< فهرست دروس

درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

91/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مهدویت

 

جلسه پنجم

مقدمه

بحث ما راجع به رجعت نبي اكرم و ائمه طاهرين علیهم السلام و بررسي حدود و دلالت روايات بود كه آيا حكومت امام زمان7 مقدمه‌اي براي حكومت ائمه طاهرين علیهم السلام است؟ و يا فقط صحبت از رجعت حضرات معصومين علیهم السلام است؟

عرض كرديم كه بعضي‌ها مدعي هستند كه حكومت امام زمان علیه السلام مقدمه‌اي براي حكومت ائمه طاهرين است و در اين زمينه، روايات كثيري حتي تا ده، دوازده و بيست هزار روايت داريم. اگر اين ادعا ثابت بشود ما حرفي نداريم ولي اينگونه كه ادعا فرموده شده، ظاهراً عاري از واقعيت باشد چون مجموع روايات رجعت بيش از 600 روايت نمي‌باشد- البته اگر ما در اين مورد يك روايت صحيح هم، داشته باشيم مي‌پذيريم – هر چند در مورد رجعت معصومين، روايات متعددي وجود دارد كه ما تا كنون تعدادي از آن‌ها را نقل كرده‌ايم.

روايات رجعت ائمه طاهرين و رجعت پيامبر اكرم علیهم السلام

در جلسه قبل راجع به شخصيت سعد بن عبدالله اشعري بحث كرديم و گفتيم كه شكي در جلالت اين بزرگوار نيست. از تأليفات وي كتاب بصائرالدرجات هست كه اين مطلب را بزرگان و قدما هم تاييد فرموده‌اند لذا ديگر وجهي جهت تشكيك بعضي از متأخر متأخرين در انتساب كتاب بصائر به سعد نمي‌باشد. و گفتيم كه طبق بيان صاحب الذريعه، منشأ اشتباه صاحب رياض در اين بوده است كه ايشان كلمه «ارجع» را به صيغه متكلم خوانده در حاليكه بايد؛ «ارجع» را به صيغه امر بخواند . البته كتاب بصائرالدرجات سعد بن عبدالله اشعري الآن در اختيار ما نيست و آن كتاب بصائرالدرجاتي كه فعلا موجود است از محمدبن حسن صفار (م. 290ق) است كه ايشان هم از قدماست.

سخني در مورد مؤلف كتاب مختصر بصائرالدرجات

آقا بزرگ طهراني در الذريعة مي‌فرمايد:

«قد اختصر البصائر هذا الشيخ حسن بن سليمان ابن محمد بن خالد الحلي تلميذ الشيخ الشهيد وصاحب " اثبات الرجعة " كما مر» (كتاب بصائرالدرجات سعد اشعري را شيخ حسن بن سليمان بن محمد بن خالد حلي شاگرد شهيد و صاحب كتاب اثبات الرجعه تلخيص كرده است و نام آن را مختصر بصائرالدرجات گذاشته است.)

شيخ حسن بن سليمان يك محقق خدمتگذار و بسيار گمنام كه از شاگردان شهيد اول (786 ) است و بزرگان از ايشان خيلي تجليل نموده‌اند. مرحوم حرعاملي در مورد ايشان مي‌فرمايد:

«الحسن بن سليمان بن خالد، فاضل عالم فقيه، له مختصر بصائر الدرجات لسعد بن عبد الله»

همچنين ايشان در وسائل الشيعه راجع به مختصر مي‌فرمايد:

«إنتخبه الشيخ ؛ الفاضل ؛ الحسن بن سليمان بن خالد ، تلميذ الشهيد. »

مرحوم أفندي وقتي كه سخن از شيخ حسن بن سليمان به ميان مي‌آورد مي‌فرمايد: «عالم فقيه كان من أجلّاء تلامذة الشهيد الأوّل رحمه اللّه، و هو محدّث جليل و فقيه‌ نبيل‌» از شاگردان ممتاز شهيد اول بوده است. بعد ايشان كلامي را از حسن بن راشد - از بزرگان ماست – در مورد شيخ حسن بن سليمان نقل مي‌كند كه:

« الشيخ الصالح العابد الزاهد حسن بن سليمان».

مرحوم مجلسي (ره) در جلد يكم بحارالانوار، به ارزيابي و اعتبارسنجي كتب مي‌پردازد لذا وقتي به كتب بياضي (صاحب الصراط المستقيم ) و شيخ حسن بن سليمان ميرسد، مي‌فرمايد: «و كتب‌ البياضي‌ و ابن سليمان كلها صالحة للاعتماد و مؤلفاها من العلماء الأنجاد و تظهر منها غاية المتانة و السداد» (كتبشان مورد اعتماد و مولفين آن از علمايي هستند كه اين كتاب‌ها را بسيار متين و محكم نوشتند.) مرحوم خوانساري در كتاب روضة الجنات در موردشيخ حسن بن سليمان مي‌فرمايد: « كان من تلامذة شيخنا الشهيد الأوّل و فقيها فاضلاً»

پس نسبت به اين بزرگوار و كتاب او بحثي نيست، هم كتابش، كتاب معروفي است و هم خودش از بزرگان است. البته بايد توجه داشت كه كتاب مختصر فقط صرف تلخيص نمي‌باشد بلكه شيخ حسن بن سليمان مطالبي را هم از كتابهاي ديگر مي‌آورند و اشاره مي‌كند كه اين مطلب را از آنجا آورده‌ام.روايت بعدي از رواياتي است كه خود شيخ حسن بن سليمان در مختصر خود اضافه كرده است.

روايت شانزدهم

«وَ مِمَّا رَوَاهُ لِي وَ رَوَيْتُهُ عَنِ السَّيِّدِ الْجَلِيلِ الْمُوَفَّقِ السَّعِيدِ بَهَاءِ الدِّينِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحُسَيْنِيِّ أَسْعَدَهُ اللَّهُ بِتَقْوَاهُ وَ أَصْلَحَ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ أُخْرَاهُ رَوَاهُ بِطَرِيقِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَيَادِيِّ، يَرْفَعُهُ إِلَى أَحْمَدَ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ سُئِلَ عَنِ الرَّجْعَةِ أَ حَقٌّ هِيَ؟ قَالَ: «نَعَمْ» فَقِيلَ لَهُ: مَنْ أَوَّلُ مَنْ يَخْرُجُ؟ قَالَ:

«الْحُسَيْنُ ع، يَخْرُجُ عَلَى أَثَرِ الْقَائِمِ ع»، قُلْتُ: وَ مَعَهُ النَّاسُ كُلُّهُمْ؟ قَالَ: «لَا، بَلْ كَمَا ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ‌ يَوْمَ‌ يُنْفَخُ‌ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً «4» قَوْماً بَعْدَ قَوْمٍ»

(از حضرت صادق علیه السلام سوال شد: آيا رجعت صحيح است؟ فرمود: آرى. گفتند: نخستين كسى كه مى‌آيد كيست؟ فرمود: حسين علیه السلام است كه بعد از ظهور قائم علیه السلام مى‌آيد. عرض شد آيا همه مردم با او هستند؟ فرمود: نه بلكه چنان است كه خدا ميفرمايد يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً مردمى بعد از مردمى مى‌آيند. يعني اينگونه نيست كه همه مردم يكدفعه زنده بشوند و رجعت نمايند.)

* فرمايش مرحوم طباطبائي فرمايش متين و مستند به روايات است كه مي‌فرمايد: ظهور يك مقوله و رجعت معقوله‌اي ديگر است، همانطور كه مرحوم مامقاني هم در قضيه‌ي نجم بن اعين تاكيد داشتند كه رجعت غير از ظهور است.

سند روايت

تا كنون ما 14 روايت مربوط به رجعت رجعت نبي اكرم و ائمه طاهرين علیهم السلام نقل كرده ايم بنابراين ديگر نيازي به بررسي سندي نيست.

مفاد روايت

روايت، اصل رجعت امام حسين علیه السلام را بيان مي‌كند و سخني از تفصيلات رجعت به ميان نيامده است. ما اصل رجعت امام معصوم را قبول داريم و شكي در آن نمي‌باشد و از اعتقادات ماست.

مصادر روايت:

• مختصر بصائر الدرجات

• منتخب الأنوار المضيئة: ص 201 - كما في مختصر بصائر الدرجات

• الايقاظ من الهجعة: ص 281 ب‌ 9 ح‌ 98 - مختصرا عن مختصر بصائر الدرجات. وفي: ص 367، ب‌اب 10، ح‌ 123 - عن الحسن بن سليمان أيضا في باب الكرات

• البحار: ج 53 ص 103 ب‌ 29 ح‌ 130 - عن مختصر بصائر الدرجات

• مرآة الأنوار ومشكاة الاسرار: ص 346 - كما في مختصر بصائر الدرجات، مرسلا

روايت هفدهم

«عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ‌ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ وَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا سَمِعْنَاهُ يَقُولُ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَكُرُّ فِي الرَّجْعَةِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ يَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ أَرْبَعِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْه‌ »

(معَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ وزيد شحام مي‌گويند كه از امام صادق علیه السلام شنيديم كه فرمودند: اولين كسي كه در رجعت بر مي‌گردد، حسين بن علي علیهما السلام است و در اين دنيا 40 سال مي‌ماند تا ابروانش بر روي چشمانش بيفتد.)

به نظرم، روايت يك سقطي دارد چون 40 سال ماندن ملازم با «حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْه» نمي‌باشد.بايد عمر طولاني باشد سيصد، چهارصد سال باشد تا اين ابرو روي چشم بيافتد. در بعضي روايات چهل هزار سال آمده است.

اگر از اين روايت، تفصيل استفاده شود، فقط دو چيز است:

1. امام حسين علیه السلام اولين كسي است كه در رجعت برمي‌گردد

2. امام حسين علیه السلام 40 سال عمر مي‌كند، ولي صبحتي از تفصيلات ديگر در روايت نيست.

مصادر روايت

• بصائر الدرجات لسعد بن عبد الله القمي: على ما في حلية الأبرار

• مختصر بصائر الدرجات: ص 18 - وعنه (أحمد بن محمد بن عيسى ) عن عمر بن عبد العزيز، عن رجل، عن جميل بن دراج، عن المعلى بن خنيس وزيد الشحام، عن أبي عبد الله عليه السلام، قالا سمعناه يقول

• حلية الأبرار: ج 2 ص 650 ب‌ 46 - كما في مختصر بصائر الدرجات، وقال وعنه (سعد بن عبد الله القمي في كتاب بصائر الدرجات )، وفيه "..من كبره "

•البرهان: ج 2 ص 408 ح‌ 10 - كما في مختصر بصائر الدرجات عن بصائر الدرجات لسعد بن عبد الله، وفيه ".. من كبره " (مرحوم بحراني انسان بسيار موفقي بوده است، ما سر مزار ايشان در بحرين رفتيم، در آنجا كتابهايش را چيده بودند)

• البحار: ج 53 ص 63 - 64 ب‌ 29 ح‌ 54 - عن مختصر بصائر الدرجات

روايت هجدهم

عن الصادق (ع): «ويقبل الحسين في أصحابه الذين قتلوا معه و معه سبعون نبيا، كما بعثوا مع موسى بن عمران، فيدفع إليه القائم الخاتم، فيكون الحسين عليه السلام هو الذي يلي غسله وكفنه وحنوطه، ويواري به (ويواريه ) في حفرته»

(امام صادق علیه السلام فرمود: امام حسين با يارانش كه با وى كشته شدند در حالى كه هفتاد پيغمبرى كه با حضرت موسى بن عمران برانگيخته شدند با اوست، بازگشت بدنيا ميكنند. قائم انگشتر خود را به امام حسين علیه السلام ميدهد چون قائم علیه السلام رحلت كند، امام حسين عليه السّلام او را غسل ميدهد و كفن ميكند و حنوط كرده در قبر ميگذارد)

توضيح روايت:

* منظور از انگشتر در روايت چيست؟ اين مورد را بايد بحث كنيم. روايت داريم كه: «قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد عليه السّلام: ما من‌ معجزة من معجزات الأنبياء و الأوصياء إلا و يظهر اللّه تبارك و تعالى مثلها في يد قائمنا لإتمام الحجة على الأعداء» هر معجزه‌اي كه هر پيغمبري دارد حضرت مهدي علیه السلام هم آن را دارد. انگشترسليمان معجزه‌اش چيست؟ قرآن ميفرمايد:

«وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرسبا...» (و براى سليمان باد را مسخّر ساختيم كه صبحگاهان مسير يك ماه را مى‌پيمود و عصرگاهان مسير يك ماه ) و در آيه ديگر از زبان حضرت سليمان مي‌فرمايد: «قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي‌ وَ هَبْ لي‌ مُلْكاً لا يَنْبَغي‌ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» سليمان گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد، كه تو بسيار بخشنده‌اى‌)

پس، اين انگشتر كه دست حضرت مهدي علیه السلام است كنايه از اقتدار و تسلط و حاكميت و حكومت وي مي‌باشد.

* در آخر روايت آمده است كه «...فيكون الحسين عليه السلام هو الذي يلي غسله وكفنه وحنوطه، ويواري به (ويواريه ) في حفرته» سرنوشت حضرت مهدي روحي فداه چگونه است؟ فوت يا شهادت است؟

مشهور و معروف بين ما است كه: «المعصوم الصديق الامام لا يغسله إلا الامام »، حتي معاصرين هم قائل به اين مسأله هستند، به بيانات مرحوم آقاي خويي در اين زمينه مراجعه كنيد. چون امام زمان معصوم است پس مسئله‌ي كفن و حنوط و دفن او هم با معصوم است‌.

* امام زمان پس از رحلت يا شهادت در كجا به خاك سپرده مي‌شود؟ «ويواري به (ويواريه) في حفرته»

بعضي مي‌گويند كه امام مهدي عجل الله تعالی فرجه در همان كربلاي معلي و در همين جايي كه حسين بن علي مدفون هستند به خاك سپرده مي‌شود، بنده، دليل اين امر را پيدا نكردم. از اين روايت استفاده‌ي‌ به شهادت رسيدن حضرت هم نمي‌شود. پس حد دلالت روايت اين است كه تجهيز غسل و كفن و دفن امام زمان با امام حسين روحي فداهما است.

* آيا امام در ميدان رزم به شهادت مي‌رسند؟ يا آن بزرگوار را مسموم مي‌كنند؟ و يا زني آن حضرت را شهيد مي‌كند؟ مي‌خواهم عرض كنم كه بنده جريان شهادت امام را بوسيله يك زن در هيچ‌يك از مدارك دست اول، پيدا نكردم. آقاي شيخ احمد احسائي ظاهرًا اين مطلب را بيان مي‌كند و قبل از احسائي، مرحوم حر عاملي در اثبات الهداة و يا الايقاظ - ظاهراً - مي‌فرمايد كه امام شهيد مي‌شوند ولي هيچ مدرك و دليلي ارائه نمي‌دهند و قبل از اين دو، بنده ديگر مدرك و منبعي را نيافتم.

دلالت روايت

بهر حال، حداكثر استفاده از اين روايت مسأله حكومت امام حسين (ع) و تجهيز غسل و كفن و دفن امام مهدي مي‌باشد كه بر عهده امام حسين است. اصل روايت را منكر نيستيم و قبول داريم ولي اگر صحبت تفصيلات به ميان آمد، بحث ديگري است.

منابع رروايت

• مختصر بصائر الدرجات: ص 48 - مما رواه لي ورويته عن السيد الجليل السعيد بهاء الدين علي بن عبد الحميد الحسيني، رواه بطريقه عن أحمد بن محمد الأيادي، يرفعه إلى أحمد بن عقبة، عن أبيه، عن أبي عبد الله عليه السلام

• الايقاظ من الهجعة: ص 368 ب‌ 10 ح‌ 124 - كما في مختصر بصائر الدرجات بتفاوت يسير، قال ما رواه أيضا (الحسن بن سليمان أيضا في باب الكرات وحالاتها عن السيد الجليل بهاء الدين علي بن عبد الحميد.. ) عنه عليه السلام وفيه ".. وإبلاغه حفرته "

• البحار: ج 53 ص 103 ب‌ 29 ح‌ 130 - عن مختصر بصائر الدرجات، وفيه ".. ويواريه في حفرته "

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo