< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

98/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علل غیبت/ امتحان خلق/ بحث رجالی

اسرار و علل غیبت امام زمان (عجل الله تعای فرجه)آزمون مردم‌

ادامه بررسی سند روایت دوم (احمد بن هلال عبرتائی):

نظر ما در مورد احمد بن هلال عبرتائی همان نظر مرحوم مامقانی است که بین روایات او در حالت صحت اعتقاد و روایات او در حالت انحراف عقیده فرق گذاریم لکن بعضی مانند مرحوم خوئی بر این نظر هستند که اگر چه او فاسد العقیده بود امّا او را ثقه می‌دانند زیرا مبنای ایشان این است که ملاک صادق بودن است و انحراف در اعتقاد ضرری به وثاقت نمی‌زند لذا مرحوم خوئی روایات اهل سنت و منحرفین از تشیع را در صورت صادق بودن قبول می‌کند.

مرحوم صدوق نقل می‌کند:

حدّثنا شيخنا محمّد بن الحسن بن أحمد بن الوليد، قال: سمعت سعد بن عبد اللّه يقول: ما سمعنا و لا رأينا بمتشيّع رجع من تشيّعه إلى النصب إلّا أحمد بن هلال. ثم قال: و كانوا يقولون: إنّ ما تفرّد بروايته أحمد بن هلال فلا يجوز استعماله. انتهى ما في إكمال الدين.[1] « احمد بن ولید گوید: شنیدم سعد بن عبد الله می‌گوید: نشنیدیم و ندیدیم کسی از شیعیان از مکتبش برگردد و ناصبی شود مگر احمد بن هلال. سپس گفت: می‌گفتند: آن روایاتی که به احمد بن هلال متفرد است، عمل به آن جایز نیست.»

نظر مرحوم خوئی:

أقول: لا ينبغي‌ الإشكال‌ في‌ فساد الرجل من جهة عقيدته، بل لا يبعد استفادة أنه لم يكن يتدين بشي‌ء، و من ثم كان يظهر الغلو مرة، و النصب أخرى، و مع ذلك لا يهمنا إثبات ذلك، إذ لا أثر لفساد العقيدة، أو العمل في سقوط الرواية عن الحجية، بعد وثاقة الراوي، و الذي يظهر من كلام النجاشي: (صالح الراوية) أنه في نفسه ثقة، و لا ينافيه قوله: يعرف منها و ينكر، إذ لا تنافي بين وثاقة الراوي و روايته أمورا منكرة من جهة كذب من حدثه بها بل إن وقوعه في إسناد تفسير القمي يدل على توثيقه إياه‌. و روى عن محمد بن أبي عمير، و روى عنه الحسن بن علي الزيتوني‌ و غيره. كامل الزيارات: الباب 72، في ثواب زيارة الحسين علیه‌السلام في النصف من شعبان، الحديث 2. و مما يؤيد ذلك، تفصيل الشيخ: بين ما رواه حال الاستقامة، و ما رواه بعدها، فإنه لا يبعد أن يكون فيه شهادة بوثاقته، فإنه إن لم يكن ثقة لم يجز العمل برواياته حال الاستقامة أيضا. و أما تفصيل ابن الغضائري، فالظاهر أنه يرجع إلى تفصيل الشيخ- قدس سره- و إلا فلو كان الرجل ثقة أو غير ثقة، فكيف يفرق بين رواياته عن كتاب ابن محبوب و نوادر ابن أبي عمير، و بين غيرها. فالمتحصل: أن الظاهر أن أحمد بن هلال ثقة، غاية الأمر أنه كان فاسد العقيدة، و فساد العقيدة لا يضر بصحة رواياته، على ما نراه من حجية خبر الثقة مطلقا. و كيف كان، فطريق الصدوق إليه، أبوه، و محمد بن الحسن- رضي الله عنهما-، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن هلال، و الطريق صحيح.[2]

«شایسته نیست در فساد این مرد از جهت عقیده شک کنیم، بلکه بعید نیست استفاده کردن اینکه او به چیزی متدین نبوده است، و به همین جهت است که یکبار غلو در او ظاهر است، دیگر بار نصب، و با این وجود اثبات این مطلب برای ما مهم نیست، زیرا اثری برای فساد عقیده و عمل برای سقوط روایت او از حجیت بعد از وثاقت او نیست. و آنچه ظاهر است از کلام نجاشی که گفته او صالح الروایه است، ثقه بودن او است، و وثاقت او با این کلام نجاشی که گفته (یعرف منا و ینکر) منافات ندارد، زیرا منافاتی بین وثاقت راوی و روایت کردن امور منکر ندارد و منکر از آن جهت است که کسی که برای او نقل کرده محل اشکال بوده است بلکه وقوع او در طریق تفسیر قمی دلالت بر توثیق او دارد.

و همچنین در طریق کامل الزیارات قرار گرفتن او دلالت بر توثیق او دارد، و تفصیل شیخ رحمه‌الله نیز این مطلب را تأیید می‌کند و بعید نمی‌باشد که در قبول روایات او در حال استقامت شهادت بر وثاقت او باشد، اگر او ثقه نبود، عمل به روایات او در حال استقامت هم جایز نبود و تفصیل ابن غضائری هم بازگشت به تفسیر شیخ رحمه‌الله دارد مگر نه اگر رجل ثقه یا غیر ثقه باشد پس چگونه بین روایات او از کتاب ابن محبوب و نوادر ابن ابی عمیر و غیر آن فرق گذاشته می‌شود. نتیجه اینکه: ظاهر این است که احمد بن هلال ثقه است، نهایتا اینکه او اعتقادات فاسدی داشته است و فساد عقیده به صحت روایت ضرر نمی‌زند بنابر آنچه ما به آن اعتقاد داریم در حجیت خبر ثقه.»

مرحوم مجلسی در مورد روایت اول می‌فرماید: روایت مجهول است به جهت اشتراک عبد الله بن موسی.

البته چون متن روایت قوی است ما روایت را قبول می‌کنیم.

بیانات مرحوم مجلسی در مورد روایت اول:

" و أومأ بيده إلى بطنه" أي لو ظهر لشق بطنه، و قيل: إلى بطنه يعني جسده أي يخاف قتل نفسه، و هو المنتظر على بناء المفعول، أي ينتظره المؤمنون‌" و منهم من يقول حمل" أي عند موت أبيه حمل لم يولد بعد، كما روي أن الخليفة و كل القوابل على نساء أبي محمد عليه السلام و إمائه بعد وفاته ليفتشهن‌ " بسنتين" أي هذا أيضا باطل كما ستعرف من تاريخه عليه السلام أنه ولد قبل ذلك بأكثر. " و هو المنتظر" من تتمة كلام القائل لئلا يكون تكرارا أو من كلامه عليه السلام تأكيدا و توطئة لما بعده و هذا أظهر" فعند ذلك" أي الغيبة أو امتدادها يرتاب المبطلون أي التابعون للشبهات الواهية الذين لم يتمسكوا في الدين بعرى وثيقة.[3]

«"و أومأ بيده إلى بطنه" یعنی اگر ظاهر شود شکم او پاره شود و گفته شده است الی بطنه یعنی جسد او یعنی او بر قتل خود خوف دارد، منتظر بنا بر اسم مفعول بودن یعنی مومنان انتظار او را می‌کشند. " و منهم من يقول حمل" یعنی هنگام وفات پدرش حمل بوده و متولد نشده بود همچنان که روایت است که خلیفه قابله‌ها را بر زنان ابا محمد و کنیزان او گمارد تا تفتیش کنند. " بسنتين" یعنی این هم باطل است همچنان که از تاریخ ولادت ایشان دانسته می‌شود که زمان بیشتری قبل از وفات بود. " و هو المنتظر" از تتمه کلام قائل تا تکرار نباشد یا از کلام امام است تا تأکید و مقدمه برای کلام بعد باشد و این ظاهرتر است. " فعند ذلك" یعنی غیبت یا طول کشیدن غیبت، مبطلون یعنی پیروان شبهات واهی که دستاویز محکمی در دین تمسک نجستند.»


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo