< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /المبحث الرابع: في التعبّدي والتوصّلي - الأوّل: التوصّلي وإطلاقاته - الثاني: التعبّدي ومحقّقاته - الثالث: هل هناك عبادة ذاتية؟ - الرابع: ما هو حدّ العبادة؟ - الخامس: هل التقسيم ثنائي أو ثلاثي؟

 

در جلسه ی گذشته تقسیم أوامر در مقصد چهارم یعنی «البحث في التعبّدي و التوصّلي» را از دیدگاه مرحوم امام خمینی (ره) و از نظر سایر علماء عرض کردیم. در این جلسه به ادامه ی این بحث خواهیم پرداخت.

 

مقدّمات بحث «التعبّدي و التوصّلي» در مقصد چهارم:

ههُنا امورٌ:

امر اوّل: «التوصّلي و إطْلاقاتُه»:

صورت نخست: «ما لا يُعْتَبَرُ فيه المُباشرة»؛ مثلاً یعنی اگر مکلف بخواهد قرض خود را أداء کند، هم می‌تواند مستقیماً خودش آن قَرْض را بپردازد هم می‌تواند فرد دیگری قَرْض او را بپردازد. لذا مباشرت (يعنی این که فقط خودش باید بپردازد) در پرداخت آن قَرْض، معتبر نیست.

صورت دوم: «ما لا یُعْتَبَرُ فيه الإلْتِفات»؛ مثلاً اگر دست کودکی آلوده باشد و مادرش دست او را با آب بشوید، دست كودک پاک می‌شود ولو خود آن کودک، التفاتی به این کار نداشته باشد.

صورت سوم: «ما لا یُعْتَبَرُ في سقوطه أمْرٌ مُباح»؛ مثلاً اگر عقربی باشد كه می‌خواهد فردی را نیش بزند و ما با این که وسیله ی مباح و غیر غَصْبی هم در دسترس داریم، آن عقرب را با یک وسیله ی غَصْب شده بکُشیم، واجب (نجات جان مؤمن) انجام پذیرفته ولو با وسیله ی غَصْبی که استفاده از آن برای غاصب حرام است.

صورت چهارم: «ما لا یُعْتَبَرُ فيه داعٍ»؛ مثلاً دفن میّت به هر انگیزه‌ای که باشد، اشکالی ندارد؛ چه برای خدا باشد چه مثلاً برای جلوگیری از پراکنده شدن بوی تَعَفّن جسد میّت باشد.

 

امر دوم: «التَعَبُّدي و إطْلاقاتُه»:

صورت نخست: «أنْ يَكونَ العَمَلُ لأمْر الله سُبْحانَه»؛ مثلاً نماز می‌خوانیم چون خداوند متعال ما را امر به نماز خواندن کرده است.

صورت دوم: «ما يَأتي للّه»؛ مثلاً فلان عمل تَعَبُّدي را انجام می‌دهیم برای خداوند متعال؛ غالباً تکالیف تَعَبُّدي را که ما مکلّفین انجام می‌دهيم، به همین صورت و نيّت است.

صورت سوم: «أنْ يَكونَ تَقَرّباً للّه سُبْحانَه»؛ مثلاً فلان کار تَعَبُّدي را مکلّف انجام می‌دهد برای تَقَرُّب و نزدیکی به خداوند متعال.

صورت چهارم: «أنْ يَكونَ تَقْديساً و تَعْظيماً»؛ مثلاً مکلف فلان کار تَعَبُّدي را برای تقدیس و تعظیم خداوند متعال انجام می‌دهد.

صورت پنجم: «لکونه مَحْبوباً للّه تبارک و تعالی»؛ مثلاً فلان کار تَعَبُّدي را مکلّف بجا می‌آورد، به خاطر اینکه این کار محبوب خداوند متعال است.

صورت ششم: «أنْ يَكونَ لِمَصالح الأُخْرَوي»؛ فلان کار تَعَبُّدي را مکلّف بجا می‌آورد، به خاطر مصالح أُخْروي مثل «تَقْوا». لذا قرآن می فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[1]

 

امر سوم: «هل ههُنا عبادَةٌ ذاتيّة»؟

از عبارات مرحوم آخوند خراسانی (ره) در کفایة استفاده می شود که ما عباداتی ذاتي داریم؛ یعنی ماهیّت آن ها عبادت است به گونه ای که نمی توان عِبادیّت آن را از آن گرفت. مثل «سجود»؛ سجود در تمام مِلَل و نِحَل عبادت ذاتي است.

اشکال به این فرمایش مرحوم آخوند خراسانی (ره): اگر سجود واقعاً عبادت ذاتي باشد، روی زمین هیچ مُوَحّدي پیدا نمی شود. در قرآن کریم آمده که فرزندان حضرت یعقوب (علیه السّلام) بر حضرت یعقوب (علیه السّلام) سجده کردند و یا در جایی دیگر قرآن کریم آمده ملائکه در برابر حضرت آدم (علیه السّلام) سجده کردند. بنابراین اگر سجده عبادت ذاتي باشد، لازم می آید که فرزندان حضرت یعقوب (علیه السّلام) و ملائکه، از مُشْرِکین باشند که بر غیر از خداوند متعال سجده کرده اند! بله؛ داریم که در مِلَل دیگر سجده بر انسان و هر شيء غير از خداوند متعال جایز بود ولی در اسلام این کار جایز نیست و حرام است. و اگر دیده می شود زائرین در آستانه ی درب صحن های قبور أئمّة الهُدی و امام زادگان واجب التعظیم (سلام الله علیهم) سجده می کنند، این سجده ی آن ها در واقع سجده ی شُکْر است که خداوند تبارک و تعالی جواز تَشْرّف به این مکان مقدّس را برای آن ها صادر نموده. به این نیّت اشکالی ندارد.

هر چند بهتر است این کار را در غیر آن مکان انجام دهند تا شائبه ای رُخ ندهد و به دست دشمن بهانه ای ندهند که بگویند این ها بر قبور و حضراتی که آرامیده اند سجده می کنند.

 

امر چهارم: «ما هو حَدّ العِبادَة»؟

در کُتُب لُغَت آمده که عبادت یعنی «خُضوع و خشوع».

اشکال: اگر عبادت را این طور معنا کنیم، همه ی بشر مُشْرِک است! زیرا مثلاً انسان در برابر استادش و یا در برابر پدر و مادرش خشوع می‌کند. چیزی که ما را از عقاید وهابّي جدا می‌کند، این است که ما عبادت را خشوع خاصّ معنا می‌کنیم؛ یعنی برای کسی که خشوع و خضوع می‌کنیم یا باید او را خالق بدانیم، یا او را رَبّ بدانیم و یا بگوییم بعضی از کارها و سرنوشت ما دست اوست. لذا اگر به این نیت خضوع و خشوع کنیم، می‌شود عبادت.

نکته ی مربوط به درس: فرق بین «خالق» و «رَبّ» در این است که خالق، «آفریدگاری» است؛ یعنی ایجاد کننده از عدم به وجود است. امّا رَبّ، «پَروردگاری» است؛ یعنی بعد از به وجود آوردن، آن مخلوق را پرورش می دهد. بنابراین تمام بشر قائل هستند به اینکه خالق یکی است؛ همه ی دعوا و اختلافات بر سر ربوبیّت است. لذا مشرکین بُت ها خود را خالق نمی دانستند.

دو نمونه شاهد قرآنی:

الف) ﴿وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ﴾[2] : این آیه ی شریفه همان پروردگاری و رقم زدن سرنوشت را می فرماید.

ب) ﴿وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً﴾[3] : یعنی عزّت را دست بُت ها می دانستند.

 

امر پنجم: «هل التّقسیم الأوامر ثُناييٌّ أو ثلاثيٌّ»؟

در جلسه ی قبل عرض کردیم فقهاء قائل اند به این تقسم أوامر، «ثُنايي» است. لذا فرموده اند عَمَل یا تَعَبّدي است و یا توصّلي.

امّا مرحوم امام خمینی (ره) قائل اند به این که أوامر، تقسيم أوامر، «ثُلاثي» است؛ لذا ايشان فرموده عَمَل مکلّف یا عبادي (پرستش) است؛ مثل حَجّ، نماز، روزه و... يا قُرْبي است مثل خُمْس، زکات و... یا توصّلي است مثل دفن میّت، پرداخت قَرْض و...

اگر مراد ایشان از عمل عبادي، پرستش باشد، کلام ایشان را می پذیریم. زیرا پرداخت خُمْس و زکات و...، بر خلاف نماز و روزه و... پرستش نیست ولی موجب تَقَرّب‌ «به ذات أقْدَس إله» است.

 

امر ششم:

فقهاء أجْزاءِ عبادت را دو قِسْم کردند:

    1. برخی از أجزاء، تحت أمر واقع می شود: مثل «رکوع و سجود» نسبت به نماز.

    2. برخی از أجزاء، تحت أمر واقع نمی شود: مثل «قَصْدُ الأمْر»؛ زیرا این فوق أمْر است نه تحت أمْر.

نکته: اصل بحث ما همین امر است. تمام این امور را ذکر کردیم برای بیان این امر‌.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo