< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

1401/06/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آناتومی بدن/مجاری ادرار /جلسه سی و ششم، ادامه ی بحث مجاری ادرار، پروستات و مشکلات آن، علت پروستات، درمان پروستات، طحال، وظایف طحال، دلائل حرام بودن طحال، درمان طحال، نقش طحال در بدن

 

در این جلسه به ادامه ی بحث مجاری ادرار و مشکلات آن خواهیم پرداخت.

پروستات و مشکلات آن

اشکالاتی که ممکن است در مجاری ادرار به وجود بیاید یکی عدم کنترل ادرار است، یعنی نمی تواند ادرار خود را کنترل کند، که به آن سلسل البول می گویند. دومی قطع شدن ادرار است و سومی هم تقطیر یعنی قطره قطره خارج شدن ادرار است. البته این ها بیش تر یا معلول پروستات یعنی بزرگ شدن پروستات است یا خللی در پروستات به وجود آمده است که کار خود را نتواند انجام دهد. یا خللی در مثانه است که عضله ی مثانه در دیواره اش، توانایی و قدرت خود را از دست می دهد و نمی تواند روی ادرار فشار بیاورد تا خارج شود. تقطیر می تواند به خاطر پروستات باشد، چون پروستات که بزرگ شد ادرار کاملا خارج نمی شود و یک مقدار از آن می ماند و انسان بعد از این که ادرار کرد و شستشو را انجام داد و بلند شد، چند قطره خارج می شود. بالاخره چون سبب نجاست لباس ها می شود، یک ذره مشکل است. در بعضی ها هم همواره به شکل تقطیر خارج می شود یعنی عدم کنترل، کنترل بر ادرار ندارد. یعنی پروستات نمی تواند مجرا را ببندد. آن هایی هم که مشکل مثانه دارند، ادرار خارج نمی شود مگر این که مثانه پر شود و بعد به شکل تقطیر (قطره قطره) خارج شود. البته پروستات در روایات ما به نام حصاة آمده است. حصاة یعنی سنگ، سنگ مثانه، با این حساب اصلاً پروستات به تنهایی نیامده است و همیشه به آن حصاة المثانه می گویند. حصاة المثانه یک غده است که کمی سفت است در انتهای مثانه قرار دارد و روایات آن را جزء مثانه محسوب می کند. در ابتدای مجرای ادرار از مثانه به خارج است.

علت پروستات

پروستات بر اثر بعضی عوامل که به آن ها اشاره خواهیم کرد بزرگ می‌شود و باعث بسته شدن راه ادرار می شود. تقطیر از هر نوعی در حقیقت علل و اسبابی دارد. علل و اسبابی در روایات برای آن ذکر شده است. یکی از علل تقطیر و علل حصاة یا پروستات، البته کلمه ی حصاة می تواند به معنی سنگ مثانه هم باشد. حصاة به معنای پروستات و تقطیر هم معلول پروستات است. یکی از علل آن، همبستر شدن هنگام سیری است، می‌شود گفت مربوط به پروستات است. چون پروستات جزء دستگاه جنسی و تناسلی است. روایتی داریم که می فرماید:

لَا تَقْرَبِ النِّسَاءَ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ لَا شِتَاءً وَ لَا صَيْفاً وَ ذَلِكَ أَنَّ الْمَعِدَةَ وَ الْعُرُوقَ تَكُونُ مُمْتَلِئَةً وَ هُوَ غَيْرُ مَحْمُودٍ يُتَخَوَّفُ مِنْهُ الْقُولَنْجُ وَ الْفَالِجُ وَ اللَّقْوَةُ وَ النِّقْرِسُ وَ الْحَصَاةُ وَ التَّقْطِيرُ وَ الْفَتْقُ‌ وَ ضَعْفُ الْبَصَرِ وَ الدِّمَاغِ فَإِذَا أُرِيدُ ذَلِكَ فَلْيَكُنْ فِي آخِرِ اللَّيْلِ فَإِنَّهُ أَصَحُّ لِلْبَدَنِ وَ أَرْجَى لِلْوَلَدِ وَ أَذْكَى لِلْعَقْلِ فِي الْوَلَدِ الَّذِي يُقْضَى بَيْنَهُمَا [1]

اول شب نزدیک زن ها نشو یعنی همبستر نشو نه در تابستان و نه در زمستان، به جهت این که معده و رگ ها پر است. هم معده پر از غذا است و هم رگ ها پر از خون است. این کار هم مدح نشده و تعریفی نیست و سبب بیماری ‌های متعددی می شود. همبستر شدن در حال سیری یا در اول شب موجب چند بیماری می ‌شود که یکی قولنج است، ورم روده، بسته شدن روده بزرگ است و سبب سکته ی مغزی یا فلج می شود. لقوه یا فلج صورت، سندروم بل، قطره قطره خارج شدن ادرار، پروستات، شاید مراد از حصاة، سنگ مثانه باشد. سبب فتق هم می شود. سبب ضعف بینایی و نازک شدن آن می شود. هرگاه خواستی عمل همبستر شدن انجام دهی این کار را باید در آخر شب باشد، این برای بدن بهتر است. برای بچه دار شدن هم امید بیش تری هست. عقل بچه هم با این کار، کامل تر خواهد بود، بچه ای که خداوند بین زن و مرد، مقدر کرده است. پس این هم علت را بیان می کند و هم راه پیشگیری را بیان می کند. باید در این جا به این نکته اشاره کنیم که شاید کسی بگوید که من آخر شب همبستر می شود و این مشکلات را هم پیدا کردم به نظر می‌رسد این مشکل و سبک زندگی امروز باعث این کار می شود، چرا که امروزه اگر مردم ساعت ۱۱ یا ۱۲ شام بخورند و تا آخر شب هم صبر کند، تا ساعت ۳ و ۴ باز هم به این زودی هضم نمی شود و همبستر شدن در حال سیری خواهد بود. بحث زمانِ تنها نیست، بحث سیر بودن و پر بودن معده و رگ ها است. پس اگر انسان دیر شام بخورد، هم معده و هم رگ ها پر خواهد بود. هر چند آخر شب همبستر شود ممکن است این آسیب ها را ببینند. سبک زندگی اسلامی این است که انسان باید بعد از غروب و نهایتا بعد از نماز مغرب و عشا، شام خود را بخورد و تا وقتی آخر شب شد، کلا این غذا هضم شده است و نیروی غذا هم به بدن رسیده است و بدن در بهترین حالت خود خواهد بود. علت های دیگری هم وجود دارد، شاید برای تقطیری که به معنای بزرگ شدن پروستات است یا به طور کلی تقطیر( قطره قطره شدن ادرار)، روایتی داریم:

الجماع من غیر إهراق الماء علی أثره یوجب الحصاة [2]

همبستر شدن بدون ریختن آب، سبب پروستات می شود. گفتیم که حصاة یعنی پروستات، بعید به نظر می رسد که مراد سنگ مثانه یا سنگ کلیه باشد، حصاة همان پروستات است. می دانید این آبی که ریخته می شود، بیش تر آن مایعات پروستات است و اگر این ها خارج نشود و در پروستات بماند، این مشکلات را درست می کند. پس صلاح نیست که انسان همبستر شود بدون این که آب بریزد و این موجب پروستات می شود. این هم یکی از علت های آن بود. روایت دیگری داریم که می فرماید:

و من أراد أن لا یجد الحصاة و عسر البول فلا یحبس المنی عند نزول الشهوة ولا یطل المکث النساء [3]

کسی که می‌خواهد به حصاة یا پروستات و سختی ادرار مبتلا نشود، (این سختی ادرار یا به خاطر بزرگ شدن پروستات است یا به خاطر ضعف مثانه است)، آب منی را موقعی که می خواهد بیرون بیاید نگه ندارد. بعضی ها مثلا می خواهند این کار طولانی تر شود، جلوی خروج منی را می گیرند که خطرناک است و باعث پروستات می شود. پس این جا حصاة به معنای پروستات است. چون آب منی اگر می‌خواهد اثر کند، اگر می‌خواهد ماندنش موجب آسیب شود، باید در پروستات آن را حبس کنیم، بیش تر آن همان مایعات پروستات است. همبستر شدن را طولانی نکند و خودش را نگه ندارد. پس معلوم است اگر آب را نگه دارد و نریزد، این روی پروستات اثر می گذارد. این هم یک علت دیگر است. پس مانع خارج شدن منی نشود و کلا این عمل را طول ندهد و سعی کند مقدمات طولانی داشته باشد تا طرف راضی باشد، ولی سعی کند خود عمل خیلی طولانی نباشد. روایت دیگری داریم در رساله ی ذهبیه از امام رضا علیه السلام که می فرماید:

فاذا فعلت ذلک... فلا تقم قائما و لا تجلس جالسا و لكن تميل على يمينك ثم انهض للسبول من ساعتك، فانك تامن الحصاة باذن اللّه تعالى [4]

اگر عمل همبستر شدن را انجام دادی بعد از آن کار نباید بایستی، حق نشستن هم نداری. راهش این است که به سمت راست می غلطی و روی سمت راست می خوابی حدود پنج تا ده دقیقه مکث کن و بعد سریع بلند شو و ادرار کن. پس هر وقت کارت تمام شد، مقداری مکث کن و بعد برو ادرار کن. زیرا با این کار از بیماری پروستات ایمن می شوی. چه اتفاقی می ‌افتد اگر انسان بعد از همبستر شدن روس سمت راست بخوابد؟ چه خصوصیات و تاثیراتی دارد؟ به خصوص روی پروستات چه تاثیراتی دارد؟ نیاز به تحقیق و بررسی دارد، ولی ذهن بیش تر به سمت پروستات می رود، چون بحث همبستر شدن بیش تر مربوط به پروستات می شود نه به مثانه و نه به کلیه، و پروستات هم جزء دستگاه جنسی بدن است، آن جا باید بررسی کنیم و خوب بخوانیم.

درمان پروستات

۱. اما راه درمان این تقطیر، یک راه درمان داریم که می فرماید:

شكا عمرو الأفرق إلى الباقر عليه‌السلام تقطير البول فقال خذ الحرمل واغسله بالماء البارد ست مرات وبالماء الحار مرة واحدة ثم يجفف في الظل ثم يلت بدهن حل خالص ثم يستف على الريق سفا فإنه يقطع التقطير بإذن الله تعالى [5]

کسی به نام عمرو به سوی امام باقر علیه السلام از قطره قطره شدن ادرار شکایت کرد، یعنی مراد بیش تر عدم کنترل روی ادرار بود. امام علیه السلام فرمودند اسپند را بگیر و آن را شش مرتبه با آب سرد بشور، هر مرتبه که شستی آب را خالی کن و دوباره آب بریز و بشور، و با آب داغ یک مرتبه بشور. در سایه خشک کن و در معرض آفتاب قرار نده. با روغن حل (کنجد) برشته کن. آن را بدون آب بخور. اگر تقطیر شدی و ضعف در پروستات وجود دارد، این تقطیر و ضعف را به اذن خداوند متعال برطرف می کند. این درمان برای بزرگ شدن پروستات نمی باشد. چون تجربه نشان داده است اگر کسی که مشکل پروستات دارد یعنی پروستات او بزرگ شده است، اگر اسپند بخورد ادرار کلا قطع می ‌شود حتی آن قطره قطره آمدن هم قطع می شود. این برای آن جایی است که پروستات شل شود و خروج ادرار به صورت غیر اختیاری باشد، یعنی عدم کنترل ادرار و انسان می‌خواهد این تقطیر یعنی خروج غیر اختیاری را قطع کنند که درمان آن اسپند است. البته این از مثانه نیست و بیش تر از شلی که در کار پروستات به وجود می آید و عدم کنترل ادرار و قدرت نگه داشتن را نداشته باشد، است. پس آن چه مورد نیاز است قطع کردن این تقطیر است که می‌خواهد ادرار به طور کامل خارج شود و کلا قطع شود که هر وقت ادرار جمع شد و احساس کرد آن موقع ادرار می کند ولی به شکل تقطیر و بدون اختیار خارج نشود.

۲. درمان دیگر برای تقطیر این است که روایت در مورد سنجد داریم که می فرماید:

الغبيراء... أمان من البواسير و التقطير [6]

این سنجد میوه ی خیلی خوبی است، سعی کنید به جای پفک و چیپس و این چیزها به بچه هایتان سنجد بدهید، هم استخوان هایشان تقویت می شود، هم چاق تر می شوند، هم پوستشان سالم و محکم و ظریف می شود و در عین حال هم ایمنی و پیشگیری از بواسیر است، هم به بواسیر و هم به تقطیر و عدم کنترل ادرار مبتلا نمی شوند.

۳. روش سوم این است که مرکب سه از مرکبات اسلامی به عنوان یک درمان برای حصاة است. البته این جا مراد بیش تر سنگ مثانه است نه پروستات، یا مثلاً شن مثانه است و شاید پروستات در این موارد اراده نشده باشد. در روایات آمده است:

ينفع بإذن الله تعالى من ورم البطن ووجع المعدة ويقطع البلغم ويذيب الحصاة والحشو الذي يجتمع في المثانة ولوجع الخاصرة [7]

که مرکب سه برای حصاة یا سنگ مثانه و برای شنی که در مثانه جمع شده است، مفید است.

به یک نکته این جا اشاره کنیم و آن این است که موقع ادرار، مجاری ادرار کامل تخلیه نمی شود و یک مقدار ادرار، در مجرا می ماند و ماندن آن باعث بعضی بیماری ها مثل التهاب پروستات، التهاب مثانه و التهاب مجاری ادرار است و ممکن است مشکلات دیگری به وجود آورد. به همین جهت در شرع جزء مستحبات این است که خرطات نه گانه که در اصل برای تخلیه مجرای ادرار است، از مقعد تا انتهای بیضه ها فشار می ‌دهد بعد مجدداً از بیضه تا انتهای آلت را فشار می دهد تا هر چیزی که هست خارج شود. بعد سر آلت را سه مرتبه فشار و تکان دهد به نظر می‌ رسد این توصیه برای سلامتی است، برای کسب مقامات اخروی است و صرفاً برای جلوگیری از نجس شدن لباس نیست. البته در اروپا هم یک عده ای روی این مسئله کارکردند و فواید زیادی برای این کار ذکر کردند. این معلوم است و درک شود که مربوط به سلامتی است و مربوط به چیز دیگر اگر هم باشد در مرتبه دوم خواهد بود. بحث مجاری ادرار تقریباً تمام است.

طحال

بحث بعدی بحث طحال است. البته طحال باید در دستگاه گردش خون بحث شود، ولی غفلت شده است و الان قرار است بحث کنیم. طحال در طب اسلامی یک عضو با ارزش است و وظایف زیادی دارد و خیلی برای انسان مفید است. برخلاف طب جدید که با اندک بهانه ای طحال در می آورند ولی در طب اسلامی و در روایات طحال یک عضو با ارزشی است و وظایف زیاد و عجیب و غریبی دارد. طحال در بالای شکم و در یک چهارم بالایی سمت چپ شکم است یک ارتباطی به وسیله ی رباط(صفاق) طحالی کلیوی با کلیه دارد و با کلیه ی چپ به وسیله این رباط (صفاق) ارتباط دارد و یک رباط دیگر، رباط طحالی معده است که با معده ارتباط دارد. طحال در حقیقت یکی از بافت های لنف استف جز دستگاه لنفی در بدن است و بزرگ ترین لنف محسوب می ‌شود و رنگ آن ارغوانی متمایل به قرمز است و کار اصلی طحال این است که به عنوان یک صافی است و یک پالایشگاه برای خون است و به عنوان یک سرریز برای سودا است. طول طحال ۱۲۵ میلی متر تا ۱۵۰ میلی متر است. پهنا و عرض آن ۷۶ میلی متر است. و ضخامت آن ۳۸ میلی متر است و طحال با چند عضو در تماس است. از قسمت بالا با پرده ی دیافراگم در تماس است. یک قسمت آن با پانکراس و قسمت دیگر آن با روده بزرگ (قولون) تماس دارد و یک تماسی هم با کلیه ی چپ دارد و یک تماسی هم با امعاء یعنی روده های باریک دارد.

وظایف طحال

یکی از وظایف طحال خون سازی است، یعنی خون می سازد آن هم در دوران جنینی، وقتی انسان در شکم مادر است، طحال او گلبول قرمز می سازد. وقتی متولد شد این ساختن گلبول متوقف می شود. طحال به عنوان یک انبار اساسی خون است و می تواند یک پنجم یا یک چهارم خون بدن را انبار کند و نگه دارد. البته این ها را برای روز مبادا انبار می کند. برای این که اگر انسان زخمی می شود و خونریزی کند، کلاً برای وقتی که بدن خونریزی کند و مقدار خون در بدن و در رگ ها کم شد، این خونی که در طحال انباشته شده است در رگ ها ریخته می شود، در حالت های اورژانسی، در حین خونریزی شدید مثلاً یکی پایش قطع می شود یا دستش قطع می شود یا چاقو می‌خورد یا ترکش می خورد و خونریزی زیاد می کند، طحال خونی که انبار کرده است را در رگ ها به عنوان جایگزین پمپاژ می کند. کار دیگر طحال این است که اندازه ی خون در رگ ها را تنظیم می کند و در یک حد متعادل نگه می دارد، نه خیلی زیاد شود و نه خیلی کم شود. علاوه بر این، طحال آن اضافه ها و آن مواد زائدی که در خون است، را جمع می کند و انبار می کند. میکروب و باکتری که در خون است همه را جمع می کند و در خودش نگه می دارد چون طحال یک جاها و فضاها و جیب هایی برای نگه داشتن این ها دارد. البته طحال به عنوان یک گورستان گلبول قرمز است، به این صورت که وقتی عمر گلبول های قرمز تمام می شود، در طحال دفن می شوند. طحال نقشی اساسی در مقاومت بدن در مقابل بیماری دارد، چون خودش جزء لنف محسوب می شود و گره های لنفی دارد.

علاوه بر این مقداری از تجمع گلبول های سفید را هم دارد به همین جهت جز دستگاه مقاومت بدن محسوب می شود. پس با این حال معلوم شد که طحال خیلی مهم است و کارهای زیادی انجام می دهد و در کارهای زیادی نقش دارد، و همچنین معلوم شد که طحال همه‌ اش، خون است و یک چهارم خون بدن را در خود نگه می دارد. خون های فاسد، گلبول های قرمز تلف شده، آن جا دفن می شود. باکتری، مواد زائد خون، در آن جا پالایش می ‌شود و در آن جا انباشته می‌شود. پس طحال محل جمع شدن خون سالم، خونه فاسد، گلبول هایی که تلف شده، و غیر فاسد است.

دلائل حرام بودن طحال

به همین جهت در روایت از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) داریم:

ان الطحال حرام لأنه دم [8]

خوردن طحال حرام است، چرا؟ یک چهارم خون بدن در آن جا است. گورستان گلبول های قرمز آن جا است. مواد زائد و باکتری آن جا است. پس یک انبار مهم خون است. یک روایتی از حضرت امیر علیه السلام داریم:

لَا تَأْكُلُوا الطِّحَالَ فَإِنَّهُ بَيْتُ الدَّمِ الْفَاسِدِ [9]

طحال نخورید، چون طحال خانه ی خون فاسد است. گفتیم که خون فاسد، گلبول های تلف شده، مرده و فاسد آن جا دفن می شود. گورستان گلبول های قرمز و میکروب ها و مواد زائد است. طحال در حقیقت چیزی نیست جز یک پوسته و یک مقدار رگ و باقی آن انبار خون است. دلیلش این است که حضرت امیر علیه السلام این مسئله را به شکل عملی ثابت کرد و نشان داد:

مَا الْكَبِدُ وَ الطِّحَالُ إِلَّا سَوَاءٌ فَقَالَ لَهُ كَذَبْتَ يَالُكَعُ‌ ائْتِنِي بِتَوْرَيْنِ مِنْ مَاءٍ آتِكَ بِخِلَافِ مَا بَيْنَهُمَا فَأُتِيَ بِكَبِدٍ وَ طِحَالٍ وَ تَوْرَيْنِ مِنْ مَاءٍ فَقَالَ امْرُسْ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي إِنَاءٍ عَلَى حَدٍّ فَمَرَسَهُمَا جَمِيعاً كَمَا أَمَرَ بِهِ فَانْقَبَضَتِ الْكَبِدُ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ وَ لَمْ يَنْقَبِضِ الطِّحَالُ وَ خَرَجَ مَا فِيهِ كُلُّهُ وَ كَانَ دَماً كُلُّهُ وَ بَقِيَ جِلْدُهُ وَ عُرُوقُهُ فَقَالَ هَذَا خِلَافُ مَا بَيْنَهُمَا هَذَا لَحْمٌ وَ هَذَا دَمٌ [10]

وقتی یکی از قصاب ها به حضرت امیر (ع) گفت تفاوتی مابین کبد و طحال وجود ندارد، آن ها شبیه هم هستند و یکی هستند. حضرت امیر گفتند نه دروغ گفتی دو تا لگن برای من بیاورید تا به تو نشان دهم تفاوت این دو چیست. یک کبد و یک طحال آوردند البته در روایات دیگر می فرماید فشقه. در کبد و در طحال از وسط شکافی ایجاد کرد. هر یکی از این دو را در یک ظرف آب شدیداً به هم بمال. هر دوی این ها را مالیدند هرکدام داخل یک لگن جدا همان طور که امام دستور داده بود. کبد کمی جمع شد، چیزی از کبد خارج نشد. طحال جمع نشد و هر چیزی در درون آن بود خارج شد و تبدیل به خون شد. از طحال چیزی باقی نماند، وقتی خون خالی شد، از طحال فقط یک پوسته و چند رگ مانده است. امام (ع) به آن قصاب فرمود این تفاوت بین جگر و طحال است. کبد گوشت است و طحال خون است. البته از بعضی روایات استفاده می شود طحال یک پوششی دارد، یک لایه دور آن وجود دارد که مانع از این می شود که چیزی از آن خارج شود و چیزی وارد آن شود. روایتی داریم راجع به سوال بعضی ها که می پرسند گوشت پختیم و داخل گوشت، طحال بود. حالا که فهمیدیم خوردن طحال حرام است با گوشت پخته شده چه کار کنیم؟ در روایت داریم:

إِذَا كَانَ اللَّحْمُ مَعَ الطِّحَالِ فِي سَفُّودٍ أُكِلَ اللَّحْمُ‌ إِذَا كَانَ فَوْقَ الطِّحَالِ فَإِنْ كَانَ أَسْفَلَ مِنَ الطِّحَالِ لَمْ يُؤْكَلْ وَ يُؤْكَلُ جُوذَابُهُ لِأَنَّ الطِّحَالَ فِي حِجَابٍ وَ لَا يَنْزِلُ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يُثْقَبَ فَإِنْ ثُقِبَ سَالَ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْكَلْ مَا تَحْتَهُ مِنَ الْجُوذَابِ فَإِنْ جُعِلَتْ سَمَكَةٌ يَجُوزُ أَكْلُهَا مَعَ جِرِّيٍّ أَوْ غَيْرِهَا مِمَّا لَا يَجُوزُ أَكْلُهُ فِي سَفُّودٍ أُكِلَتِ الَّتِي لَهَا فُلُوسٌ إِذَا كَانَتْ فِي السَّفُّودِ فَوْقَ الْجِرِّيِّ وَ فَوْقَ اللَّاتِي لَا تُؤْكَلُ فَإِنْ كَانَتْ أَسْفَلَ مِنَ الْجِرِّيِّ لَمْ تُؤْكَلْ‌ [11]

اگر گوشت با طحال در یک ظرف بود، نمی‌توانید قسمت بالا یا پایین طحال را بخوریم چون طحال پوشش و حجابی دارد چیزی از آن خارج نمی‌ شود. مگر این که طحال سوراخ شود، وقتی سوراخ شد یک موادی، خونی از آن خارج می شود و اگر سوراخ بود و موادی از آن خارج شد، آن گوشتی که بالاتر از آن است قابل خوردن است و آن که زیرش است قابل خوردن نیست. قسمت بالایی خورده می شود ولی قسمت پایینی خورده نمی شود. طحال که نجس نیست، البته خونی که داخل آن است نجس است. ولی ما در روایات داریم اگر خون در غذایی مثل آبگوشت یا خورشتی ریخته شود، آن خورشت یا آبگوشت قابل خوردن است چون در روایات این طور آمده است که آتش این خون را می خورد و بی اثر می کند. این طور در اخبار وارد شده است که:

النار تاکل الدم [12]

آتش آن را می خورد، پس کل مشکل طحال آن خون و باکتری داخل آن است. روایت دیگری داریم که دلالت بر این دارد که یک ارتباطی ما بین طحال و شیطان یعنی میکروب و ویروس است. می فرماید:

قلت لأبي عبد الله عليه السلام كيف صار الطحال حراما وهو من الذبيحة فقال إن إبراهيم عليه السلام هبط عليه الكبش من ثبير وهو جبل بمكة ليذبحه أتاه إبليس فقال له أعطني نصيبي من هذا الكبش قال وأي نصيب لك وهو قربان لربي وفداء لابني فأوحى الله تعالى إليه إلى أن له فيه نصيبا وهو الطحال لأنه مجمع الدم [13]

راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم، چگونه این طحال حرام شده است؟ این قسمتی از قربانی است. گوسفندی که خداوند برای حضرت ابراهیم (ع) فرستاد از یک کوهی در مکه به نام ثبیر، از آن کوه سرازیر شد. پایین آمد تا این که به جای اسماعیل آن را ذبح کند. ابلیس آمد به ابراهیم گفت سهم من را از این گوسفند به من بده. خداوند هم به حضرت ابراهیم وحی کرد: که شیطان هم در این گوسفند سهمی دارد. طحال مال شیطان است چون طحال محل جمع شدن خون است. چگونه می‌خواهیم این را تفسیر کنیم؟ با این که طحال، باکتری ها و میکروب ‌ها را در خود جمع می‌کند و نگه می دارد و یا این که بگوییم چون همه اش خون است، خون زود می شود و باکتری آن جا رشد می کند. روایت می گوید چون محل جمع شدن خون است. به همین جهت، این سهم شیطان است و حضرت ابراهیم علیه السلام طحال را به ابلیس داد. ارتباط آن مشخص است که از چه جهت است. البته گفتیم خون است و محل جمع شدن خون است. شاید شیطان به طحال ولع کند. بعد از آن که ذبح شود میکروب ها به طحال هجوم می آورد چون خون زیاد دارد.

درمان طحال

۱. گاهی طحال مبتلا به درد می شود، گاهی این درد خیلی سخت می‌شود. روایتی داریم که می فرماید:

دخلت على الرضا عليه السلام فشكوت إليه وجعا في الطحال ابيت مسهرا واظل نهاري متلبدا عن شدة وجعه فقال اين أنت الدواء الجامع یعنی الادویة المقدم ذکرها غیر انه قال: خذ حبة منها بماء بارد و حسوة خل ففعلت ما امرنی به فسکن ما بی بحمد الله تعالی [14]

یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام بر امام وارد شد و به سوی امام رضا (ع) که طبیبِ طبیبان است از طحال درد شکایت کرد. این طور گفت از درد طحال شکایتم کردم که از درد طحال شب به خاطر این درد نمی توانم بخوابم و شب بیدار می مانم. روز هم به جایی نمی روم پکر هستم از بس که درد می کند، کجایید شما از داروی جامع امام رضا علیه السلام؟ الادویة المقدم، ترکیبات جامع است. فرمودند اندازه ی دو دانه جو با آب سرد و سرکه مخلوط بخور. این کار را انجام دادم و بحمدالله این درد ساکت شد. داروی جامع سرتاسر معجزه است. می ‌تواند کل بیماری ها را خوب کند، ولی باید بدانیم با چه مصرف می شود؟ حمال آن چیست؟ نسبت به طحال حمال آن، آب سرد با یک جرعه سرکه است. برای بیماری طحال اگر می‌خواهید دارو دهید، با همین آب سرد و یک جرعه سرکه بدهید و آن را به طحال می رساند.

۲. روایتی داریم که می فرماید:

شَكا إلَيهِ رَجُلٌ مِن أولِيائِهِ وَجَعَ الطَّحالِ، و قَد عالَجَهُ بِكُلِّ عِلاجٍ و أنَّهُ يَزدادُ كُلَّ يَومٍ شَرّا حَتّى أشرَفَ عَلَى الهَلَكَةِ. فَقالَ لَهُ: اشتَرِ بِقِطعَةِ فِضَّةٍ كُرّاثا وَ اقلِهِ قَليا جَيِّدا بِسَمنٍ عَرَبِيٍّ، و أطعِم مَن بِهِ هذَا الوَجعُ ثَلاثَةَ أيّامٍ؛ فَإِنَّهُ إذا فَعَلَ ذلِكَ بَرَأَ إن شاءَ اللّهُ تَعالى [15]

یکی از اصحاب به یکی از ائمه شکایت کرد. پیش حکما و اطباء رفت و آن را با هر دارویی که ممکن بود، درمان کرد. به جای این که خوب شود روز به روز بدتر می شود تا جایی که نزدیک بود هلاک شود. با یک سکه (پول نقد) تره بخر، (در آن زمان این چیزها ارزان بوده است). تره ها را با روغن زرد عربی( سرزمین های اعراب) خوب سرخ کن. هر کسی این درد را دارد، این را به عنوان غذا به او به مدت سه روز بده. اگر این کار را انجام داد ان شاء الله تعالی خوب خواهد شد.

۳. یک داروی دیگر یک روایت دیگر راجع به شربت امام رضا (ع) است:

فَاشْرَبْ مِنْ هَذَا الشَّرَابِ فقد امنت بإذن الله... من بعض أوجاع الكبد و الطحال [16]

کسی که شربت امام رضا (ع) بخورد از بعضی دردهای کبد و طحال به اذن خداوند ایمن می شود. اگر کسی مشکل کبد دارد، هپاتیت دارد، سیروز کبدی دارد، التهاب کبد دارد یا توده ای دارد، با شربت امام رضا (ع) امکان دارد درمان شود.

۴. یک بیماری هم هست که به آن طحال می گویند. می گویند فلانی چه مشکلی دارند می گویند طحال دارد. در عربی مطحول می گویند، یعنی بیماری طحال دارد و این به معنای خونریزی است که از مقعد خونریزی دارد. یک غلامی به امام کاظم علیه السلام شکایت کرد، بیمار شد. امام از او سوال کرد مشکلش چیست؟ گفتند مشکل او طحال است، یعنی خونریزی از مقعد دارد، امام فرمود که به او تره بدهید به شکل غذا بخورد به مدت سه روز، ما هم به او به مدت سه روز تره دادیم، خونریزی قطع شد بعد هم کلاً خوب شد. این هم درمان بیماری طحالی که به شکل خونریزی است. روایت دیگری هم داریم که:

کثرة اکل البیض و إدمانه یولد الطحال و ریاحا فی رأس المعدة [17]

خوردن زیاد تخم مرغ و مداومت در خوردن آن ضرر دارد. یعنی هم زیاد خوردن آن ضرر دارد و هم به شکل مداوم خوردن آن ضرر دارد. این سبب بیماری طحال و خونریزی می شود و در معده باد تولید می کند. این هایی که تخم مرغ زیاد می خورند، معده شان غرغر می کند. پس این هم یکی از علت هایش است. علت ابتلاء به طحال زیاد تخم مرغ خوردن یا مداوم خوردن آن است.

نقش طحال در بدن

علاوه بر این طحال در روایات به عنوان یکی از سرریزها است و ما چند تا سرریز در بدن داریم:

و ينفذ ما يخرج منه من الخبث والفضول إلى مفائض ... وما كان من جنس السوداء جرى إلى الطحال... تأمل حكمة التدبير في تركيب البدن، و وضع هذه الاعضاء منه مواضعها، وإعداد هذه الاوعية فيه لتحمل تلك الفضول، لئلا تنتشر في البدن فتسقمه وتنهكه [18]

غذا در معده هضم می شود، در روده جذب می شود. درکبد هضم دوم صورت می گیرد و تبدیل به خون می شود و بعد در کل بدن پخش می شود. زوائد و فضولاتی خواهد داشت و این ها به سمت سرریز ها می روند. آن هایی که از جنس صفرا است به کیسه ی صفرا (تلخه) می رود و آن که از جنس سودا است به طحال می رود. و آن که از جنس آب و رطوبت است به سمت مثانه می رود. آن چیزها و آن مواد زائدی که از بدن خارج می شود داخل خون می رود. چیزهایی فاسد و خراب و مواد زائد به سمت سرریزهایی که برای این کار آماده شده است می رود. آن که از جنس سودا است به سمت طحال می رود. پس طحال محل سرریز سودا است. ما راجع به طحال، این که چه چیزی آن جا جمع می شود خواندیم. یکی مواد زائد خون است، که سودا می ‌تواند همین مواد زائد خون باشد. یکی هم گلبول قرمز است، که این جا گورستان گلبول قرمز است. سودا می ‌تواند کشته های گلبول قرمز باشد، بعید نیست. می ‌تواند پلاکت ‌ها هم باشد، آن جا تصفیه و جمع می شود، ممکن است این پلاکت ‌ها سودا باشد، چون ما نسبت به گلبول قرمز احتمال دادیم صفرا است و به کیسه صفرا برود و برای سودا احتمال دادیم که همان پلاکت ها باشد. امام رضا علیه السلام می فرماید تدبیری که در ترکیب این بدن انسان و اعضایش است، این سرریز ها در جای مناسب خودش قرار داده شده است آماده کردن این سرریز ها تا آن زوائد و فضولات را جمع کند و در خودش نگه دارد، تا این که در بدن پخش نشود و باعث بیماری بدن شود. بنابراین طحال نقش بسزایی دارد و می ‌تواند به خیلی نسبت به خیلی از مشکلات بدن موثر واقع شود و می تواند از خیلی از مشکلات بدن جلوگیری کند که یکی خونریزی است و یکی غلبه سودا است. طحال اگر فعال شود سودای بدن کم تر می شود و باز هم به عنوان جزء دستگاه لنف و مقاوم بدن است. پس طحال هم برای سودا و هم برای بلغم خوب است. چون بحث لنف و بحث گره های لنفی است که آن جا نوعا بلغم جمع می شود و بحث درگیری با میکروب هم هست و ظاهراً این جا بلغم یعنی کشته های گلبول های سفید متولد می شود. پس طحال هم نسبت به سودا و هم نسبت به بلغم و هم نسبت به صفرا، چون این گلبول های قرمز به کبد می رود و کبد آن ها را تبدیل به صفرا می کند و به کیسه ی صفرا می رود. نقش اساسی در بدن انسان دارد. بحث دستگاه ادراری و بحث طحال که جداگانه است و بیش تر شبیه به دستگاه گردش خون است، تمام شد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo