< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

97/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غیبت انبیاء/ حضرت محمد (علیه السلام)

اسرار و علل غیبت امام زمان (عج)

شباهت غیبت امام زمان(عج) با غیبت انبیاءعلیهم‌السلام

غیبت حضرت محمدصلی‌الله علیه و آله

 

ادامه بیان مرحوم والد[1] در مقدمه غیبت انبیاء:

و إنما أردنا أن‌ نشير إلى أن الامر مُعتَرف به من قبلهم أيضا، و اذا اعتقدنا حدوث ذلك فيما سبق من الزمان فلا مانع من حدوثه فيما بعد أيضا، إذ كما وقع فى السابق يمكن ان يقع في اللاحق و دليلنا عليه قوله صلی‌الله علیه و آله: (عج)يقع في هذه الامة ما وقع في الامم السالفة حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة) أو (عج)كلما كان في بني اسرائيل أو في الامم السالفة) الى غير ذلك من الروايات المختلف لفظها المتحد معناها و مآلها. و هذه صحاح القوم و اصولهم المعتبرة تروي ذلك و ترسله ارسال المسلمات راجع البخاري ج 4 ص 158 و ج 8 ص 127 و صحيح مسلم ج 8 ص 58 و مستدرك الحاكم ج 1 ص 129 فى آخر كتاب العلم في رواية عبد اللّه بن يزيد، ج 4 ص 455 و ص 269، و في ينابيع المودة طبع اسلامبول ج 2 ص 442 و في‌ شرح النهج لابن أبي الحديد طبع مصر ج 9 ص 410 و في الملاحم و الفتن و غيرها.

و أما أسفارنا فهي مترعة بذلك مملوة منه لكن هؤلاء لا يقبلونها و لا يعتدون بها لأنها علم اخذ عن أهل بيت محمد صلی‌الله علیه و آله الذين أذهب اللّه عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و أهل بيت محمد صلی‌الله علیه و آله غير موثقين و لا معتبرين عندهم و شيعتهم قوم لا يؤخذ بكلامهم لأنهم روافض يحبون عليا و آله و حب علي و آله و معاداة أعاديهم بدعة فانا للّه و إنا اليه راجعون. (عج)ربنا احكم بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الحاكمين) (عج)و لنعم الحكم اللّه و الخصم محمد صلی‌الله علیه و آله).[2]

«می‌خواهیم اشاره کنیم که اهل سنت نیز به موضوع غیبت اعتراف دارند و چون حدوث آن را درباره‌ی گذشتگان باور نمودیم مانعی ندارد که پس از ایشان نیز حادث شود و همان طور که در گذشته واقع شده در آینده نیز واقع شود. دلیل ما بر این مدعا سخن پیامبر صلی‌الله علیه و آله است که فرمود: "آنچه در امت‌های گذشته رخ داد در این امت نیز رخ می‌دهد، مانند گامی که در پی گام دیگر برداشته شود، یا پیکانی که جای پیکان دیگر قرار گیرد." یا اینکه فرمود: "هر چه در بنی اسرائیل یا امت‌های پیش رخ داد..." و غیر آن از روایاتی که از لحاظ لفظ مختلف و از جهت معنا متحد هستند. (عج)یعنی اتفاق مهمی که در دوران امت‌های گذشته افتاده، در امت اسلام هم محقق خواهد شد.)

و این صحاح قوم و اصول معتبر آن‌ها است، آن را روایت می‌کنند و مفروغ عنه می‌گیرند: بخاری ج 4 ص 158 و ج 8 ص 127 و صحیح مسلم ج 8 ص 58 و مستدرک الحاکم ج 1 ص 129 در آخر کتاب علم در روایت عبد الله بن یزید، ج 4 ص 455 و ص 269، و ینابیع الموده، چاپ اسلامبول ج 2 ص 442 و در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید طبع مصر ج 9 ص 410 و در ملاحم و فتن ابن طاووس...

و اما کتاب‌های ما پر‌ از روایاتی است که در مورد غیبت انبیاء علیهم‌السلام و غیبت امام زمان (علیه السلام) است لکن عامه آن‌ها را قبول نمی‌کنند و به آن‌ها اعتنا نمی‌کنند[3] چون آن‌ها علمی هستند که از اهل بیت محمد علیهم‌السلام اخذ شده همان کسانی که رجس را از آنان دور ساخته و آنان را تطهیر کرده است و اهل بیت محمد علیهم‌السلام نزد آن‌ها معتبر و موثق نیستند و شیعیان آن‌ها قومی هستند که کلامشان اخذ نمی‌شود[4] چون آن‌ها رافضی هستند و علی (علیه السلام) و خاندان او را دوست دارند و حب علی و خاندان او و دشمنی با دشمنان آنان را بدعت می‌دانند.»

سپس مرحوم والد به بیان غیبات انبیاء می‌پردازند و مواردی که مرحوم صدوق ذکر کردند را نام می‌برند و سه غیبت به آن موارد اضافه می‌کنند:

1. غیبت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله

2. غیبت حضرت اسماعیل صادق الوعد (علیه السلام)

3. غیبت حضرت الیاس (علیه السلام)

 

غیبت حضرت محمدصلی‌الله علیه و آله

مرحوم والد درباره‌ی غیبت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‌فرماید:

ان له صلوات اللّه عليه و آله غيبات (عج)أولها) في أوائل بعثته ثلاثة سنوات و كان يدعو الناس بتوحيد اللّه إذ نزل عليه ﴿فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشركين إنا كفيناك المستهزئين[5] (عج)ثانيها) اختفاؤه فى غار ثور و حينما خرج صلوات اللّه عليه و آله لما همّ الكفرة بقتله كما اخبر به في التنزيل في سورة الأنفال آية 30: ﴿وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ.﴾[6]

سپس مرحوم والد نظر مرحوم طبرسی را نقل می‌کند:

قال الشيخ الأجل في المجمع في ج 4 ص 537: في النزول‌ قال المفسرون‌ انها نزلت فى قصة دار الندوة و ذلك ان نفرا من قريش اجتمعوا فيها و هي دار قصي بن كلاب و تآمروا في أمر النبي صلی‌الله علیه و آله فقال عروة بن هشام: نتربص به ريب المنون. و قال ابو البختري: اخرجوه عنكم تستريحون من أذاه. و قال ابو جهل: ما هذا برأي ولكن اقتلوه بان يجتمعوا عليه، من كل بطن رجل فيضربوه باسيافهم ضربة رجل واحد فيرضى حينئذ بنو هاشم بالدية فصوب ابليس هذا الرأي و كان قد جاءهم في صورة شيخ كبير من أهل نجد و خطأ الأولين فاتفقوا على هذا الرأي و اعدوا الرجل و السلاح و جاء جبرئيل «ع» فاخبر رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله فخرج الى الغار و امر عليا «(علیه السلام)» فبات على فراشه فلما دخلوا وجدوا عليا و قد رد اللّه مكرهم فقالوا: اين محمد؟ فقال: لا ادري. فاقتفوا أثره و ارسلوا في طلبه فلما بلغوا الجبل و مروا بالغار رأوا على بابه نسج العنكبوت. فقالوا: لو كان هاهنا لم ينسج العنكبوت على بابه. فمكث فيه ثلاثا ثم قدم المدينة.[7]

«برای پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله چند غیبت بود، اولین ان در اوائل بعثت ایشان به مدت سه سال بود و ایشان مردم را به توحید دعوت می‌کرد، تا بر او نازل شد "آنچه امر شده‌ایررا با صدای بلند و آشکار برسان و از مشرکین اعراض کن ما تو را در برابر استهزاء کنندگان کفایت می‌کنیم."

دومین مورد غیبت پیامبر صلی‌الله علیه و آله مخفی شدن ایشان در غار ثور بود و آن هنگامی بود که از مکه خارج شد چون مشرکین قصد کشتن او کردند همچنان که خداوند در قرآن به آن خبر داد در سوره انفال آیه 30: و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مى‌كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه] اخراج كنند و نيرنگ مى‌زدند و خدا تدبير مى‌كرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است.

شیخ اجل در مجمع در ج 4 ص 537 در شأن نزول آیه گفت: مفسرین گفتند: این آیه در مورد قصه دار الندوه نازل شد و آن این بود که عده‌ای از قریش در ان اجتماع کردند و آن خانه قصی بن کلاب بود، تا در مورد امر پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله مشورت کنند. عروة بن هشام گفت: انتظار بکشیم تا بمیرد. ابو بختری گفت: او را از مکه اخراج کنید تا از اذیت او راحت شوید. ابو جهل گفت: این رأی نیست و لکن او را بکشید به این صورت که بر او جمع شوید، از هر قبیله یک نفر با شمشیرهای‌شان او را به قتل برسانند پس بنی هاشم به دیه راضی شوند؛ چون نمی‌توانند همه را قصاص کنند. ابلیس این رأی را تأیید کرد و او در صورت کهنسالی از اهل نجد نزد آنان آمده بود و دو نظر اول را اشتباه خواند پس بر این رأی اتفاق نظر پیدا کردند و افراد و سلاح‌شان را آماده کردند و جبرئیل (علیه السلام) آمد و به پیامبر صلی‌الله علیه و آله خبر داد پس پیامبر صلی‌الله علیه و آله به سوی غار خارج شد و حضرت علی(علیه السلام) را امر کرد در جای او بماند. پس علی در جای او خوابید چون کفار داخل شدند علی را یافتند و خداوند مکر آنان را از بین برد گفتند: محمد کجاست؟ گفت: نمی‌دانم پس به تعقیب او پرداختند و در جستجوی او افرادی را فرستادند چون به کوه رسیدند و به غار رسیدند دیدند بر ورودی آن تار عنکبوت می‌باشد. گفتند: اگر اینجا بود عنکبوت تار نبسته بود پس پیامبر صلی‌الله علیه و آله سه روز در غار بود سپس به مدینه رفتند.»

 


[1] مرحوم آیت الله محمدرضا طبسی نجفیرحمه‌الله.؛ پدر استاد نجم الدین مروجی طبسی (دامت برکاته)
[2] الشيعة و الرجعة، ج‌1، ص327.
[3] ابن جوزی در کتابش به افراد ناشناس حتی در حد رجل و امرأة می‌پردازد امّا به امام کاظم و امام رضا علیهما‌السلام که می‌رسد بسیار مختصر عبور می‌کند، دیداری در مکه با یکی از نظریه‌پردازان وهابیت داشتیم و به منزل او رفتیم . سن او 85 سال بود و می‌گفت: من تا بحال روایات اهل بیت را ندیدم گفت: در ایران می‌گویند: یا رسول الله گفتم: صحابه هم می‌گفتند: یا رسول الله گفت: در حال حیات ایشان بود گفتم: پس از رحلت ایشان هم می‌گفتند گفت: چنین چیزی نیست گفتم: هست جائی که نشسته بودم، کتاب بدایه و نهایه ابن کثیر روبروی ما بود گفتم: جلد ششم کتاب بدایه و نهایه ابن کثیر را به من بدهید و روایتی را برای او خواندم که در زمان ابوبکر در جنگ با مسلمة کذاب شعار مسلمان‌ها یا محمد بود و پیامبر را صدا می‌زدند. فرزند او گفت: نه ما کسی که یا رسول الله بگوید تکفیر نمی‌کنیم گفتم: پدر شما چنین می‌گوید. گفتم: چرا احادیث اهل بیتعلیهم‌السلام را نقل نمی‌کنید گفت: نقل می‌کنیم. گفتم: بخاری یک حدیث هم از امام صادق علیه‌السلام نقل نمی‌کند گفت: طریق به جعفر بن محمد ضعیف بوده گفتم: حالا معاصر امام صادق علیه‌السلام نبوده اما معاصر ائمه‌ی بعد که بوده است، او که با سه واسطه از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل می‌کند نباید بدون واسطه از ائمه علیهم‌السلام. نقل کند در حالی که هم سامرا بوده و هم به همه جا مسافرت داشته است. چیزی نگفت گفتم: مشکل شما این است که از روایات اهل بیت روی‌گردان هستید
[4] آقای محبان در کتابش در مورد امام رضا علیه‌السلام. می‌نویسد: احادیث امام رضا خوب است اما به شرط اینکه فرزندان و شیعه او نقل نکند
[7] الشيعة و الرجعة، ج‌1، ص343.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo