< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

97/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غیبت انبیاء/ حضرت موسی (علیه السلام)

اسرار و علل غیبت امام زمان (عج)

شباهت غیبت امام زمان(عج) با غیبت انبیاءعلیهم‌السلام

غیبت حضرت موسی(علیه السلام)حدیث سوم غیبت حضرت موسی(علیه السلام)

امام باقر(علیه السلام) در ضمن روایتی به این شباهت اشاره می‌کند:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) يَقُولُفِي‌ صَاحِبِ‌ هَذَا الْأَمْرِ أَرْبَعُ سُنَنٍ مِنْ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ‌ أَجْمَعِينَ فَأَمَّا مِنْ مُوسَى فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ وَ أَمَّا مِنْ يُوسُفَ فَالسِّجْنُ وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى فَيُقَالُ لَهُ إِنَّهُ مَاتَ وَ لَمْ يَمُتْ وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَالسَّيْفُ.[1]

ابو بصير از امام باقر (علیه السلام) روايت كند كه فرمود: در صاحب الأمر چهار سنّت از چهار پيامبر وجود دارد، سنّتى از موسى و سنّتى از عيسى و سنّتى از يوسف و سنّتى از محمّد صلوات اللَّه عليهم اجمعين، امّا از موسى ترس و انتظار است، و امّا از يوسف زندان است، و امّا از عيسى آن است كه در باره او مى‌گويند مرده است ولى او نمرده، و امّا از محمّد صلی‌الله علیه و آله شمشير است.

بررسی سند روایت:حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ

مرحوم صدوق این روایت را از پدر خود و از محمد بن حسن بن ولید نقل کرده که هر دو از شخصیت‌های معتبر می‌باشند و مرحوم صدوق نیز نسبت به ایشان ترضی کردند.

عبد الله بن جعفر حمیری: در جلالت و شخصیت ایشان بحثی نمی‌باشد.

محمد بن عیسی:

مرحوم نجاشی فرموده است: شيخ‌ القميين‌، و وجه الأشاعرة، متقدم عند السلطان. و دخل على الرضا (علیه السلام) و سمع منه، و روى عن أبي جعفر الثاني(علیه السلام). له كتاب الخطب.[2]

او شیخ قمی‌ها بود، شخصیت اشعری‌ها است، نزد سلطان متقدم و مورد توجه بود و خدمت امام رضا (علیه السلام) شرفیاب شد و از ایشان روایت شنید و از امام جواد (علیه السلام) هم روایت نقل کرده است.

سلیمان بن داود:

متأخرین مانند مرحوم علامه حلی و مرحوم مجلسی در مورد او بحث دارند امّا متقدمین بحثی در مورد او ندارند.

مرحوم نجاشی می‌فرماید: کان ثقة

امّا مرحوم علامه حلی از ابن غضائری نقل می‌کند: إنّه ضعیف جدا لا یلتفت الیه

مرحوم ابن داود هم او را در قسم دوم کتاب خود نقل می‌کند یعنی ضعیف است.

مرحوم مجلسی در وجیزه او را تضعیف کرده است.

مرحوم خوئی می‌فرماید:

لا ينبغي‌ الإشكال‌ في وثاقة الرجل، فإن النجاشي و علي بن إبراهيم قد وثقاه، فلا يعتمد على ما نقله العلامة عن ابن الغضائري، و ذلك لما مر من جهالة طريق العلامة إلى كتاب ابن‌ الغضائري، و أن نسبة الكتاب إليه لم تثبت، و لا أثر لتضعيف المجلسي- قدس سره- لأنه مبني على الاجتهاد أو على ما نقله العلامة عن ابن الغضائري، و من هنا يظهر أنه لا وجه لعد الرجل في الضعفاء كما صنعه العلامة و ابن داود. و طريق الشيخ كطريق الصدوق إليه ضعيف بالقاسم بن محمد.[3]

«اشکال در وثاقت ایشان شایسته نیست، مرحوم نجاشی و علی بن ابراهیم او را توثیق کردند پس اعتمادی بر آنچه علامه از ابن غضائری نقل کرده نمی‌باشد و این به جهت جهالت طریق علامه به کتاب ابن غضائری می‌باشد و اینکه نسبت کتاب به ابن غضائری ثابت نمی‌باشد، و اثری هم برای تضعیف مرحوم مجلسی نمی‌باشد چون تضعیف او یا مبنی بر اجتهاد است یا مبنی بر آنچه علامه از ابن غضائری نقل کرده است و به همین جهت ظاهر می‌شود که وجهی برای شمردن او جزء ضعفا نمی‌باشد همانطور که علامه و ابن داود انجام دادند. طریق شیخ به ایشان مانند طریق صدوق به ایشان به جهت قاسم بن محمد ضعیف است.»

ابو بصیر: در جلالت ایشان هم بحثی نمی‌باشد.

مجموع این سه روایت بیانگر سه سنت از سنت‌های حضرت موسی (علیه السلام) است که در مورد امام زمان (عج) جاری می‌باشد: خفاء مولد، غیبت از قوم و ترس و انتظار، ما در ادامه به تفصیل این سه سنت در روایات می‌پردازیم.

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ جَمِيعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِنَ‌ يُوسُفَ‌ بْنَ‌ يَعْقُوبَ‌ (علیه السلام) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ جَمَعَ آلَ يَعْقُوبَ وَ هُمْ ثَمَانُونَ رَجُلًا فَقَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْقِبْطَ سَيَظْهَرُونَ عَلَيْكُمْ وَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ إِنَّمَا يُنْجِيكُمُ اللَّهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ بِرَجُلٍ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ اسْمُهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ (علیه السلام) غُلَامٌ طُوَالٌ جَعْدٌ آدَمُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يُسَمِّي ابْنَهُ عِمْرَانَ وَ يُسَمِّي عِمْرَانُ ابْنَهُ مُوسَى.[4]

«محمّد حلبىّ از امام صادق (علیه السلام) روايت كند كه فرمود: چون وفات يوسف بن يعقوب فرا رسيد خاندان يعقوب را كه بالغ بر هشتاد نفر بودند گرد آورد و گفت: اين قبطيان به زودى بر شما پيروز شده و بدترين عذاب را به شما بچشانند و خداوند نجات شما را به دست مردى از فرزندان لاوى بن يعقوب كه نامش موسى بن عمران (علیه السلام) است، قرار داده است، او جوانى بلند قامت با گيسوانى مجعّد و گندمگون است و هر مردى از بنى اسرائيل نام فرزندش را عمران مى‌نهاد و عمران نيز نام فرزندش را موسى مى‌گذاشت.»

حدیث چهارم غیبت حضرت موسی(علیه السلام)

فَذَكَرَ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ‌ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَا خَرَجَ مُوسَى حَتَّى خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ كَذَّاباً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ يَدَّعِي أَنَّهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ فَبَلَغَ فِرْعَوْنَ أَنَّهُمْ يُرْجِفُونَ بِهِ وَ يَطْلُبُونَ هَذَا الْغُلَامَ‌ وَ قَالَ لَهُ كَهَنَتُهُ وَ سَحَرَتُهُ إِنَّ هَلَاكَ دِينِكَ وَ قَوْمِكَ عَلَى يَدَيْ هَذَا الْغُلَامِ الَّذِي يُولَدُ الْعَامَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَوَضَعَ الْقَوَابِلَ عَلَى النِّسَاءِ وَ قَالَ لَا يُولَدُ الْعَامَ وَلَدٌ إِلَّا ذُبِحَ وَ وَضَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى قَابِلَةً فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ بَنُو إِسْرَائِيلَ قَالُوا إِذَا ذُبِحَ الْغِلْمَانُ وَ اسْتُحْيِيَ النِّسَاءُ هَلَكْنَا فَلَمْ نَبْقَ فَتَعَالَوْا لَا نَقْرَبِ النِّسَاءَ فَقَالَ عِمْرَانُ أَبُو مُوسَى (علیه السلام) بَلْ بَاشِرُوهُنَّ فَإِنَّ أَمْرَ اللَّهِ وَاقِعٌ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ اللَّهُمَّ مَنْ حَرَّمَهُ فَإِنِّي لَا أُحَرِّمُهُ وَ مَنْ تَرَكَهُ فَإِنِّي لَا أَتْرُكُهُ- وَ وَقَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى‌ فَحَمَلَتْ فَوَضَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى قَابِلَةً تَحْرُسُهَا فَإِذَا قَامَتْ قَامَتْ وَ إِذَا قَعَدَتْ قَعَدَتْ فَلَمَّا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَقَعَتْ عَلَيْهَا الْمَحَبَّةُ وَ كَذَلِكَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالَتْ لَهَا الْقَابِلَةُ مَا لَكِ يَا بُنَيَّةُ تَصْفَرِّينَ وَ تَذُوبِينَ قَالَتْ لَا تَلُومِينِي فَإِنِّي إِذَا وَلَدْتُ أُخِذَ وَلَدِي فَذُبِحَ قَالَتْ لَا تَحْزَنِي فَإِنِّي سَوْفَ أَكْتُمُ عَلَيْكِ فَلَمْ تُصَدِّقْهَا فَلَمَّا أَنْ وَلَدَتْ الْتَفَتَتْ إِلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَقَالَتْ مَا شَاءَ اللَّهُ فَقَالَتْ لَهَا أَ لَمْ أَقُلْ إِنِّي سَوْفَ أَكْتُمُ عَلَيْكِ ثُمَّ حَمَلَتْهُ فَأَدْخَلَتْهُ الْمِخْدَعَ‌ وَ أَصْلَحَتْ أَمْرَهُ ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَى الْحَرَسِ فَقَالَتِ انْصَرِفُوا وَ كَانُوا عَلَى الْبَابِ فَإِنَّمَا خَرَجَ دَمٌ مُنْقَطِعٌ فَانْصَرَفُوا.[5]

«أبى بصير از امام باقر (علیه السلام) روايت كند كه فرمود: موسى قيام نكرد مگر آنكه پنجاه دروغگو در بنى اسرائيل ظاهر شدند و همه مدّعى بودند كه موسى بن عمرانند. پس خبر به فرعون رسيد كه بنى اسرائيل مستغرق در اخبار وى‌اند و او را مى‌جويند و كاهنان و جادوگرانش به وى گفتند: نابودى دين و قوم تو به دست كودكى است كه از بنى اسرائيل در اين سال متولّد مى‌شود. فرعون بر زنان آنها قابله‌ها گماشت و گفت: هر فرزندى كه در اين سال متولّد شود سرش بريده خواهد شد و يك قابله هم بر مادر موسى گماشت و چون بنى اسرائيل چنين ديدند، گفتند: اگر پسران بكشد و زنان را نگاه دارد، نابود شويم و باقى نمانيم، بيائيد قرار بگذاريم كه با زنان نزديكى نكنيم. امّا عمران پدر موسى (علیه السلام) گفت: با آن‌ها آميزش كنيد كه كار خدايى- گر چه مشركان كراهت داشته باشند- واقع خواهد شد، بار خدايا هر كه آن را حرام بداند من حرام نمى‌دانم و هر كه آن را ترك كند من ترك نخواهم كرد و با مادر موسى آميزش كرد و او باردار شد و قابله‌اى بر مادر موسى گمارد كه او را محافظت كند و با او بر مى‌خاست و با او مى‌نشست و چون مادر موسى به وى باردار شد محبّت وى بر دلش افتاد و حجّتهاى خدا بر خلق چنين‌اند، قابله به وى گفت: اى دختر جان! چرا رنگت زرد و تنت آب مى‌شود؟ گفت: مرا ملامت مكن كه چون وضع حمل كنم او را گرفته و سرش را از تنش جدا كنند. گفت: غم مخور كه من راز تو را مكتوم مى‌دارم، امّا مادر موسى باور نكرد، و چون فرزند را به دنيا آورد به قابله كه به او روى آورده بود التفات كرد و گفت: هر چه كه خدا بخواهد! قابله گفت: نگفتم كه رازت را كتمان مى‌كنم، سپس فرزند را برداشته و او را به پستو برد و به اصلاح امر او پرداخت، بعد از آن به نزد نگهبانان رفت و به آن‌ها كه دم در ايستاده بودند گفت: برگرديد كه خون بسته‌ای (عج)منقطعى) خارج شد و آنان نيز برگشتند.»


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo