< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

1401/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خاتمه ی اصول/تعارض مستقرّ بین الخبرین /حُکم مدالیل مطابقی و التزامی خبرین پس از تساقط

 

بحث ما درباره ی تعارض مستقرّ است. در جلسه ی گذشته عرض شد که طبق مقتضای عقلی بنا بر طریقیّت، حُکم «تعارض خبرین» تساقط می باشد‌. دلیل آن را هم ذکر نمودیم و همچنین نظر مرحوم خوئی (ره) مبنی بر تخییر را همراه با ردّ آن بیان نمودیم.

تتمه ی بحث:

آیا در صورتی که خبرین متعارضین تساقط کردند، فقط مدلول مطابقی آن ها از بین می رود یا مدلول التزامی بر سر جای خود باقیست؟

مسلّماً مدلول التزامی این دو روایت با هم تساقط می کنند؛ لذا خمس غوص مثلاً در حدیثی آمده: «...في الغَوص دينارٌ...[1] » ولی در روايت دیگر آمده: «...في الغَوص عشرون دیناراً...[2] ».

نَه یک دینار و نَه بیست دینار است؛ زیرا ما داریم بنا بر طریقیّت بحث می کنیم نه سببیّت. بنابراین مدلول التزامی در اینجا این است که قطعاً خمس غوص، «عَشَرة دینارٍ» نيست.

مرحوم آخوند خراسانی (ره)، مرحوم نائینی (ره) و مرحوم حائری یزدی (ره) قائل هستند به این که تساقط، مدلول مطابقی می باشد ولی مدلول التزامی سر جای خود باقیست.

دلیل مرحوم آخوند خراسانی (ره): اگر ما علم داریم یکی از خبرین متعارضین قطعاً صادق باشد، از محلّ بحث ما بیرون است و مسلّماً نفی ثالث می کند‌. بحث ما در جایی است که یکی از آن خبرها قطعاً کاذب و دیگری محتمل الصّدق است؛ این محتمل صّدق حُجّیّتش باقی می باشد امّا مدلول مطابقی را نمی توانیم أخذ کنیم؛ زیرا نمی شناسیم. ولی مدلول التزامی نیازی به شناختن ندارد لذا می گوییم قطعاً خمس غوص «عَشَرَة» نيست.

اشکال به این دلیل مرحوم آخوند خراسانی (ره): این که می فرمایید واحد غیر محتمل حُجّت است این غیر محتمل در کجاست؟ در ذهن یا در خارج از ذهن یا غیر محتمل عند الله است؟ اگر بگویید این حُجّت است و واحد غیر متعیّن در ذهن، می گوییم حُجّت باید در خارج از ذهن باشد نَه در ذهن تا مکلّف را به سمت «مأمورٌ به» ببرد. امّا اگر بگویید غیر متعیّن در خارج است، می گوییم خارج که غیر متعیّن بر نمی تابد! خارج همیشه متعیّن است و تردید در مورد خارج از ذهن، بی معناست؛ زیرا «الوجود هو التشخّص». و اگر بفرمایید غیر معیّن عندالله است می گوییم نعوذ بالله که این طور باشد؛ زیرا خداوند متعال «عالِم الغیب و الشّهادة» است.

ان قُلتَ: «افضل دلیلٌ علی امکان الشيء وقوعه». در علم اجمالی، مکلّف مثلاً در مثال «إناءين مشتبهين» حُجّت دارد و حال آن كه حُجّت در اینجا غیر متعیّن است‌.

قُلتُ: بحث علم اجمالی با نحن فیه با هم خیلی تفاوت دارند؛ زیرا در مثال مذکور مکلّف دو علم تفصیلی (علم تفصیلی به حُجّت و علم تفصیلی به نجاست) دارد و یک علم اجمالی (ترددّ در متعلَّق) دارد. و اجمال در علم معنا ندارد و اگر اجمالی هم باشد، اجمال در متعلّق است.

دلیل مرحوم نائینی (ره):‌ اگر ما بخواهیم احتجاج کنیم. مدلول مطابقی با مدلول التزامی ملازمه دارد و تعارض در مدلول مطابقی می باشد نه در مدلول التزامی. بنابراین ما مدلول التزامی هر دو را أخذ می کنیم.

ان قُلتَ: چگونه شما با مدلول التزامی احتجاج می کنید و حال آن که مدلول مطابقی در کار نيست. در حالی که در علم منطق گفته شده مدلول التزامی تابع مدلول مطابقی می باشد.

قُلتُ: این که گفته می شود مدلول التزامی تابع مطابقی است، تبعیّت در وجود مراد است.

اشکال به مرحوم نائینی (ره): مراد از این که می فرمایید اراده ی التزامی از اراده ی مطابقی جدا می شود چیست؟ مرادتان این است که دلالت التزامی از دلالت جدا می شود؟ در این فرض اگر دلالت تصوّری مراد باشد، فرمایش شما صحیح است. امّا در دلالت تصدیقی که همان احتجاج است، چطور می توانید بگویید که اراده ی التزامی را می گیریم و حال آن که اراده ی مطابقی را قیچی می کنیم؟!! و حال این که در دلالت تصدیقی اراده ی التزامی تابع اراده ی مطابقی است.

در دلالت تصدیقی لازم نیست طرف اراده شده باشد امّا دلالت تصدیقی فرع اراده است. مثلاً اگر در عالِم خواب زید بگوید «زیدٌ نائمٌ» فقط تصوّراً به معنا منتقل می شویم نه تصدیقاً. امّا اگر در بیداری این جمله را بگوید، تصدیقاً هم منتقل می شویم. بنابراین ما نمی توانیم گردن مولی بگذاریم که معنای التزامی را اراده کرده در حالی که اراده ی اراده ی مطابقی را اراده نکرده. بنابراین خَلط شده است بین ارادتین تصوّریین و بین ارادتین تصدیقین. بنابراین تساقط هم در معنای مطابقی و هم در معنای التزامی است.

گفته شده بنابر حُجّیّت اخبار «مِن باب سببیّة»، اصل در تعارض، «تخییر» است.

به نظر ما حتّی بنابر این نظر، تساقط است نه تخییر.

معنای هر سه قِسم سببیّت را در جلسه ی قبل عرض کردیم و دیگر اینجا تکرار نمی کنیم. سببیّت اشعري باطل است؛ زیرا مشکل «دَوْر» دارد. سببیّت معتزلی هم باطل است؛ زیرا معنای سببیّت آن ها، مَشَرّع و شارع شدن مجتهدین است. و حال این که مجتهدین شارع و مُشَرّع نیستند. شارع خداوند متعال است. حتّی مرحوم شیخ صدوق (ره) می فرماید به پیامبر اسلام (صلّي الله علیه و آله وسلّم) نمی توان گفت شارع!

در مصلحت سلوکیّة جای بحث نيست؛ یعنی نه می‌توان گفت تساقط است و نه می توان گفت تخییر است؛ چون مصلحت است؛ مگر مورد چهارمی را اضافه کنیم و بگوییم بعد از این‌ که مصلحت سلوکیّة هست، شارع مقدس مطابق مضمون أمارة حُکم ظاهری جعل می کند که قهراً به خاطر متزاحمین بودن، مجرای تخییر است. لذا قول مشهور ثابت می شود بنا بر مصلحت سلوکیّة.

مرحوم آخوند خراسانی (ره) کلام مرحوم شیخ انصاری (ره) را پنج صورت کرده و برخی را قبول کرده و برخی را قبول نکرده.

اشکال به مرحوم شیخ انصاری (ره) و مرحوم آخوند خراسانی (ره): قبلاً عرض کردیم فرق است بین تزاحم و تعارض‌. تزاحم در مقام امتثال تکاذب پیدا می کند تعارض در مقام جَعْل تکاذب پیدا می کند.

امّا طبق قاعده ی ثانویّة را در جلسه‌ ی آینده بحث خواهیم کرد.

 

بحث اخلاقی خارج از درس:

مرحوم آیت الله بروجردی (ره) این آیه ی شریفه ی سوره ی فاطر را به جهت نصیحت مکرّر تلاوت می کردند: ﴿يا أیّهاالنّاس أنتم الفُقراء إلى الله والله هو الغنيّ الحميد﴾[3]

مرحوم امام خمینی (ره) می فرمود ما از نظر عموم فقیریم. البته این طور به نظر می رسد که فقر برای ما عَرَضی می باشد ولی ایشان می فرمودند ما ذاتاً عین فقر هستیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo