< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدّمة/اوامر سیزده گانه /الأمر العاشر: في الصحيح والأعمّ - الأوّل: جريان النزاع على عامّة الأقوال الی الخامس: في لزوم جامع على كلا القولين

 

در جلسه ی قبل عرض کردیم در بحث وضع الفاظ عبادات، تصویر جامع بر اساس قول «صحیحی» امر مشکلی می باشد.

در این جلسه به ادامه ی بحث مذکور خواهیم پرداخت.

کسانی که قائل هستند به این که الفاظ عبادات برای صحیح وضع شده، باید جامعی را ترسیم کنند که «مشترک معنوی» باشد.

تصویر جامعی که عرض کردیم مرحوم آخوند خراسانی (ره) ترسیم کرده دارای اشکالاتی بود که مطرح نمودیم.

 

الجامع الثالث:

مرحوم نائینی (ره): روز نخست لفظ صلاة، بر صلاة تامّ «مِن حیثُ أجْزاء و الشّرائط» وضع شده. امّا نماز ناقص «مِن الأجزاء و الشّرائط»، صلاة نبود؛ بعداً به دليل کثرة الإستعمال، مَجازاً کلمه ی «صلاة» را در نماز ناقص هم به کار بُردند. لذا کلمه ی صلاة، هم در «تامّ الأَجْزاء و الشّرائط» و هم در «ناقص الأجْزاء و الشّرائط» به کار رفت.

اشکال به مرحوم نائینی (ره): شما مشکل را حلّ نفرمودید؛ زیرا مراد شما از «تامّ الأجزاء...» کدام است؟ آیا مراد شما این است که صلاة بر مفهوم «تامّ الأجزاء...» به نحو «حمل الأوّلي» وضع شده، کسی چنین چیزی نفرموده. اگر می فرمایید «تامّ الأجزاء...» به نحو «شائع الصّناعي» وضع شده، در این فرض «تامّ الأجزاء...» که فقط یکی نیست! نماز سه رکعتی، چهار رکعتی و... هم هست. مگر این که مراد از فرمایش چیز دیگری باشد.

 

الجامع الرّابع:

مرحوم بروجردی (ره):

بیان نخست: روح صلاة همان «خشوع» می باشد‌؛ یعنی «الخُشوعُ عند ربّ العالمین». لذا روز نخست کلمه ی صلاة بر همان حالت خضوع و خشوعِ عبد در مقام رُبوبي داشت. البته مراد خضوع و خشوع همراه با «أجزاء و الشّرائط» است. بنابراین ما نمی توانیم برای صلاة یک «جامعِ مقولي» تصوّر کنیم؛ پس به ناچار باید «جامعِ عَرَضي یا عنواني» تصوّر کنیم.

جامعِ مقولي: يعنی «جوهر، كم، كيف، متاع، وضع و جِدَة». نمی توانیم چنین جامعی برای صلاة وضع کنیم؛ زیرا این ها حقیقت واحده ای نیستند. کیف (جَهْر، إخْفات)، فعل (حَرَكة)، وضع (حالت ركوع و سجود) دارد. لذا جامع مقولي برای آن تصوّری ندارد.

اگر جامع انتزاعي را فكر کردیم، آن جامعِ عِنواني عبارت است از همان «تَخَشُّع عند الله» که در تمام نمازها موجود است. مثلاً لفظ «انسان»، چون برای همان «هیئت انسانی» وضع شده، بر انواع و اقسام انسان ها یعنی اعمّ از ناقص و کامل (حتّی انسان های دارای یک دست و یک پا، انسان های دارای دو دست و دو پا) صدق می کند.

بیان دوم: نماز مُرکّب است از «مادّة و هيئت»؛ مادّة همان أجزاء و شرايط است و هیئت همان خضوع و خشوع می باشد. لذا مکلّف از همان اوّل که تكبيرة الإحرام می گوید، این هیئت با آن مادّة و صورت شروع شده و تا آخر نماز ادامه دارد.

اشکال: یک مشکل دیگر باقی می ماند. و آن این است که این هیئتی که مبنی بر خضوع و خشوع است و سوار بر این أجزاء می باشد و شرع مقدّس أجزاء معیّنی را اخذ کرده، این أجزاء معيّن یکی نیست؛ زیرا این أجزاء مثلاً در نماز سه رکعتی کمتر و در نماز چهار رکعتی بیشتر و... است. بنابراین هیئت را درست کردید امّا در أجزاء باید یکی را بگیریم یا نماز چهار رکعتی یا نماز سه رکعتی و...

جواب: ما أجزاء را «لابشرط» گرفته ایم و لذا فرقی ندارد دو رکعتی، سه رکعتی يا چهار رکعتی باشد.

 

الجامع الخامس:

مرحوم امام خمینی (ره): کلمه ی صلاة «وُضِعَ للهيئة الصَّلاتيّة مع الأجزاء و الشّرائط».

توضيح ذلک:

الف) گاهی در شرع مقدّس در واجبات، هیئةً و مادّةً، «بشرط لا» می باشد.

شاهد قرآنی:

﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾[1]

این آیه قریب به مضمون می فرماید سوگند خوردن دو نوع است:

۱. سوگند لَغْوی: این مهمّ نیست؛ چون مردم نوعاً الله و خدا و... بر زبانشان جاریست.

۲. سوگند جدّي: اگر این سوگند یاد شود، در صورتی که مکلّف چنین سوگندی را بِشکند، کفّارة دارد.‌

لذا گاهی واجبی داریم که هیئتش «بشرط لا» می باشد (یعنی مثلاً نماز از دَه جُزء کمتر نیست) و گاهی هم واجبی داریم که مادّة اش «لابشرط» می باشد (يعنی مثلاً زکات را نمی توان به شخص غنی داد بلکه مسکین باید باشد).

ب) و گاهی در شرع مقدّس هیئت و مادّة «لابشرط» است.‌ لفظ صلاة از این قبیل است. این هیئت صلاتیّة با سایر هیئت ها فرق دارد امّا این هیئت همراه با مادّة (أذكار) است. با «لابشرط» بودن هیئت و مادّة، مشکل ما در ترسیم تصویر جامع حلّ می شود. با این مبنا حتّی «صلاة غَرْقى» نیز صلاة محسوب می شود.

به عبارت فنّی تر، این مبنا نماز را از مسأله ی «شکّ در مُحَصِّل» بیرون آورد و «شکّ در اقلّ و اکثر» کرد لذا با این کار هم هیئت و هم مادّة «لابشرط» می شود و با کم و زیاد نیز مصداق صلاة است و اشتراک لفظی در کار نیست. و در صورت شک در این که فلان چیز آیا جُزء است یا نیست، چون شک در اقل و اکثر است، «اصل برائت» جاری می شود.

مرحوم خویی (ره): لفظ صلاة مثل «بیت یا خانه» است. خانه حدّاقل به آن سرپناهی گفته می شود که عرب های بیابانی درست می کند. بنابراین خانه به خانه ی خِشتی، خانه ی سیمانی و... هم گفته می شود. نماز هم همین طور است‌. یعنی هم از لحاظ هیئت و هم از لحاظ مادّة، «لابشرط» می باشد‌.

مرحوم طباطبایی (ره): لفظ صلاة، مانند لفظِ «مِصباح» است. روز نخست به شمع چراغ گفته می شد و بعداً چراغ موشی آمد و بعد چراغ نفتی آمد و بعد چراغ بعدی آمد و... لذا به همه‌ ی این ها چراغ گفته می شود. لفظ صلاة هم همين طور است. یعنی کلمه ی صلاة معنای جامعی دارد که دارای مصادیق مختلف است؛ زیرا چون هیئت و مادّة صلاة و چراغ از قبیل «لابشرط» است، «مشترک معنوی» است.

نکته: نظر مرحوم خویی (ره) و مرحوم طباطبایی (ره) نیز همان نظر مرحوم امام خمینی (ره) می باشد؛ هر چند بیان مرحوم امام خمینی (ره) بهتر است.

 

نکته ی اخلاقی:

از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) یازده هزار خُطْبة، نامه و کلمات قِصار نقل شده. تمام این ها را بعد از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله وسلّم) بیان فرمودند! این عمل آقا اميرالمؤمنين (علیه السّلام)، حاکی از ادب فوق العاده نسبت به بزرگان است که یک درس ادب برای ما می باشد. در سیره ی علماء ما نیز دیده شده. مثلاً ادب مرحوم امام خمینی (ره) نسبت به استادان بزرگوار خود که نقل محافل است، مصداق بارز این رعایت ادب می باشد.

البته این رعایت احترام و ادب نسبت به بزرگان در محافل علمی و... منافاتی با اشکال و جواب، مباحثه و مذاکره، مناظره، تحقیق و تفحّص، پویایی و بررّسی کردن بیانات علماء به جهت پرورش یافتن و شکوفایی اندیشه و توسعه ی علم ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo