< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1403/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /المقدّمة الأُولى: ترك الضدّ مقدّمة لفعل الضدّ الأهم، و مناقشتها - مناقشة المحقّق الخراساني - الأوّل: المعاندة بين الوجودين غير المانعية - الثاني: قياس الضدين بالنقيضين

 

در جلسه ی گذشته «مَسْلَک مُقدّميّة» در بحث دلالت یا عدم دلالت أمر بر نهي از ضدّ خاصّ را مطرح نمودیم. در این جلسه به ادامه ی این بحث خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی بيان مَسْلَک مُقَدّمیّة:

مقدّمات بحث مسلک مُقدّمیّة:

۱. تَرْک نماز مقدّمه ی «إزالة النّجس مِن المسجد» است.

۲. مقدّمه ی واجب نیز واجب است. پس تَرْک نماز هم واجب می شود.

۳. اگر چیزی واجب شد، ضدّ آن حرام می شود. لذا اگر تَرْک صلاة واجب شد، پس صلاة خواندن بر مکلّف حرام می شود. این مقدّمه را از بحث گذشته یعنی (أمر بشيء مقتضي نهي از ضدّ عامّ) ثابت می کنیم. بنابراين نهي در عبادات موجب «فساد» است. پس اگر مکلّف در صورتی‌ که نماز بخواهد و مسجد را از نجس ازاله نکند، نمازش باطل است.

اشکال به مقدّمه ی نخست: این مطلب شما از بیخ و بُن باطل است! این که می فرمایید تَرْک نماز مقدّمه ی إزاله می باشد، درست نیست؛ زیرا تمام آثار مربوط به «وجود» است و «عَدَم» منشاء اثر نیست. چون شما می بینید بین نماز و إزاله یک نوع «تزاحم» است، این سبب می شود که این طور به نظر برسد که «رفعُ الصّلاة»، مقدّمه ی «رفعُ الإزالة» است.

فرق است بین این که مثلاً بگوییم «عدم الغَیم»، مقدّمه ی «عدم المَطَر» است يا بگوییم اصلاً «علیّت و معلولیّتی» در کار نیست. اگر غَیم و و مَطَری نشد، نه این که علّت و معلول است بلکه علّت و معلول محقّق نشده.

در جلسه ی قبل عرض شد مرحوم محمّد حسین اصفهاني (ره) و مرحوم طباطبایي (ره) نظر مخالفی با این بیان ما دارند و کلام مرحوم محمّد حسین اصفهاني (ره) را نیز نقل نمودیم. ایشان فرموده اند: «إستعدادات، إضافات و أعْدام المَلَكات» ولو در خارج مصداقی ندارند ولی منشاء إنْتزاع دارند.

اشکال به این فرمایش ایشان: إستعداد و إضافات یک واقعیّتی دارد و منشاء إنْتزاع دارد و تا اینجا کلام شما درست است. امّا مورد سوم شما یعنی «أعْدام المَلَكات»، واقعیّت ندارد. در «عَدَم البَصَر»، در واقع «عَدَم» واقعیّت ندارد بلکه «بَصَر» واقعیّت دارد.

در ما نحن فیه هم «صلاة» واقعيّت دارد و «عَدَم» واقعیّتی ندارد تا شرطِ إزاله باشد.

مرحوم طباطبایي (ره) نیز تقریباً همین مطلب استاد خود را مطرح کرده و فرموده: «عَدَم السَمْع»، «عَدَم البَصَر» و... یک‌ نوع امتیازی دارند. اگر این عَدَم ها یک نوع واقعیّت نداشت، هرگز از یکدیگر جدا نمی شد. در حالی که «عَدَم السَمْع» با «عَدَم البَصَر» فرق دارد.

اشکال به این فرمایش مرحوم طباطبایي (ره): شما بین «وجود ذهني» با «وجود خارجي» خَلْط کرده اند. در وجود ذهني این ها واقعیّت دارند. در حالی که بحث ما در خارج است.

مرحوم آخوند خراساني (ره) با نظر ما (منشاء اثر نبودن عَدَم) موافق نیست. ولی مقدّمه ی مسلک مُقدّمیّة را نيز قبول ندارد. لذا ایشان در «عَدَم المانع» سه اشکال مطرح کرده اند.

بیان این اشکالات:

الف) فرق است بین «عَدَم المانع» با ما نحن فیه.

ما یک عَدَم المانعی داریم که در واقع «مُقْتضي» یا مؤثّر در مُقْتضي می باشد. لذا «عَدَم المانع» در اینجا شرط است. چون ضدّش اثر گذار است. مثلاً رطوبت چون اثر گذار است مانع از إحْتِراق هیزم است. امّا در ما نحن فیه، «تَرْک الصّلاة» هیچ اثری در إزاله نمی گذارد مگر این که فقط معاند و مزاحم است.‌

نکته:

مرحوم آخوند خراساني (ره) کبری را قبول دارد ولی صغری را مناقشه کرده. امّا ما در کبری مناقشه کردیم و صغری را پذیرفته ایم. لذا هر چند نتیجه ی کلام ما با ایشان یکی است ولی راه استدلال و اشکال ایشان را قبول نداریم.

ب) در «مُتناقضین» هیچ کسی نگفته که «عدم نقیض»، شرط «وجودِ نقیض» است.‌ مثلاً سفید و سیاه در یک رُتبه هستند. آمدن سیاهی بستگی به رفع سفیدی ندارد و آمدن سفیدی هم ربطی به آمدن سیاهی ندارد. همان طور که آمدن نقیض متوقّف بر رفع نقیض دیگر نیست، آمدن یک ضدّ هم متوقّف بر آمدن ضدّ دیگر نیست.

اشكال به این فرمایش ایشان: شما متناقضین را با متضادّین قیاس کرده اید.

ج) مشکل «دَوْر».

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo