< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /التنبیه الاول: ترتّب الثواب علی الواجب الغیریّ

 

در جلسات گذشته ادلّه ی مُجوّزین و مُنْكرين إطلاق را در بحث واجب نَفْسي و واجب غيري، بیان نموديم. در این جلسه به ادامه این بحث خواهیم پرداخت.

 

آیا بر «أمر غیري» ثوابی مُترتّب می شود یا خیر؟

دو مسأله مُسَلّم است. امّا مسأله ی سوم مورد بحث می باشد.

شکی نیست بر این که اگر مکلّف یک واجب نفسي را إمْتثال کند، ثواب بر این عَمَل او مترتّب می شود. و همچنین مُسَلَّم است اگر مکلّف یک واجب نفسي را به خاطر ترک «مقدّمه» ترک کرد (مثلاً در گرفتن گذرنامه برای رفتن به «حَجّ تَمَتُّع» مُعَطّل نمود)، فقط یک عِقاب خواهد شد آن هم به خاطر «ترک أمر نفسي».

بنابراین مکلّف اگر در واجب نفسي قصد قُرْبت کند ثواب نصیبش می شود. و اگر واجب نفسي را به خاطر ترک مقدّمه ترک نماید، یک عِقاب بیشتر ندارد.

فقط بحث ما در این است که آیا علاوه بر این که بر إمْتثال واجب نفسي ثواب مترتب می‌شود، ثوابى بر إمْتثال واجب غیري هم مترتّب می‌شود یا خیر؟

توضيح ذلک:

نخست ما باید ببینیم که ثواب و عِقاب بر چه چیزی است؟ یعنی انواع ثواب و عِقاب را باید بحث کنیم که برای چه چیزی می‌باشد؟

یک قول با سه بیان (مباني ثلاثة):

١. ثواب و عِقاب از قبیل «تَجَسّم و تَمَثُّل أَعْمال» است.

نکته ی خارج از درس:

این مسأله ای که فلاسفه، عُرفاء و حتّی برخی از آیات قرآن به آن اشاره دارد، از قبیل تَبَدُّل «مادّة» به «انرژی یا فعل» است. امّا گفته شده برعکس این مَحال است. یعنی تبدیل فعل به مادّة ممكن نيست.

انواع معانی «تَجَسّم و تَمَثُّل أَعْمال»:

معنای نخست: اصولاً ثواب و عِقاب، «وجود أُخْرَوي» عَمَل مكلّفين است. لذا أعْمال ما در این دنیا یک وجود و در عالَم آخرت وجود دیگر دارد. مثلاً نماز در این دنیا با ویژگی های حرکتی و... یک وجودی دارد و همین نماز در آخرت «وجود نوری» دارد‌ در حالی که یک شيء واحد دارد‌.

شاهد قرآنی:

الف) ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾[1]

﴿يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ﴾[2]

ب) ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾[3]

ج)‌ ﴿وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا﴾[4]

د) ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا﴾[5]

معنای دوم: ثواب و عِقاب، نتیجه أعْمال ما می باشد.

نکته: این معنا، نافي معنای نخست نیست.

شاهد روايي:

شاهد نخست: «قیل: اَلدُّنْيَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ»[6] .

شاهد دوم: «قال أميرالمؤمنين (علیه السّلام): والعَمَل الصّالح، حرث (أو أَجْرُ) الآخِرَة»[7] .

معنای سوم: اصولاً نفس انسانی «مَلَکاتی» را که در این جهان تهیّه می کند، این مَلَکات در آخرت، صُوَری را متناسب با این مَلَکات ایجاد می کند؛ چه مَلَکات نفسانی حَسَنه و چه سَیّئة.

نكات مهمّ:

نکته ی نخست: کسی که مثلاً مَلَکه ی ریاضیّات دارد، در خواب هم مسائل ریاضی را دنبال می کند.

نکته ی دوم: اين معنای سوم هر چند «حَشْر و نَشْر عُنْصُري» كه ما قائل هستیم را نَفْي نمی کند ولی با آن سازگار نیست؛ بلکه با «حَشْر و نَشْر بَرْزَخي» سازگار است‌.

نکته ی سوم: کسانی که قائل به «مَعاد روحاني» هستند قائل به این معنای سوم هستند.

نکته ی چهارم: این بحث در فلسفه ی «صَدْرايي»، به صورت مُفَصّل آمده و ما إجْمالاً بیان نمودیم.

نظر ما این است که علاوه بر «مَعاد روحاني»، قائل به «مَعاد عُنْصُري» نیز باید باشیم.

شاهد قرآنی:

﴿قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ﴾[8]

٢. ثواب و عِقاب از قبیل از قبيل «جَعْليّات» است: یعنی خداوند منّان، ثواب و عِقاب را جَعْل کرده یعنی به صورت قراردادی قرار داده‌. اگر ما قائل به این مطلب شویم، دیگر «تَفَضُّلي» در کار نخواهد بود.

شاهد قرآنی:

شاهد نخست: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[9]

شاهد دوم: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[10]

۳. ثواب و عقاب از قبیل «إسْتِحْقاق» است: یعنی مکلّف با انجام عَمَل خواسته از خداوند متعال، از خداوند کریم، طَلَبکار است!

استدلال عَقْلي:

صُغْرى: «التّكْليف بلا عِوَضٍ، ظُلْمٌ؛ و الظُّلْمُ عَلَى الله، قَبيحٌ».

کُبْرى: «كُلّ العَمَل بلا عِوَضٍ ظُلْمٌ».

نتيجه: «التّكليف بلا عِوَضٍ، ظُلْمٌ».

اشكال به این استدلال: هم صغری و هم کُبرای استدلال شما صحیح نیست:

صُغرای ی استدلال شما درست نیست؛ زیرا تکلیف بلا عِوَض، ظُلْم نيست؛ زیرا این قوانین الهی و أعْمال ما بر پایه ی این قوانین، مایه ی سعادت ما می باشد.‌

کُبرای استدلال شما نیز درست نیست؛ زیرا چه کسی گفته هر عَمَل بدون عِوَض، ظُلْم است؟! زیرا این أعْمال سعادت است برای مکلّفین.‌

استدلال به آیات قرآن:

آیه ی نخست: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ﴾[11]

آیه دوم: ﴿وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[12]

آیه ی سوم: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[13]

آیه ی چهارم: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۙ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[14]

اشکال به استدلالات:

این آیاتی که شما به آن استدلال فرمودید دلالت بر چنین چیزی که می فرماید، ندارند.‌ این آیات از قبیل «مُشاکِلة» است.

مثلاً در آیه ی سوم که فرموده خداوند متعال قرض می گیرد، این طور نیست؛ زیرا شأن خداوند سُبْحانه أجَلّ و مُنَزّه از این است که از بَشَر وام و قرض بگیرد؛ از او چنین چیزی قبیح است! لذا مُراد این است که در واقع خداوند متعال با این بیان نورانی می خواهد انسان را یک نوع تشویق به أمر کند کأنّه تو وام دهنده ای و من وام گیرنده.

مرحوم آقا ضیاء عراقي (ره): «إسْتِحْقاق» را می توان دو جور معنا کرد:

الف) اگر انسان واقعاً عَمَلی را برای خداوند (جَلّ جلالُه) انجام می دهد، مُسْتَحقّ أُجْرَت است. يعنی عیناً مثل دنیا که اگر کسی به کسی دیگر وام داد، استحقاق دارد که آن وام را پس بگیرد؛ یعنی مکلّف از خداوند منّان طَلَبکار است!

اشکال به این معنا: این معنا غلط است؛ زیرا انسان هر کاری را که انجام داده، به وسیله نعمات خداوند کریم انجام داده؛ لذا حقّی ندارد در قِبال این کاری که با نعمت‌های خداوند منّان انجام داده.

ب) انسانی که بندگی خداوند متعال را بجا آورد، این شخص لیاقت دارد که خداوند متعال به او پاداش بدهد. و آن کسی که از دستورات خداوند منّان تَمَرُّد کند و أوامر خدا را زیر پا بگذارد، جا دارد که او را گوشمالی بدهد.

این معنا می تواند درست باشد.

نکته: مرحوم آقا ضیاء عراقي (ره) با این که اصولي می‌ باشد، امّا در اینجا «کلامي» وارد شده.

حال که این مبانی را عرض نمودیم با توجه به این مطالب باید ببینیم که بر أمر غیري ثواب و عِقابی مترتّب می‌شود یا خیر؟

طبق مبنای نخست ثواب و عِقابی بر أمر غیري مترتّب نمی‌شود؛ زیرا این کار دست ما نیست چون ما نمی‌دانیم آیا همه أعْمال مُتِمَثِّل می‌شوند یا فقط أوامر نفسي مُتِمَثِّل می‌شوند؟ بنابراین کسانی که به معنا و مبنای اوّل با بیانات سه گانه قائل هستند، نباید به این مسأله ی اصولي دَم بزنند!

اما طبق مبنا و معنای دوم که فرموده‌اند ثواب و عِقاب از قبیل جَعْلیّات می‌باشد، باید ببینیم قرآن و سُنّت در اين باره چه می‌فرماید؟ اگر مکلّف آیات قرآن و حتی احادیث اهل بیت (سلام الله علیهم) را مطالعه بفرماید، در می یابد که بر خِلاف اندیشه اصولیّون، بر «أوامر غِیْریّة»، ثواب و عِقاب، مترتّب می‌شود.

شاهد قرآنی:

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[15]

اين آيه دلیل بر این است که أوامر غِیْریّة، دارای ثواب و عِقاب است؛ البته به شرط انجام آن أوامر، با قصد قُرْبَت.

فقط بحث ما در مبنا و معنای سوم است. این مبنا و معنای سوم را در جلسه ی آینده عرض خواهیم کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo