< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مادّة الأمر /1. تقسيم صفاتِه إلى ذاتيّة وفعليّة - 2. هل التّكلّم مِن صفات الفعل أو مِن صفات الذّات

 

در جلسه ی گذشته جهت چهارم از جهات چهارگانه ی بحث فصل نخست یعنی «مادّه ی أَمْر» را همراه با بیان دو مطلب اصولی و کلامی آن مُفَصَّلاً مطرح نمودیم. و همچنین عرض کردیم طَلَب و اراده یکی است‌ و ریشه ی این بحث و فایده ی این بحث را نیز به صورت إجمالي عرض کردیم. در این جلسه به بیان مُفَصّل تر این بحث خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی بررّسی ریشه ی اتّحاد بین طَلَب و ارادة:

تکرار مقدّمه ی بحث:

۱. همیشه اگر بخواهیم برای یک فردی، یگ فرد اعتباری، اعتبار کنیم، از «فَرْدِ مَحسوس» بايد به دنبال فردِ اعتباری رفت. بنابراین از زوجییّت خارج به دنبال فردِ اعتباری می روند.

۲. اصلاً اعتباراً باید ببینیم آیا اراده ی انسان به فعلِ غیر، مُتعلِّق می شود یا خیر.

در جای جای اصول‌ مرتّباً گفته شده اراده ی انسان به فعلِ دیگری مُتعلِّق می شود.

این مطلب درست نیست؛ زیرا اراده ی انسان بر چیزی متعلِّق می شود که در اختیار انسان باشد. فعلُ الغیر، در اختیار مکلّف نیست؛ بلکه اراده ی انسان بر «إنْشاءُ التّكليف» مُتعلِّق است.

بیان اصلِ ریشه ی مسأله:

این مسأله ی «اتّحادِ طَلَب و ارادة» جنبه ی سیاسي دارد. مسیحی ها در زمان بني عبّاس، در دربار آن ها نفوذ کرده بودند؛ گاهی با لباس طبیب و گاهی هم با لباس غیرِ طبیب. این ها یک مسأله را در میان محدّثین بغداد مطرح نمودند و گفتند خداوند متعال «مُتکلّم» است و «تَکَلّم» از صفاتِ ذات است‌. بنابراین چون «تَکَلّم» از صفاتِ ذات است، پس قرآن «قدیم» است و در نتیجه «کلامِ خدا» قدیم است.

سپس گفته اند قرآن شما حضرت مسیح (علیه السّلام) را «کَلَمة الله» شمرده:

﴿أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ﴾[1]

این مسأله را آن مُحَدّثین چون اهل تَعَقُّل و تَفَکُّر نبودند و دنبال روایات بودند، پذیرفتند و در مسیحیان هم نتیجه ی سیاسي از آن گرفتند!

از همین زمان بود که ابوالحسن أشْعَري که «مُعْتَزليُّ المَسْلَک» بود، مُلْحَق شد به اهل حدیث! امّا نیّت صالحی داشت و می خواست عقاید اهل حدیث را تا حدّی اصلاح کند.

طوایف اهل سُنّت:

الف) اهل الحدیث (سعودي ها از همین قبیل اند).

ب) أشاعرة (مصري ها و ما وراء از این قبیل شدند)‌.

ج) مُعْتَزلة (بعد از مدّتی مُنْقَرِض شدند).

د) ما تُريدي (اهل تركيه، ما وراء النّهر، و از خراسان به طرف بالا از این قبیل اند).

ابوالحسن‌ أشْعَري به جهت اصلاح عقاید اهل الحدیث: قرآن نمی تواند قدیم باشد. چون قرآن کریم «کلمات» است. لذا چطور قرآن کریم که یحیی بن قَحْطان ترتیبات و قرائت الفاظ آن را وضع کر‌ده می تواند قدیم باشد؟! بنابراین اين گفته می شود قرآن کریم قدیم است، مراد، قدیم بودن «الفاظ» آن نیست؛ بلکه «معانی» قرآن قدیم است و این یعنی کلام نَفْسي!

کلام نَفْسي: انسان وقتی می‌خواهد نزد کسی كه مقامش بالاست سخن بگوید، قبلاً معانی را در ذهن خودش عبور می‌دهد؛ این معانی را کلام نفسی می گویند. لذا وقتی گفته می‌شود حق تعالی کلامش قدیم است، یعنی کُتُب آسمانی مانند تورات، انجیل و قرآن و... را که فرستاده، مفاهیم و معانیشان به ذات حق تعالی قائم است. و کلام خدا، کراهت خدا، علم خدا و اراده ی خدا هر کدام صفتی از صفات برای ذات منزّه اوست. پس خدا هم عالِم است، هم مُرید است و هم مُتکلّم است. امّا مُتکلّم به معانی و مفاهیم در ذات است‌.

اشکال مُعْتَزلة و اماميّة به ابوالحسن أشْعَري: هر چند به قِدَمِ کلام یک مقدار آبرو دادی ولی کلام ما دو قِسْم است:

۱. إخباري: در این قِسْم، مُبتداء و خبر و نسبت است كه همه ی این ها عِلْم است.

٢. إنْشائي: در إنْشائيّات نيز یا اراده هست و یا کراهت.

شما گفتید غیر از این هاست. پس این کلام نَفْسي که درست کردید، چیز جدیدی نیست یا علم است در «إخْباريّات» و يا اراده و كراهت است در «إنْشائيّات».

جواب أشاعرة به این اشکال: در «إنْشائيّات» كلام نَفْسي، در دو جا غیر از اراده می باشد یکی از این جاها در جایی که مولی أمْر می کند در حالی که می داند عَبْد انجام نمی دهد.‌ در اینجا طَلَب هست ولی إرادة نیست. این طَلَب، همین کلام نَفْسي می باشد. پس طَلَب غیر از اراده می باشد.

مرحوم آخوند خراسانی (ره): خداوند منّان وقتی به عُصّات و کفّار نهي می کند، در چنین جایی اراده ندارد؛ «لأنّ ارادة الله تعالى لايَنْفَکّ عن المُراد». پس در مورد کفّار اراده نیست ولی طَلَب هست.

اشکال به این جواب أشاعرة و مرحوم آخوند خراسانی (ره) در بحث إنْ قُلْت:

اوّلاً: شما در مورد «إخْباريّات» جوابی ندادید.

ثانیاً: ما در همان «إنْشائيّات» و نهي خداوند متعال در مورد «عُصّات و کفّار» اراده ی خداوند منّان هست؛ زیرا اراده متعلِّق به فعل خداست نه فعلِ غیر. و فعل خدا نیز «إنْشاء و تكليف» است. طَلَب هم هست چون به نفس هم بيان فرموده.

جواب أشاعرة: در «إخْباريّات» هم غیر از اراده چیز دیگری هست. مثل انسانی که خبر می دهد و می داند دروغ است. در اینجا علم نیست ولی خبر هست. و خبر در اینجا همان شيءِ غیر از علم است.

اشکال به این جواب أشاعرة: این که می گویید در خبرهای دروغ علم نیست، یعنی علم به معنای «تصدیق» نیست. امّا علم به معنای «تَصَوّر موضوع، محمول و نِسْبة» هست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo