< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

97/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علل غیبت/ دوری از بیعت ظالمین

اسرار و علل غیبت امام زماننبودن تحت بیعت حاکم ظالم

ادامه دلالت روایت اول (مفهوم بیعت):

مرحوم مجلسی در توضیح روایت « يَقُومُ الْقَائِمُ وَ لَيْسَ‌ لِأَحَدٍ فِي‌ عُنُقِهِ عَهْدٌ وَ لَا عَقْدٌ وَ لَا بَيْعَةٌ.[1] می‌فرماید:

العهد و العقد و البيعة متقاربة المعاني، و كأنّ بعضها مؤكد بالبعض، و يحتمل أن يكون المراد بالعهد الوعد مع خلفاء الجور برعايتهم أو وصيتهم اليه، يقال: عهد إليه إذا أوصى إليه، أو العهد بولاية العهد كما وقع للرضا (علیه السلام)، و بالعقد عقد المصالحة و المهادنة كما وقع بين الحسن (علیه السلام) و بين معاوية، و البيعة الإقرار ظاهرا للغير بالخلافة مع التماسح بالايدى على الوجه المعروف، و كأنّه إشارة الى بعض علل الغيبة و فوائدها كما روى الصدوق رحمه‌الله بإسناده عن أبي بصير عن أبي- عبد اللّه (علیه السلام) قال: «صاحب هذا الامر تغيب ولادته عن هذا الخلق لئلا يكون لاحد في عنقه بيعة إذا خرج، و يصلح اللّه عزّ و جلّ أمره في ليلة».

«عهد و عقد و بيعت در معنى بهم نزديك هستند و گوئى هر يك ديگرى را تاكيد مي‌كند و احتمال مي‌رود كه مقصود از عهد وعده‌هائى باشد كه خلفاى جور به ائمه علیهم‌السلام مي‌دادند كه آنان را رعايت كنند و يا مقصود از عهد سفارش باشد كه (عهد اليه) هنگامى گويند كه سفارش در باره او كرده باشد و يا مقصود از عهد، وليعهد شدن باشد چنانچه براى امام رضا (علیه السلام) پيش آمد و مقصود از عقد قرارداد صلح و آتش بس باشد چنانچه ميان امام حسن (علیه السلام) و معاويه واقع شد و مقصود از بيعت اقرار نمودن به خلافت ديگرى است كه با دست دادن انجام مي‌گيرد چنانچه معروف است.

و گوئى اين روايات به بعضی از علل و فوائد غيبت اشاره مي‌كند چنانچه صدوق رحمه‌الله با سند خود از ابى بصير روايت كرده است كه امام صادق (علیه السلام) فرمود: "ولادت صاحب اين امر از نظر مردم پنهان مى‌شود به خاطر آنكه هنگام خروج، بيعت هيچ كس بر گردن او نباشد و خداوند كار او را در يك شب اصلاح مي‌فرمايد."»

آیا همهی ائمه دیگر در بیعت حکام جور بودند؟

عدم بیعت امیرالمؤمنین(علیه السلام) با غاصبان خلافت:

در مورد بیعت امیر مؤمنان (علیه السلام) در اثبات الوصیه و الشافی این عبارت آمده است:

لقد ابی علی(علیه السلام) عن البیعة فقالوا له مد یدک فابی علیهم فمدّوا يده كرها فقبض عليّ(علیه السلام) أنامله، فراموا بأجمعهم فتحها فلم يقدروا، فمسح عليها أبو بكر، و هي مضمومة.[2]

« علی (علیه السلام) از بیعت خودداری کرد پس گفتند: دستت را بکش پس او خودداری کرد پس دست علی (علیه السلام) را از روی کراهت ایشان کشیدند و علی (علیه السلام) انگشتان خود را جمع کرد پس سعی به باز کردن آن کردند که نتوانستند پس ابو بکر بر دست ایشان دست خود را کشید.»

پس حضرت (علیه السلام) اصلا بیعت نکردند، مرحوم مجلسی نقل می‌کند که عمر گفت:

فَأَشْهَدُ مَا بَايَعَهُ‌ وَ لَا مَدَّ يَدَهُ إِلَيْه‌.[3] «شاهد بودم که او بیعت نکرد و دستش را به سوی او نکشید.»

سید مرتضی می‌فرماید:

المحققون‌ من‌ أهل الإمامة يقولون لم يبايع ساعة قط.[4] «محققان امامی بر این هستند که امام یک لحظه بیعت نکردند.»

در کتب عامه ( بخاری در مغازی، در غزوه خیبر، ص242، فتح الباری شارح بخاری، ج7، ص495) هم به این مطلب اشاره شده است:

و كان‌ لعلي (علیه السلام)‌ من‌ الناس‌ وجه حياة فاطمةعلیها‌السلام فلما توفيت استنكر على(علیه السلام) وجوه الناس فالتمس مصالحة أبي بكر و مبايعته و لم يكن يبايع تلك الأشهر، فأرسل إلى أبي بكر أن ائتنا و لا يأتنا أحد معك كراهية محضر عمر بن الخطاب، فقال عمر لأبي بكر: و الله لا تدخل عليهم وحدك، فقال أبو بكر: ما عسى هم أن يفعلوا.[5]

« علی(علیه السلام) در حیات فاطمه نزد مردم جایگاهی داشت که با فوت فاطمه علیها‌السلام، مردم از او روی برگرداندند. لذا درخواست مصالحه و بیعت کرد و در آن ماه‌ها بیعت نکرده بود، پس نزد ابو بکر فرستاد که نزد ما بیا و احدی همراهت نیاور به جهت کراهت حضور عمر بن خطاب، پس عمر به ابو بکر گفت: به خدا قسم به تنهائی بر آن‌ها داخل نشوی.»

امیر مؤمنان(علیه السلام) می‌فرماید:

فو اللَّه ما كان يلقى في روعي و لا يخطر ببالي أن العرب تزعج هذا الأمر من‌ بعده‌- (صلی الله علیه و اله) عن أهل بيته.‌[6]

« به خدا! هرگز در اين انديشه نبودم و به ذهنم نيز خطور نمى‌كرد كه عرب پس از پيامبر(صلی الله علیه و اله) أمر خلافت و رهبرى را از اهل بيت اوعلیهم‌السلام سلب و به ديگرى واگذارند.»

ابن ابی الحدید می‌گوید:

ثم ينبغي‌ للعاقل‌ أن‌ يفكر في تأخر علي(علیه السلام) عن بيعة أبي بكر ستة أشهر إلى أن ماتت فاطمة علیها‌السلام فإن كان مصيبا فأبو بكر على الخطإ في انتصابه في الخلافة و إن كان أبو بكر مصيبا فعلي(علیه السلام) على الخطإ في تأخره عن البيعة و حضور المسجد.[7]

« شایسته است برای عاقل که در مورد تأخر علی(علیه السلام) از بیعت با ابو بکر به مدت شش ماه تا زمان وفات فاطمهعلیها‌السلام تفکر کند. اگر علی(علیه السلام) بر طریق درست بوده، پس ابوبکر در انتصاب خود به خلافت بر خطا بوده است و اگر ابوبکر بر طریق درست بوده، پس علی(علیه السلام) در تأخر از بیعت و حضور مسجد بر خطا بوده است.»

پس اینکه در روایت آمده که هیچ یک از ما نبود مگر اینکه بر گردن او بیعت طاغیه بود، در صورت صحت سند باید حمل بر غالب کرد و عقیده ما این است که امیر مؤمنان (علیه السلام) بیعت نکردند.

قرار داد صلح امام زمان با غربیها پس از ظهور:

طبق روایات امام زمان (علیه السلام) قبل از ظهور هیچ قراردادی با احدی ندارد. اما اینکه آیا امام زمان (علیه السلام) پس از ظهور قرارداد صلحی با غربی‌ها دارد؟ مؤلف کتاب عصر ظهور در این باره می‌نویسد:

اتفاقية الهدنة بين الإمام المهدي(علیه السلام) و الغربيين‌. و أحاديثها كثيرة، تدل‌ على‌ أنها اتفاقية صلح و عدم اعتداء و تعايش سلمي. و يبدو أن غرض الإمام المهدي (علیه السلام) منها أن يفتح المجال لعمله و عمل المسيح (علیه السلام) أن يأخذ مجراه الطبيعي في هداية الشعوب الغربية، و تحقيق التحول العقائدي و السياسي فيها، لتكتشف زيف حكوماتها و حضارتها. و نلاحظ في روايات هذه الهدنة الشبه الكبير بينها و بين صلح الحديبية الذي عقده النبي (صلی الله علیه و اله) مع قريش على عدم الحرب لمدة عشر سنين، و سماه اللّه تعالى الفتح المبين، و لم يلبث بعده جبابرة قريش أن نقضوا عهدهم مع المسلمين و كشفوا عن نواياهم، فكان ذلك دافعا للناس أن يدخلوا في الإسلام، و مبررا للقضاء على قوة المشركين و كفرهم. و كذلك لا يلبث الرؤساء الغربيون أن ينقضوا عهدهم مع المسلمين و يكشفوا عن طغيانهم، و يغزوا المنطقة بنحو مليون جندي كما تذكر الروايات، فتكون المعركة الكبرى معهم، التي هي كما تدل الروايات أعظم من معركة القدس.

ففي الحديث النبوي الذي رواه الجميع قال النبي (صلی الله علیه و اله): (بينكم و بين الروم أربع هدن، الرابعة على يد رجل من آل هرقل، تدوم سنين (سنتين) فقال له رجل من عبد القيس يقال له السؤدد بن غيلان: من إمام الناس يومئذ؟ فقال: المهدي من ولدي) البحار: 51/ 80) و عن حذيفة بن اليمان قال: (قال رسول اللّه (صلی الله علیه و اله): (يكون بينكم و بين بني الأصفر هدنة، فيغدرون بكم في حمل امرأة، يأتون في ثمانين غاية في البر و البحر، كل غاية اثنا عشر ألفا، فينزلون بين يافا و عكا، فيحرق صاحب مملكتهم سفنهم، يقول لأصحابه قاتلوا عن بلادكم، فيلتحم القتال و يمد الأجناد بعضهم بعضا، حتى يمدكم من بحضرموت اليمن، فيومئذ يطعن فيهم الرحمان برمحه، و يضرب فيهم بسيفه، و يرمي فيهم بنبله، و يكون منه فيهم الذبح الأعظم) (مخطوطة ابن حماد ص 141).[8]

قرارداد صلح و آتش‌بس بين امام (علیه السلام) و غربيها.

روايات مربوط به اين صلح فراوان است و دلالت دارد بر اينكه اين قرارداد صلح و عدم تجاوز و همزيستى مسالمت‌آميز براساس يك پيمان و قرارداد خواهد بود و به نظر مى‌رسد كه هدف امام (علیه السلام) از اين پيمان، ايجاد زمينه و فرصت عمل براى حضرت مسيح (علیه السلام) است تا بتواند به روال طبيعى در هدايت ملل غربى گام بردارد و تحوّلى در عقايد و سياست آنها در اين فرصت به وجود آورد و انحرافات حكومت‌ها و تمدن‌هاى غرب را برملا سازد.

به طوري كه در روايات مربوط به اين قرارداد ملاحظه مى‌كنيم بين اين صلح و صلح حديبيّه كه پيامبر (صلی الله علیه و اله) با قريش منعقد كرد شباهت زيادى وجود دارد. در آن صلح، متاركه جنگ به مدّت ده سال مورد توافق طرفين قرار گرفته بود و خداوند آن را فتح المبين ناميد، امّا زمامداران ستمگر قريش اين عهد و پيمان را يك جانبه شكستند و از نيّات پليد خود پرده برداشتند و همين عمل آنها، انگيزه روى آوردن مردم به اسلام و مجوّزى براى سركوبى قدرت مشركان و كفر آنها گرديد. در اين صلح نيز غربي‌ها با مسلمانان پيمان‌شكنى مى‌كنند و از خصلت طغيان و تجاوز خود پرده برمى‌دارند و به گفته روايات با يك ميليون سرباز منطقه را به جنگ و آشوب مى‌كشانند و پيكار بزرگى بوجود مى‌آيد كه براساس توصيف روايات، اين نبرد از كارزار آزادى قدس نيز بزرگتر است. از پيامبر (صلی الله علیه و اله) روايت شده است كه فرمود:

"بين شما و روم چهار پيمان صلح برقرار مى‌گردد كه چهارمين آنها به دست مردى از خاندان هرقل است و سالها (دو سال) بطول مى‌انجامد و مردى از عبد القيس به نام سئودد بن غيلان پرسيد: در آن روز پيشواى مردم چه كسى خواهد بود؟ فرمود: مهدى از فرزندانم"

و اين دوازدهمين روايت از چهل روايت حافظ ابو نعيم درباره حضرت مهدى (علیه السلام) است. از حذيفة بن يمان منقول است كه گفت: "پيامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: بين شما و بنى اصفر (زردپوستان) صلحى برقرار مى‌شود كه آن‌ها به مدت باردارى زن (بعد از 9 ماه) به شما خيانت مى‌كنند و با هشتاد لشكر از راه زمين و دريا به شما حمله‌ور مى‌شوند كه هر لشكر شامل دوازده هزار سرباز است كه بين يافا و عكّا فرود مى‌آيند و فرمانرواى آنها كشتى‌هايشان را به آتش مى‌كشاند و به ياران خود دستور مى‌دهد از سرزمين و كشورتان دفاع و مبارزه كنيد، آنگاه جنگ و كشتار از دو طرف آغاز مى‌شود. و سربازان و سپاهيان به كمك يكديگر مى‌شتابند حتى كسانى كه در حضرموت يمن هستند به يارى شما مى‌آيند. در آن روز خداوند با نيزه و شمشير و تير خود، آنها را ضربه و آسيب مى‌رساند و به سبب آن در ميان آنها بزرگترين كشتار واقع مى‌گردد."»


[4] الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ص56.
[8] عصر الظهور ؛ ص248.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo