< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

1401/06/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آناتومی بدن/مجاری ادرار /جلسه سی و پنجم، مجاری ادرار، اندازه ی کلیه ها، وظایف کلیه ها، شکل کلیه ها، گرم کردن کلیه ها، چیزهایی که کلیه را گرم می کند، تقویت کلیه با حجامت، درمان بیماری های کلیه، قلوه پیه، تقویت و رشد قلوه پیه، چیزهایی که قلوه پیه را آب می کند، حالب، مثانه، شستشوی مثانه، بیماری های مثانه و درمان آن

 

مجاری ادرار

صحبت امروز راجع به دستگاه ادرار است که در حقیقت از کلیه و حالب و مثانه و مجرا تشکیل می شود. در اصطلاح امروزی به آن اورولوژی می گویند. مجاری ادرار از دو کلیه تشکیل می شود. انسان دو کلیه دارد، دو عضو به رنگ قرمز متمایل به قهوه‌ای است (می شود گفت که قهوه ای است). هر کدام از این ها شبیه به دانه ی لوبیا است. یکی سمت راست و دیگری هم سمت چپ ستون مهره است. البته کلیه ها در منطقه ای یعنی در انتهای شکم، تقریبا نزدیک به ستون مهره ها است و در قسمت بالا، نزدیک به دنده ها است. انسان دو کلیه انسان دارد که این ها بیش تر فضای خلفی شکم و فضای خلفی صفاقی است.

اندازه ی کلیه ها

اندازه ی هر کلیه ۱۲سانتی متر است، یعنی غالبا ۱۲ سانتی متر است. ممکن است بعضی کلیه ها از نظر اندازه فرق داشته باشند، ممکن است کلیه چپ اندکی از کلیه راست بزرگ تر باشد.

هر کلیه به یک سرخرگ و سیاهرگ وصل است و یک مجرای دیگری به نام حالب دارد. خونی که کلیه دریافت می کند از سرخرگ کلیوی است و این خون در کلیه تصفیه می شود و بعد از راه ورید کلیوی خارج می شود و به دستگاه گردش خون وصل می شود. حالب هم یک مجرا از کلیه به مثانه است که ادرار از راه همان حالب به مثانه می رسد. کلیه در افراد بالغ شاید یک میلیون نفرون دارد و تصفیه ی خون در همین نفرون ها می باشد.

وظایف کلیه ها

۱. کلا کار کلیه و نفرون ها ، تنظیم حجم مایعات بدن است. مایعاتی که در بدن است را در یک حد نرمال قرار می دهد. نه آب بدن زیاد باشد، که معنایش رطوبت بدن است و نه آب بدن کم باشد، که معنایش خشکی بدن است. در یک حد نرمال، اندازه ی مایعات و سوائلی که در بدن است، محفوظ می ماند یعنی کلیه این کار می کند.

علاوه بر ادرار، چیزهای دیگری مانند اسید و باز هم باید در یک اندازه معین و مشخصی باشند که کلیه هم این کار را انجام می دهد. زوائدی هم همراه با آب در کلیه، تجزیه و جداسازی می ‌شود و مجموع این ها چیزی به نام ادرار را تشکیل می ‌دهد، که از کلیه به مثانه می رود و از مثانه به خارج بدن می رود. پس وظیفه‌ ی اول آن همان تجزیه ی مایعات، و جدا کردن مایعات اضافی از خون و اسیدها و بازها و مواد زائد خون است.

۲. کلیه در تولید گلبول های قرمز خون نقش دارد. هورمونی تولید می کند که تولید گلبول قرمز را بیش تر می کند یا به اندازه ی مطلوب تولید شود.

۳. علاوه بر این، کلیه هوررمونی تولید می‌کند که این هورمون در تنظیم فشار خون نقش دارد و فشار را تنظیم می کند، بنابراین کلیه وظایف متعددی دارد.

شکل کلیه ها

روایاتی راجع به کلیه و بعضی عملکرد های آن داریم. روایت طبیب هندی که امام از طبیب هندی سوالاتی می کند، چون ادعا کرده است که داناتر است. امام از او سوالاتی دارد یکی از این سوال ها این است که می فرماید:

فَلِمَ كانَتِ الكُليَةُ كَحَبِّ اللّوبِيا؟ قالَ: لا أعلَمُ.... و جُعِلَتِ الكُليَةُ كَحَبِّ اللّوبِيا؛ لِأَنَّ عَلَيها مَصَبَّ المَنِيِّ نُقطَةً بَعدَ نُقطَةٍ، فَلَو كانَت مُرَبَّعَةً أو مُدَوَّرَةً؛ لَاحتَبَسَتِ النُّقطَةُ الاولَى الثّانِيَةَ فَلَا يَلتَذُّ بِخُروجِهَا الحَيُّ، إذا المَنِيُّ يَنزِلُ مِن فَقارِ الظَّهرِ إلَى الكُليَةِ، فَهِيَ كَالدُّودَةِ تَنقَبِضُ و تَنبَسِطُ، تَرميهِ أوّلًا فَأَوّلًا إلَى المَثانَةِ كَالبُندُقَةِ مِنَ القَوسِ. [1]

چرا کلیه، شبیه به دانه ی لوبیا است؟ چه خاصیتی دارد؟ چرا باید به این شکل باشد؟ آن طبیب هندی جواب داد که نمی دانم. امام صادق علیه السلام فرمود این کلیه مانند دانه ی لوبیا قرار داده شده است چون روی کلیه یا نزدیک کلیه آن جا منی می ریزد. "مصب" یعنی محل ریختن منی است. منی به این شکل می‌آید که قطره ی اول بعد قطره ی دوم می آید. اگر کلیه، چهارگوش باشد یا گرد باشد قطره ی اول، قطره ی دوم را حبس می‌کرد و نتیجه ‌آن، این می شد که انسان از خروجی منی لذت نبرد. چرا؟ چون منی از راه ستون مهره، از کمر خارج می شود و به سمت کلیه یا نزدیکی های کلیه می آید و کلیه شروع به پرتاب کردن آب منی می کند. کلیه حکم یک کِرم دارد، که جمع و باز می شود، به همین شکل، کلیه منقبض و منبسط می شود، قطره قطره آن را به سمت مثانه پرتاب می کند، مانند تفنگ یا مانند تیر و کمان، یکی یکی این ها را به سمت مثانه پرتاب می کند. البته در این جا مراد از مثانه، پروستات است. زیرا در روایات، پروستات جزئی از مثانه محسوب می شود. گردن مثانه است چون ادرار که از مثانه خارج می شود باید از داخل پروستات برود و پروستات جزئی از مثانه محسوب می شود. آب منی از کمر پرتاب می شود و به پروستات می آید و پروستات خودش مایعات منی را تولید می کند و بعد از راه آلت مرد، از مجاری که داخل آلت است خارج می شود. این کارایی و وظیفه کلیه و نقش آن در مسائل جنسی و تولید مثل و پرتاب شدن قطرات منی بود.

گرم کردن کلیه ها

چیزی که از روایات استفاده می شود این است که، کلیه باید گرم باشد، البته گرم بودن کلیه دو معنا دارد، یکی گرمی و احساس گرمی است که باید از سرما محافظت شود و باید گرم باشد. قدیمی ها، به خصوص روحانیون و طلبه ها در گذشته، در نجف و در جاهای دیگر روی کلیه ها و شکمشان شال می بستند، که همیشه کلیه گرم باشد. علاوه بر این گرمی به معنی دیگر هم لازم است و آن به معنای پرکاری است، مثل گرمی بازار که می‌گویند بازار گرم است یعنی پرکاری و خرید و فروش زیاد است. کلیه گرم است یعنی فعالیت آن زیاد است و سریع مایعات را تجزیه و از بدن خارج می کند. گرمی به معنای گرمی کار است. هر دو احتمال وجود دارد ولی به نظر می‌رسد که هر دوی این ها مراد است. نباید سرد و نباید کم کار شود. نباید از کار بیفتد که نتواند آن مواد زائد را از بدن خارج کند.

بیش ترین داروهای کلیه وقتی امام از آن دارو تعریف می کند، به این شکل تعریف می کند که این، کلیه را گرم می کند که از این روایات اهمیت گرمی کلیه به دست می آید و می فهمیم. پس بزرگ ترین تهدید برای کلیه، سرما و سردی، چه به معنی سردی دما و چه به معنای کم کاری است. پس کلیه، باید گرم باشد. گرم بودن کلیه و اهمیت این گرمی از روایات استفاده می شود.

چیزهایی که کلیه را گرم می کند

۱. در روایت می فرماید:

النانخواه و الجوز یحرقان البواسیر و...یسخنان الکلی [2]

نانخواه (زنیان) با گردو بواسیر را می سوزانند، تا آن جا که می فرماید این دارو خاصیت های متعددی دارد که یکی گرم کردن کلیه ها است. البته طبع گردو و زنیان گرم است و بعید نیست که این گرما به معنای دما باشد و احتمال بیش تر این است که این گرمی به معنای پرکاری باشد و سبب می شود که کلیه، پرکار و فعال تر شود.

۲. دوم، مرکب ۴ از مرکبات اسلامی است که در روایات آن چنین آمده است:

هذا عجیب یسخن الکلیتین ویکثر صاحبه الجماع [3]

این دارو، داروی عجیبی است. واقعا مرکب چهار جزء معجزات طب اسلامی است و داروی عجیبی است و خیلی از بیماری ها را درمان می کند. چه کار می کند که عجیب است؟ کلیه ها را گرم می کند. پس معلوم می‌شود گرم بودن کلیه ها یک امر مطلوب و لازم و ضروری است. این دارو سبب می شود که انسان بیش تر همبستر شود. مهم این است که این دارو کلیه ها را گرم می کند و از آن استفاده می شود که گرم بودن کلیه، برخلاف سردی و کم کاری امر مطلوبی است.

۳. روایت دیگری راجع به خود گردو داریم:

أکل جوز... وفی الشتاء یسخن الکلیتین و یدفع البرد [4]

البته این قسمت دوم روایت است، قسمت اول آن "أکل جوز فی الصیف" هست که مذمت شده است، که گردو در تابستان نهی است و سبب می شود که دانه هایی در بدن به وجود آید. ولی قسمت دوم آن خوردن گردو در زمستان است که دو کلیه را گرم می کند و سردی را دفع می کند. پس خاصیت گردو این است که در زمستان مدح شده است، چرا؟ به خاطر گرم بودن کلیه که معلوم می شود گرم بودن کلیه ها یک امر مطلوب و خوب است.

۴. روایت دیگر هم راجع به هویج داریم:

أكل الجزر يسخن الكليتين ويقيم الذكر [5]

خوردن هویج کلیه ها را گرم می کند. آلت مرد را هم راست و سفت و محکم می کند. البته مراد از هویج، زردک است. هویج فرنگی که از فرنگستان آمده است معلوم نیست که خوب باشد. تجربه ای نشان داده است چیزی که از آن جا آمده مثل گوجه فرنگی، هویج فرنگی، نخود فرنگی، توت فرنگی و هرچیزی که فرنگی دارد زیاد تعریفی ندارد. ولی در مقابل زردک خیلی مفید است. یکی از خواص آن، این است که کلیه ها را گرم می کند و دستگاه جنسی را تقویت می کند.

تقویت کلیه با حجامت

راه دیگر برای درمان و تقویت کلیه حجامت است. البته از آن استفاده می شود که خون و زیادی خون در اطراف کلیه، مانع عمل و وظایق کلیه است به همین جهت در روایات در مورد حجامت ساقین یعنی حجامت دو ساق پا داریم:

و الذی یوضع علی الساقین... وینفع من الاوجاع المزمنة فی الکلی والمثانة والأرحام [6]

حجامتی است که روی ساق صورت می‌گیرد. برای دردهای مزمن کلیه و برای رحم، مفید و خوب است. کلا قانون حجامت این است که حجامت باید زیر عضو بیمار باشد. بعضی وقت ها هم با فاصله زیاد، مانند حجامت ساقین که برای کلیه و رحم مفید است یا حجامت مچ پا که برای کبد مفید است. پس حجامت پایین تر از محل بیمار و با فاصله است، این طور آمده است.

درمان بیماری های کلیه

کلیه می تواند بیماری داشته باشد مثلاً التهاب یا مثلاً نفروز داشته باشد یا تنبلی، کم کاری، سردی، داشته باشد. راه درمان آن هم:

۱. گرم کردن کلیه ها

۲. حجامت ساق پا است.

پس افرادی که مشکل کلیه دارند و دیالیز می شوند، راه درمان آن ها، این است که از چیزهایی که کلیه را گرم می کند استفاده کنند و از حجامت ساق پا به عنوان درمان بیماری مزمن استفاده کنند. چون در روایت کلمه ی مزمن آمده است که یکی از بیماری ها هم از کار افتادن کلیه است و کم کاری کلیه است.

قلوه پیه

بحث بعدی راجع به قلوه پیه است. البته در فارسی به کلیه، قلوه می گویند. این پیه که روی کلیه ها قرار دارد، هم اهمیت فراوانی دارد و برای بدن خیلی ضروری و لازم است، باعث تقویت بدن می شود. البته ما به شکل پیه آن را می بینیم ولی در حقیقت این ها، یک مجموعه ای از غده هاست که امروزه به آن آدرنال می گویند. در فارسی غدد فوق کلیوی، قلوه پیه می گویند و در عربی ثرب یا شحم الکلیتین می گویند. ولی در اصطلاح امروزی اسم آن آدرنال است و هورمونی به اسم آدرنالین ترشح می کند است. کار این غده ها، ترشح و تولید هورمون های گوناگونی است که نوعا این هورمون ها بدن را تقویت می کنند. بیش تر مربوط به تقویت بدن و بیش تر مربوط به تقویت صدا است. این هایی که قلوه پیه آن ها خوب و سالم است و زیاد باشد صدای جهوری (بلند) دارند. ولی این هایی که غدد فوق کلیوی آن ها ضعیف یا کم است یا کم تر هورمون ترشح می کند، صدای نازکی دارند. باعث نازک بودن صدا است. قوه پیه دو لایه دارد، یکی پوسته ی خارجی و دیگری هم پوسته ی داخلی است، و هورمون هایی از آن ترشح می شود و در تنظیم فشار خون دخیل است، و دیگری هم عمل سوخت و ساز مواد غذایی در بدن را تنظیم و تقویت می کند. البته این بستگی به مقدار هورمونی که تولید می شود، زیاد یا کم، که آثار آن یکی تقویت، یکی ضعف و یکی صدای جهوری و یکی صدای نازک است. البته ممکن است یک اختلالاتی در غدد فوق کلیوی به وجود می آید و این سبب بعضی بیماری ها شود. عرض قلوه پیه ۳ سانتی متر است، و طول آن هم ۵ سانتی متر است و ضخامت آن یک سانتی متر است و وزن آن حدود ۷ الی ۱۰ گرم است.

تقویت و رشد قلوه پیه

چیزهایی که برای قلوه پیه و رشد آن مفید است، یکی نوره مالیدن است. در روایت آمده است:

ان النورة تزید فی ماء الصلب و تقوی البدن و تزید فی شحم الکلیتین [7]

نوره آب کمر (آب منی، آب مرد) را زیاد می کند و بدن را تقویت می کند و قلوه پیه را زیاد می کند و باعث رشد آن می ‌شود. مراد از نوره در جاهای مخصوص که مو است یا کل بدن؟ سفارش شده است که کل بدن را نوره بمالید. البته حتماً تاثیر آن بیش تر است. یک روایت دیگری داریم که شخصی عرض می کند:

شکوت إلی أبی جعفر علیه السلام ذرب معدتی فقال ما یمنعک من شرب ألبان البقر فقال لی شربتها قط فقلت مرارا قال فکیف وجدتها تدبغ المعدة وتسکو الکلیتین الشحم و تشهی الطعام [8]

به سوی امام باقر علیه السلام از مشکلی که در معده داشتم، شکایت کردم، یعنی مثلاً اسهال. چرا شیر گاو مصرف نمی کنی؟ چه چیزی مانع می ‌شود تا این که شما شیر گاو بخورید؟ امام ادامه می‌ دهد می فرماید شما شیر گاو خوردید؟ جواب می دهد بله چند مرتبه شیرگاو خوردم. امام فرمود چگونه یافتی؟ خود امام جواب می دهد: معده را دباغی می کند، و باعث می شود کلیه ها به وسیله پیه قلوه پوشیده شود. یک کساء (لحاف) برای او است و باعث باز شدن اشتهای غذا می شود. روایت دیگری داریم که مفصل است و در رساله ی ذهبیه است که بدن انسان حکم یک مملکت دارد و مملکت هم پادشاه دارد. پادشاه بدن، قلب است و قلب هم کارهای یک پادشاه را انجام می‌دهد، دستور می دهد، عقاب می کند، پاداش می دهد. قلب هم از این کارها دارد. بعد امام می فرماید:

فَأَمَّا عَذَابُهُ فَالْحُزْنُ وَ أَمَّا ثَوَابُهُ فَالْفَرَحُ وَ أَصْلُ الْحُزْنِ فِي الطِّحَالِ وَ أَصْلُ الْفَرَحِ فِي الثَّرْبِ‌ وَ الْكُلْيَتَيْنِ وَ فِيهِمَا عِرْقَانِ مُوصِلَانِ فِي الْوَجْهِ فَمِنْ هُنَاكَ يَظْهَرُ الْفَرَحُ وَ الْحَزَنُ فَتَرَى تَبَاشِيرَهُمَا فِي الْوَجْهِ [9]

عذاب و عقاب قلب، برای شخص این است که انسان محزون و اندوهناک شود. اگر بدن اعضا و جوارح به شکل نرمال کار نکند ،یا انسان کاری بکند که به بدنش آسیب بزند قلبش ناراحت می شود، و انسان را محکوم به حزن و اندوه و غم و غصه می کند. این عذاب و عقاب او است. قلب هم پاداش می دهد انسان اگر مراقب بدن خود باشد، اعضای بدن به شکل نرمال کار کند قلب هم پاداش می دهد و انسان احساس خوشحالی و خوشی می کند. این هم ثواب آن است. قلب گاهی جریمه می‌کند و گاهی جایزه می‌دهد. جریمه ی آن، حزن، اندوه و ناراحتی و غصه است و پاداش هم، خوشی و خوشحالی است. البته در ادامه ی روایت می فرماید ریشه ی حزن و غم و اندوه در طحال است. ولی ریشه ی خوشحالی و خوشی در قلوه پیه و در خود کلیه ها هم هست، و از این دو یعنی کلیه، قلوه پیه و طحال دو رگ وجود دارد که به صورت انسان وصل است تا این که اندوه و ناراحتی و حزن و غم و خوشی و خوشحالی روی صورت ظاهر شود. وقتی یکی را می‌ بینید، متوجه می شوید که او ناراحت است می‌گویید چرا ناراحتی؟ یا یکی را که می‌ بینید خوشحال است می‌گویید چرا خوشحالی؟ این ها در صورت ظاهر می ‌شود.

چیزهایی که قلوه پیه را آب می کند

اما یک سری چه چیزها قلوه پیه را آب می کند و به بدن آسیب می زند و موجب ضعف بدن می شود. این هم در روایت آمده است:

وإیاک الاضطجاع فی الحمام فإنه یذیب شحم الکلیتین [10]

مبادا در حمام دراز بکشید زیرا این، قلوه پی را آب می کند یعنی غده ی آدرنال را آب می کند. روایت دیگری هم هست که می فرماید:

لا یستلقین أحدکم فی الحمام فإنه یذیب شحم الکلیتین [11]

هیچ وقت کسی از شماها در حمام دراز نکشد، زیرا این کار، قلوه پیه را آب می کند. در روایت دیگری هم آمده است:

الحمام یوم و یوم لا یکثر اللحم و إدمانه فی کل یوم یذیب شحم الکلیتین [12]

آن دراز کشیدن بود و این اصل حمام رفتن است. می فرماید قانون حمام رفتن یک روز در میان است. حمام رفتن باعث چاقی می شود یا گوشت بدن را زیاد می کند ولی اگر هر روز بخواهد حمام برود و ادامه داشته باشد. پیه قلوه (شحم کلیه) را آب می کند. البته این احتمال وجود دارد در این دو مورد و آن این است که گرمی حمام یا گرمی کف حمام، مثل هر گرمی باعث می شود پی زود آب شود، با گرما که مواجه می ‌شود آب می شود. داغی حمام باعث می شود قلوه پیه آب شود، یا کف حمام داغ است روی آن نخوابید، اگر خوابیدید، قلوه پی آب می شود. اگر این معنا مراد است، اگر علت گرمی است، پس باید یک نتیجه کلی بگیریم هر گرمی، دیواری که داغ است آدم نباید به آن تکیه بدهد، یا پشت به بخاری ننشیند. اگر واقعاً مراد گرما است، این تاثیر گرما است. ولی به احتمال زیاد این خاصیت حمام و کف حمام است و نه صرفا گرما. والا اختصاص به حمام نمی داد. این طوری نفرموده است که خیلی قلوه پی را گرم نکنید کلیه ‌ها را گرم نکنید، این دو مورد را ذکر کرده است.

حالب

در مجاری اداری کلیه و بعد حالب و بعد هم مثانه است. حالب هم یک مجرا است که ادرار از داخل آن عبور می کند. البته گاهی ممکن است بسته شود، گاهی ممکن است تنگ شود، مشکلاتی ایجاد کند که این هم داروهای خاص خود را دارد.

مثانه

بحث بعدی راجع به مثانه است که یک عضو اصلی در دستگاه ادرار است. مثانه، عضوی از اعضای بدن در قسمت پایین شکم است و شبیه به یک کیسه است که ادرار در آن جمع می‌ شود. محل جمع شدن ادرار است تا این که ادرار به موقع تخلیه شود. این طور نیست که غیر ارادی خارج شود و انسان را کثیف و نجس کند. یک قدرت ماسکه (نگه دارنده) ادرار را در مثانه نگه می دارد تا این که انسان هر وقت بخواهد آن را خارج کند و این چیز خوبی باشد. انسان ممکن است خانه ی کسی باشد، بالاخره ترشح ادرار اصلا خوب نیست، ظاهر و جلوه ی خوبی ندارد. به همین جهت باید در مثانه جمع شود و از مثانه خارج شود. البته آن ادراری که از کلیه می آید از راه حالب به مثانه می رود. مثانه، یک دیوار عضلانی دارد و بافت کشی دارد یعنی کشیده می شود. در عربی مطاطی می گویند، قابل بزرگ شدن و کوچک شدن است. مثانه می‌تواند ۴۰۰ میلی لیتر ادرار را در خود نگه دارد. البته بعضی جاها و بعضی وقتا ممکن است تا یک لیتر باشد، یک لیتر نهایت آن است. ادرار هم از کلیه ها از راه حالب به مثانه می رسد و بعد هم از مثانه از کنار پروستات و به وسیله ی مجرایی که داخل آلت مرد است، خارج می شود. این مجرا در خانم ها کوتاه است ،به همین جهت خانم ها خیلی به عفونت ادراری مبتلا می شوند، میکروب ها و باکتری ها سریع می تواند وارد مثانه شود. ولی در مردان به خاطر وجود آلت، این مجرا خیلی بلند است و آقایان کم تر به عفونت و التهاب مثانه مبتلا می شوند. ادرار از داخل آلت و از داخل پروستات خارج می شود، به این دستگاه پیشابراه می گویند. این ادرار در مثانه جمع می شود و هر وقت مثانه پر شد، انسان احساس می کند به این که می خواهد ادرار کند و نیاز به تخلیه ادرار دارد، به همین جهت وقتی جای مناسب و زمان مناسب بود، مثانه چون حالت عضله دارد، منقبض می شود و یک دریچه ای به اسم اسفنکتر باز می شود، تا ادرار خارج شود. نکته ی دیگر این است که مثانه یک سرریز است. سرریز در عربی، مفیض است. در بدن چند تا سرریز وجود دارد، یکی کیسه صفرا که سرریز ماده ی صفرا است، طحال هم سرریز سودا است و مثانه هم سرریز مایعات و آب است. در روایت داریم و قبلاً هم خوانده ایم:

ثم إن الكبد تقبله فيستحيل بلطف التدبير دما ، وينفذ إلى البدن كله في مجاري مهيأة لذلك ، بمنزلة المجاري التي تهيؤ للماء حتى يطرد في الارض كلها ، و ينفذ ما يخرج منه من الخبث والفضول إلى مفائض ... وما كان من البلة والرطوبة جرى إلى المثانة [13]

غذا وارد معده می شود، معده آن را آسیاب و نرم می کند، هضم می کند و در روده هم مقداری هضم می شود و از روده هم به وسیله رگ های باریک جذب می شود، تا به کبد بیاید و کبد او را می پذیرد. این تبدیل به خون می ‌شود. بعد هم از کبد به تمامی بدن، در مجراها و رگ هایی که برای این کار آماده شده است، می رود، مانند مجاری و لوله های آب که کارشان این است که آب را در کل زمین پخش می کند. مواد زائدی که در خون وجود دارد به سمت سرریزها (مفائض) می رود. سرریزهایی که برای این کار آماده شده است. آخر روایت می گوید آن موادی که از جنس آب و رطوبت است، به سمت مثانه می رود و سرریزش مثانه است. پس در حقیقت مثانه هم یکی از سرریزها است که برای چیزهای زوائد و اضافی آماده شده است. حالا که مثانه سرریز است، مواد زائد در آن جمع می شود و محل جمع شدن ادرار است، این مثانه ممکن است کثیف شود و مواد زائدی در آن رسوب می کند، و این مواد ممکن است اگر زیاد بماند و جمع شود تبدیل به سنگ شود. به همین جهت محل جمع شدن ادرار است و زود کثیف می شود و موادی، لجنی، شنی، سنگی، در آن جمع می شود. پس مثانه همواره نیاز به پاک سازی و تمیز کردن دارد.

شستشوی مثانه

روایات هم چیزهایی که مثانه را می شوید و تمیز می کند را ذکر می کند. یکی از آن ها نوشیدن آب حمام است، وقتی انسان وارد حمام می شود، یک سری کارها خوب است که انجام دهد، آب روی پاهایش بریزد، آب داغ روی سرش بریزد. یکی از چیزهایی که مستحب و مطلوب است، خوردن آب گرم حمام است. روایت داریم:

وإن أمكن أن تبلع منه جرعة فافعل فإنه ينقي المثانة [14]

اگر امکانش بود، آب تمیز بود و شرایط فراهم باشد، می توانی از آن آب بخوری، بخور. لااقل جرعه ای بخور. زیرا خوردن آب حمام، با آن شرایط و گرما و حمام و بخار باعث می شود که مثانه تمیز شود. تمیز کننده ی مثانه است. یکی دیگر هم خربزه است. در روایت از امام صادق علیه السلام داریم که فرمودند:

كُلُوا البِطّيخَ؛ فَإِنَّ فيهِ عَشرَ خِصالٍ مُجتَمِعَةً: ... و يَزيدُ فِي الباهِ، و يَغسِلُ المَثانَةَ، و يُدِرُّ البَولَ [15]

خربزه بخورید، ده تا فایده دارد که در محل خودش می آید. در این جا بعضی فواید گفته می شود. عمل همبستر شدن(جماع) را زیاد می کند و مثانه را می شوید. مدر هم هست و باعث ادرار زیاد می شود و در یک روایت دیگر می فرماید:

البِطّيخِ: يُذيبُ الحَصى فِي المَثانَةِ [16]

خربزه، آن سنگی که در مثانه است، یا پروستاتی که به مثانه وصل است را آب می کند. البته روایت به این معنا خیلی زیاد است. ده تا فایده برای خربزه ذکر می‌کند و یکی از این فواید هم، تمیز کردن و پاک کردن مثانه است. چیزی هم راجع به انجیر گفته اند و در کتاب هایی مثل بحار نوشته اند:

لأن التين فاكهة طيبة لا فضلة له وغذاء لطيف سريع الهضم ودواء كثير النفع فإنه يلين الطبع ويحلل البلغم ويطهر الكليتين ويزيل رمل المثانة ويفتح سدة الكبد والطحال ويسمن البدن [17]

نه هسته ای دارد و نه چیز اضافه ای و نه پوستی که باید کنده شود خلاصه اضافاتی ندارد. غذای لطیف هم محسوب می شود. زود هضم می شود و دارو هم محسوب می شود، داروی پر منفعت است. شکم را نرم می کند، ملین است. بلغم را آب می کند. کلیه ها را پاک و تمیز می کند. شن مثانه را برطرف می کند. راه بسته شده ی کبد و مجاری کبد را اگر بسته شده باز می کند. مجاری طحال را هم باز می کند. باعث چاقی هم هست. انجیر مقوی استخوان هم هست، ولی مهم این است که شن مثانه را بیرون می کند و برطرف می کند.

بیماری های مثانه و درمان آن

البته راجع به بیماری های مثانه، بیماری های گوناگونی گفته شده است، یکی حصاة است که می تواند به معنای سنگ باشد و می تواند به معنای هم پروستات باشد. راجع به یک دارویی به نام مرکب سه از مرکبات اسلامی می فرماید:

يَنْفَعُ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى، مِنْ وَرَمِ الْبَطْنِ وَ وَجَعِ الْمَعِدَةِ وَ يَقْطَعُ الْبَلْغَمَ وَ يُذِيبُ الْحَصَاةَ وَ الْحَشْوَ الَّذِي يَجْتَمِعُ فى الْمَثَانَةِ وَ لِوَجَعِ الْخَاصِرَةِ [18]

به اذن خداوند نفع دارد و برای ورم شکم، معده درد و بلغم را قطع می کند و سنگ یا موادی که در مثانه رسوب می کند را آب می کند. برای درد پهلو(خاصره) هم مفید است. روایت دیگری هم برای درد مثانه نوشته است:

أنَّ العَقارِبَ تَنفَعُ مِن وَجَعِ المَثانَةِ و الحَصاةِ ، و لِمَن يَبولُ في الفِراشِ [19]

زندیقی اعتراض می کند، می گوید جهان نظم ندارد، چیزهای اضافی و مضر دارد. معلوم نمی شود یک خالق حکیم و مدبری داشته باشد. اگر خالق حکیم و مدبر بود، نه عقرب خلق می کرد و نه مار. این جا امام صادق علیه السلام جواب می دهند و می فرمایند این ها مفید هستند. اما راجع به عقرب ها، برای مثانه درد مفید است. برای سنگ مثانه یا همان پروستات است و کسی که شب ادراری دارد، مفید است. پس عقرب بیهوده خلق نشده است و برای این جور موارد مفید است. البته بعضی ها از این عقرب روغن تهیه می کنند و به محل پروستات می مالند. شاید به این شکل باشد. باز هم برای مثانه درد وارد شده است:

قَالَ: تَأْخُذُ بَادْرَنْجٍ فَتُقَشِّرُهُ، ثُمَّ تَطْبُخُ قُشُورَهُ بِالْمَاءِ مَعَ أُصُولِ الْهِنْدَبَاءِ، ثُمَّ تُصَفِّيهِ وَ تَصُبُّ عَلَيْهِ سُكَّرَ طَبَرْزَدٍ، ثُمَّ يُشْرَبُ مِنْهُ عَلَى الرِّيقِ ثَلَاثَةَ أَيّامٍ، فِي كُلِّ يَوْمٍ مِقْدَارَ رِطْلٍ، فَإِنَّهُ جَيِّدٌ مُجَرَّبٌ، نَافِعٌ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى. [20]

خیار بادرنج، خیاری است که دقیقا مشخص نیست شاید چنبر خیار، مراد است. پوستش را با آب می پزیم و همراه با ساقه و ریشه ی کاسنی، سپس آن را صاف می کنیم. روی آن شکر طبرزد بریزید و حل کنید. ناشتا بخورید و آن هم سه روز، هرروز به اندازه ی یک رطل، شاید سی و خورده ای گرم باشد. این دارو مفید و مجرب است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo