درس خارج اصول آیتالله جعفر سبحانی
1402/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدّمة/امور سیزده گانه /المسألة الثانية: في الفرق بين المبدأ والمشتقّ
در جلسه ی گذشته در مبحث مسائل «مُشْتَقّ»، فرق بین مَبْدَأ و مُشْتَقّ را ترسیم نمودیم. در این جلسه به ادامه ی این بحث خواهیم پرداخت.
این بحث ما در «مُشَبَهٌ به»، مربوط به طائفه ای می باشد که قائل اند به این که «مُشْتَقّ»، إبتداءً بسیط است ولی تحلیلاً مُرَکّب است و لذا کسانی که قائل اند به این که «مُشْتَقّ»، إبتداءً و تحليلاً مُرَكّب است، اصلاً وارد این بحث نخواهند شد.
بنابراین این بحث فقط به درد امثال مرحوم میر سیّد شریف (ره) و مرحوم دواني (ره) می خورد؛ چون این دو بزرگوار قائل هستند به این که « مَبْدَأ با مُشْتَقّ»، إبتداءً و تحليلاً يكى می باشد و فقط فرق آن ها در «لابشرط و به شرط لا» می باشد.
از عبارات مرحوم آخوند خراسانی (ره) فهمیده می شود که نظر ایشان هم همین است.
مرحوم حاجی سبزواری (ره) صاحب کتاب منظومه می فرماید: اگر بخواهیم ماهیّت را در نظر بگیریم، سه حالت دارد؛
الف) مُطْلَقةٌ لابشرطٍ
ب) مَخْلوطةٌ بشرطِ شيءٍ
ج) مُجَرّةٌ بشرطِ لا، عند إعتباراتٍ عليها موردَ
۱. گاهی با «عوارض» آن سنجیده می شود: مثلاً «رَقَبَة»، گاهی «مؤمنة» است، این «بشرط شيء» می باشد. و گاهی «کافرة» است، این «بشرط لا» می باشد.
در جایی که چنین باشد، ماهیّت، مفهوم ثابتی دارد.
۲. گاهی با «أجْزاء» آن سنجیده می شود: مثل سنجیدن انسان با «حیوان ناطق». اینجا محلّ بحث است.
الف) گاهی حیوان را به گونه ای می سنجیم که می شود «جنس»: اگر ما حیوان را به عنوان یک مفهوم «مُبْهَم» بسنجیم، مفهوم حیوان یعنی «جِسْمٌ ناميٌّ مٌتِحَرّکٌ بالإرادة...» که هنوز هم تتمّه و تکامل دارد. و این قابلیّت دارد برای تشکیل چندین «نوع» که می تواند انسان یا پرنده یا غَنَم و... باشد؛ چون مفهوم آن مُبهم است. در این فرض، این مفهوم «لابشرط» است. لذا این مفهوم می شود عین «انسان». يعنی این مفهوم ناظر به «مَحْدود» است. و نتیجه این که این مفهوم در این فرض قابل حَمْل نیست.
ب) گاهی حیوان را به گونه ای می سنجیم که می شود «مادّة»: اگر ما مفهوم حیوان را به عنوان یک مفهوم «واضح» بسنجیم، یک مفهوم واضحی است که از سایر مفاهیم جداست. لذا به آن «مادّة» می گویند. در این فرض مفهوم، چون «مُحَصّل» می باشد، می شود مفهومِ «بشرط لا». اگر این باشد، مفهوم می شود، «جُزء الإنسان». يعنی این مفهوم، حدّ یا جُزء است. و نتيجه اين كه «جُزء لايُحْمَل على الكُلّ».
عین همین مطالب، در مورد ناطق که «فَصْل و صورة» (به صورت «لَفّ و نشر مُرَتّب») نیز جاری خواهد بود.