< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

97/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غیبت انبیاء/ حضرت محمد (علیه السلام)

اسرار و علل غیبت امام زمان (عج)

شباهت غیبت امام زمان(عج) با غیبت انبیاءعلیهم‌السلام

غیبت حضرت محمد(علیه السلام)

بحث ما پیرامون غیبات انبیاء بود و ما کتاب شریف کمال الدین را محور کار قرار دادیم و مواردی که در این کتاب بود را مطرح کردیم. عرض کردیم که مرحوم والد ما در کتاب الشیعة و الرجعة سه مورد را اضافه می‌کنند:

    1. غیبت حضرت اسماعیل صادق الوعد (علیه السلام)

    2. غیبت حضرت الیاس (علیه السلام)

    3. غیبت پیامبر اکرمصلی‌الله علیه و آله. ایشان برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)چهار غیبت بیان کردند که سه مورد از آن‌ها در اثر فشار دشمن بود و یک مورد هم مرتبط با عنایت خداوند عز و جل بود؛ برای اینکه مقامات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)را برای مردم بیان کند. غیبت چهارم در سفر معراج رخ داد.

غیبت اول غیبت ابتدای بعثت است که پیامبر (صلی الله علیه و آله)سه سال مخفیانه تبلیغ می‌کرد، غیبت دوم حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله)به مدت سه سال در شعب ابی طالب است، غیبت سوم مربوط به هجرت از مکه است. نسبت به مورد اول بحث است که آیا از آن تعبیر به غیبت بکنیم مگر اینکه برای غیبت معنای وسیعی در نظر بگیریم. امّا مورد دوم و سوم را دیگر علما نیز به عنوان غیبت بیان کردند هر چند مرحوم صدوق اصلا غیبات برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)ذکر نکردند. مرحوم شیخ طوسی در کتاب شریف الغیبة مفصل در مورد غیبت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله)بحث کردند و بر مسئله‌ی شعب ابی طالب و هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)تأکید کردند. در موسوعه‌ای که برای آثار مرحوم شیخ مفید چاپ شده در جلد هفتم دو رساله ایشان راجع به غیبت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله)است و بالخصوص به استتار پیامبر صلی‌الله علیه و آلهدر غار اشاره کردند. مرحوم سید مرتضی در یکی از رسائل‌شان به نام المقنع بحث مشروحی در مورد علل غیبت و سنت الهی بودن غیبت انبیاء دارند و در آنجا به استتار پیامبر (صلی الله علیه و آله)در غار اشاره کردند.

مرحوم والد در مورد غیبات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)می‌فرماید:

«و ثالثها» في شعب أبي طالب ثلاث سنوات. «و رابعها» خروجه‌ من‌ هذا العالم‌ الناسوت و خروجه الى عالم الملكوت و كل ذلك واضح لا يحتاج الى اطالة الكلام (عج)نعم) الغيبات المتقدمة الثلاثة كانت لأجل الأعداء و حفظا على انفسهم و لذلك خرجوا و اختفوا كما هو المتعارف عند كل من يعتنى بشأنه فانه يتحفظ نفسه من حساده و اعدائه و لا اختصاص في ذلك بالأنبياء بل هي متعارفة عادة (عج)و اما الثالثة) فهي خروج عن العادة حيث انه تعالى اسرى به صلوات اللّه عليه و آله من المسجد الحرام الى المسجد الأقصى و منه الى السموات العلى و كلامنا فى غير هذا القسم بل البحث فيما هو المتعارف لكل من له شأن من الملوك و غيرهم حيث يستخفون انفسهم من الأعداء كما هو كذلك‌ في «المهدي المنتظر» فان غيبته سلام اللّه عليه من ناحية المعاندين و اعداء الدين لا انه يخاف من أهل الدين و المؤمنين. و لنعم ما أفاده المحقق الطوسي في تجريده في بحث الامامة فى شأنه (علیه السلام): «وجوده لطف و تصرفه آخر و غيبته منا» كما ورد به الأخبار المتواترة في اصولنا المعتمدة هذا ما عندنا من شاء فليؤمن و من شاء فليكفر.[1]

« و سومین از موارد، حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله)در شعب ابو طالب به مدت سه سال است. و چهارمین آن: خروج ایشان از عالم ناسوت به عالم ملکوت است و همه این موارد روشن است و نیازی به اطاله کلام ندارد بله سه غیبت اول به جهت تهدید دشمن و حفظ جان حضرت بود و به همین جهت از اجتماع خارج شدند و خود را مخفی کردند همچنان که متعارف هم همین می‌باشد که شخص، جان خود را از حساد و دشمنانش حفظ کند و این اختصاصی به انبیاء ندارد بلکه امری عادی است اما مورد چهارم خروج از عادت است چون خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله)را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمان‌ها بردند و کلام ما در غیر این قسم است. بلکه بحث ما در متعارف از حاکمان و سخصیت‌های است که بر جان خویش از دشمنانشان بیمناک‌اند.

همچنان که امر در مورد حضرت مهدی منتظر (علیه السلام) چنین است، غیبت ایشان از ناحیه‌ی دشمنان دین است نه اینکه ایشان از اهل دین و مومنین بترسند. و محقق طوسی چه خوب در بحث امامت کتاب تجرید در شأن امام فرموده: "وجود امام لطف است و تصرف او لطف دیگر است و غیبت او از جانب ما است." همچنانی که این مطلب در روایات متواتری که در اصول ما نقل شده وارد شده است.»

مرحوم شیخ طوسی میفرماید:

بل الذي نقول إن في الجملة يجب على الله تعالى تقوية يد الإمام بما يتمكن معه من القيام و يبسط يده و يمكن ذلك بالملائكة و بالبشر فإذا لم‌ يفعله‌ بالملائكة علمنا أنه لأجل أنه تعلق به مفسدة فوجب أن يكون متعلقا بالبشر فإذا لم يفعلوه أتوا من قبل نفوسهم لا من قبله تعالى فيبطل بهذا التحرير جميع ما يورد من هذا الجنس و إذا جاز في النبي (صلی الله علیه و آله)أن يستتر مع الحاجة إليه لخوف الضرر و كانت التبعة في ذلك لازمة لمخيفية و محوجية إلى الغيبة فكذلك غيبة الإمام (علیه السلام) سواء.[2]

«خلاصه آنچه كه ما در اين مورد اعتقاد داريم اين است كه بر خداوند تبارك و تعالى لازم و واجب است كه امام را به وسيله آنچه كه بتواند قيام به امر امامت كند تقويت فرموده و دست او را در تدبير امور و مصالح مردم‌ باز بگذارد.

انجام اين عمل نيز به وسيله ملائكه و امور غيرمعمول و يا به وسيله انسان‌ها ممكن است، و وقتى كه خداوند به وسيله ملائكه انجام نداد، خواهيم دانست كه در اين عمل مفسده‌اى وجود داشته است. در نتيجه انجام اين عمل را به بشريت سپرده تا انسان‌ها يارى‌دهندگان امام باشند، و چنانچه جامعه بشرى از يارى امامشان سر باز زدند، ضررى كه از اين جهت متوجّه آن‌ها مى‌شود از ناحيه خودشان است نه خداوند تبارك و تعالى.»

با توجّه به توضيحات فوق تمامى ايرادات و اشكالات از اين قبيل ابطال مى‌شود.

و زمانى كه مخفى شدن براى پيامبر (صلی الله علیه و آله)با وجود نياز مردم به ايشان و به خاطر وجود ضرر جانى براى حضرت، صحيح باشد، به تبعيت از پيامبر، لزوم غيبت امام و اين‌كه ايشان مجبور به غيبت شدند، صحيح و درست است. لذا غيبت امام (علیه السلام) با مخفى شدن پيامبر [در فلسفه غيبت‌] فرقى ندارد.


[1] الشيعة و الرجعة، ج‌1، ص347.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo