< فهرست دروس

درس شبهات وهابیت آیت الله سبحانی

95/05/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بدعت در لغت و اصطلاح

بدعت در لغت به معنای هر کار نوئی است خداوند منّان در قرآن مجید خود را ﴿بَديعُ‌ السَّماواتِ‌ وَ الْأَرْض‌[1] می خواند زیرا هر کار بی سابقه را بدعت می نامند و آفرینش آسمان و زمین چون سابقه و طرحی نداشت و اولین طرح آن از خداست از آن به بدیع بودن یاد می کنند.

اما بدعت در اصطلاح این است که کسی در شریعت خداوند تصرف کند. این تصرف گاه به شکل کاهش است و گاه به شکل افزایش. یک رکعت را به نماز اضافه کردن و یا از آن کم کردن هر دو بدعت می باشد. بنا بر این دست بردن در قانون خداوند بدعت نامیده می شود.

انسان بدعت گذار به سبب دست بردن در قانون الهی یک نوع مشرک است و شرک او شرک در تقنین است زیرا قانون گذاری فقط از آن خداوند است و کسی حق ندارد علیه و له کسی قانونی بگذارد. این شرک در مقابل توحید در حاکمیت می باشد.

علت اینکه قانون گذار فقط خداست نه کسی دیگر این است که:

اولا: شرط در قانون گذار این است که انسان شناس کامل باشد و غرائز مثبت و منفی انسان را بشناسد. غرائز مثبت مانند عدالت پرستی و یتیم پروری و غرائز منفی مانند شهوت و غضب می باشد. هیچ فردی انسان را مانند خداوند نمی شناسد کما اینکه می فرماید: ﴿أَ لا يَعْلَمُ‌ مَنْ‌ خَلَقَ‌ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبير[2]

ثانیا: قانون گذار نباید از قانون خود سودی ببرد و الا به نفع خودش قانون را وضع می کند. خداوند در قانون گذاری هیچ سودی نمی برد ولی بشر هرقدر تلاش کند نمی تواند از خودخواهی خود چشم چوشی کند.

ثالثا: تحت تأثیر قدرت های بزرگ قرار نگیرد. قانون گذاران غالبا تحت تأثیر بزرگان و یا احزاب می باشند ولی خداوند چنین نیست.

بر اساس این سه شرط، قرآن می فرماید: ﴿أَلا لَهُ‌ الْحُكْمُ‌[3]

با این بیان، اگر مشاهده می شود که مجلس شورای اسلامی قانون وضع می کند به سبب این است که اینها قانون گذار نیستند بلکه بر اساس قوانین اسلامی برنامه ریزی می کنند. به همین جهت در کنار مجلس، شورای نگهبان بر برنامه ریزی آنها نظارت می کند تا ببیند آیا مطابق کتاب و سنت است یا نه.

بدعت گذاری چندشرط دارد:

اول و دوم اینکه بدعت گذار کار خود را به خدا نسبت می دهد در حالی که در کتاب و سنت پشتوانه و مدرکی ندارد.

بنا بر این اگر کسی نوآور است ولی کار خود را به خداوند نسبت نمی دهد کار او هرچند ممکن است حرام باشد ولی بدعت نیست. مثلا در سابق ساختمان ها طبقات محدودی داشت ولی امروزه بناهایی با طبقات بسیار زیاد احداث شده است. همچنین است بازیهایی مانند فوتبال و غیره که بدعت است ولی بدعت شرعی نیست بلکه بدعت لغوی می باشد. گاه بدعت نیست ولی نوآوری مزبور حرام است مانند اختلاط زن و مرد در کشورهای اروپایی که نوآوری است ولی در عین حال حرام می باشد.

همان گونه که گفتیم، در بعدت اگر کار نویی را به خداوند نسبت می دهند نباید در قرآن و سنت پشتوانه داشته باشد و الا بدعت نیست. مثلا ایران موفق شده است به فناوری موشک های جدیدی دست یابد. هرچند این نوآوری به نام موشک در قرآن و سنت نیست ولی پشتوانه دارد زیرا خداوند می فرماید: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ‌ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ[4] بنا بر این باید به شکل عام یا خاص در کتاب و سنت مدرکی برای آن وجود داشته باشد.

سومین شرط این است که آن را در میان مردم از طریق قلم، بیان و مانند آن اشاعه دهد. امام قدس سره این شرط را در درس خود اضافه فرموده بود. بنا بر این اگر کسی در خانه ی خود خیال بافی کند هرچند حرام است و ممکن است انسان مرتد هم شود ولی کار او بدعت نیست.

هر یک از این سه شرط اگر موجود نباشد، عمل مزبور بدعت نیست.

سید مرتضی می فرماید: البدعة الزیادة فی الدین او النقصان منه مع اسناده الی الدین.[5]

ابن حجر عسقلانی (متوفای 852) شارح صحیح بخاری در این مورد می گوید: البدعة ما احدث و لیس له اصل فی الشرع و ما کان له اصل یدل علیه الشرع فلیس ببدعة.[6]

ابن حجر هیثمی نیز عبارت مشابهی دارد.

در بدعت گاه فرد، اصل دین را بدعت می گذارند مانند باب و بهاء. گاه بدعت جزئی و نسبی است که ما همین را محل بحث قرار می دهیم.

علت اینکه افراد، بدعت گذار می شوند این است که:

اولا: تقدس مآبی گاه سبب بدعت می شود. مثلا رسول خدا (ص) در سال هشتم برای فتح مکه روانه شد. به کُراء الغمیم رسید و در آنجا توقف داشت و ماه رمضان بود در آن هنگام در بالای شتر فرمود کاسه ی آبی بیاوردند و فرمود: همان خدایی که به من فرمود در حضر روزه بگیرم به من فرمود در سفر روزه را بشکنم: ﴿فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى‌ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ[7] و آب را سر کشید. یاران صالح رسول خدا (ص) هم آب نوشیدند ولی بعضی گفتند که ما اگر با زبان روزه جهاد کنیم ثوابش بیشتر است. این جریان را به عرض رسول خدا (ص) رساندند و حضرت ایشان را گنهکار و عصاة نامید. این همان است که خداوند در قرآن از آن نهی کرده می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم‌[8] یعنی نباید بر خدا و رسولش پیشی گرفت و باید از عذاب الهی در صورت مخالفت ترسید.

ثانیا: تعصب ها ناروا. رسول خدا (ص) در همه ی جنگها موفق بود ولی در فتح طائف موفق نشد و یک ماه ارتش اسلام مکان را محاصره کرد ولی موفق به پیروزی نشد و لشکر مسلمانان برگشتند. بعد از آن مردم طائف به فکر فرو رفتند و گفتند همه ی شبه جزیرة العرب ایمان آورده اند و ما هم باید ایمان بیاوریم. آنها هیئتی را نزد رسول خدا (ص) فرستادند و گفتند که با چهار شرط حاضر هستند ایمان بیاورند:

     بت خانه ی ما برای زنان تا یک سال باز باشد.

     ربا برای ما حلال باشد.

     زنا برای زنان روسپی حلال باشد.

     نماز خواندن را از دوش ما بر دارید.

رسول خدا (ص) دید که شرط اول آنها با رسالت تمامی پیامبران مخالف است زیرا خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‌ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ‌ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[9]

شرط دوم ایشان هم مخالف با آیه ی قرآن است: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ‌ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ[10]

سومین شرط آنها هم مخالف با قرآن است که می فرماید: ﴿وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‌ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً[11]

و شرط چهارم هم با حدیث لا دین لمن لا صلاة له مخالف است.

این ها هما تعصب های ناروا است.

ثالثا: سلیقه های شخصی گاه عامل بدعت است. رسول خدا (ص) سال دهم برای مکه احرام بست. حج مردم در دوران جاهلیت حج افراد بود. یعنی اعمال حج را ابتدا انجام می دادند و عمره را بعد در همان ماه یا ماه رجب انجام می دادند. رسول خدا (ص) در سعی صفا و مروه فرمود: جبرئیل در اینجا حاضر است و می فرماید که به آنها امر کن حج را از افراد به تمتع تغییر دهند (در حج تمتع عمره قبل از حج است.) عده ای به رسول خدا (ص) اعتراض کردند که ما به نیّت افراد احرام بستیم و نمی توانیم آن را تغییر دهیم. در این زمان عده ای کلام رسول خدا (ص) را گوش ندادند و گفتند مگر می شود بعد از عمره از احرام در آئیم و با زنان خود مجامعت کنیم و غسل کرده آب از سر و روی ما بریزد و بعد وارد عرفات شویم؟

این همان سلیقه ها کج شخصی است که گاه موجب بدعت می شود.

در روایت آمده است که رسول خدا (ص) در خطبه هایش می فرمود: إِنَ‌ أَحْسَنَ‌ الْحَدِيثِ‌ كِتَابُ‌ اللَّهِ وَ خَيْرَ الْهُدَي هُدَي مُحَمَّدٍ وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَ كُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ.[12]

غالبا مبلغ های وهابی در نماز جمعه این حدیث را می خوانند. ما نیز این حدیث را قبول داریم ولی نظر وهابی ها این است که کارهای خوب دیگران مانند زیارت و قبر سازی و امثال آن را داخل در بدعت بدانند.

اگر بخواهیم به عمومیت این حدیث عمل کنیم باید گفت که رادیو، تلویزیون و ماهواره و ساختمان های بلند همه محدَث و بدعت باشد.

در زمان صحابه ی رسول خدا (ص) وقتی الک مورد استفاده قرار گرفت و سبوس را از آرد جدا کردند فریاد بعضی مبنی بر بدعت بلند شد.

در صحیح بخاری است که رسول خدا (ص) فرمود: اعطیت جوامع الکلم یکی این است که جعلت لی الارض مسجدا و طهورا[13] مراد از طهور بودن زمین جواز تیمّم بر خاک است بنا بر این بر خاک هم باید بتوان سجده کرد زیرا مسجد و طهور همان زمین است. امروزه در تمامی مساجد اهل سنت به جای سجده کردن بر خاک بر فرش سجده می کنند و سجده بر خاک را بدعت می دانند. این از مواردی است که سنت تبدیل به بدعت شده است. در صد یا پنجاه قبل در تمامی مساجد اهل سنت یا حصیر بود و یا خاک. بعد از بروز تمدن و آمدن فرش ها این مسیر عوض شد.

چون در همه جا خاک یافت نمی شود به جای آن از مهر استفاده می کنند. مضافا بر اینکه علماء اهل سنت اضافه می کنند که اگر مسافر ممکن است احتیاج به تیمّم پیدا کند همراه خود خاک بردارد تا در صورت نیاز بر آن تیمّم کند. ما نیز خاکی را به صورت گل خشک شده با خود می بریم تا در صورت لزوم و عدم یافتن خاک بر آن سجده کنیم. بنا بر این مهر، بت نیست زیرا مهر فقط مسجود علیه است نه مسجود له. مسجود له فقط خداوند است.

از مواردی که بدعت سنت شده است نماز تراویح است که در شب های ماه رمضان وارد شده است. از نظر ما این نمازها هزار رکعت است و از نظر اهل سنت 620 رکعت. رسول خدا (ص) چند شب در مسجد نماز فرادی خواند و به او اقتدا کردند و حضرت فرمود اقتدا نکنید و حضرت به خانه رفت و بیرون نیامد زیرا خداوند می خواست نماز تراویح در خانه خوانده شود تا خانه برکت یابد و اهل منزل با نماز آشناتر شوند. در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) فرمان می دهد همه ی نمازهای مستحبی را در خانه بخوانید و نماز واجب را در مسجد: صَلُّوا أَيُّهَا النَّاسُ فِي بُيُوتِكُمْ، فَإِنَّ أَفْضَلَ صَلَاةِ الْمَرْءِ فِي بَيْتِهِ إِلَّا الصَّلَاةَ الْمَكْتُوبَةَ[14]

امروزه این جریان عکس شده است و نماز تراویح را به دستور عمر بن خطاب به جماعت می خوانند و حتی عمر تصریح کرد که این کار یک بدعت حسنه است. این در حالی است که بدعت شرعی هیچ وقت حسنه نیست. بله بدعت لغوی گاه حسنه است و گاه سیئه ولی بحث در بعدت شرعی است.

در ماه ربیع الاول اهل سنت قائل هستند که رسول خدا (ص) در روز دوازدهم متولد شده است و شیعه قائل است که در روز هفدهم متولد شده است. در این یک هفته اهل سنت و شیعه جشن می گیرند ولی وهابی ها این جشن را بدعت می دانند. این در حالی است که این جشن ها پشتوانه ی شرعی دارد و نمی تواند بدعت باشد زیرا یکی از پایه های بدعت این است که پشتوانه ی شرعی نداشته باشد. خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ رَفَعْنا لَكَ‌ ذِكْرَكَ[15] یعنی خداوند ذکر و یاد رسول خدا (ص) را بالا برده است بنا بر این ترفیع نام و نشان رسول خدا (ص) محبوب خداوند است. این جشن ها هم نوعی بالا بردن نام رسول خدا (ص) محسوب می شود زیرا در این جشن ها آیه هایی که در شأن رسول خدا (ص) نازل شده است را می خوانند و نام او را بالا می برند.

مضافا بر اینکه حب النبی (ص) یکی از وظائف مسلمانان است و آیات مختلفی در این مورد نازل شده است. البته حب النبی (ص) دو مَظهَر دارد یکی از آنها عمل به شریعت است زیرا اگر کسی به شریعت عمل نکند حب او دروغ است. دوم این است که انسان در مجالس منسوب به اهل بیت آیات قرآن و اشعار اهل بیت را بخوانند.

مضافا بر اینکه حضرت مسیح برای حواریون از آسمان طلب مائده کرد و فرمود: ﴿اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا[16] و به این مناسبت آن روز را تا روز قیامت عید نامید. وقتی یک وعده غذا خوردن عید باشد آیا مقام و موقعیت رسول خدا (ص) اقتضاء نمی کند که سالروز تولد آنها را عید بنامند و آیا سیر کردن شکم بالاتر است یا سیر کردن افکار مردم کل جهان.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo