< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

1401/06/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آناتومی بدن/دستگاه گوارش /جلسه سی و چهارم، کبد، تعریف کبد، کار کبد، شکل کبد، تفاوت کبد و طحال، نقش کبد در بدن، تأثیر کبد بر اخلاق، تأثیر چشم زخم برکبد، بیماری های کبد و درمان آن ها

 

کبد

درس امروز راجع به یک عضو مهمی در بدن به نام کبد است. کبد خیلی با ارزش است، کارهای مختلف مهمی انجام می دهد.

تعریف کبد

کبد یک عضوی است که حالت خمیدگی دارد و در یک چهارم سمت راست شکم، قسمت بالا قرار دارد و تا روی معده هم می آید و معده را هم پوشش می ‌دهد و روی آن قرار می گیرد. از سمت راست شکم تا روی معده کشیده می شود. معده در سمت چپ شکم، متمایل به چپ است.

کار کبد

کار کبد کامل کردن هضم است، یعنی یک هضمی در معده داریم. معده غذا را آسیاب می کند و با ترشح اسید، غذا را نرم می کند و بعد هم به روده می رود، در روده غذا باز هم هضم می شود. یک هضم دیگری داریم که به وسیله ی ماده ی کیسه ی صفرا بیش تر هضم می شود، بیش تر رقیق می شود و امکان جذب آن از دیواره ی روده به رگ های کبدی فراهم می ‌شود. ولی هضم سوم یا هضم نهایی در کبد صورت می گیرد. آن جا در کبد باز هم غذا هضم و نرم و ملایم می شود. یک سری هورمون ها روی آن ترشح می شود و بالاخره این غذا دیگر حالت رقیق تر پیدا می کند و در مرحله بعد با ظرافت و تدبیر الهی تبدیل به خون می شود. البته کبد کار دیگری هم دارد و آن تجزیه کردن گلبول های قرمز است. این هایی که عمرشان تمام شده و مدت شان سر آمده است را تجزیه می کند، و به نظر می رسد آن ها را به همان ماده ی صفرا در کیسه ی صفرا تبدیل می کند که ماده ی صفرا یک ماده ی قلیایی و تند است و از کیسه در روده ها ترشح می کند و باعث هضم غذا می شود و غذا نرم تر می شود. کیسه ی صفرا یک کیسه ی کوچک ا‌ست که درست زیر کبد قرار دارد، و از آن یک مایع زرد رنگی ترشح و خارج می شود و در روده ها می ریزد تا کار هضم در روده ها را تأمین کند.

کبد در حقیقت یک تکه گوشت است، یعنی حالت گوشت دارد و قابل خوردن است و این طور نیست که خون باشد، نه، حالت گوشت دارد. از دو لوب تشکیل می شود، یک لوب راست و یک لوب چپ است. البته از بالا به این دو لوب تقسیم می شود یک چیزی هم بین این دو لوب از همان صفاق شکم روی کبد می پیچد، مثل نخ که دو تا قسمت کبد را از هم متمایز می کند. البته همان کبد را اگر پایین را نگاه کنیم شاید چهار قسمت دیده شود، یک سری برجستگی ها دارد که نشان می دهد چهار قسمت دارد. کبد سنگین ترین عضوی است که در داخل شکم قرار دارد و وزن آن در بیش تر موارد، یک و نیم کیلوگرم است. گفتیم که کبد تا روی معده کشیده می شود و سنگینی خودش را روی معده می اندازد تا گازها از معده خارج شود. البته گویا کبد نافی دارد. از این ناف، رگ ها و سرخرگ و سیاهرگ و مجرای صفرا عبور می کنند. سرخرگ آن، از سرخرگ آئورت منشعب می شود و تا ناف کبد می آید و خون اکسیژن دار را برای فعالیت کبد می آورد. وریدی هم دارد که مواد غذایی را از کبد به بقیه ی اعضای بدن منتقل می کند. پس غذا در معده و روده و کبد هضم و نرم می شود و با ظرافت های زیادی به خون تبدیل می شود و وارد جریان خون می شود، تا تمامی سلول های بدن را تغذیه کند. کبد در بیش تر جاها صاف است و چیزی به آن صورت به او وصل نیست، به جز آن صفاق شکمی که مانند نخ شده و اگر هم رگ هایی و سرخرگی و سیاهرگی به کبد متصل می شود، توسط ناف کبد است. مجرای صفرا، سرخرگ و سیاهرگ همه‌ در یک جا، از راه ناف کبد وارد کبد می شود و از آن جا هم به رگ های راست و چپ تقسیم و شاخه شاخه می شود و یک سری رگ ها به سمت راست می رود و یک سری رگ ها هم به سمت چپ می رود.

قبلاً هم خواندیم که مواد غذایی از روده به کبد می آید و در آن جا هضم نهایی محقق می شود. روایتش را شاید تا به حال چند بار خوانده ایم و الان هم می خوانیم. در کتاب توحید مفضل از امام صادق علیه السلام نقل می کند:

فإن الطعام يصير إلى المعدة فتطبخه (فتطحنه) وتبعث بصفوه إلى الكبد في عروق دقاق واشجة بينهما قد جعلت كالمصفي للغذاء لكيلا يصل إلى الكبد منه شيء فينكاها وذلك أن الكبد رقيقة لا تحتمل العنف ثم إن الكبد تقبله فيستحيل بلطف التدبير دما وينفذه إلى البدن كله في مجاري مهيأة لذلك بمنزلة المجاري التي تهيأ للماء ليطرد في الأرض كلها [1]

غذایی که انسان می خورد از راه مری به سمت معده می رود، معده آن را آسیاب می کند، گاهی می گویند تطبخه، می پزد و گاهی می گویند تطحنه، آسیاب می کند. معده اسید و آتش دارد و غذا را می پزد و غذا را از حالت خامی و درشتی در می آورد و آن را تبدیل به یک مایع می کند. غذا را با حرکتش و دیواره ی محکمش آسیاب می کند و با آن حالت عصبانی که دارد، فشار روی غذا می آورد می شود تا نرم و آسیاب شود و صاف شده ی غذا را، از راه روده به کبد می فرستد. روده رگ هایی دارد، که این رگ ها باریک است و اجازه می دهد غذایی که خوب آسیاب و نرم شده است عبور کند و به کبد برود. چون کبد تحمل درشتی ندارد، این رگ ها حکم صافی دارد و فقط غذای نرم از آن عبور می کند و اجازه نمی دهد غذاهای درشت و هضم نشده و نرم نشده به کبد برسد. اگر غذای درشت یا سفت به کبد برسد، به کبد آسیب خواهد زد، به جهت این که کبد نازک است و تحمل سختی را ندارد بر خلاف معده که عصبانی و سفت و محکم است و سر و کارش با غذای درشت و سفت است و آن را تبدیل به مایع، تبدیل به کیموس می کند. ولی کبد آن صلابت و سفتی و قدرت را ندارد بلکه نرم و رقیق و نازک است و تحمل غذای درشت و سفت را ندارد. کبد غذا را می پذیرد، پس معلوم می شود به شکل قهری وارد کبد نمی شود. کبد باید در را باز کند بپذیرد و جذب کند. به خاطر ظرافت های خاصی، کار زیادی که انجام می ‌شود این غذا تبدیل به خون می شود.

کار کبد خیلی پیچیده است و تا به حال هم نتوانسته اند کبد بسازند یعنی کبد مصنوعی بسازند. قلب را ساخته اند ولی کبد را به خاطر پیچیدگی ‌نتوانسته اند بسازند. البته یک زمانی می گفتند اگر قرار است کبد درست شود، باید یک کارخانه ‌ای اندازه ی شهر واشنگتن درست کنیم، تازه آن کار کبد را به شکل کامل و مرتب انجام نمی دهد، به شکل ناقص انجام می دهد پس معلوم می ‌شود که کبد چه قدر کار پیچیده ای دارد و چه قدر ظرافت دارد و چه عملیاتی باید روی غذا در کبد جاری شود، تا کبد این غذا را تبدیل به خون کند. علاوه بر این کارهای دیگر، مانند ترشح هورمون، تجزیه گلبول قرمز و درست کردن ماده ی کیسه ی صفرا را انجام می دهد. در ادامه ی روایت می فرماید، از آن جا هم به تمامی بدن نفوذ می کند. به کل اعضای بدن و سلول های بدن توسط مجاری که برای این کار آماده شده است می رسد، که مانند جوی های آب است که آب را در زمین پخش می کنند و به کل زمین می رساند.

شکل کبد

روایت دیگری راجع به کبد از امام صادق علیه السلام داریم که می فرماید: یک طبیب هندی را منصور از هند احضار کرد و در مجلس منصور درباره ی طب صحبت می کرد و کتاب های طب را می خواند و بعد هم از امام پرسید آیا شما به کتاب های ما، به این دانش و علمی که داریم نیاز دارید؟ امام (ع) فرمودند: إِنَّ مَعي ما هُوَ خَيرٌ مِمّا مَعَكَ [2]

نیازی ندارم، علم طبی که من دارم بهتر از علم طبی است که شما دارید پس اسلام طب دارد، ائمه طب دارند چون می فرمایند "ان ما معی" یعنی طبی که من دارم، با آن طبی که شما دارید فرق می کند، و بهتر است و بهتر عمل می کند. داستان مفصل است و ادامه دارد تا جایی که امام از او پرسید آیا شما داناتر هستید یا من داناترم؟ او گفت من داناتر هستم. امام فرمود: از تو بپرسم اگر داناتری؟ گفت بپرس. امام سوالات متعددی می پرسد که یکی از این سوال ها این است که امام می فرماید

فَلِمَ كانَتِ الكَبِدُ حَدباءَ؟ قالَ: لا أعلَمُ.... و كانَتِ الكَبِدُ حَدباءَ؛ لِتُثقِلَ المَعِدَةَ و تَقَعَ جَميعُها عَلَيها، فَتَعصِرَها فَيَخرُجَ ما فيها مِنَ البُخارِ [3]

چرا کبد خمیده است؟ حالت خمیدگی دارد مثل کسی که خم شده است؟ آن هندی گفت نمی دانم امام علیه السلام فرمود: کبد خمیده است تا سنگینی خودش را روی معده بیاندازد و معده را سنگین می‌ کند. بیش تر یا کل کبد روی معده قرار می گیرد، تا این که معده را بفشارد تا آن گاز و بخاری که در معده است به این شکل خارج شود. با فشار دادن و سنگینی کبد باد از معده خارج می شود.

تفاوت کبد و طحال

روایت دیگری هم در راستای بیان تفاوت مابین کبد و طحال داریم. یک قصابی از حضرت امیر علیه السلام می پرسد کبد و طحال چه فرقی دارد که خوردن کبد حلال است ولی خوردن طحال حرام است چه تفاوتی با هم دارند؟ امام علی علیه السلام فرمود یک کبد و یک طحال و دو تا لگن آب بیاورید و کبد و طحال را از وسط شکافتند و دستور دادند که این ها را فشار دهند و ماساژ دهند. روایت این است که:

مَا الْكَبِدُ وَ الطِّحَالُ إِلَّا سَوَاءٌ فَقَالَ لَهُ كَذَبْتَ يَالُكَعُ‌ ائْتِنِي بِتَوْرَيْنِ مِنْ مَاءٍ آتِكَ بِخِلَافِ مَا بَيْنَهُمَا فَأُتِيَ بِكَبِدٍ وَ طِحَالٍ وَ تَوْرَيْنِ مِنْ مَاءٍ فَقَالَ امْرُسْ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي إِنَاءٍ عَلَى حَدٍّ فَمَرَسَهُمَا جَمِيعاً كَمَا أَمَرَ بِهِ فَانْقَبَضَتِ الْكَبِدُ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ وَ لَمْ يَنْقَبِضِ الطِّحَالُ وَ خَرَجَ مَا فِيهِ كُلُّهُ وَ كَانَ دَماً كُلُّهُ وَ بَقِيَ جِلْدُهُ وَ عُرُوقُهُ فَقَالَ هَذَا خِلَافُ مَا بَيْنَهُمَا هَذَا لَحْمٌ وَ هَذَا دَمٌ [4]

یکی از قصاب ها گفت که کبد و طحال یکی است حضرت امیر علیه السلام فرمود دروغ می گویی، دوتا لگن آب بیاورید تا به شما نشان دهم چه تفاوتی بین این دو وجود دارد. یک کبد و یک طحال و دو لگن آب آوردند هر کدام را در یک ظرف با فشار بمال، هر دوی این ها را مالیدن و مالیدن، همان گونه که حضرت علی (ع) دستور دادند. کبد قدری جمع شد و چیزی از آن خارج نشد و تبدیل به یک تکه سفید گوشت شد. ولی طحال جمع نشد، تمام آن چه را که در طحال است با این مالیدن و فشار دادن در آب، محتویاتش تبدیل به خون شد. صرفاً یک پوسته ای و یک سری رگ از طحال باقی ماند. امام (ع) فرمود این تفاوت این دوتا است. کبد یک تکه گوشت است و طحال که همه اش خون است. این (کبد) گوشت است و این (طحال) هم خون است. پس ما گفتیم کبد، یک تکه گوشت است دلیل آن، این روایت است.

نقش کبد در بدن

در یک روایات دیگر می فرماید:

من جعل المعدة عصبانية شديدة وقدرها لهضم الطعام الغليظ ومن جعل الكبد رقيقة ناعمة لقبول الصفو اللطيف من الغذاء ولتهضم وتعمل ما هو ألطف من عمل المعدة إلا الله القادر [5]

کیست که معده را این چنین عصبانی قرار داده است؟ عصبانی، یعنی محکم مانند اعصاب، سفت و درشت است. توانایی و قدرت هضم و آسیاب کردن غذا را دارد. غذایی که درشت و نرم نشده است را معده با قدرتش، با توانایی اش، با دیواره ی محکمش و با حرکاتش، آسیاب و نرم می کند. ولی کی در مقابل، کبد (جگر) را نازک و نرم و ملایم قرار داد، تا این که خالص غذا و صاف شده ی غذا را بپذیرد. غذای نرم و لطیف، مایع را بپذیرد، و غذا را مجدداً هضم می کند. پس یک هضم در معده و روده داریم و یک هضمی هم در کبد داریم. هضم کبد خیلی ظریف تر از هضم معده است. معده یک ذره درشتی و سفتی دارد، غذا را هضم و نرم می کند ولی نه آن قدر، در کبد این اتفاق می‌ افتد که شدیداً نرم بشود و وارد مجرای خون شود تا به کل بدن برسد و بدن را تغذیه کند. کار کبد لطیف تر و نرم تر و ظریف تر از کار معده است. کیست که معده را این چنین و کبد را این چنین قرار داده است؟ کسی نیست جز خداوند توانا. در روایت بعد، عمل و کار هر عضوی را بیان می کند البته حدیث طولانی است، که ما گزیده ای از آن را انتخاب کرده ایم:

والمعدة للهضم ، والكبد للتخليص [6]

معده برای هضم قرار داده شده است ولی کبد برای خالص کردن و الک کردن و صاف کردن غذا قرار داده شده است و یک روایت دیگه داریم:

ثم إن المعدة والكبد والفؤاد إنما تفعل أفعالها بالحرارة الغريزية التي جعلها الله محتبسة في الجوف فلو كان في البطن فرج ينفتح حتى يصل البصر إلى رؤيته واليد إلى علاجه لوصل برد الهواء إلى الجوف فمازج الحرارة الغريزية وبطل عمل الأحشاء فكان في ذلك هلاك الإنسان [7]

می فرماید که معده و کبد و قلب کارش به وسیله گرمای غریزی که در بدن و در درون انسان حبس شده است. یکی سوال می کند که مثلا چرا خداوند شکم را طوری قرار نداد که قابل باز شدن باشد، یعنی یک زیپی برای شکم قرار بدهد هر وقت خواستیم باز کنیم ببینیم چه مشکلی دارد؟ و آن جایی که مشکل دارد را درمان کنند مثل ماشین که کاپوت آن را بالا می زنید که ببینید چه چیزی خراب شده است تا آن را درست کنند. پس چرا خدا معده را این طور قرار نداده است؟ البته امام علت های زیادی ذکر کردند که اگر قرار است شکم زیپی داشته باشد، دری یا شکافی داشته باشد، ممکن است آن مایعی که داخل شکم است ترشح کند. البته فواید زیادی است که انسان باید مورد امتحان قرار گیرد. اگر در شکم دری یا شکافی وجود داشته باشد که باز شود اگر دید انسان به داخل شکم برسد و ببیند چه خبر است، و دست به آن عضوی که مشکل دارد برسد و درمان کند، این سبب می‌ شود که داخل شکم سرد شود. هوای سرد بیرون وارد شکم می شود و داخل شکم را سرد می کند و آن با گرمی مخلوط می شود و تبدیل به سردی می شود. اگر درون شکم سرد بشود، آن چیزهایی که داخل شکم اعم از معده، روده، کبد و طحال و امثال این ها است از کار می ‌افتند، چون گرمی از بین می ‌رود این ها از کار می‌ افتند و منجر به هلاکت انسان می شود. مهم این است که روایات خیلی به کبد اهمیت می ‌دهد تا جایی که این روایت وارد شده است که می فرماید:

خمس قوى ماسكة وجاذبة وهاضمة ودافعة ومربية ولها خاصيتان الزيادة والنقصان وانبعاثها من الكبد [8]

یعنی پنج تا نیرو، روح، جان در بدن وجود دارد. یکی ماسکه، نگه دارنده است و یکی جاذبه، جذب کننده است. ماسکه مثل روده و معده که غذا را نگه می دارند تا هضم شود. جاذبه، دیواره ی رگ ها و روده ها غذا را از روده جذب می کند و به کبد می رساند. هاضمه یعنی هضم کننده یعنی غذا را در روده و کبد هضم می کند و انسان یک نیروی دافعه دارد که بعضی چیزها را هل می دهد و از بدن خارج می کند مثل تفاله ها و مدفوع را از بدن خارج می کند. یک نیروی مربیه دارد که تربیت می دهد و بزرگ می کند. اعضای انسان از روز تولد شروع به رشد و بزرگ شدن می کند، پس نیرویی در انسان است که رشد دهنده است. این ها خاصیت زیاد شدن و کم شدن است. منشاء تمامی این پنج تا جان و نیرو، کبد است. گفتیم که کبد یک عضو پیچیده است که راز و رمز زیادی دارد، باید به آن ها قدری اشاره کنیم. شاید یکی از این رمز و رازها این است که آثار گرسنگی و تشنگی در کبد ظاهر می شود آن جا است، و به همین جهت در روایتی البته در بین مردم هم هست و در زبان مردم است و یک روایتی است که می فرماید یک پیرمردی به پیامبر عرض کرد:

فقال الشيخ: يا نبىّ اللّه أنا جائع الكبد، فأطعمنى [9]

که من کبدم (جگرم) گرسنه است. نگفت معده، روده گرسنه است. گفت کبدم گرسنه است. پس معلوم می شود آثاری گرسنگی در کبد ظاهر می شود. این پیرمرد این طور می گوید به من غذا بده تا جگر من سیر شود. یک پیرمردی هم نزد حضرت زهرا سلام الله علیها آمد و گفت:

أنا يا بنت محمّد عارى الجسد جائع الكبد فواسينى [10]

ای دخت پیامبر، من برهنه هستم لباس ندارم. کبدم هم گرسنه است. هرچه داری قسمتی از آن را به من هم بده. پس این روایت به گرسنگی کبد تعبیر می کند. حال ممکن است تشنگی هم باشد. در یک روایت سوم می فرماید:

ولا ذو شفقة يشبع الكبد الحرى من مسغبة

مسغبة یعنی گرسنگی، سال هایی که مردم گرسنه می شود و سال هایی که باران نمی آید، به آن مسغبة (قحطی) می گویند. حال پرسد آیا کسی هست که مهربان باشد، شفقت داشته باشد، جگرهای گرسنه را سیر کند؟ گفت جگر، پس گرسنگی در جگر ظاهر می شود. در روایتی داریم:

أن الله تبارك وتعالى يحب إبراد الكبد الحراء ومن سقى كبدا حراء من بهيمة وغيرها أظله الله في عرشه يوم لاظل إلا ظله[11]

خداوند تبارک و تعالی سرد کردن جگر های داغ (گرم و تشنه) را دوست دارد. کسی که یک جگر داغی، تشنه ای را آبیاری کند، چه انسان باشد چه حیوان باشد، خداوند او را زیر سایه ی عرش خود قرار می دهد، در روزی که سایه ای جزء سایه ی خداوند وجود ندارد. در یک روایت دیگر می فرماید:

أفضل الصدقة إبراد الكبد الحرى ومن سقى كبدا حرى من بهيمة أو غيرها أظله الله عزوجل يوم لا ظل إلا ظله [12]

بهترین صدقه، سرد کردن جگر داغ (گرم و تشنه) است. کار خیلی خوبی است. بهترین صدقه، صدقه ی آب است و بعضی ها موفق می شوند، یخچال هایی، آب سردکن هایی در خیابان ها می گذارند افرادی که واقعاً تشنه هستند، از آب می خورند و احساس راحتی و خوشی می کنند، خداوند این را بهترین کار و بهترین صدقه می داند. کسی که آبی به یک جگر داغ می رساند چه حیوان باشد و چه انسان باشد، خدا او را در سایه قرار می دهد، در زمانی که سایه ای جز سایه ی خداوند وجود ندارد. روایت دیگر این است که اصحاب به پیامبر (ص) عرض کردند:

يا رسول اللّه و إنّ لنا في البهائم أجرا؟ قال: «في كلّ كبد رطبة أجر» [13]

به این حیوانات و به این دام که رسیدگی می کنیم آیا برای ما ثواب دارد؟ پیامبر (ص) فرمود، بله برای هر جگری هر کبدی که آب به آن برسد و مرطوب شود اجری و ثوابی وجود دارد. در یک روایت دیگر می فرماید:

وأشبع به الخماص الساغبة وأروبه اللهوات اللاغبة والاكباد الظامئة [14]

آن شکم های گود افتاده، گرسنه، قحطی زده به وسیله ی او سیر کن. آبیاری کن، آن خم هایی که تشنه است، جگرهایی که تشنه است. یک بیت شعری هم هست:

وحسبك داء أن تبيت ببطنة وحولك أكباد تحن إلى القد [15]

این بدترین بیماری است، همین بیماری برای انسان زیاد است که شب سیر بخوابد ولی در حالی که اطراف خانه اش افرادی که گرسنه هستند، کبدهایی که گرسنه است، کبدهایی که به حتی یونجه تمایل دارد از بس که گرسنه است. این یک جنبه بود.

تأثیر کبد بر اخلاق

یک جنبه دیگر از رازهای کبد این است که در روایات متعددی آمده است:

إنّ الغلظة في الكبد [16]

درشتی در کبد است، نسبت به اخلاق انسان، هر کدام به یک عضو ارتباط دارد، این جا می فرماید غلظة یعنی درشتی، انسان که درشت می شود و عصبانی می شود و تندخو می شود، این تغییر و تحولاتی است که در کبد صورت می گیرد. در روایت دیگر می فرماید:

محمد العقل من القلب والحزن من الكبد [17]

عقل از قلب است، ولی حزن و اندوه در کبد است. در روایت دیگر می فرماید:

وغضبه في كبده [18]

عصبانیت انسان در کبد او قرار دارد. در یک روایت دیگر می فرماید:

ومن خشن عنصره غلظ كبده [19]

کسی که عنصر و ریشه اش درشت باشد، کبد او غلیظ و عصبانی و تند خواهد بود. البته این جزء اسرار است. این عصبانیت و غلظت چه ارتباطی به کبد دارد؟ چیزی که عقلمان به آن می رسد این است که خود کبد، ماده ی کیسه ی صفرا را تولید می کند و این ماده اگر زیاد باشد و جذب خون شود، باعث عصبانیت شدید می شود. پس با کبد ارتباط دارد. خیلی جای کار و بررسی و تحقیق دارد و باید روی آن کار کرد. در یک روایت دیگر می فرماید:

إني لأعجب من علي كيف بقي ... مع تلظي الأكباد عليه؟! [20]

من تعجب می کنم نسبت به حضرت امیر علیه السلام چگونه تا ۶۳ سالگی زنده ماند؟ با این که جگرهای سوخته ی زیادی به جا گذاشته است. بالاخره در جنگ حضرت امیر خیلی ها را کشت. برادران، پسران، پدران وکشته شده های به دست حضرت امیر، نسبت به حضرت امیر کینه دارند، جگرهای آتشی دارند، می سوزد.

حال چگونه ماند، معجزه است. البته نگهبان ندارد، ولی در عین حال زنده مانده است. پس رازش باید همان دعا، قرآنش، اذکارش و امثال آن ها باشد. البته روایت هم می گوید به خاطر کنار کشیدن او که مزاحمتی برای آن ظالمان به وجود نیاورده است، و بالاخره خانه نشین و گوشه گیر شده است، تا کاری به کار آن ها نداشته باشد و آن ها به ایشان آسیب نزنند. در دوره و زمان ما هم هست. از بس فشارهایی به ما (طب اسلامی) وارد شده است، یک عده ای کنار رفتند و خانه نشین شدند و این سبب شده است از دست آن ظالمان نجات پیدا کنند. یک روایت دیگر می فرمایند:

والله رقت الأكباد وذهبت الرجال [21]

کبد ها فریاد می زنند و آن مردان رفتند. در یک روایت دیگر می فرماید:

داود أن يسأل سليمان قال أين باب الفظاظة والغلظة منك قال الكبد [22]

حضرت داوود (ع) از حضرت سلیمان (ع) می پرسد یعنی امتحان می کند. درِ درشتی، تندی و عصبانیت در کدام قسمت بدن است؟ جواب داد در کبد است. و در یک روایت دیگر می فرماید:

قد والله رقت الأكباد [23]

کبد ها نازک شده است. پس انسانی که درشت و تند و عصبانی است، از کبد او است ولی در یک حالات و مواردی جگرهای منشاء تندی، نازک می شود نرم می شود، رقیق می شود.

تأثیر چشم زخم بر کبد

از بعضی روایت هم به دست می آید، چشم یعنی چشم زخم، در بعضی از اعضای انسان تاثیر دارد و اثر می گذارد، که یکی از آن ها کبد است. در روایت داریم که در دعای چشم زخم می فرماید:

رددت عين العاين عليه وعلى أحب الناس إليه في كبده وكليته، دم رقيق ، وشحم وسيق ، وعظم دقيق ، في ماله يليق [24]

این چشم زدن آن چشم زننده را به او برگرداندم. به او و به محبوب ترین کس او برگرداندم در جگر و هم کلیه ی او. پس هم کبد و هم کلیه در معرض چشم زخم قرار می گیرند، و آن جا آسیب آن معلوم می شود. خون رقیق (آسیب پذیر )، پیه که سفید و نرم باشد و استخوانی که نازک و پوک باشد. این چشم در اموالش قرار بگیرد که لیاقت دارد این آسیب می بیند. در یک دعای دیگر می فرماید:

رد العين عليه في كبده ونحره [25]

این چشم زخمِ چشم زخم کننده را به خودش برگرداند در کبدش و در گردنش (نحره). یک روایتی هم در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها آمده است:

فاطمة بنت رسول الله وبضعة لحمه وصميم قلبه وفلذة كبده [26]

دخت پیامبراست، یک تکه گوشتش، درون قلبش، یک تکه ای از کبدش است. البته این بین فارس ها و عرب ها هست. عرب ها افلاذ الأکباد می گویند در فارسی جگر گوشه می گویند، پسر جگرگوشه می شود.

بیماری های کبد و درمان آن ها

کبد بیماری های متعددی دارد بیش تر این بیماری ها از آب و از نحوه ی آب خوردن است. در یک روایتی داریم:

الكباد من العب [27]

بیماری کبد، از ریختن آب در حلق است. به شکل درشت آن را قورت بدهد مانند کبوتر. به همین جهت می گویند آن را بمکید، همین جوری در حلق نریزید مثلاً مقدار زیادی آب را در دهان بریزید. در یک روایت دیگر می فرماید:

شُرْبُ الْمَاءِ بِاللَّيْلِ مِنْ قِيَامٍ يُورِثُ الْمَاءَ الْأَصْفَرَ [28]

نوشیدن آب ایستاده در شب سبب آب زرد می شود، شاید معادله آن سیروز کبدی باشد. در یک روایت دیگر می فرماید:

مَصُّوا الْمَاءَ مَصّاً وَ لَا تَعُبُّوهُ عَبّاً فَإِنَّهُ يُوجَدُ مِنْهُ الْكُبَادُ [29]

آب را بمکید، مقدار زیاد با فشار وارد بدن نکنید. زیرا بیماری های کبد از آن به وجود می ‌آید. در یک روایت دیگر می فرماید:

فإنه منه يكون الكباد [30]

اگر آب را نمکیدی و مثل کبوتر درشت خوردی این بیماری های کبد است. یکی از مشکلات کبد این است که کبد آلوده می شود. مجاری داخل کبد ممکن است آلوده شود. ممکن است موادی در آن را رسوب کند. به همین جهت وارد شده است که پیامبر(ص) چنین بود اگر حلوا بود، با حلوا افطار می کرد اگر نبود، شکر و خرما و اگر نبود آب ولرم و می فرمود:

كان يقول إنه ينقي الكبد [31]

آب ولرم کبد را پاک می کند. در یک روایت راوی می فرماید:

شكوت إلى أبي عبد الله عليه‌السلام وجع الكبد فدعا بالفاصد ففصدني من قدمي [32]

به سوی امام صادق علیه السلام از کبد درد شکایت کردم. امام آن فصد کننده را دعوت کرد من را از پای خودم فصد کرد. یعنی یک ارتباطی مابین پا و کبد (جگر) است. در یک روایت دیگر می‌ فرماید:

إن الجرب من بخار الكبد فاذهب وافتصد من قدمك اليمنى والزم أخذ درهمين من دهن اللوز الحلو على ماء الكشك واتق الحيتان والخل ففعل فبرأ بإذن الله [33]

بیماری گری که امروزه پسوریازیس نام دارد، از بخار کبد است، گویا یک نفری به امام (ع) از گری شکایت کرد امام (ع) فرمود این از بخار کبد است. خللی در کبد به وجود می آید و بخاری از آن متصاعد می شود و برو از پای راست فصد کن. مرتب هم دو درهم، معادل شش و نیم گرم بادام شیرین، با آب کشک بخور، ولی ماهی کم تر بخور، و سرکه کم تر بخور. این کار را انجام داد و خوب شد. این ماهی و سرکه می تواند برای کبد اگر زیاده روی شود، مضر باشد و بعد از آن هم بیماری های پوستی به وجود می آید. در رساله ی ذهبیه ی امام رضا علیه السلام آمده است درباره شربت امام رضا علیه السلام آمده است:

أَمِنْتَ بِإِذْنِ اللَّهِ... و بعض أوجاع الكبد [34]

برای بعضی بیماری های کبد مفید است. در مورد مرکب یک از مرکبات اسلامی آمده است:

إنها تنفع بإذن الله تعالى... من وجع الكبد [35]

این ها برای درمان کبد مفید است. به همین جهت ما در درمان کبد، اولین چیزی که تجویز می کنیم مرکب یک است. روایت دیگری داریم که می فرماید:

فخرجت قرحة على كبده فآذته فخشع للّه و تذلّل و قعد على الرماد، فأوحى اللّه إليه أن خذ لبن التين فحكّه على صدرك من خارج ففعل فسكن عنه ذلك [36]

یکی از انبیاء به نام حزقیل چند نفر را زنده کرد و گفت چه فرقی بین من و حضرت عیسی علیه السلام است؟ من در مرتبه ی او هستم. حالا که این جوری شد یک زخمی (قرحه) روی جگرش به وجود آمد که او را اذیت کرد در مقابل خدا خاضع و خاشع شد. خودش را در مقابل خداوند خوار کرد، روی خاکستر نشست. این هایی که خیلی گناهکار هستم خیلی این کار را انجام می دهد یعنی روی خاکستر می نشیند. خداوند به او فرمود شیره ی انجیر از بیرون، روی سینه ات بمال، زخمی یا توده ای که روی کبد بوده است خوب شده است. در بعضی روایات می فرماید که به بعضی از ائمه زهر دادند. بعضی روایات می گوید من دیدم کبد امام (ع) است که برمی گردد. آیا این امکان دارد؟ در بیماری امام حسن علیه السلام چنین آمده است:

توفي فيه وبين يديه طست يقذف عليه الدم ويخرج كبده قطعة قطعة من السم الذي أسقاه معاوية لعنه الله فقلت : يا مولاي مالك لا تعالج نفسك؟ فقال : يا عبدالله بماذا اعالج الموت؟ [37]

تشتی در مقابل او بود که آن جا، خون استفراغ می کرد که کبدش تکه تکه خارج می شد به خاطر زهری که معاویه به امام حسن علیه السلام داد. به او عرض کردم چرا خودت را درمان می کنی؟ امام (ع) فرمود ای بنده ی خدا مرگ را چگونه می خواهم درمان کنم؟ البته روایات مشابهی هم وجود دارد که می گویند کبد، طحال، ریه، قلب او به شکل استفراغ در بعضی حالات خارج شد. آیا این درست است یا کنایه محسوب می شود؟ به نظر بنده این کنایه از استفراغ خون است. انسان که خون، استفراغ می کند کمی که می گذرد سفت می شود و شبیه جگر می شود. چون منشاء خون هم جگر است، می‌گویند جگر. ولی بعید به نظر می رسد که خود باشد. چون هیچ ارتباطی بین معده و جگر که جگر بیاید داخل معده و از معده خارج شود قابل تصور نیست. البته ممکن است جگر خرد شود و از راه رگ ها خارج می شود، این هم بعید نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo