< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

1401/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خاتمه ی اصول/خاتمةٌ المطاف: في الإجتهاد و التّقلید / فصل دوم: جواز (یا وجوب) تقلید از دیدگاه مجتهد، اشکالات اخباریون به فتواء دادن مجتهدین و جواب به این اشکالات

 

فصل دوم: جواز (یا وجوب) تقلید از دیدگاه مجتهد

دلیل مجتهد بر وجوب تقلید:

استدلال با آیات قرآنی:

۱‌. آیه ی نفر: ﴿و ما کان المؤمنون لِیَنْفُروا کافَّة فلولا نَفَرَ كلَّ فرقَةٌ مِنْهم طائفة لِيَتَفَقَّهوا في الدّين واليُنْذِروا قَوْمَهم إذا رَجَعوا إليهِم لَعلَّهُم يَحْذَرون﴾[1]

نکات مربوط به این آیه:

الف) لفظ «لولا» بر دو قِسْم است:

۱.‌ امتناعیّة: بر مفرد وارد می شود. مثل: «...لولا علیٌّ لَهَلَک عُمَر...[2] ».

٢. تَحذيذيّة (هشدار و تهديد): بر فعل وارد می شود. مثل همین آیه که فرموده «...فلولا نَفَرَ...».

ب) این آیه چند چیز را واجب می داند؛ لذا بر این اساس، مقدّمات مانند نَفْر، تَفَقّه و إنذار قوم واجب است و چون این مقدّمات واجب است، ذي المقدّمة كه ﴿لَعَلَهُم یَحْذَرون﴾ باشد نيز تبعاً واجب می شود.

ج) مراد از «حَذْر» در اینجا ترس قلبی نیست بلکه «ترس توأم با عمل» مراد است.

د) عبارت شریف ﴿ولیُنْذِروا قومَهم﴾ از حیث إنذار كنندگان در این آیه اطلاق دارد؛ یعنی چه یک نفر باشد چه گروه و یا قوم باشد.

ه) عبارت شریفه ی ﴿لِیَتَفَقّهوا في الدّین﴾ اشاره به صِرْف ناقلان حدیث ندارد بلکه ناقلی که به نوعی دین را چشیده. بنابراین طبق این آیه بر حُجّیّت قول مفتی بیشتر می توان استدلال کرد تا حُجّیّت خبر واحد؛ زیرا چشیدن مرحله ای بالاتر از فهمیدن است.

اشکالات بر این استدلال آیه:

اشکال نخست:

ظاهر این آیه "واعِظ" را در بر می گیرد نه مجتهد؛ زیرا مجتهد که إنذار ندارد مگر با معنای دلالت التزامی.

اشکال دوم:

آیه در مقام بیان این که إنذار کنندگان چه تعداد باشند نیست. بلکه آیه در بیان این است که عدّه ای از قوم بروند و إنذار کنند.‌ همین و بس.

۲. آیه ی سؤال: ﴿و ما أرسلنا مِن قَبْلِک إلّا رِجالاً نوحي إليهم فأسْألوا اهل الذّكْر إن كُنتم لاتَعلَمون﴾[3]

نکته:

الف) اين آیه هم در سوره ی مبارکه ی «أنبياء» و هم در سوره ی مبارکه ی «نَحْل» آمده که در سوره ی أنبیاء حرف «مِن» وجود ندارد.

ب) این آیه ی شریفه از نظر سیاق، «علماء یَهود» را در بر می گیرد. در روايات ما ﴿اهل الذّکْر﴾ به اهلبیت (علیهم السّلام) تفسیر شده.

به نظر ما عبارت ﴿اهل الذّکْر﴾ یک معنای کلّی می باشد که شاه بیت آن اهلبیت (علیهم السّلام) است و لذا منافاتی ندارد که عُلمای یَهود‌ و همچنین علمای ما هم مراد این آیه باشد‌ طبق مراتبی که دارند.

اشکال به استدلال به این آیه:

عبارت ﴿فأسْألوا اهل الذّكْر إنْ كُنْتم لاتَعْلَمون﴾ يعنی ﴿إسْألوا حتّى تَعْلَمون﴾. اين باید در جایی باشد که از قول گوینده، علْم حاصل شود ولی در خبر واحد یا قول مجتهد علم حاصل نمی شود.

جواب به این اشکال: علم در قرآن به معنای حُجّت است‌ نه علم منطقی.

اگر این مراد باشد، بد نیست استدلال به این آیه. ولی به نظر ما بهتر است بگوییم این دو آیه ای که عرض شد، ارشاد به سیره و فطرت انسان دارد؛ زیرا فطرت انسان این گونه می باشد که چیزی را که نمی داند، از کسی که می داند بپرسد؛ بنابراین آیه در مقام بیان حُکم مولوی نیست بلکه در مقام بیان حُکم ارشادی است‌.

بهتر است کسانی که می خواهند وجوب یا جواز تقلید از منظر مجتهد را دنبال کنند به سراغ "روايات ارجاعیّة" بروند و فقط به این دو آیه ی شریفه اکتفاء نکنند. روايات ارجاعیّة روایاتی هستند که اهلبیت (علیهم السّلام) مردم را به اصحاب فقیه ارجاع می دادند. این روایات در كتاب گران سنگ «وسائل الشیعة» ذیل باب صفات قاضي آمده.

برای نمونه ما یکی دو تا از این روايات را نقل می کنیم.

فضل بن شاذان از عبد العزیز المُهْتَدي نقل کرده که خدمت حضرت امام رضا (عليه السّلام) رسیدم و عرض کردم من نمی توانم همیشه و در همه ی مواقع خدمت شما شرفیاب شوم لذا عرض کردم «...مَن آخُذ مَعالِمَ ديني؟ قال (عليه السّلام): خُذ عن يونس بن عبد الرّحمن...[4] ».

در روایت دیگری از حضرت امام رضا (عليه السّلام) آمده که مردی از حضرت پرسید: «...شُقَّتي بعيده؟ قال (عليه السّلام): عليک بالزّکریاء بن آدَم...المأمون بالدّین و الدّنیا...[5] ».

این بزرگواران فقط ناقل روایت نبوده اند بلکه فقیه بودند و فتواء می دادند در حالی که در زمان معصومین (عليهم السّلام) بودند ولی مورد تأييد معصومین (علیهم السّلام) بودند.

اشکالات اخباریون به مبنای ما:

در این میان اخباری ها این عرایض ما را قبول ندارند و اشکال کرده اند که مجتهد اصلاً حقّ فتواء ندارد. و لذا با آیات ناهي از ظنّ بر مدّعای خود استدلال کرده اند‌:

الف) ﴿إن يَتّبَعون إلّا الظّن و إن هم إلّا یَخْرُصون﴾[6]

ب) ﴿إن يَتّبَعون إلّا الظّن و إن أنْتُم إلّا تَخْرُصون﴾[7]

جواب به استدلال اخباریون به این دو آیه:

این آیات که دلالت بر مدّعای شما ندارد! این ظنّ تفسیر می کند که «خَرْص» يعنی برداشت و تخمين. لذا «خَرْص» یک نوع گمانه زنی می باشد. بنابراین اين دو آیه در مورد گمانه زنی های مشرکین است. مثلاً مشرکین معتقد بودند که ملائکه از جنس مؤنث هستند!! و لذا این آیه برای بطلان این نوع گمان و اعتقادهای مشرکین نازل شد.

ج) ﴿و ما لَهُم به مِن عِلْمٍ إلّا إن يَتَّبَعون إلّا الظَنّ﴾[8]

جواب به استدلال اخباریون به این آیه:

خود این آیه اتّفاقاً بر علیه ادّعای شماست! «مِن عِلمٍ» در این آیه یعنی «مِن حُجّةٍ».

مرحوم آخوند خراسانی (ره) جواب های ضعیف و دَم دستی به اخباریون داده.

جواب مرحوم آخوند خراسانی (ره) به این اشکالات اخباریون:

الف) این آیات مربوط به اصول عقاید است.

اشکال به این جواب: ولو در مورد عقاید است ولی مورد مُخَصّص نیست.

ب) ما این آیات را با ادلّه ی حُجّیّت قول مُفتي تخصیص می زنیم و می گوییم این آیات قول مُفتي را در بر نمی گیرد.

اشکال به این جواب: این جواب بدتر از جواب قبلی می باشد! این آیات آبی و مانع از تخصیص است؛ زیرا این آیات اشاره به فطرت دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo