< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدّمة/اوامر سیزده گانه /الأمر العاشر: في الصحيح والأعمّ - الأوّل: جريان النزاع على عامّة الیالخامس: في لزوم جامع على كلا القولين

 

در جلسه ی گذشته در مقدّمه ی چهارم مبنی بر این که آیا جُزء و شرط داخل در مُسَمّی هستند یا نه عرض کردیم قائلین به صحیح و قائلین به اعمّ هر دو باید تصویر جامعی را فرض کنند. و عرض کردیم مرحوم آخوند خراسانی (ره) از ترسیم جامع فرار می کند!

ما بر خلاف کفایة، اعمّي را بحث نمی کنیم و لذا به صحیحی می پردازیم. بنابراین در این جلسه به ادامه ی این مقدّمه خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی مقدّمه ی چهارم: «تصویر جامع از نظر صحیحی ها»

تعیین تصویر جامع (مثلاً برای نماز صحیح) از سوی صحیحی ها بسیار مشکل است.

جهات مشکل تصویر جامع توسّط صحیحی ها:

اوّلاً: از نظر کمّیّت، افراد نماز مختلف است؛ مثلاً ما نماز چهار رکعتی داریم تا نماز یک رکعتی‌.

ثانیاً:‌ از نظر کیفیّت هم این تصویر جامع مشکل است؛ زیرا نماز بدون وضوء داریم، نماز بدون تیمّم داریم، نماز نشسته و یا ایستاده داریم و...

ثالثاً: گاهی یگ نماز برای یک صِنْفی صحیح است (مثل نماز دو رکعتی برای مسافر) و برای صِنْف دیگر باطل است (مثل نماز دو رکعتی برای غیر مسافر).

طبق آنچه گفته شد، صحیحی اگر بخواهد تصویر «جامع مرکّب» داشته باشد، این کار برای او‌ بسیار مشکل است؛ زيرا مثلاً اگر بگوید نماز دو رکعتی، دیگر نماز سه رکعتی و چهار رکعتی را شامل نیست و...

بنابراین صحیحی باید پناه به «جامع بسیط» بِبَرد.‌

عبارات مرحوم آخوند خراسانی (ره) در کفایه در اینجا متناقض است؛ زیرا گاهی می فرماید «صلاة» وضع شده است برای «تَنْهی عن الفَحْشاء و المُنْكَر»[1] . و گاهی هم می فرماید «تنهی عن الفحشاء...» حاکی است از این که این یک جامع بسیطی دارد که مُعَرِّف آن جامع است.

بیان ذلک: قانون کلّی این است که باید بین «معلول و علّة» یک رابطه ای باشد. مثلاً اگر انسان آب بخورد رفع تشنگی می کند ولی اگر نان بخورد رفع تشنگی نمی کند. بعد ایشان می فرماید فرض می کنیم «تنهی عن الفحشاء...» بسیط است. این بسیط به ناچار باید علّتش نیز بسیط باشد؛ زیرا چون هم علّت و هم معلول بسیط است، به بساطت آن ضربه ای وارد نمی کند. ولی اگر مرکّب باشد، به ناچار باید دو رابطه داشته باشد؛ یک رابطه با این جُزء، و يک رابطه با آن جُزء؛ در نتیجه این کار مُنْجَر به «خُلْف» می شود که لازمه ی آن این می شود که‌ بسیط برگردد و مرکّب شود. لذا حُکَماء فرموده اند: «لایَصْدر الواحد (أي: البسیط) الّا مِن الواحد (أي: البسیط)». بنابراین «موضوع له» بسیط است و لذا «تنهی عن الفحشاء...» همه ی نمازها را شامل می شود.

ایشان از فلسفه وارد این بحث شده. بنابراین نصف بیان کفایه همین است که عرض کردیم و نصف دیگر را بعداً می فرمایند.‌

اشکال به مرحوم آخوند خراسانی (ره):

الف)‌ اگر این جامعی که فرمودید موضوع له «مَحْكي» است، وقتی این مَحْكي شناخته نشده باشد، چگونه واضع برای آن لفظی وضع کند؟! بنابراین واضع اگر بخواهد بر یک حقیقت یا معنایی وضع کند، باید آن «موضوع له» را بشناسد.

ب) این قاعده ی فلسفی که شما فرمودید در اینجا نمی آید.‌ آن قاعده درست است ولی واحد و بسیط حقیقی مراد است. مثلاً گفته شده مثال آن واحد یا بسیط، «عقل اوّل» است که از تمام جهات بسیط است. لذا این قاعده در بسیط حقیقی پیاده می شود نه بسیط اعتباری مثل «تنهی عن الفحشاء...»! زیرا چنین بسیطی صدها جُزء دارد.‌

ما نیم دیگر بحث کفایه در مورد این بحث را جدا بیان می کنیم تا هم عبارات کفایه روشن شود و هم عرایض ما.

سؤال: چه فرقی است بین شکّ اقل و اکثر و شکّ در مُحَصِّل؟! فقهاء در بحث شکّ در اقل و اکثر «برائت» جاری می کنند ولی در شک‌ در مُحَصِّل «احتیاط» جاری می کنند.

جواب: در بحث اقل و اکثر امر روی «أجزاء» (رکوع، سجود و...) رفته.‌ ولی نمی دانیم علاوه بر نُه جُزء، جُزءِ دَهُم نیز دارد یا خیر.‌ در اینجا علم إجمالي مُنْحَل می شود بین علم تفصیلی (نُه جُزء) و شکّ بدوي (جُزء مشکوک دَهُم).‌ لذا شکّ بدوي با مِقراض برائت قیچی می شود!

امّا در شکّ در مُحَصِّل امر رفته روی «بسیط». مثلاً مولی به عبد گفته برای من گفته «مُسْهِل» بیاور. بعد‌ عبد مقداری از أجزاء خرید ولی در جُزء دَهُم شکّ می کند آیا «شِکَر» هم جزء آن است یا نه. در اين نوع شکّ فقهاء قاعده ی «اشتغال» جاری می کنند.

مرحوم آخوند خراسانی (ره)‌ کفایه را خلاصه نوشته لذا بدون این که اشکال را بيان بفرماید، چون دیده است بر مبنای ایشان اشکال وارد می شود، می خواهد از خود دفاع کند.

إن قُلْت: مولی به عبد گفته «صلّ» و صلاة نيز «تنهى عن الفحشاء...» که امر بسیط است می باشد. و ما نمی دانیم که آیا قنوت هم جُزء مُحَصِّل است یا نه، پس بر مبنای شما باید همه جا «احتیاط» جاری کرد و حال این که همه ی فقهاء در «کتاب الصّلاة» احتياط جاری نمی کنند بلکه «برائت» جاری می کنند.

قُلْتُ: شکّ در مُحَصّل دو نوع است.

انواع شکّ در مُحَصِّل:

الف)‌ گاهی «مُحَصِّل» یک وجودی دارد، و «مُحَصَّل» هم وجود دیگر دارد. در این مورد ما نیز قائل به احتیاط هستیم. کما این که در وضوء چنین است. مثلاً اگر کسی بگوید طهارتمرحوم آخوند خراسانی (ره)‌ کفایه را خلاصه نوشته لذا بدون این که اشکال را بيان بفرماید، چون دیده است بر مبنای ایشان اشکال وارد می باشد، می خواهد از خود دفاع کند.

إن قُلْت: مولی به عبد خود گفته «صلّ» و صلاة نيز «تنهى عن الفحشاء...» که امر بسیط است می باشد. و ما نمی دانیم که آیا قنوت هم جُزء مُحَصِّل است یا نه، پس بر مبنای شما باید همه جا «احتیاط» جاری کرد و حال این که همه ی فقهاء در «کتاب الصّلاة» احتياط جاری نمی کنند بلکه «برائت» جاری می کنند.

قُلْتُ: شکّ در مُحَصّل دو نوع است.

انواع شکّ در مُحَصِّل:

الف)‌ گاهی «مُحَصِّل» یک وجودی دارد، و «مُحَصَّل» هم وجود دیگر دارد. در این مورد ما نیز قائل به احتیاط هستیم. کما این که در وضوء چنین است. مثلاً اگر کسی بگوید طهارت، اسم است برای آن «طهارت نفسانی»، وضوء می شود طهارت نفسانی (یعنی همان مُحَصَّل به فتح «ص») و «غَسَلات و مَسَحات» هم از قبیل مُحَصِّل (به کَسْر «ص») وضوء می باشند. لذا اگر مکلّف شک کند که در مَسْح کردن پا، «قوزکِ پا» هم شرط است یا نه، حتماً باید آنجا را هم مَسْح بكشد.

ب) گاهی وجود واحدی است که «مُحَصَّل» از «مُحَصِّل» مُنْتَزع است. مانند ما نحن فیه.‌ بنابراین در مثال ما «تنهی عن الفحشاء...» از تكبيرة الإحرام تا سلام نماز، انتزاع می شود. لذا چون در اینجا وحدت دارد، ما اصل برائت جاری می کنیم نه احتیاط.

اشکال به مرحوم آخوند خراسانی (ره): چه فرقی دارد که دو وجود باشد (مانند طهارت نفسانی و غَسَلات و مَسَحات) یا یک وجود باشد مثل این که «تنهی عن الفحشاء...» مُتَزع از اين اذکار نماز است. اگر امر روی «أجزاء» رفته باشد، امر روی «تنها» رفته ولو «تنها» مُنْتزع از اذکار است.

به عبارت دیگر واجب همین مُنْتَزع می باشد و مُنْتَزع نيز امر بسیطی است که واحد است. لذا در این صورت باید اصل احتیاط جاری کنید. و حال این که احتیاط جاری نمی کنید بلکه برائت جاری می کنید.

 

الجامع الثّاني:

مرحوم محمّد حسین اصفهانی (ره): «الماهیّات عَلی قِسْمَين»:

الف) ماهیّات تکوینی یا حقیقی: در این صورت واضع می تواند این ماهیّت را تصوّر کند و لفظی را به نام انسان برای آن وضع کند؛ زیرا فکر می کند انسان حیوان ناطق است و لفظ انسان را برای آن وضع می کند. و چون ماهیّت تکوینی می باشد، یک ماهیّت هم بیشتر ندارد.

ب) ماهیّات اعتباري: در این صورت یک مقوله نیست بر خلاف انسان که یک مقوله هست.‌ بنابراین ماهیّت اعتباری یک ماهیّت عجیب و غریبی است که دارای سه مقوله هست:

۱. مقوله ی فعل: حرکت کردن انسان.

۲. مقوله ی وضع: هنگام رکوع کردن. و رکوع کردن حالت وضعی می باشد و وضع یعنی «نِسْبَتُ أجزاء الشيء إلى نفسُ الشيء و المجموع إلى الخارج».

۳. مقوله ی کیف: یعنی سوره ی حَمْد را «جَهْراً» بخواند یا «إخفاتاً» بخواند.

اشکال به مرحوم محمّد حسین اصفهانی (ره): شما خواسته اید کلام استاد خود یعنی مرحوم آخوند خراسانی (ره) را تأیید کنید نه این که جامع دوم را ترسیم کنید. بنابراین این جامعی که شما می فرمایید همان جامع کفایة می باشد، امّا مُبَرْهن.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo