< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: موضوع علم اصول/موضوع هر علم از اوامر سیزده گانه / الجهة الثالثة : في لزوم وجود الموضوع لكلّ علم - دليل القول الأوّل: الظاهر من المحقّق الخراساني هو القول الأوّل. واستدلّ عليه - دليل القول الثاني: - دليل القول الثالث: - الجهة الرابعة : في تمايز العلوم - دليل القول الأوّل - دليل القول الثاني - دليل القول الثالث - دليل القول الرابع - ما هو المختار؟

 

خلاصه ای از جلسه ی قبل با شرح و بیان اضافی جدید:

در جلسه ی قبل عرض کردیم که مرحوم آخوند خراسانی (ره) در امر و جهت سوم فرمودند بر اساس قاعده ی «لایصْدُر الواحد إلّا عن الواحد»، چون هر علمی اثر می خواهد و پس به ناچار باید از یک موضوع یا موجود واحد سرچشمه بگیرد، لذا هر علمی باید حتماً موضوع داشته باشد. سایر نظرات را بيان کردیم و عرض کردیم دلیل مرحوم آخوند خراسانی (ره) درست نیست. در این که هر اثری مؤثّر می خواهد و موضوع لازم است ثابت است و شکّی از این جهت نیست امّا این که چون واحد است پس موضوع واحد می خواهد، فقط در واحد شخصی صحیح است نه واحد نوعی.

قول دوم این بود که هر علمی نیاز به موضوع ندارد.

لذا مرحوم شیخ محمّد حسین اصفهانی (ره) در حاشیه ی «کفایة» می فرماید علم یک مجموع مسائلی است که یک غَرَض واحدی را تعقیب می کند بنابراین دیگر نیازی نیست موضوعی داشته باشد. مثلاً علم نحو یک مُشت مسائلی هست که یک اثری را مثل «صون علی الخطاء» تعقيب می کند.

مرحوم امام خمینی (ره) نیز همین قول را قبول نموده اند.

وقتی قول سوم که نظر مرحوم علّامّه طباطبایی (ره) که قول مختار ما نیز می باشد را نقل کنیم، ضعف قول دوم نیز مشخّص می شود.

ایشان می فرمایند فرق است بین علوم اعتباری و علوم تکوینی؛ زیرا در علوم تکوینی مسأله از مسائل «عِلّي و معلولی» می باشد. آیا معلول بدون علّت امکان دارد؟! مثلاً عرض شد «الموجود إمّا واجبٌ أو ممكنٌ؛ والممكنٌ إمّا جوهرٌ أو عَرَض»؛ این «جوهریّة» عارض است بر «عَرَض» و عَرَض آن هم خارجی است. آیا می شود جوهر بدون علّت وجود داشته باشد؟! بنابراین چون در تعریف جوهر هم ممکن و هم موجود أخذ شده، از قبیل رابطه ی «عِلّي و معلولی» است. لذا در علوم تکوینی بر خلاف علوم اعتباری نیاز به موضوع داریم؛ زیرا در این گونه علوم محمول عارض است و عَرَض آن هم خارجی و ذاتي است، نیاز به موضوع است. امّا در علوم اعتباری چون رابطه ی «عِلّي و معلولی» وجود ندارد، نیازی به موضوع نیست.

 

امر و جهت چهارم: تمایز علوم از یکدیگر چگونه است؟

اقوال چهارگانه:

الف) قول مرحوم آخوند خراسانی (ره) در کفایة: «تمایز العلوم بتمایز الأغراض»[1] .

مثلاً بدن انسان از سه نظر مورد بحث‌ است:

۱. بدن انسان برای طبیب از این حیث اهمیّت دارد و باید بداند و مورد مطالعه و معاینه قرار بدهد تا بداند بیماری فلان بیمار چیست و لذا داروی درمان این بیماری چیست.

۲. قبل از این که کسی طبیب بشود باید علم تشریح را بداند؛ زیرا نیاز دارد به دستگاه هایی برای شناخت اعضای بدن.

۳. علم شناخت وظایف الأعضاء یا همان فیزیولوژی.

بنابراین تمایز علوم به اغراض است.

اشکال به قول مرحوم آخوند خراسانی (ره): اوّلاً این بیان شما خوب است ولی کلّیّت ندارد؛ زیرا برخی از علوم از بیخ و بُن از هم جدا هستند. مثلاً گیاه شناسی با انسان شناسی که هیچ ارتباطی به هم ندارند؛ لذا اینجا اصلاً به اغراض نمی رسد.

بله؛ شاید در برخی از علوم مثل صرف و نحو به خاطر تمایز اغراض این علوم با هم متمایز باشند.

ثانیاً به نظر ما در علومی مثل صرف و نحو هم این قول شما نمی تواند درست باشد! چون قبل از اغراض علومی مثل صرف و نحو، خصائصی در محمولات مسائل این گونه علوم هست که این خصائص موجب تمایز آن ها از هم می شود.

ثالثاً مراد شما از اغراض، چه نوع اغراضی است؟! غَرَض تدوین (همان منطق که ارسطو آن را تدوین کرد)، یا غَرَض تعلیم (کلاس و مَدْرَس)؟ هر دو را بفرمایید این ها مُتأخّر هستند. لذا قبل از این که به تدوین و تعلیم برسیم یک نوع خصوصیّتی در این ها هست که این خصوصیّات ممکن است موجب تمایز باشند نه اغراض.

ب) قول مشهور: «تمایز العلوم بالموضوعات و تمایز الموضوعات و لو بالحِیثیّات بمعنى أنّ موضوعي العلمين...»[2] .

گاهی وقت ها تمایز به موضوعات هست. مثلاً فلان چیز از «نباتات» است و فلان چیز «انسان» است. و گاهی وقت ها موضوع واحد است. مثل صرف و نحو که این از حیثیّات است. مثلاً «الکلمة و الكلام» از حیث‌ صحّت و إعلال، صرف است ولی از حیث «بناء و إعراب»، نحو است.

اشکال به قول مشهور: این قول نیز کلّیّت ندارد. بله؛ این که می فرمایید گاهی وقت ها تمایز بالموضوعات هست، صحیح است. امّا شِقّ دوم که تمایز بالحیثیّات است درست نیست؛ زیرا می گوییم قبل از این که به حیثیّات برسیم ناچار محمولات این دو علم (مثلاً صرف و نحو) خصوصیّاتی دارند که شما حیثیّات را از این خصوصیّات انتزاع می کنید.

ج) قول مرحوم بروجردی (ره): «الجهة الجامعة بين المحمولات...»[3] . يعنی جهت محمولات هر علمی با جهت محمولات علم دیگر متفاوت است.

اشکال به قول مرحوم بروجردی (ره): این فرمایش شما نیز کلّی نیست. جایی که دو علم «بالجوهریّه» با هم متمایز هستند دیگر نوبت به محمول نمی رسد.‌ مثل «انسان و گیاه» که در موضوع از هم جدا هستند چه برسد به محمولات و تمایز بین محمولات!

د) قول مرحوم امام خمینی (ره): هر علمی خودش بذاته از علم دیگر جدا است. و نیازی هم نیست به سراغ موضوعات و اغراض برویم. و اگر در برخی از علوم مسائل مشترک وجود داشته باشد، نمی تواند مانع باشد؛ چون در اکثر قریب بالإتّفاق متمایز هستند ‌و در موارد جزئی و نادر در یک مسأله مشترک اند ولی این نمی تواند مُضِرّ باشد.

اشکال به قول مرحوم امام خمینی (ره): این قول شما نمی تواند قول جداگانه ی جدید و قول چهارمی باشد؛ زیرا این قول یکی از آن اقوالی که بیان کردیم می باشد. چرا هر علمی از علم دیگر مثل عرفان و فلسفه از هم جداست؟! چون یا موضوعات یا محمولات یا حیثیّات آن ها با هم متمایز است. پس همان اقوال قبلی می باشد که مطرح کردیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo