< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/قواعد اربعه /قاعده تجاوز و فراغ

 

بحث در این است که قاعده ی تجاوز و فراغ دو قاعده اند یا یکی. [1]

شیخ انصاری اصرار دارد که آن دو را یک قاعده بداند ولی مرحوم نائینی معتقد است که آنها یک قاعده است.

محقق نائینی چهار دلیل اقامه می کند که این دو، دو قاعده اند. در دو دلیل اول مبنای ایشان این است که شک در تجاوز، از باب شک در وجود است ولی قاعده ی فراغ از باب شک در صحت می باشد.

اما دو دلیل دیگر طبق این مبنا است که قاعده ی تجاوز مربوط به اثناء نماز است ولی فراغ مربوط به بعد از عمل می باشد.

دلیل اول: التعدد فی طرف الشک

قاعده ی تجاوز از باب شک در وجود شیء است ولی قاعده ی فراغ از باب شک در صحت شیء می باشد و به تعبیر دیگر قاعده ی تجاوز از باب کان تامه است یعنی آیا سوره را خواندم یا نه ولی قاعده ی فراغ در این است که می دانم سوره را خواندم ولی نمی دانم صحیح خواندم یا نه.

طبق این دلیل، این دو جامع ندارند و نمی توان بین آنها جمع کرده و آنها را یک قاعده دانست.

یلاحظ علیه: در مقام بیان ضابطه، جزئیات را در نظر نمی گیرند. مثلا در علم کلام می گویند: «کل ممکن فهو زوج ترکیبیّ له ماهیة و وجود» این یک ضابطه ی کلی است ولی اینکه این ممکن، مادی است مانند انسان یا مجرد است مانند ملائکه، در مرحله ی بعد قرار می گیرد و موجب ایجاد دو قاعده نمی باشد.

دلیل دوم: الاختلاف فی المتجاوز عنه[2]

متجاوز عنه در قاعده ی تجاوز عبارت از «محل» است نه خود شیء زیرا خود شیء مشکوک است. ولی متجاوز عنه در قاعده ی فراغ خود شیء است. و جامعی بین تجاوز از «محل» و تجاوز از خود «شیء» وجود ندارد.

یلاحظ علیه: حق با شماست اگر شارع مقدس خصوصیات را بگوید جامعی نمی توان در آن تصور کرد. ولی حق این است در بیان قاعده، جامع را در نظر می گیرند و به خصوصیات اهمیت نمی دهند.

دلیل سوم: (مبنای محقق نائینی در این دلیل و دلیل بعد تغییر می کند که در اول بحث توضیح دادیم.) [3]

اگر شارع مقدس بخواهد در یک عبارت مانند «کل ما مضی» هم قاعده ی تجاوز را بیان کند و هم قاعده ی فراغ را این موجب تناقض می شود. مثلا کسی در رکوع است و شک می کند سوره را خوانده است یا نه. قاعده ی تجاوز می گوید عمل شما صحیح است ولی قاعده ی فراغ می گوید عملتان صحیح نیست زیرا هنوز صلاة محقق نشده است.

یلاحظ علیه: همین که قاعده ی تجاوز می گوید متعبد باش که سوره را خوانده ای این علامت آن است که صلاة محقق شده است. تعبد به صحت جزء باید اثر داشته باشد و اگر اثر نداشته باشد موجب لغویت می باشد. بنا بر این تعبد به صحت جزء با تعبد به صحت کل همراه است. به بیان دیگر، اگر مولی فقط جزء را صحیح می دانست و نه کل را تناقض پدید می آمد.

دلیل چهارم: [4] اصولا نمی شود انسان بین صحت جزء و صحت کل جمع کند. اگر عبارت «کل ما مضی من صلاتک و طهورک» مربوط به جزء باشد شارع باید با نظر استقلالی به آن نظر کرده باشد. (مانند اینکه کسی می خواهد سکنجبین درست کند که در این صورت به اجزاء به شکل استقلالی نگاه می کند.) ولی اگر مربوط به کل باشد، نظر به جزء تبعی می شود زیرا جزء در کل مُندَکّ می باشد. بنا بر این اگر سخن از قاعده ی تجاوز باشد نگاه به اجزاء استقلالی است ولی اگر مراد قاعده ی فراغ باشد به اجزاء از نظر تبعیت نگاه می شود. جمع بین این دو لحاظ ممکن نیست.

یلاحظ علیه: ایشان شعری را گفته است که در قافیه اش مانده است. از کجا معلوم که قاعده ی تجاوز مال اثناء و قاعده ی فراغ مربوط به بعد از عمل است؟ به نظر ما این دو یک قاعده اند که گاه از آنها به تجاوز و گاه از آنها به فراغ تعبیر می کنند.

بهترین دلیل بر یکی بودن این دو قاعده این است که عمومات هر دو را شامل می شود. مانند هُوَ حِینَ یتَوَضَّأُ أَذْکرُ مِنْهُ حِینَ یشُک[5]

 

المقام السادس: هل یشترط الدخول فی الغیر او یکفی نفس المضیّ[6]

تصور اینکه انسان از عمل فارغ شود ولی همچنان دخول در غیر محقق نشود کمی مشکل است. ولی مثال آن چنین است: در آخر نماز که انسان خود را در حال فراغ می بیند و مشغول عملی مانند تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها نشود و نمی داند سلام را گفته است یا نه. در اینجا فراغ هست ولی دخول در غیر نیست.

بعضی قائل هستند که حتما دخول در غیر شرط است و الا قاعده محقق نمی شود ولی بعضی می گویند مضی کافی است.

 

ما برای مشخص شدن این بحث باید به سراغ روایات برویم. زیرا هرچند این قاعده عقلائی است ولی عقلائی بودن اصل آن را ثابت می کند نه جزئیات آن را.

قاعده ی ید هم اصل عقلائی است ولی دلیل عقلائی لبی است و اطلاق ندارد و باید در مورد شک به روایات مراجعه کنیم.

 

بحث اخلاقی:

امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: علی العاقل ان یحصی علی نفسه مساویها فی الدین و الرأی و الاخلاق و الآداب فیجمع ذلک فی صدره او فی کتاب و یعمل فی ازالتها.

انسان عاقل باید از کارهایی که در دین بد است یا از نظر مردم (اخلاق و آداب) بد است را از خود دور کند.

این روایت یک قاعده در اخلاق است به نام مشارطه و محاسبه. (البته محاسبه مقدم بر مشارطه است) انسان باید در طول هفته یک روز را برای محاسبه ی کارهای خود اختصاص دهد و اگر دید کار ناشایستی انجام داده است سعی کند دیگر آن را تکرار نکند.

کسانی که می خواهند به درجه ی عالی از اخلاق برسند این کارها بدون محاسبه به دست نمی آید.

الآن که آخر سال است تاجرها محاسبه می کنند که در طول سال چقدر ضرر کردند و چقدر سود و چقدر جنس دارند و چقدر نقد است یا نسیه. انسان هم باید این کار را در هر هفته تکرار کند تا به تدریج در او ملکه ی عدالت و بالاتر از آن ظاهر شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo