< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

95/03/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیات 14 تا 19

آیاتی که درباره ی خلقت انسان سخن می گفت را تفسیر کردیم. در این آیات سه با کلمه ی (خلقنا) ذکر شده است: ﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ[1] و اگر آیه ی خلقت آدم را نیز اضافه کنیم چهار بار می شود: ﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ[2]

یک بار هم از لفظ ﴿أَنْشَأْناهُ﴾ استفاده شده است. فرق (خلقنا) با (انشأنا) در این است که مقام انشاء با خلقت متفاوت است. در مورد خلقت، ضمّ شیء الی شیء نیز خلق نامیده می شود بر این اساس اگر کسی کرسی درست کند او یک نوع خالقیت دارد زیرا این صورت را خلق کرده است. جناب مسیح نیز اگر از گل، مرغ می ساخت در حقیقت اجزاء گل را کنار هم می گذاشت. بنا بر این حتی مرتبه ی نازله نیز می تواند خلقت نامیده شود.

اما در آیه ی مزبور ﴿أَنْشَأْناهُ﴾ در مورد روح است و این نشان می دهد که انشاء روح خیلی بالاتر و برتر می باشد. تمام انسان در همین ﴿أَنْشَأْناهُ﴾ خلاصه می شود و بدن لباسی برای آن روح است و برای این است که روح بتواند از مواد دنیا استفاده کند. واقعیت انسان همان روح انسان است نه بدن مادی او.

در سوره ی مبارکه ی سجده می خوانیم که مشرکین به رسول خدا (ص) اعتراض می کردند و می گفتند: ﴿وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي‌ خَلْقٍ‌ جَديدٍ[3] یعنی آیا اگر ما در دل زمین گم شدیم باز هم در خلقت جدیدی خواهیم بود و آفرینش جدیدی خواهیم داشت؟ یعنی باد، بدن را که خاک شده است در دنیا پخش می کند و به اقیانوس می ریزد.

قرآن دو جواب ارائه می کند:

اول اینکه می فرماید: اینها که اعتراض می کنند به مسأله ی معاد ایمان ندارند: ﴿بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ[4] یعنی ابتدا معتقد شدند که معادی در کار نیست و بعد آن حرف را می زنند.

دوم که جواب مهم تری است این است که می فرماید: ﴿قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ‌ الْمَوْتِ‌ الَّذي‌ وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى‌ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ[5]

توفی به معنای اخذ است یعنی (یأخذکم) یعنی اصل شما پیش ماست و (وفیت دَینی) یعنی قرضم را گرفتم. بنا بر این سخن از گم شدن نیست و آنی که گم شده است گوشت و پوست است و اصل انسان نزد خداوند است. این نشان می دهد که بشر از دو چیز تشکیل شده است یکی بدن و گوشت و پوست است و دیگری واقعیت انسان است که همان روح اوست که توفی می شود. بر این اساس روح ﴿خَلْقاً آخَرَ﴾ می باشد.

در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که بنا بر این معاد باید روحانی باشد. زیرا اگر روح ما نزد خداوند است دیگر وجود بدن معنایی ندارد.

پاسخ این است که با اینکه واقعیت ما همان روح ماست ولی در آخرت بدن هم هست زیرا یک رشته عذاب ها بر روح احتیاج به بدن دارد و تا بدن نباشد سوختن و مانند آن معنا ندارد همچنین تا بدن نباشد، ارتزاق از مواهب بهشتی معنا ندارد. معاد، جسمانی عنصری است.

در واقع همان خدایی که از نطفه انسان را آفرید می تواند همان بدن خاک شده را بار دیگر به شکل انسان بر گرداند. بنا بر این ذکر آفرینش بشر هم برای بیان قدرت خداوند است و همان برای بیان امکان معاد.

سپس خداوند به سراغ خلقت آسمان ها می رود تا بیان کند که خداوند علاوه بر قدرت در دنیا که از نطفه انسان را خلق کرده است در آسمان ها نیز قدرت دارد و می فرماید: ﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلينَ[6] مراد از ﴿سَبْعَ﴾ همان هفت آسمان است و ﴿طَرائِقَ﴾ دو معنا دارد:

گاهی گفته می شود که جمع (طریق) است که به معنای راه می باشد. آسمان ها راه هستند و ممرّ ملائکه می باشند و ملائکه از آن مسیر پائین می آیند و مأموریت های خود را انجام می دهند. علاوه بر این اوامر الهی از بالا به پائین نازل می شود: ﴿يَتَنَزَّلُ‌ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ[7]

مضافا بر آن: کلمه ی طیب که مراد از آن همان عقیده ی پاک است از طریق آسمان به بالا می رود: ﴿إِلَيْهِ‌ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ[8]

معنای دیگر ﴿طَرائِقَ﴾ این است که (طارق) به لباسی می گویند که روی لباس دیگری پوشیده شود مانند عبا که روی پیراهن انسان پوشیده می شود. بنا بر این مراد این است که آسمان ها روی هم قرار گرفته اند.

سپس در ذیل آیه اضافه می کند: ﴿وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلينَ[9] یعنی هرچند ما اینها را آفریدیم ولی از آفرینش غافل نیستیم. این بخش در مقام کوبیدن عقیده ی مشرکین است که می گفتند خداوند بعد از آفرینش، تدبیر و ربوبیت را به بت ها واگذار کرده است. خداوند در اینجا می فرماید که علاوه بر خلق، خود او تدبیر امور خلق را به عهده گرفته است. این تفسیر بر اساس این است که ما (خلق) را به معنای آفرینش بگیریم. ممکن است کسی (خلق) را به معنای انسان بگیرد که معنای آن این است که در عین حال که آسمان ها را آفریدیم از بشر نیز غفلت نکردیم و بشر مورد توجه ماست و به همین دلیل انبیاء که مبشرین و منذرین هستند را به سوی آنها می فرستیم.

سپس بار دیگر، خداوند قدرت خود را نشان داده می فرماید: ﴿وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى‌ ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ[10]

این آیه دلیل بر این است که خداوند از خلقت بشر غافل نیست زیرا برای زندگی بشر آب لازم است و خداوند این آب را از آسمان فرو فرستاده است. مقدار آب فرو فرستاده شده نیز به اندازه ی مخصوصی است: ﴿وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ

بنا بر این آب قبلا در اقیانوس ها ذخیره شده است و باران آنها را به جاهای مختلف می رساند.

احتمال دیگر نیز این است که تمامی آب ها و حتی آب اقیانوس ها نیز از بالا آمده است: ﴿وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ‌ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[11]

از ابن عباس در معنای سماء آمده است که گفت: کل ما علوک و اظلک فهو سماء؛ هر چیزی که بالاتر باشد و سایه بیفکند آسمان نامیده می شود. در این آیه نیز مراد از آسمان همان جای بلند است که باران از آن نازل می شود.

سپس می فرماید: ﴿فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ﴾ که مراد از آن می تواند همان اقیانوس ها باشد و یا اینکه مراد همان آب های زیرزمینی باشد.

در خاتمه می فرماید: ﴿وَ إِنَّا عَلى‌ ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ

یعنی این جهان محدود است و بقاء ندارد و همان خدایی که این نظام را آفریده است روزی این نظام را در هم می پیچد و این همان است که می فرماید: ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ‌ الْأَرْضُ‌ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار[12] در این روز دیگر آبی در اقیانوس ها باقی نمی ماند

سپس خداوند در آیه ی بعد برای نشان دادن قدرت خود نعمت های دیگری را بر می شمارد و می فرماید که اگر آب را فرو فرستادیم برای این است که از آنها بهره بگیرید: ﴿فَأَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ لَكُمْ فيها فَواكِهُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ[13]

ضمیر در ﴿بِهِ﴾ برای بطلان قول اشاعره است که اسباب طبیعی را انکار می کنند و قائل هستند که در عالم یک خالق بیشتر وجود ندارد که همان خداوند است و بجز او علت و معلولی نیست و حال آنکه خداوند در آیه ی فوق می فرماید که به سبب آب خداوند جنات را به وجود آورده است بنا بر این آب، سببیت دارد.

این آیه ممکن است بیان و تفسیری برای آیه ی ﴿وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلينَ[14] باشد یعنی خداوند از خلق غافل نیست و برای آنها آب و میوه های کثیره ای مهیا کرده است.

گفته می شود که آینده ی بشر جنگ با آبها است هرچند در سابق روی نفت و انرژی جنگ داشت. زیرا وضعیت زمین به گونه ای است که کمبود آب رخ داده است. بنا بر این باید مراقب آب باشیم و آن را صحیح مصرف کنیم و از اسراف بپرهیزیم. البته کمبود آب عکس العمل اعمال انسان است زیرا بشر بسیار طغیان گر شده است و در ماه رمضان مشغول جنگ و کشتار همدیگر شده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo