیدا کردید این را بگویید آمنا بالله ورسوله ولا حول ولا قوة إلا بالله.»[22]
از پیامبر (ص) نقلشده: «حضرت آدم (ع) بهسوی خداوند شکایت کرد از حدیث نفس و اندوه، جبرئیل (ع) بر حضرت آدم (ع) نازل شد و گفت ای آدم این را بگو لا حول ولا قوة إلا بالله، آدم (ع) این را گفت و وسوسه و حزن او برطرف شد.»[23]
در روایت آمده: «کسی بهسوی امام صادق (ع) از زیاد آرزو کردن و وسوسه شکایت کرد، امام فرمودند دستت را بر سینهات مرور بده سپس این را بگو بسم الله وبالله محمد رسول الله ولا حول ولا قوة إلا با لله العلي العظيم اللهم امسح عني ما احذر، سپس دستت بر شکمت مرور بده و سه مرتبه این را بگو، خداوند این وسوسه و آرزو کردن را از شما برطرف میکند، شخص میگوید موارد زیادی اتفاق میافتاد که نمازم را قطع میکردم به خاطر آرزوها و وسوسهای که در سینهام بود و این کاری را که آقای من امام صادق (ع) فرمود انجام دادم سه مرتبه و خداوند این مشکل را از من رفع کرد و بعدازآن دیگر احساس نکردم.»[24]
چهارمین درمان هو الاول و هو الآخر، در روایت آمده: «یکی از اصحاب به پیامبر (ص) از وسوسه شکایت کرد، پیامبر (ص) فرمودند اگر این وسوسه را یافتی در قلب خود این را بگو هو الاول والاخر والظاهر والباطن وهو بكل شئ عليم.»[25]
پنجمین ذکر توکلت علی الحی الذی لا یموت، در روایت آمده: «شخصی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد ای رسول خدا من از این وسوسه سینه سختی میکشم و من مردی عائله مندم و بدهکارم و نیازمندم، پیامبر (ص) فرمودند این کلمات را تکرار کن توكلت على الحي الذي لا يموت والحمد لله الذي لم يتخذ صاحبة ولا ولدا ولم يكن له شريك في الملك ولم يكن له ولي من الذل وكبره تكبيرا، دیری نگذشت که مرد نزد پیامبر (ص) برگشت و گفت ای رسول خدا، خداوند وسوسه سینه را از من برطرف کرد و بدهکاری من را ادا کرد و روزی من هم زیاد شد.»[26]