< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

1400/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آناتومی بدن/دهان /جلسه هفدهم، ادامه بحث دهان، آناتومی، فوائد و عملکردها؛ حلقوم (بلعوم)، حنجره، غده های تیروئید، غدد پاراتیروئید، نی، گردن، سینه

 

صحبت در راجع به حلق (گلو) بود.

تفاوت هایی بین اسامی وجود دارد. حلق به معنای گلو است که شامل لوزه ها، قسمتی از نرم کام، زبان کوچک و حلقوم می باشد.

 

حلقوم یا بلعوم

حلقوم به کلمه عربی است و به معنای نی است و هوا از راه آن به ریه می رسد. در اینجا مراد از حلوم همان گلو است که در عربی به «بلعوم» نامیده می شود. محلی که غذا و آب در آنجا بلعیده می شود.

مجاری تنفسی از بینی شروع می شود و تا حلق ادامه پیدا می کند. در حلق، انحراف نود درجه به سمت پایین با یک زاویه نود درجه ادامه پیدا می کند. یک انبوبِ (لوله‌ی نسبتا ضخیم) عضلانیِ کوتاه که اسم آن بلعوم است که شاید مرادف آن در فارسی حلقوم باشد.

بنابراین حلقوم یا بلعوم محل مرور غذا، نوشیدنی و هوا است و محل تلاقی بین مجاری تنفسی و دستگاه گوارش است که هم غذا و نوشیدنی و هم هوا از آنجا رد می شود.

مایعات از راه حلقوم یا بلعوم به سمت مری و از آنجا به معده هدایت می شود و هوا از حلقوم به سمت حنجره می رود. غضروفی که مجرای تنفسی (نای و حنجره) را هنگام غذاخوردن می بندد و اجازه ورود غذا به نای را نمی دهد که در اینصورت آسیب جدی می بیند، در عربی «لسان المزمار» نام دارد.

حلقوم یا بلعوم سه قسمت دارد. قسمت اول، حلقوم انفی (دماغی) که پشت بینی قرار دارد؛ و قسمت دوم، قسمت فموی (دهانی) است که پشت دهان قرار دارد؛ قسمت سوم، حنجره ای است که پشت مدخل حنجره قرار دارد.

بلعوم، لایه ها و غده های مخاطی و عضلاتی دارد که کمک به مرور غذا می کند.

یکی از بیماری های ناحیه حلقوم، بسته شدن راه مری است که مانع ورود غذا یا سخت شدن آن می شود. گاهی حلقوم ملتهب می شود. گاهی لوزه ها ملتهب می شوند.

دو لوزه در قسمت بالا(نرم کام) وجود دارد که یکی سمت راست و دیگری سمت چپ بلعوم است. لوزه‌ی سوم در مجرای تنفسی قرار دارد. کار این سه لوزه، دفاع و مقاومت در برابر ورود میکروب و ویروس در بدن است و جزء دستگاه مقاومت و لنف بدن است. منشا التهاب حلقوم (گلو) ویروس سرماخوردگی یا دیگر ویروس ها است. سرماخوردگی انواعی دارد که علائم مختلفی مانند دندان درد، گوش درد، گلودرد و التهاب ریه دارد. در حالت التهاب گلو، سرخی به وجود می آید. لوزه ها بزرگ می شوند به گونه ای که غذا خوردن سخت می شود و گاهی لوزه سوم هنگامی که بزرگ می شود، منجر به سختی تنفس می شود و ممکن است حتی شنوایی را تضعیف کند.

 

حنجره

عضوی کوچک که بین بلعوم (گلو) و نی اتصال ایجاد می کند. حنجره تارهای صوتی دارد که سبب به وجود آمدن صدا و کلام می شوند.

حنجره جزء دستگاه تنفسی است و هوا هنگام دم و بازدم از آن عبور می کند.

طول حنجره چهار تا پنج سانتی متر است و جایگاه آن ممکن است تغییر کند. در کودکی در کام است و به مرور زمان و در بزرگسالی تا وسط گردن می رسد.

حنجره سه قسمت دارد، قسمت اول، تارهایی که کاذب هستند و صدا تولید نمی کنند و می تواند پشتوانه باشد که به آن حنجره‌ی فوقانی می گویند که دارای تار است اما صدا تولید نمی کند. قسمت دوم، حنجره وسط است که این قسمت دارای تارهای تولید کننده‌ی صدا می باشد. قسمت سوم، حنجره‌ی تحتانی است که به نی وصل است.

در روایت توحید مفصل (این کتاب املای امام صادق علیه السلام است و یک کتاب علمی مهم است و کلماتی که در این کتاب آمده است بیش از توان بشر است) آمده است:

من جعل في الحلق منفذين أحدهما لمخرج الصوت وهو الحلقوم المتصل بالرئة والآخر منفذا للغذاء وهو المريء المتصل بالمعدة الموصل الغذاء إليها وجعل على الحلقوم طبقا يمنع الطعام أن يصل إلى الرئة فيقتل [1]

چه کسی در حلق دو راه قرار داده است؟ یک راه برای خارج شدن صدا (حنجره) که متصل به حلقوم و به ریه متصل است. راه دیگر محل ورود غذا است که مری و معده منتهی می شود و غذا را به آن می رساند و روی مجرای تنفسی (حنجره و نی) یک طبق (غضروف) قرار داده است که مانع ورود غذا به ریه می شود که در اینصورت انسان را می کشد.

در عربی، حلقوم به معنای مجرای تنفسی (نای و حنجره) است.

حنجره مهم ترین قسمت دستگاه صوتی است:

أطل الفكر يا مفضل في الصوت والكلام وتهيئة آلاته في الإنسان فالحنجرة كالأنبوبة لخروج الصوت واللسان والشفتان والأسنان لصياغة الحروف والنغم ... وأشبه شيء بذلك المزمار الأعظم فالحنجرة تشبه قصبة المزمار والرئة تشبه الزق الذي ينفخ فيه لتدخل الريح والعضلات التي تقبض على الرئة ليخرج الصوت كالأصابع التي تقبض على الزق حتى تجري الريح في المزامير والشفتان والأسنان التي تصوغ الصوت حروفا ونغما كالأصابع التي تختلف في فم المزمار فتصوغ صفيره ألحانا غير أنه وإن كان مخرج الصوت يشبه المزمار بالآلة والتعريف فإن المزمار في الحقيقة هو المشبه بمخرج الصوت [2]

زیاد فکر کن در صدا و زبان و دو لب و دندان ها که در به وجود آمدن حروف و نغمه ها (الحان) نقش دارند. و شبیه ترین چیز به دستگاه صوتی، مزمار بزرگ است و حنجره به نی شبیه است (سر نی) و ریه هم شبیه به مشک هوا (زق) است که آن را باد می کنند و وارد نی شود و صدا خارج شود. عضلات ریه نیز مانند انگشتانی است که روی مشک هوا فشار می آورند تا هوا در نی جریان پیدا کند، اگر چه ما دستگاه صداسازی را به نی تشبیه کردیم، اما در حقیقت مزمار، شبیه به دستگاه تنفسی است.

مزمار انواعی دارد. معادل امروزی مزمار اعظم، ویالون است. این دستگاه قسمتی دارد که باد تولید می کند و سبب تولید صدا می کند.

از آن جایی که دستگاه صداسازی بدن به مزمار شبیه است، در عربی به زبان کوچک، «لسان المزمار» می گویند که به معنای زبان حنجره است.

 

غده های تیروئید

این غده ها شبیه به بال های پروانه، در قسمت جلوی گردن، پایین تر از حنجره قرار دارند. کار آن، ترشح آنزیم های ضروری بدن است که گاهی کم کار و گاهی پرکار می شود و اندازه‌ی آن نیز کم و زیاد می شود.

بیماری های تیروئید، اختصاص به اندازه هرمون و کم کاری و پرکاری نیست. ممکن است غده ها و یا کیست هایی در تیروئید به وجود بیاید. همه این بیماری ها با داروی طب اسلامی (جامع با آب مرزنجوش در پنج یا هفت شب) درمان می شود درحالیکه طب امروزی فقط بیماری را با داروهایی مانند لووتیرکسین کنترل می کند.

 

غدد پاراتیروئید

تعداد غده های پاراتیروئید چهار عدد است که حالت بیضوی مانند تخم مرغ دارند. عملکرد این غدد نیز ترشح هرمونی است که تنظیم کننده مقدار کلسیوم در بدن است.

این غدد بالاتر از غده تیروئید است.

 

نی

از گردن شروع می شود و به ریه منتهی می شود که در روایات به آن حلقوم و در عربی امروزی به آن «قصبة الریه» لوله‌ی ریه گفته می شود.

از گلو شروع می شود و به نیژک ها در ریه منتهی می شود و دارای شانزده الی بیست قطعه‌ی غضروفی و به شکل هلالی ( حرف c) است. کار آن انتقال هوا به ریه است. یک قسمت از نی نرم است و قسمتی از آن غضروفی است و قسمت جلوی گردن است و پشت آن (به طرف ستون مهره ها) مری قرار دارد. گاهی انسان لقمه‌ی بزرگ می خورد و سبب می شود مری بزرگ شود و به قسمت نرم نی (که در حقیقت پوست است) فشار می آورد.

 

گردن

ترکیب گردن از مری و نی و اوداج (رسه عدد گ های خونی گردن، رگ های دیگر مانند اخدعین که محل حجامت است و همچنین رگ های دیگر )، اعصاب گردن (الباع) که خیلی کلفت و قوی هستند، قسمتی از ستون مهره ها در گردن (که تعداد آن ها هفت عدد است و از داخل آن ها نخاع عبور می کند)، تشکیل شده است.

گردن قسمت هایی دارد. یکی از قسمت ها انتهای گردن است که به آن «قصره»[قسوره] میگویند. اگر قوی باشد نشانی از قدرت اسنان است. به همین جهت حضرت امیر علیه السلام می فرماید:

أَنَا اَلَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةٌ // ضِرْغَامُ آجَامٍ وَ لَيْثٌ قَسْوَرَةٌ [كَلَيْثِ غاباتٍ غَليظِ القَصَرَهْ][3]

من همانی هستم که مادرم نام حیدر بر من نهاد مانند شیری که انتهای گردنش محکم است

کسی که قوی و توانمند است، گردن کلفت نامیده می شود که به معنای توان و قوت است.

گردن محل مرگ و زندگی است. حیوان را هنگام کشتن، گردن او (چهار رگ گردن) را قطع می کنند. در جنگ ها و در اعدام ها گردن را قطع می کرده اند. معلوم می شود که گردن جای حساس بدن است و می توان به وسیله قطع کردن آن بالاترین حالت مرگ را به وجود آورد. گوسفند بعد از بریدن گردند، صرف یک دقیقه می میرد اما اگر از طریق سینه یا شکم به راحتی انجام نمی شود. خون اگر شش ثانیه به مغز نرسد، انسان می میرد.

به همین جهت در قرآن، خداوند راجع به نزع روح می فرماید که از پاها شروع می شود به سینه می رسد و بعد به گردن می رسد:

﴿فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ﴾[4]

زمانیکه جان به حلقوم می رسد

این آیه اشاره می کند که خروج روح باعث مرگ نمی شود بلکه خروج نفس باعث مرگ است. هنگام خواب، روح انسان خارج می شود و دنیا را می گردد، اما نفس می ماند. نفس ارتباط به نفَس دارد. شاید بگوییم همان اکسیژن بدن است که اگر خارج بشود مرگ به وجود می آید.

 

سینه (صدر)

سینه در فارسی، به ناحیه قفسه‌ی سینه و نیز به پستان گفته می شود که جداگانه بحث خواهیم کرد. قفسه سینه به عنوان یک عضو واحد نیست. ادامه نی و نیژک ها، شش ها، قلب و دنده ها و دیگر اعضاء دارد.

در روایات ما، روی سینه تاکید زیادی شده است. شاید مراد از سینه، قلب باشد زیرا آنچه گفته شده است، مربوط به قلب است و به جهت بودن قلب در سینه، مطالب به سینه نسبت داده شده است. اما ما همیشه الفاظ را رعایت می کنیم. صدر (سینه) را جداگانه، شش و ریه، قلب و رگ ها و دنده ها را هرکدام جداگانه بحث خواهیم کرد.

محفظه ای استخوانی است که از قلب و ریه محافظت می کند. قابل حرکت و قدری قابل فشار دادن است و حالت ارتجاعی دارد. نی، مری از میان سینه عبور می کنند. ستون مهره، و شراسیف دارد که انتهای دنده ها قرار دارند و در سلامتی نقش دارند. دنده و جناق سینه و چیزهایی که بین دنده ها قرار دارند را نیز محل بحث قرار می دهیم.

در روایات ما توجه بخصوصی به سینه شده است و کارهای زیادی به آن نسبت داده شده است. همه‌ی روایات را نمی توانیم ذکر کنیم، بلکه فقط اشاره ای به این مطلب خواهیم کرد.

قلب پادشاه بدن است و همه چیز به قلب منتهی می شود اما فعلا صحبت از سینه است.

در قرآن آمده است:

﴿لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[5]

گاهی سینه انسان تنگ می شود و گاهی گشاده می شود و گاهی شرح، علم، جهل، نور، تاریکی، جولان، اختلاط، جوشش، گرفته، فراموشی، شک، اطمینان، حرارت، یخ (خنکی)، بلابل و وسواس در سینه اتفاق می افتد.

سینه محل تعادل انسان است و زمانیکه انسان از خود تعریف می کند، به سینه اشاره می کند:

وَ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ ذُرِّيَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص‌ [6]

سینه می تواند مرکز ثقل انسان باشد، به همین جهت اگر بخواهند تعادل شخصی را برهم زنند، به سینه او فشار می دهند و اگر بخواهند کسی را بکشند، روی سینه او می نشینند.

محبت و مهربانی نیز در سینه قرار دارد و کسی را که بخواهیم محبت کنیم به سینه می چسبانیم. در قرآن آمده است:

﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾[7]

آیا سینه‌ی تو را گشاده نکردیم؟

در آیه دیگر آمده است:

﴿رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي﴾[8]

خدایا سینه من را گشاده کن

امام علی علیه می فرماید:

ان فی صدری هذا لعلما جما[9]

در این سینه من علم زیادی جمع شده است.

بنابراین، سینه جایگاه رفیعی در بدن دارد که در جلسات آینده بیشتر صحبت خواهیم کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo