< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /التقسيم الخامس: تقسيمها إلى متقدّمة ومقارنة ومتأخّرة - فالصحة متقدّمة والشرط متأخّر - في أقسام شرائط المأمور به - المقام الأوّل: شرائط المأمور به

 

در جلسه ی گذشته تقسیمات مقدّمه در أمر سوم از بحث فصل چهارم (مقدّمة الواجب) را در مبحث أوامر، بیان نمودیم. در این جلسه به بيان تكميلی این بحث خواهیم پرداخت.

نکته ی مربوط به درس: این تقسیمات مختلف مقدّمه، با هم «مُباین» نیستند. ممکن است بسیاری از این تقسیمات با هم مشترک هم باشند امّا ملاک تقسیم با هم مختلف است.

 

تقسیم پنجم مقدّمه:

نکته: این تقسیم به اعتبار «همزمانی یا عدم همزمانی مقدّمة با ذي المقدّمة» می باشد.

الف) همزمانی مقدّمة نسبت به ذي المقدّمه: مثل قدرت، عقل، سَتر عورت نسبت به نماز و...

ب) تقدّم مقدّمه نسبت به ذي المقدّمة: در کتاب وصیّت در بحث فقه آمده که وصیّت سه قِسْم است.

اقسام وصیّت در فقه:

١. وصيّت تَمْليكي: مثلاً «وصيّت كننده» وصيّت می کند که بعد از مرگش، فرش خانه اش را به فلان شخصِ فقیر بدهند تا مالک شود نه وَقْف.

٢. وصيّت عَهْدي: مثلاً «وصيّت كننده» وصيّت می کند که بعد از مرگش «حَجّ میقاتي» بجا بیاورند.

٣. وصيّت فَكّي: مثلاً «وصيّت كننده» وصيّت می کند که بعد از مرگش، فلان غلام را آزاد کنند.

بحث ما در در این فرض، در مورد نخست (یعنی وصیّت تَمْليكي) می باشد. در اینجا «مقدّمه»، وصیّت کردن وصيّت کننده در زمان حیاتش است ولی ذي المقدّمة در زمان موت اوست. لذا چه بسا بین مقدمه و ذي المقدّمة هفت سال فاصله باشد. به عبارت دیگر در این فرض تا وصیّت کننده از دنیا نرفته، همچنان خودش مالک است.

ج) تأخُّر مقدّمه نسبت ذي المقدّمة: مثلاً زن مُسْتحاضه (خصوصاً مُسْتحاضه ی کثیرة)، وقتی روزه می گیرد، صحّت روزه ی او متوقّف است بر این که شب بعد از روزه غُسل کند.

روش عُلمای حَنَفي در اصول فقه با روش ما و علمای شافعي فرق دارد. این ها می گویند ما تابع امام خود یعنی «أبوحَنيفة» هستیم! اگر او بگوید شرط متقدّم یا متأخّر است يا مُتزامِن است، ما هم قبول می کنیم و کاری نداریم که این فتوای او با عقل سازگار است یا نه! امّا ما امامیّه و شافعي ها نظر امام خود را مورد بررّسی قرار می دهیم و در تلاش هستیم تا نظر پیشوای خود را تصحیح کنیم.‌

حال ببینیم مشکل در اینجا چیست؛ مشکل در جایی است که کلمه ی «شرط» را به جای «مقدّمه» بگذاریم و بگوییم شرط جزء «أجْزاء علّت» است.‌در صورتی که علّت و معلول باید با هم همزمان باشند. لذا چگونه است که معلول هست ولی شرط متقدّم است و یا معلول هست ولی شرط آن متأخّر است؟!

مرحوم آخوند خراساني (ره) این مسأله را در سه باب بحث کرده.

ابواب سه گانه ی این بحث:

الف) «شرط المأمورُ به»:

١. «شرطه مُقدّم»: مثل وضوء گرفتن نسبت به نماز.

٢. «شرطه مُؤخّر»: مثل روزه گرفتن زن مُسْتحاضه كه روزه می گیرد لذا شرط صحّت این روزه، غسل کردن بعد از روزه می باشد. تَصَوُّر این مورد مشکل است.‌

سؤال: اين مثال را گاهی شرط مأمورٌ به قرار می دهند و گاهی هم در مبحث سوم آن را شرط صحّت قرار می دهند. چرا این طور است؟

جواب مرحوم نائیني (ره): این بستگی به دیدگاه ما دارد. لذا «شرط مأمورٌبه» نباید مکلّف را فریب دهد. آن چیزی که ما در فلسفه می شنویم مبنی بر این که شرط یا «مُکَمّلٌ لِفاعِليّة الفاعل» است يا مُكمّلٌ لقابليّة القابل»، اين «شرط تكويني» است و لذا در این نوع شرط است كه باید فاعلیّت فاعل یا قابلیّت قابل را تکمیل کند. بنابراین شرط در اینجا شرط اصطلاحی نیست. چون گاهی «مأمورٌ به» ما تدريجي است و گاهی دَفْعي.

نكته ی مربوط به درس: در منطق منظومه یک مبحثی است به نام «مغالطه» که یکی از انواع مغالطه «اشتراک در لفظ» است. پس شرطی که باید با مشروط مقارن باشد، شرط تکویني است. لذا باید شرط به معنای «أجْزاء» و به صورت تدریجی است.

٣. «شرطه مُتزامن»: مثل سَتْر عورت. هنگام نماز خواندن.

ب) «شرطُ التّکلیف أو شرط الطَّلَب»:

١. «شرطه مُقدّم»: مثلاً مولی به عبد خود می گوید اگر امروز زید آمد، فردا اکرام کن. شرط در اینجا «آمدن زید» است و مشروط «اکرام فردا» می باشد. در اینجا شرط مقدّم، و مشروط مؤخّر است و این شرط جزءِ مأمورٌبه نيست.

٢. «شرطه مُؤخّر»: مثل «حَجّ» که در اوّل ذي الحَجّة واجب است بر مکلّف. و حال آن که وجوب آن بستگی دارد به این که مکلّف «موقفین عَرَفه و مِناء» زنده بماند وگرنه وجوبی نیست.

٣. «شرطه مُتزامن»: اين مورد دیگر نیازی به بحث ندارد. چون اگر بحث شود تکرار می شود.

در این فروض، دیگر جواب مرحوم نائیني (ره)‌ نمی آید؛ چون در اينجا دیگر مأمورٌبه نيست كه بگوییم تدریجی است. لذا در اینجا ما باید تلاش کنیم که چگونه عقل با نَقْل جور آمده؟! نَقْل، شرط را سه قسمت کرده ولی عقل آن را یک قسمت کرده. لذا ما باید ببینیم چگونه می شود بین عقل و نَقْل جمع کرد؟

ج) «شرط الوَضْع أو الصّحة»:

١. «شرطه مُقدّم»

٢. «شرطه مُؤخّر»

٣. «شرطه مُتزامن»

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo