< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدّمة/اوامر سیزده گانه /الأمر الحادي عشر: في الاشتراك اللفظي - الجهة الأُولى: في إمكان الاشتراك - الجهة الثانية: منشأ الاشتراك - الجهة الثالثة: وقوع الاشتراك في القرآن الكريم - إكمال

 

در جلسه ی گذشته جهت اوّل بحث «اشتراک» در امر یازدهم از اوامر یازده گانه را عرض نمودیم و اقوال و همچنین قول مختار خود را در این زمینه مطرح نمودیم. در این جلسه به باقی این بحث و جهات دیگر این بحث خواهیم پرداخت.

جهت نخست: «امکان الإشتراک»

اقوال:

۱. برخی ها قائل اند به این که «اشتراک» واجب است.

دلیل: چون معانی زیاد است ولی الفاظ کم است.

اشکال به این دلیل: الفاظ هم نسبت به مُشتَقّات و اختلاف إعرابی که دارند، می تواند جوابگوی تمام معانی باشد.

۲.

مرحوم خویی (ره): «اشتراک» محال است.

دلیل: وضع از نظر ما این است که واضع متعَهّد می شود که هر وقت فلان لفظ را گفتم، فلان معنا را اراده کردم. بنابراین اگر واضع وضع دوم برای این لفظ بکند، وضع دوم «ناقض» وضع نخست می شود. بنابراین اين محال است.

اشکال به مرحوم خویی (ره):

الف) این دلیلی که شما فرمودید، مبنای شماست و ما آن را قبول نداریم.

ب) در صورتی پذیرش مبنای شما، این اشکال شما به «اشتراک» در جایی است که واضع، «واحد» باشد و اشتراک معلول «تَعَدّد واضع» است.

٣. قول مختار ما: اشتراک امر ممکنی می باشد.

قول صحیح همین است.

 

جهت دوم: «ما هو مَنشأ الإشتراک»؟

منشأ اشتراک:

۱. عشایر عَرَب از هم جدا بودند. مثلاً «حِمْيَري ها» در یَمَن، «قُرَشي ها» در مکّه و حِجاز و قبائل دیگر در شرق زندگی می کردند و این قبائل چون با هم متّحد نبودند و رفت و آمدی نداشتند، هر قبیله فلان لفظ را در معنایی خاصّی به کار می بُردند.

۲. مَجاز منشأ اشتراک است به اين نحو که عَرَب گاهی لفظی را که معنای حقیقی داشت، در معنای مَجازی نیز به کار می بُرد و کثرت استعمال سبب شد که معنای دوم دیگر معنای حقیقی باشد نه معنای مَجازی قبلی خود.

 

جهت سوم: «هل الإشتراکُ في القرآن موجودٌ أو لا»؟

اشتراک در قرآن:

۱. «النّجْم»: لفظ «نَجْم» در لُغت عَرَب دو معنا دارد:

الف) ستاره: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ﴾[1]

ب) گیاهان کوچکی که ساقه ندارد: ﴿وَ النَّجمُ و الشَّجَرُ یَسجُدانِ﴾[2]

۲. «نون»:

الف) ماهی: ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ﴾[3]

ب) دَوات: ﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾[4]

نکته ی مربوط به جهت نخست:

وجود اشتراک در قرآن، بهترین دلیل است برای این که اشتراک محال نیست.

تتمّه:

گاهی از اوقات، «إغْراق» در اشتراک است. لذا اشتراک را در «قضیّه ی جُزْئیّة» بايد پذیرفت نه به صورت إغراق. بنابراین معانی زیادی که یک لفظ دارد، در واقع آن لفظ فقط یک معنا حقیقی و اصلی دارد و سایر معانی صور مختلف آن معنای اصلی هستند.

 

امر دوازدهم:

این امر دنباله ی امر یازدهم است. در امر یازدهم از «امکان اشتراک» بحث شد امّا در این امر می خواهیم بدانیم آیا جایز است یک شخص لفظ واحدی را بگوید ولی اکثر از معنا را اراده کند یا نه؟ مثلاً لفظ «عین» را بگوید، هم «چشم» و هم «چشمه» را اراده کند.

چهار نفر از «اَقطاب علم اصول»:

الف) مرحوم آخوند خراسانی (ره)

ب) مرحوم آقا ضیاء عراقی (ره)

ج) مرحوم نائینی (ره)

د) مرحوم شیخ محمّد حسین اصفهانی (ره)

این بزرگواران فرموده اند این کار محال است.

مقدّمه:

محّل نزاع و بحث:

اوّلاً: این بحث در جایی نيست که این دو معنا را مُرَکّب کنیم به گونه ای که يک از دو معنا جُزء باشند و این دو معنا بشوند یک معنا.

ثانیاً: بحث در جایی که هر دو معنا را تحت یک «جامع» قرار بدهیم مثل کلمه ی «مُسمّی» نسبت به دو معنای «چشم» و «چشمه»، نیست.

بحث در‌ جایی است که آن دو «في معنيين مستقلّين» باشد.

مانعین:

مرحوم آخوند خراسانی (ره): استعمال یعنی «إفناءُ اللّفظ في المعنى»؛ بنابراین استعمال علامت نیست بلکه یعنی فاني کردن لفظ در معناست به گونه ای که حُسْن و قُبْح معنا به لفظ هم سرایت می کند.

اشکال به این فرمایش: مراد شما از این فناء لفظ در معنا چیست؟ اگر مرادتان این است که لفظ دیگر فعلیّت خود را از دست می دهد «کأنّه لم يَكُن لَفْظٌ و لا لحاظ»، استعمال این طور نیست‌؛ زیرا انسان گاهی از اوقات موقع استعمال سعی می کند از الفاظ خوب انتخاب کند تا بعداً برایشان دردسر نشود مانند دیپلمات های سیاسی. و اگر مراد شما این است که مقصود «ذاتي» معناست و لفظ، مقصود «بالعَرَض» است، ما این را قبول داریم. در این فرض لفظ، فعلیّت خود را از دست نداده.

مرحوم آقا ضیاء عراقي (ره): «یَلْزَم‌ إجتماعُ لِحاظ آلیین في لفظٍ واحدٍ».

بيان ذلک:

از آن جایی که لفظ جَنْبه ی آلیّة دارد، ما آن را قبول داریم. ولی این دو معنا مستقل هستند. لذا یک بار باید این آلة را در معنای اوّل به کار ببریم و دوباره همین را در معنای دوم به کار ببریم. و این ممکن نیست؛ زیرا لحاظ از مقوله ی عِلْم است. لذا محال است انسان به چیز واحد یک مرتبه دو تا عِلْم پیدا کند.

اشکال به این فرمایش: ما این ملازمه که اگر معنا دو تا شد لفظ را هم باید دو بار لحاظ کنیم را قبول نداریم.

مرحوم نائینی (ره): بنا شد لفظ را در دو معنا استعمال کنیم. هم نسبت به معنای اوّل لحاظ استقلالي داشته باشیم و هم نسبت به معنای دوم لحاظ استقلالي داشته باشیم؛ زیرا بنا شد که نه مُرکّب باشد و نه تحت جامع باشد. بنابراین نفس انسانی قادر نیست در آنِ واحد دو عِلْم به دو معنا پیدا کند.

اشکال به این فرمایش: «النّفْسُ في وَحْدَتُها كُلُّ القُوى»؛ يعنی نَفْس انسان در یک‌ لحظه ی واحد دَهها علم پیدا می کند. مثلاً انسان در یک لحظه هم گوشش و هم چشمش و هم ذهنش و هم شامّه اش و... کار می کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo