< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

97/03/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی توبه آیه ی 34 تا 36

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ﴾[1]

در مورد احبار و رهبان بحث کردیم. اکنون وارد مسأله ی کنز می شویم. کسانی هستند که طلا و نقره را به صورت گنج در خانه ی خود حفظ می کنند باید دید تکلیف آنها چیست.

ابتدا باید تاریخچه ی درهم و دینار روشن شود. بشر ابتدا هنگام معامله، جنس را با جنس عوض می کرد مثلا یک نفر از دریا ماهی می گرفت و دیگری نیز گندم داشت در نتیجه این دو را با هم معاوضه می کردند.

بعد که بشر تمدن پیدا کرد به نقره و طلا و آهن دست یافت. البته طلا و نقره یک دهم خاصیت آهن را ندارد ولی خداوند در مورد آهن از باب «یذلّ من یشاء» اقدام کرده است و در مورد طلا و نقره از باب «یعزّ من یشاء».

سرآخر بشر طلا و نقره را ثمن قرار داد. این دو فلز ثمن هستند نه مثمن. از این رو اگر کسی می خواهد طلا و نقره را بفروشد اگر مسکوک باشد و سکه ی رایج باشد نمی توان آن را فروخت.

جمعی طلا و نقره ی مسکوک را در خانه های خود حفظ و ذخیره می کردند و خداوند در مورد آنها می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ﴾

البته در روایات آمده است که کنز در مورد چیزی است که حق آن از خمس و زکات داده نشود و الا از باب کنز نمی باشد. امروزه سکه های بهار آزادی از باب کنز نیست زیرا وسیله ی خرید و فروش نیست و خودش مثمن قرار می گیرد.

مراد از ﴿سَبيلِ اللَّهِ﴾ در قرآن غالبا جهاد است بنا بر این معنای آیه چنین می شود: سربازانی که به جنگ می روند به اسب و وسائل جنگی احتیاج دارند و پول هم ندارند و در مقابل، جمعی پول خود را ذخیره می کنند و به سربازان کمکی نمی کنند.

امروزه نیز همین حکم در مورد اسکناس وجود دارد به این گونه که اگر کسانی در مسائل اقتصادی اخلال کنند و دست مردم را خالی کنند تا نتوانند تجارت کنند این آیه آنها را شامل می شود. البته شمول آیه به دلالت مطابقی نیست بلکه از باب وحدت ملاک است.

در اینجا تاریخی وجود دارد و آن اینکه جناب ابی ذر در میان نویسندگان متهم بود که گفته است: انسان هر چه را که دارد باید به مقدار ضرورت بردارد و ما بقی را در راه خدا خرج کند. حتی کتاب هایی به نام «ابو ذر الصحابیّ الاشتراکی» نوشته شده و در آن ادعا شده که او به تمام معنا سوسیالیست بوده و این آیه را بر خلفا و دیگران می خواند.

ما می گوییم: بسیار بعید است که ابو ذر که از سابقین در اسلام است چنین عقیده ای داشته باشد. اسلام چنین چیزی نمی گوید. قرآن برای انسان ها مالکیت را به رسمیت می شناسد و می فرماید: ﴿وَ في‌ أَمْوالِهِمْ‌ حَقٌ‌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ[2] یعنی بعد از کنار گذاشتن و رد کردن حق سائل و محروم مابقی هر باشد مال انسان است.

گناه ابی ذر این بود که مخلص امیر مؤمنان علی علیه السلام و خاندان اهل بیت علیهم السلام بود. او اگر آیه ی محل بحث را می خواند در مقابل عمل خلیفه ی سوم و بعدی ها بود که ریخت و پاش بسیاری داشتند. هنگامی که در آن زمان غنائم آفریقا را آوردند عثمان یک قلم از آنها را به قیمت پانصد هزار دینار به مروان بن حکم داد. مروان بن حکم در اسلام نقشی نداشت بلکه او همان کسی بود که رسول خدا (ص) پدرش را به طائف تبعید کرده بود. بعد به حارث بن حَکَم سیصد هزار درهم و به زید بن ثابت صد هزار دینار داد. ابو ذر آیه ی محل بحث را برای این افراد می خواند. به همین دلیل بود که وقتی خلافت او را تحمل نکرد او را به شام تبعید کرد.

از عبارات فوق به این نتیجه رسیدیم که کنز مالی است که انسان حقوق واجب آن را پرداخت نکند و الا اگر پرداخت کند به آن کنز نمی گویند مگر اینکه قصدش مفاسد اقتصادی باشد.

اسکناس هم ملاکا همین حکم را دارد اگر جمعیتی باشند که اسکناس را جمع کنند ولی حقوق واجب آن را ادا کنند اشکالی ندارد مگر اینکه غرضشان این باشد که مشکل اقتصادی ایجاد کنند.

در آیه ی بعد می خوانیم: ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‌ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ[3]

این آیه متضمن چند مطلب است:

مطلب اول این است که شماره ی ماه ها در نزد خداوند دوازده ماه است. باید دید مراد از آن ماه های شمسی است یا قمری.

البته ماه های قمری را یقینا شامل می شود زیرا خداوند در ادامه می فرماید: ﴿مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ﴾ و ماه های حرام در ماه های قمری وجود دارد که از رجب شروع می شد تا ذی القعده و ذی الحجة و محرم نه در ماه های شمسی.

در کنار آن سال شمسی را هم شامل می شود با این فرق که ماه شمسی تکوینا دوازده ماه است یعنی در عالم آفرینش، یک سال شمسی مرکب از دوازده ماه است و 365 روز و یک چهارم روز می شود ولی سال قمری مرکب از 354 روز است و یازده روز کمتر است از این رو طبق سال قمری در سال 1439 هستیم ولی طبق سال شمسی 1397 می باشد. در هر 33 سال یک سال ماه قمری جلو می افتد.

آیه از یک نظر قمری را هم شامل می شود و این قراردادی و تشریعی می باشد. بنا بر این عبارت ﴿في‌ كِتابِ اللَّهِ﴾ اگر عالم آفرینش باشد فقط سال شمسی را شامل است ولی اگر مراد از آن «فی تقدیر الله» باشد سال قمری را نیز شامل می شود.

﴿يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ﴾ یعنی از روز اول که خداوند جهان را آفرید این حالت وجود داشت. هم از نظر تکوین دوازده ماه شمسی وجود دارد و هم از لحاظ قمری از همان اول خداوند مقدر کرد که ماه های قمری هم دوازده ماه باشند.

سپس می فرماید: ﴿مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ﴾ چهار ماه از آنها ماه حرام است و جنگ در آنها حرام است در این ماه ها باید امنیت بر جامعه ی اسلامی سایه بیفکند. این در حالی است که سعودی ها که خود را خادم القرآن و خادم الحرمین می دانند در ماه های حرام بر سر مردم یمن آتش می ریزند.

در اینجا تاریخی وجود دارد که از نظر من صحیح نیست و آن اینکه می گویند: عرب ها مشاهده کردند اگر بخواهند در تمامی دوازده ماه جنگ کنند نسلشان منقرض می شود در نتیجه قرارداد بستند که چهار ماه جنگ نکنند و امنیت در میان آنها برقرار باشد تا استراحت کنند.

این داستان هرچند در تفاسیر است ولی با قرآن سازگار نیست زیرا خداوند است که این چهار ماه را حرام کرده است و بعد می فرماید: ﴿ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ﴾ یعنی این دینِ پابرجای خداوند است. ﴿ذلِكَ﴾ اشاره به ما قبل دارد یعنی این مطلب که گفته شد دین قیم خداوند است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo