< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مادة الأمر / المسألة الخامسة: في قيام المبدأ بالذات - المسألة السادسة: في اشتراط التلبّس بالمبدأ - المقصد الأوّل: في الأوامر - الفصل الأوّل: فيما يتعلّق بمادة الأمر - الأُولى: في معناها اللغوي

 

در جلسه ی گذشته مسأله ی چهارم از تنبیهات مَبحث تنبیهات «مُشْتَقّ» همراه به اقوال و نقد و بررّسی آن مطرح نمودیم. در این جلسه به سایر مسائل و تنبيهات بحث این بحث خواهیم پرداخت.

 

۵. المسألة الخامسة: «قیامُ المَبْدَأ بالذّات»

مسأله این است که آیا «مَبْدَأ» (همان مصدر) بايد به «ذات» قائم باشد یا این که ممکن است مَبْدأ باشد ولی ذاتي در کار نباشد؟

اقوال:

۱. حتماً «قیام المَبْدَأ بالذّات» بايد به صورت «حُلولي» باشد.

قائل به این قول برای عقیده ی خود، در لُغَت تصرّف کرده اند.

لذا در معنای «تَکَلُّم» در عبارت «الله متکلّمٌ» دو قول است:

الف) مُعْتَزَلة: «تکلّم» از صفات و مقوله ی «فعل» است و از صفات ذات نیست.

ب) اشاعرة: «تكلّم» از صفات ذات است‌.

اشاعرة چون قائل به این هستند که «تکلّم» از صفات ذات است، آمده اند «کلام نفسی» تصوّر کرده اند‌ و کلام نفسی را این طور معنا می کنند که همان گونه که معانی در ذات ما می باشد، معانی در ذات خداوند سبحانَه نیز به نحو «حُلولي» وجود دارد.

٢. «قيام مَبْدَأ بالذّات» اصولاً مطلقاً لازم نیست.

دلیل: زیرا ما می گوییم «ضارب». در حالی که فلان شخص «ضارب» است، ولی «ضَرْب» با «مَضْروب» قائم است.

۳. مرحوم صاحب فصول (ره): همه جا هست:

الف) و إمّا قیاماً حُلوليّاً: «كزيْدٌ عالِمٌ»

ب) و إمّا قياماً صدوريّاً: «كضارب»

ج) و إمّا قياماً عليه: «كمضروب»

د) و إمّا قياماً فيه: «كمَغْرب» (اسم زمان) أو «كمَقْتَل» (اسم مكان)

موارد استثناء:

اوّل: در جایی که مَبْدَأ، ذات باشد نه وصف که همان «حقّ تعالی» می باشد.

دوم: در جایی که از قبیل «لابِن و تامِر» باشد.

مرحوم آخوند خراسانی (ره): کلام مرحوم صاحب فصول (ره) حقّ است و حتّی استثناء شما هم درست و شامل همه جا خواهد شد. این مسأله عُرفي نیست لذا عُرْفاً چیزی که «عِیْنیّة» داشته باشد، در عین حال «قیام» نیز داشته باشد؛ زیرا لازمه ی قیام، «تَعَدّد» است. در حالی که واقعیّتِ عِیْنیّت، «اتّحاد» است. بنابراین عُرْف فقط مَرْجَع «مفاهيم» است نه «مصادیق».

اشکال به این فرمایش:

اوّلاً: این مطلب اخیر شما مبنی بر اين كه عُرْف فقط مَرْجَع مفاهیم است نه مصادیق، در فقه شما بر خلاف این مطلب حُکم می کنید؛ زیرا در فقه می فرمایید رَنگ خون پاک است؛ زیرا عُرْف به رنگِ خون، خون نمی گوید.

ثانیاً: این کلام شما مستلزم تناقض است؛ زیرا از یک طرف می فرمایید «عِیْنيّة» و از طرفِ دیگر می فرمایید «قیام المَبْدَأ بالذّات». اين دو با هم سازگاری ندارد‌.

نکته: مرحوم آخوند خراسانی (ره) استثناء دوم (لابِن و تامِر) را رد نکردند.

نظر ما: عقیده یک بحث است و لُغَت شناسی یک بحث دیگری است. از حیث لُغَت البته درست است و «قيام مَبْدَأ بالذّات» است. امّا در کلام معتقدیم که صفات خدا عین ذات است‌.

امّا استثناء دوم (يعنی لابِن و تامِر) را در بحث بعدی حلّ خواهیم کرد.

 

مسألة السّادسة: «لزوم التَّلَبُّس»

آیا «لزوم التَّلَبُّس»آیا تَلَبُّس لازم هست یا نه؟

این بحث بر می گردد به مسأله ی قبلی. لذا اگر بگوییم «قیام» لازم است، پس «تَلَبُّس» عین همان قیام است‌. یعنی ذات بايد مُتلَبّس بالمَبْدأ باشد. فقط اشکال در «لابِن (شیر فروش) و تامِر (خُرما فروش)» است.

رَفع اشکالِ «لابِن و تامِر»: این مِن باب «تَجَوُّز» است. یعنی تَلَبُّس آن مَجازی است. دقیقاً مانند «جَرَی المیزاب» است.

سیزده مقدّمه ی مرحوم آخوند خراسانی (ره) تمام شد.

 

ذي المقدّمة:

بحث ذي المقدّمه ی اصول فقه، هشت مَقْصَد دارد. که عبارت است از: اوامر، نواهي، مفاهیم، عامّ و خاصّ، مطلق و مُقَیّد، حُجَج و أمارات، اصول عَمَليّة، تعادل و تَرجیح. و بعد از این مقاصد، خاتمه ی اجتهاد و تقلید بحث می شود.

نکته: مرحوم شیخ انصاری (ره) بحث تعادل و تَرجیح را در بخش خاتمه ی اصول بیان فرمودند ولی مرحوم آخوند خراسانی (ره) این بحث را به عنوان مقصد هشتم به حساب آورده اند.

المقصد الأوّل: «في الأوامر»

نکته ی مربوط به درس:

الف) بحث اوامر سیزده فصل دارد.

ب) فصل نخست، جَنبه ی لُغَوی دارد.

فصل اوّل: در مورد معنای الفاظ «أَمْر» است. مثلاً معنای «أَمَرَ_يَأمُرُ_أَمْراً» چیست؟

معانی لفظِ أمر:

معانی مُسَلَّم لفظِ أمر:

الف) أمر به معنای «طَلَب» (یعنی فرمان)

شاهد قرآنی:

۱. ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾[1]

۲. ﴿وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ﴾[2]

ب) أمر به معناى «فِعْل»

شاهد قرآنی:

۱. ﴿قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ﴾[3]

۲. ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ﴾[4]

سایر معانی لفظِ أمر:

معنای نخست: أمر به معنای «غَرَض».

مثال: «جِئْتُ لأِمْر الكذا». يعنی «جِئْتُ لِغَرَضِ الكذا».‌

مرحوم آخوند خراسانی (ره): این از قبیل «تَعَدّد دالّ و مدلول» است؛ زیرا «غَرَض» از آن «لام» در کلمه ی «لأمر» در مثال مذکور استفاده می شود. و «لام» قرینه است که بگوییم معنای أمر در مثال ما، «غَرَض» است.

معنای دوم: أمر به معنای «شأن».

مثال: «شَغَلَتْه أمرٌ كذا» يعنی «شَغَلَتْه شأن كذا».

مرحوم آخوند خراسانی (ره): این از قبیل «اشتباهُ المفهوم بالمِصَداق» است. أمر در اینجا به معنای «فِعْل» است ولی مصداق آن از قبیل «شأن» (مثلاً خوردن طعام) است.

معنای سوم: أمر به معنای «حادثه».

مثال: «وَقَع الأمر» يعنی «وَقَعَ الحادثه»

در اینجا هم أمر به معنای «فِعْل» است ولی منطبق با «حادثه» می شود.

تا اینجا نظر مرحوم آخوند خراسانی (ره) با نظر ما یکی است. امّا ایشان یک چیزی را افزوده اند.

ایشان فرموده اند گاهی أمر به معنای «شيء» به کار می رود. مثل: «رَأَيْتُ أمْراً عَجيباً، أي: رَأَيْتُ شيءً عَجيباً».

اشكال به مرحوم آخوند خراسانی (ره): این فرمایش شما صحیح نیست. اگر وقعاً أمر به معنای «شيء» است، پس باید در خداوند متعال بگوییم «الله أمْرٌ، أي: الله شيءٌ»! از نظر شما أمر و شيء مترادف است.

مرحوم خویی (ره): أمر يعنی شيء عجيب از قبیل «صفت»!

اشکال به مرحوم خویی (ره):

این فرمایش ایشان درست نیست‌ و همان اشکالی که به مرحوم آخوند خراسانی (ره) وارد است، به ایشان نیز وارد است‌.

بَقِيَ الكلام في المسألة الأُخْرى: «الأمر قد يُجْمَع على أمور، و قد يُجْمَع على أوامر»

اگر أمر به معنای «فرمان» باشد، «یُجْمَع على أوامر». امّا اگر به معنای «فِعْل» باشد، «یُجْمَع على أمور».

برخی ها گفته اند از این که ما دو نوع جمع داریم، معلوم می شود که دو تا معنا داریم. پس تعدّد جمع دالّ بر تعدّد معناست!

اشکال به این فرمایش: اين قاعده کلّي نیست؛ زیرا خیلی از جاها هست که چند تا جمع دارد ولی یک معناست. مثلاً جمع های لفظِ «عَبْد» زیاد است مثل: «عُبید، عُبود و...» و حال این که معنا واحد است.

 

کُلَیْمَةٌ:

در جایی که أمر به معنای «طَلَب» است، گفته اند «أمر بالقول المخصوص» به معنای «طَلَب» است. یعنی به معنای «وجوب» است.

اشکال به این فرمایش: قول مخصوص (مثل إضْرِب)، «جامد» است و از جامد چیزی «مُشْتَقّ» نيست؛ لذا باید بگویید «الطَّلَبُ بالقول المخصوص».

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo