< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: موضوع علم اصول/موضوع هر علم از اوامر سیزده گانه /الذاتي في باب الايساغوجي، الذاتي في باب البرهان، العرض الذاتي في مصطلح القدماء، العرض الذاتي عند المتأخّرين

 

مرحوم آخوند خراسانی (ره) قبل از ورود به بحث علم اصول، سیزده امر را به عنوان مقدّمه بيان می فرمایند‌.

ايشان در امر اوّل هفت مطلب را بيان می فرمایند که چهار مطلب آن مربوط به همه ی علوم است و اختصاصی به علم اصول ندارد. و سه مطلب منحصر در علم اصول است:

 

مطالب هفتگانه:

نکته: مرحوم آخوند خراسانی (ره) در امر اوّل به لحاظ ادبی یک اشتباه کرده. ایشان باید می فرمود «اعراض» نه «عوارض»؛ زیرا عوارض جمع «عارضه» است نه جمع «عَرَض» که مورد بحث ماست.

 

امر اوّل: موضوع هر علم: «وأعْلَم أنّ موضوعَ كلّ علمٍ هو الّذی یبحث فیه عن عوارضه الذّاتيّة أي بلاواسطة بالعروض...»[1] .

یعنی اگر بخواهیم موضوع علمی را بفهمیم باید «محمولات» هر علم ناظر بر «موضوع» آن علم باشد. به عبارت دیگر موضوع هر علم باید محمولاتش «اعراض ذاتي» آن موضوع باشد. مثلاً در علم نحو «کلمة و کلام» که موضوع این علم است، باید محمولاتش که «رفع، نصب و جر» است، از «اعراض ذاتي» این موضوع باشد.

در اینجا چند مطلب را باید روشن کنیم:

اوّلاً «عرض» چیست؟ دو جور عَرَض داریم:

الف) عَرَض فلسفی: عَرَض در فلسفه در مقابل «جوهر» است. جوهر یعنی «إذا وُجِدَ، وُجِدَ لا في موضوعٍ»؛ مثل انسان. ولی عَرَض یعنی «إذا وُجِدَ، وُجِدَ في موضوعٍ»؛ مثل سفیدی و سیاهی.

ب) عَرَض منطقی: چیزی است که بر «نوع» عارض می شود در باب کلّیّات خمس.‌ و عَرَض منطقی خود دو جور است:

عَرَض عامّ: عَرَضی که موضوعش اعمّ از انسان و حیوان باشد؛ مثل «مَشْي».

عَرَض خاصّ: عَرَضی که مثلاً موضوعش مختصّ انسان است؛ مثل «ضِحْک و تعجّب».

ثانیاً ذاتي چیست؟ دو جور ذاتي داریم:

الف) ذاتي كُلّيّات خمس (ايساغوجي): این گونه از ذاتي می باشد که «جنس، فصل و نوع» یک شيء را تشکیل می دهد.‌

ب) ذاتي باب بُرهان (صناعات خمس): ذاتي در اینجا «وضع الموضوع» کافی در «وضع المحمول» باشد. مثل «وضع الإنسان» کافی است در «امکان انسان»‌.

این ها مقدّمه ای بود برای بیان «عَرَض ذاتي» و «عَرَض قریب».

«عَرَض ذاتي»: اين گونه از عَرَض دو تفسیر دارد:

الف) تفسیر قدماء: شيخ الرّئيس ابن سينا (ره) و مشّائين قائل اند به این که عَرَض ذاتي در مقابل عَرَض قریب است لذا در ادامه می فرمایند اين عَرَض آن است که در تعریف محمول، موضوع نیز حتماً آورده شود. مثل «الموجود إمّا جوهرٌ أو عَرَضٌ؛ الجوهر الموجود الّذي إذا وُجِدَ، وُجِدَ لا في موضوعٍ». جوهر در اینجا محمول است.

ب) تفسیر متأخّرین (کفایة): از مرحوم سبزواری (ره) صاحب منظومه به بعد قائل نیستند به این که باید در تعریف محمول، موضوع اخذ شود بلکه قائل اند به این که میزان در شناسایی عَرَض ذاتي از عَرَض قریب این است که اگر اتّصاف موضوع به محمول حقیقی باشد، عَرَض ذاتي می باشد؛ مثل «الماء جارٍ». امّا اگر اتّصاف آن مَجازی و غیرحقيقی باشد، عَرَض قریب است؛ مثل «المیزاب جارٍ».

به عبارت دیگر اگر «وصف» به حال «موصوف» باشد، عَرَض ذاتي است امّا اگر وصف به حال «مُتَعَلّق» باشد، عَرَض قریب است.

بنابراین ما چهار جا واسطه داریم که اتّصافشان حقیقی می باشد:

الف) واسطه متساوی است: الأنسان ضاحکٌ: بين انسان و ضاحک واسطه (تعجّب) است؛ لذا انسان چون متعجّب است، ضاحک هم هست. در این جا در عین این که واسطه متساوی است ولی عَرَض، ذاتي می باشد.

ب) واسطه أعمّ است: «الإنسان مَاشْئٍ». در این جا واسطه «حیوان» است و أعمّ از حیوان و انسان است ولی در عین حال اتّصاف حقیقی می باشد لذا عَرَض، ذاتي است.

ج) واسطه أخصّ است: «الحیوان ضاحکٌ». در اینجا چون انسان یک قِسْمی از حیوان است می توانیم بگوییم به نحو «موجبة جزئیّة»، ضاحک است. یعنی بعضی از حیوان ها (که انسان باشد) ضاحک است.

د) واسطه مُباین است: «الماء حارٌّ» به واسطه ی آتش؛ آتش و آب مُباین هستند ولی اتّصاف آن حقیقی است در نتیجه عَرَض، ذاتي می باشد.

نظر مرحوم آخوند خراسانی (ره) در تعریف موضوع هر علم همین است؛ يعنی اتّصافش حقیقی باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo