< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

1401/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب /تنبیهات استصحاب /سنجش وجود حادِث با وجود حادث دیگر، سنجش عدم حادِث با وجود حادِث دیگر، فرق بین کان تامّة و كان ناقصة

 

در جلسه ی قبل عرض شد مرحوم آخوند خراسانی (ره) مسأله را در چهار صورت فرض کرده. ولی شیخ انصاری (ره) فقط یک صورت را بيان فرموده‌.

چهار صورت مرحوم آخوند خراسانی (ره) اجمالاً این است:

الف) گاهی وجود حادث را با وجود حادث دیگر می سنجیم که این دو خود دو قِسم است:

۱. کان تامّة

٢. کان ناقصة

ب) گاهی عدم حادث را با وجود حادث می سنجیم که این هم دو جور است:

۱. لیس تامّة

٢. ليس ناقصة

فرق بین «کان تامّة» و «كان ناقصة»:

گاهی جعل شيء است که می شود تامّة مثل «كان زيدٌ موجوداً» و گاهی جعل شيء شيئاً است كه در اين صورت ناقصة مى شود. مثل «كان زيد الموجود كاتباً». «لیس» هم همین طور.

نکته ی بعد این که «موضوع حُکم» یعنی موضوع اثر را از ادلّه احراز می کنیم و بعد با «استصحاب عدم ازلی» آن را نفی می کنیم. که اگر این استصحاب نباشد حُکم مترتّب می شود.

نکته ی بعدی این که در وجود حادث به وجود دیگر چه کان تامّة و چه کان ناقصة باشد، ناچار کلمه ی عدم را مُقَدّر کنیم. امّا در دو مورد دیگر نیازی به این کار نیست؛ چون عدم در خودش جایگزین شده‌.

و همچنین در جلسه ی گذشته عرض کردیم که فقط یک صورت یعنی همان صورت اوّل مصداق و مثال فقهی دارد وگرنه باقی صُوَر مصداق فقهی ندارد. مثال های صورت اوّل را هم در جلسه ی قبل عرض نمودیم و هم در کتاب المبسوط نقل کردیم.

 

قِسم دوم:

«اثر وجود الحادث بالنّسبة إلى حادثٍ آخر من حیث تقدّم والتأخّر قياس حادث إلى حادث آخر من حیث تقدّم و التأخّر» امّا نه به صورت کان تامّة بلكه كان ناقصة. مثلاً پدر و پسری از دنیا رفته اند و تاریخ فوت هر دو مجهول است برای ما؛ دو صورت قابل فرض است:

الف) به صورت تامّة: اصل عدم سبق موت پدر نسبت به پسر

ب) به صورت ناقصة: موت الوالد السّابق علی موت الولد

اثر بر تامّة بار نیست بلکه بر ناقصة بار است.

بنابراین موضوع مرکّب شد یعنی «جعل موت والد سابقاً علی موت الولد» شد ناچاریم نفی بر سر آن بیاوریم؛ چون می خواهیم استصحاب عدم ازلی کنیم.‌

بنابراین لفظ «غیر» را اضافه می کنیم و می گوییم «موت الوالد غير سابق علی موت الولد». اگر لفظ «غیر» را نیاوریم ارث می برد لذا اين لفظ نفی را آوردیم تا ارث نبرد.

مرحوم آخوند خراسانی (ره) حرف خوبی می زنند و می فرماید این حالت سابقه ندارد؛ زیرا مستصحب این است که متیقّن سابق را بکشانیم. امّا این حالت سابقه ندارد؛ چون این موت والد از همان اوّل برای ما مشکوک است. لذا ايشان در کان تامّة پذیرفت ولی در کان ناقصة نپذیرفت.

 

قِسم سوم و چهارم:

در اين دو قِسم به جای عوض کردن موضوع، می خواهیم موضوع را حفظ کنیم. در دو قِسم قبل با استصحاب عدم ازلی، موضوع را نابود می کردیم.

مثال برای قِسم سوم: اگر موضوع «عدم الکُرّیّة لدی الملاقاة» باشد این تامّة می شود و می شود مورد چهارم. لذا ما باید مثال را عوض کنیم. به این صورت «الماء الموصوف بعدم الکُرّیّة لدى الملاقاة». با اين کار ناقصة مي شود و کلام مرحوم آخوند خراسانی (ره) درست است؛ زیرا حالت سابقه ندارد.

نكته: مرحوم آخوند خراسانی (ره) بر خلاف قِسم اوّل و دوم، در بحث قِسم سوم، ناقصه را بر تامّة مقدّم کرده.

قِسم چهارم: این قِسم کمی معرکة الآراء می باشد و اثر بار است بر عدم تامّ. و آن «عدم الکُرّیّة لدى الملاقاة» است. لذا اگر موضوع در کتاب و سُنّت این باشد ما حالت سابقه داریم‌ به صورت نفی ازلی. یک روزی بوده که نه آبی، نه کُرّی و نه لباسی بوده و بعد یکی پس از دیگری این اَعدام یکی پس از دیگری منقلب به وجود شده و لذا عدم الکُرّیّة را استصحاب می کنیم.

بنابراین ایشان نمی فرماید این قِسم حالت سابقه ندارد بلکه می فرماید شکّ متّصل به زمان یقین نیست. اشکالش این است نه این که حالت سابقه ندارد.

مثال اتّصال شک به یقین این است که مکلّف صبح وضوء گرفت و نماز خواند بعد از آفتاب شک می کند وضویش باقی هست یا نه، زمان شک متّصل به زمان یقین است. ولی در ما نحن فیه این اتّصال وجود ندارد.

در اینجا عبارات کفایه دو پهلو می باشد. یک مقدار از این عبارات بر آن چه مرحوم میرزای نائینی (ره) می فرماید دلالت دارد. و مقدار دیگر از این عبارات کفایه با فرمایشات مرحوم مشکینی (ره) از شاگردان دیگر مرحوم آخوند خراسانی (ره) تطبیق دارد.

مرحوم نائینی (ره) به گونه ای عبارات استاد خود مرحوم آخوند خراسانی (ره) را تعبیر و تقریر کرده که زمان شکّ متّصل به زمان یقین نیست ولی مرحوم مشکینی (ره) عبارات استاد خود را به گونه ای دیگر بیان و تقریر می فرماید.

مرحوم نائینی( ره) در تقریر درس استاد خود می فرماید:

مرحوم آخوند خراسانی (ره) می فرماید: زمان شکّ به زمان یقین متّصل نیست؛ زیرا ما در اینجا سه ساعت داریم:

الف) ساعت اوّل: لاکُرّیّة و لاملاقاة

ب) علم اجمالی پیدا کردیم که یکی از این ها محقّق شده؛ یا کُرّ شده و بعد ملاقات کرده یا برعکس.

ج) هر دو را یقین پیدا کردیم.

بعد می فرماید زمان شم به زمان یقین متّصل نیست؛ زیرا زمان یقین که «عدم کُرّیّة» باشد در ساعت اوّل است. امّا ساعت سوم که «عدم الکُرّیّة» می گوییم به ساعت اوّل متّصل نیست. لذا وسط زمان خالی است؛ زیرا شک در تقدّم کُرّیّة و عدم کُرّیّة در ملاقات، فرع بر علم به ملاقات است. تا انسان علم به ملاقات پیدا نکند، شک نمی کند و علم به ملاقات زمان سوم است و در وسط زمان، خالی است‌.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo