< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدّمة/الأمر الخامس: في وضع الألفاظ لمعانيها الواقعية، الأمر السادس: في وضع المركّبات /الأوّل: ما هو السبب لطرح المسألة؟ - نظرية تقييد الوضع فی الأمر الخامس

 

در جلسه ی گذشته در مورد امر پنجم یعنی وضع الفاظ برای معانی واقعی بحث شد و فرمایشات مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی (ره) همراه با اشکال و جواب فقهاء را بيان نمودیم. در این جلسه به مطلب دوم از امر پنجم خواهیم پرداخت.

 

مطلب دوم از امر پنجم:

تفسیر مرحوم آخوند خراسانی (ره) از عبارت مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی (ره): این که گفته می شود برخی ها معتقد هستند «الفاظُ موضوعةٌ للمعاني المرادَ»، مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی (ره) آن را در «دلالة وضعیّة» نفرموده بلكه در «دلالة تصدیقی» فرموده.

دلالت تصوّریّة: نوعی دلالت لفظی است که ولو انسان بچّه ای بشنود که اصلاً توجّهی ندارند به آن لفظ.

دلالت تصدیقّة: نوعی دلالت لفظی است که خاکی از مقاصد متکلّم است.

بنابراین مراد ایشان دلالت تصدیقیّة می باشد و این چیزی است که همه به آن قائل هستند که دلالت تصدیقی تابع اراده ی متکلّم است و لذا جمله ی جدیدی نیست.

اشکال به مرحوم آخوند خراسانی (ره): اگر این مطلبی است که همگان گفته اند پس چرا مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی (ره) فرموده؟! بنابراین شما عبارات ایشان را نه در کتاب «جوهر النّضید» و نه در کتاب «إشارات» مرحوم خواجه (ره) دیده اید. بنابراین از عبارات ایشان در جواب اشکالات مطرح شده واضح است که مراد این است که «الفاظ وُضِعَتْ للمعاني المرادَ» نه اين که «الفاظ وُضِعَت للمعاني الواقعیّة».

اتّفاقاً مرحوم ایروانی (ره) و شاگردش مرحوم خویی (ره) هم وضع را این گونه معنا کردند که «الوضع تعهّد المتکلّم عنّی کُلّما تَکلَّمَتُ بهذا اللفظ أرَدْتُ ذلک المعنى المعنی».‌ لذا این عبارت ولو صریحاً به آن چه از مراد مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی (ره) فهمیدیم و عرض کردیم اشاره نکرده ولی مرادشان همین است که عرض نمودیم فقط در انتهای این عبارت کلمه ی «المراد» را نفرموده اند.

 

مطلب سوم از امر پنجم:

آیا مسأله ی «هل الألفاظ وُضِعَتْ للمعاني المراد أو وُضِعَتْ للمعاني الواقعيّة» صحیح است یا صحیح نیست؟

اوّلی (الألفاظ وُضِعَتْ للمعاني المراد) درست نیست؛ زیرا ما یک معلوم بالذّات (صورة الذّهنيّة) داریم و یک معلوم بالعَرَض (عالَم خارج) داریم. این بر خلاف ارتکاز ما می باشد؛ چون به دلیل طریقیّت، صورت ذهنی مرآت و آینه است، ما فقط مرئی را می بینیم نه خود آینه را؛ لذا ما خیال می کنیم معلوم بالذّات خارج است. در حالی که این طور نیست و معلوم بالذّات صورت ذهنی می باشد.

حال که این را دانستیم، می گوییم جناب آقای خواجه (ره) و جناب آقای خویی (ره) مراد شما از عبارت «الالفاظ وُضِعَتْ المعاني المراد» کدام یک از موارد زیر می باشد:

۱. مفهوم ارادة: اگر این مراد باشد، معنای معقولی ندارد که کسی بگوید «جئني برَجُلٍ» مثلاً: «رَجُل» يعنی مفهوم باالإرادة! زیرا مراد فقط این است که «مردی را برای من بیاوید». همین.‌ نه این که مردی را با اراده ی مرد بودن بیاورید! لذا این قابل تصوّر نیست.

۲. مصداق ارادة قيد معلوم بالذّات (یا به قول مرحوم نائيني: حَمْلةُ النّفس): اگر این مراد باشد، هر چند قابل تصوّر است ولی باطل است‌. زیرا قابل امتثال نیست؛ چون هر چند رَجُل در خارج موجود هست ولی آن قید ارادة در ذهن متکلّم است نه در خارج.

٣. مصداق ارادة قيد بالعَرَض: اگر این مراد باشد، این هم مانند مورد قبل تصوّر ندارد که قید در ذهن باشد و مقیّد در خارج باشد.

۴. ارادة بصورة الحِينيّة لاالمشروطة: اين مورد را بررّسی می کنیم:

مقدّمة:

در منطق آمده قضایا سه نوع است.

انواع قضایا در منطق:

الف) مشروطة: «کلّ کاتبٍ متحرّک الأصابع ما دام كاتباً».

ب) المُطْلَقَة: کلّ کاتبٍ متحرّک الأصابع».

ج) حِينيّة: کلّ کاتبٍ متحرّک الأصابع حين هو كاتبٌ».

بیان بررّسی اصل این مورد:

علماء فرموده اند «حین هو کاتبٌ» نه قید است و نه مطلق است که غير اين دایره را هم شامل شود.

اشکال:

اوّلاً: بالأخره یا باید قيد باشد یا مطلق باشد. اصلاً چیزی به نام حِینیّة متصوّر نیست و ما آن را متوجّة نمی شویم.

ثانیاً: این ابزار تحقیقاتی مرحوم آقا ضیاء عراقی (ره) و امثال ایشان است که ما آن را قبول نداریم.

بنابراین مورد چهارم هم قابل تصوّر نیست.

نظر مرحوم محمّد حسین اصفهانی (ره): بر خلاف نظر مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی (ره) و‌... اراده، قید وضع است نه قید موضوعٌ له. یعنی واضع لفظ را که وضع کرده برای که لَغویّت لازم نیاید گفته این لفظ را وضع نمودم بر معانی «بالإرادة الإستعمالية». در واقع وضع را‌ مقیّد کرده.

اشکال به نظر مرحوم مجمّد حسین اصفهانی (ره): شما می خواهید لَغْویّت را حفظ کنید راه دیگری هم هست‌. و آن این است که متکلّم لفظ را بر معانی واقعیّة وضع می کند تا طرف واقعیّات را بشناسد. خود شناخت واقعیّات برهنه، خودش یک نوع أغراضی می باشد؛ چه اراده ی استعمالی بر آن تعلّق بگیرید و چه تعلّق نگیرد. مثلاً «الماءُ رَطْبٌ، سيّالٌ، طاهرٌ و...». همین این صفات می خواهد واقعیّت آب را بگوید.

 

امر ششم: «في وضع المُركّبات»

انواع مرکبّات:

الف) مرکّبات سه وضعی: اگر مشتقّ نباشد. مثل «زیدٌ انسانٌ». زید یک وضع، انسان هم یک وضع و هیئت جمله ی اسمیة که دلالت بر ثبات و دوام دارد هم یک وضع دارد که روی هم رفته در مثالی که آوردیم می شود سه وضع.

ب) مرکّبات پنج وضعی: اگر هر دو مشتقّ باشد. مثل «الضارب متعجّب». در این مثال مادّه ی ضَرْب وضع نخست، مادّه ی تعجّب وضع دوم، هیئت ضارب وضع سوم، هیئت متعجّب وضع چهارم و مجموع این مثال وضع پنجم است.

مرکّبات چهار و شش وضعی: مثالش همان مثال های قبل است به اضافه ی این که کُلّهم همه ی آن عبارات را هم وضع جداگانه کنیم.

اشکال به قائلین به چهار و شش وضعی مرکّبات:

اوّلاً: این کار لَغوی می باشد. همان خُماسی و ثُلاثی برای ما کافی باشد، وضع مجموع دیگر نیازی نیست.

ثانیاً: در کفایه و حواشی آن این اشکال به این مبنا شده که اگر مرکّبات وضع چهارم و ششم داشته باشند، لازم می آید ما از یک لفظ، دو بار معنا را بفهمیم.

جواب به اشکال اخیر: این اشکال اخیر وارد نیست. زیرا خصم می گوید بله؛ دو بار است ولی چون مأنوس هستیم، دو بار در هم ادغام می شود و ما فقط یک معنا می فهمیم‌.

 

نکته ی اخلاقی:

قرآن کریم می فرماید: ﴿ضرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ أَينَ ما ثُقِفوا إِلّا بِحَبلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبلٍ مِنَ النّاسِ وَباءوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَت عَلَيهِمُ المَسكَنَةُ ۚ ذٰلِكَ بِأَنَّهُم كانوا يَكفُرونَ بِآياتِ اللَّهِ وَيَقتُلونَ الأَنبِياءَ بِغَيرِ حَقٍّ ذٰلِكَ بِما عَصَوا وَكانوا يَعتَدونَ﴾[1]

«حَبْل» در لُغَت عرب به معنای ریسمان است ولی در اصطلاح به معنای پیمان است.

قرآن در مورد قوم یهود فرموده این قوم همیشه محکوم به ذلّت هستند مگر در دو صورت یا جزء دولت اسلامی بشوند و ذمّي باشند و جِزیه بدهند مثل زمان پیامبر اکرم. و یا به قدرت بزرگ تر تکیه کنند. و الآن در حال حاضر این قوم در موضع مورد دوم قرار دارند و تکیه به امپریالیسم جهانی یعنی آمریکا و دُوَل غربی تکیه کرده اند.

یکی از مُعجزات قرآن اخبار غیبی قرآن است.

البته «إلّا» در این آیه ی شریفه استثناء مُنْقَطِع می باشد. یعنی با این که تحت حمایت قدرت های بزرگ هستند امّا همچنان ذلیل اند.

ان شاءالله به امید پیروزی مسلمانان جهان بر رژیم منحوس و ذلیل و کودک کُش صهیونیستی.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo