< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /الفصل الثاني: في صيغة الأمر ونحوها - الأوّل: في مفاد صيغة الأمر ونحوها - المبحث الثاني: في أنّ الأمر بلا قرينة يدلّ على الوجوب

 

در جلسات گذشته فصل نخست یعنی «مادّة الأَمْر» از مقصد اوّل مبحث اوامر را بيان کردیم. در این جلسه فصل دوم یعنی «صیغة الأَمْر» را بیان خواهیم کرد.

 

مقصد دوم: «صیغة الأَمْر»

سؤال: مرحوم آخوند خراسانی (ره) در این فصل دو مطلب را بيان کرده:

المبحث الأوّل: «في مدلول الصيغة الأَمْر و نحوها» (معنای صیغه ی امر)

المبحث الثّاني: «في دَلالة الأَمْر على الوجوب»

در حالی که در کتاب های قُدماء، فقط یک مبحث آورده شده. چرا؟

جواب: ممکن است برخی ها در فصل اوّل «دَلالة الأمْر على الوجوب» را نپذیرند. امّا در فصل دوم از راه دیگر قائل شوند صیغه ی أمر دلالت بر وجوب می کند.

به عبارت دیگر در فصل اوّل بحث از دلالت لفظی صیغه امر است؛ لذا ممکن است برخی ها بگویند از نظر دلالت لفظي، صیغه ی أمر دلالت بر وجوب نمی‌کند امّا از نظر دیگر که فصل دوم (یعنی ما نحن فیه) باشد، أمر، دلالت بر وجوب دارد.

سؤال: چرا می گویید «مدلول صیغة الأَمْر و نَحْوها»؟

جواب: زیرا گاهی «أَمْر به غايب» است؛ (مثل يُصَلّي). و يا «جمله ی إسمیّة» هست. (مثل: وَلَد یُصَلّي).

مبحث اوّل: «ما هو مدلولُ صیغة الأمْر»؟

مرحوم آخوند خراسانی (ره): «أن تکون الصّیغة [أی: مدلول الصّیغة ونَحْوُها]، موضوعة لإنْشاء الطَّلَب»[1] .

این طَلَب إنشائي، در مقابل طَلَب تکویني است. در اینجا طلب إنشایی مراد است؛ زيرا طلب تکویني، یعنی انسان با دست خودش کارهای خواسته شده را انجام می‌دهد. در طلب إنشايي، أمْر، يک معنا بیشتر ندارد.

مرحوم آخوند خراسانی (ره) بعداً متوجّه می شود أمْر در چهار جا به کار می رود و حال این که إنشاء طَلَبی نیست.

مراتب به کار رفتن أمر در غیر إنشاء طَلَب:

الف) تَعْجیز: مثل این آیه ی شریفه: ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ﴾[2]

ب) تَحْقیر: مثل این آیه ی کریمه: ﴿قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[3]

ج)‌ تَهْدید: مثل این روایت: «و جاء إليه رجل و قال: أنا رجل عاصٍ ، ولا أصبر على المعصية! فعظني بموعظة. فقال (عليه السّلام): افْعَلْ خمسةَ أشياء واذْنِب ما شئت...»[4] .

د) تَمَنّي: مثل این بیت شعر: «ألا أيها الليل الطويلُ ألا أنْجَلي بصبح / وما الإصباحُ منك بأمثلي».

یعنی بیا آخَر شو و صبح شو / صبح و شام شما نسبت به من یکسان است و هم در صبح و شام من مریض هستم.

بنابراین «ألا أنْجَلي» در اینجا «تَمَنّي» می باشد.‌

إن قُلْت: آن معنای أمر کجا و این چهار معنا کجا؟! از یک طرف می فرمایید أمر یعنی «إنشاء الطَّلَب» و از طرفی هم می گویید أمر این چهار معنا را هم دارد!

قُلْت: أمر در همه ی این موارد یعنی إنشاء طَلَب؛ يعنی «مُسْتَعْمَلٌ فيه» یکسان است. امّا در این چهار معنا، دَواعي مختلف است.

بعد ایشان احتمال می دهد که أمْر، «وُضِعَ لِإنْشاء الطَّلَب حقيقتاً». كأنّه واضع شرط کرده هر گاه صیغه ی أمْر را به کار بُردید، حتماً نظرتان إنْشاء طَلَب باشد نه این چهار معنای مذکور. پس اگر در آن معنای چهارگانه به کار برود، «مَجاز» می باشد.

اشکال به این فرمایشات مرحوم آخوند خراسانی (ره):

اوّلاً: شما قبلاً در بحث مقدّمه ی اصول فقه فرمودید نه إنْشاء و نه إخْبار داخل در مدلول است. پس چطور است که در ما نحن فیه إنشاء را داخل در مدلول آورده اید؟

رفع احتمالی این اشکال: شاید نظر ایشان در مواردی مثل «بِعْتُ» فرموده. امّا سایر إنْشائات از اين دست که مولی به عبد خِطاب می کند، ممکن است داخل در مدلول صیغه باشد‌.

ثانیاً: این که می فرمایید ممکن است «مَجاز» باشد، این دیگر بعید است؛ زیرا حتّی آنجایی که واضع شرط نمود أمر را در إنشاء طَلَب به كار ببر، اين جُزء مدلول نيست. بلكه مدلول همان، «إنشاء الطَّلَب على وَجْه الإطْلاق» است. لذا اگر این باشد دیگر نمی‌شود مَجاز بلکه غلط می‌شود. این اشکال وارد می باشد.

نظر ما: ظاهرا صیغه أمْر، وضع شده برای «إنشاء بَعْث» نه برای إنشاء طلب. معناى عامیانه و فارسی «بَعْث» یعنی «هُل دادن»؛

انواع بَعْث:

الف) بَعْث تكويني: مثلاً شخصی سگش را می فرستد تا شکار کند.

ب) بعث إعْتباري: مثل صیغه ی أمْر.

امّا آن معانی چهارگانه ای که مرحوم آخوند خراسانی (ره) فرمودند دَواعي، در واقع چون إنْشاء بَعْث متوقّف می شود و به سراغ معانی دیگر می رود که به آن «کِنایة» می گویند. مثل مثال معروف «زِیْدٌ كثير الرّماد». معنای لُغَوي اين مثال، عِیْب است. ولی در عالِم مَدْح، این مثال یعنی زید، سخاوتمند است و این معنا از کثرت خاکستر حاصل از پُخت و پَز زیاد برای مهمانان زیاد او کنایه و حکایت دارد. بنابراین در عین این که حقیقت است، کنایه نیز هست.

مبحث دوم: «دَلالةُ صيغة الأمْر عَلَى الوجوب»

مقدّمه ی معنای وجوب:

«وجوب و نَدْب» را سه جور معنا كرده اند:

الف) «الوجوب ما دَلَّ عَلَی طَلَب الشیء، مع المَنْع أن تَرْكه و النَدْب ما دَلَّ عَلَی طَلَب الشیء، لا مع المَنْع مِن تَرْكه»‌.

اشکال به این معنا: قبلاً هم عرض نموديم که این معنا، معنای «تحلیلي» است. شما باید وجوب و نَدْب را طوری معنا کنید که «بسیط» باشد.

ب) «الوجوب ما دَلَّ علی الشيء مع العُقوبة في تَرْكه و النَّدْبُ ما دَلَّ على الشيء لا مع العُقوبَة مِن التَرْكه».

اشكال به این معنا:

اوّلاً: همان اشکالی که به معنای قبل کردیم، به این تعریف نیز وارد است‌. این تعریف تحلیلي است در حالی که باید تعریف بسیط باشد.

ثانیاً: این تعریف شبیه به مُتکلّمین است؛ زیرا مُتکلّم به دنبال «عِقاب و ثواب» می گردد.

ج) تعریف مقدّمه ای ما: گاهی از اوقات مولی خِطاب می کند، امّا «عن إرادة المُؤكّدة». و گاهی از اوقات نیز خِطاب می کند «لا عن إرادة المُؤَكّدة بل عن إرادة غير المُؤَكّدة». البته اين جزء تعريف نیست این روشنگری است. لذا وجوب آن چیزی است که مولی خِطاب می کند، امّا حِرْص و جوش دارد. در نَدْب مولی این حِرْص و جوش را ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo