< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

1400/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام المياه /الماء الراکد/المسألة7

مرحوم صاحب عروه می فرمایند:

(المسألة ٧): الماء المشكوك كرّيّته مع عدم العلم بحالته السابقة في حكم القليل على الأحوط و إن كان الأقوى عدم تنجّسه بالملاقاة، نعم لا يجري عليه حكم الكرّ فلا يطهّر ما يحتاج تطهيره إلى إلقاء الكرّ عليه، و لا يحكم بطهارة متنجّس غُسل فيه و إن علم حالته السابقة يجري عليه حكم تلك الحالة.[1]

بحث در این بود که آبی هست معلوم نیست که کر است یا نه. عده ای از فقها فرمودند این در حکم آب قلیل است و وجوهی هم برای اثبات این مطلب بیان شده که به چند وجه آن اشاره کردیم:

    1. استدلال به قاعده مقتضی و مانع. [2]

    2. تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصّص. [3]

    3. استصحاب عدم ازلی. [4]

توضیح دلیل سوم:

مثلا خانمی است که بعد از پنجاه سالگی خون می بیند نمی دانیم که این قرشی هست که باز حیض باشد یا غیر قرشی است تا حیض نباشد، می گوییم او یک زمانی نبود قرشیت او هم نبود، الان که موجود شده شک در قرشیت او داریم استصحاب عدم ازلی قرشیت می کنیم، و می گوییم قرشی نیست لذا خونش هم حیض نیست. حمل سلب هم است و با موضوع و نبود آن هم سازگاری دارد.

محروم آقا ضیا در اینجا اشکالی داشتند، فرمودند استصحاب عدم ازلی در جایی که وصف از قبیل خارج المحمول باشد استصحاب جاری نمی شود و فقط در جایی که وصف از باب محمول بالضمیمه باشد جاری می شود.

مثال می زند به «عشرة» و می گویند این عشره یک زمانی نبود عشره بودنش هم نبود، این را نمی شود گفت زیرا عشره عشره است چیزی جدای از ذات آن نیست، این عشره اگر حاصل شده با عشره بودنش حاصل شده، محمول بالضمیمه نیست بلکه خارج المحمول است.

بعد می فرمایند که کریت آب هم از قبیل محمول بالضمیمه نیست بلکه از قبیل خارج المحمول است، آب کر، آب کر است، کریتش مال خودش است و از خارج نیست، یا هست یا نیست، لذا استصحاب عدم ازلی درباره آن جاری نمی شود. این اشکالی است که ایشان فرموده اند.

مرحوم آقای خوئی و استاد تبریزی از این جواب داده اند، فرموده اند این خارج المحمول هم باز چند قسم است، و در یک قسمش بله استصحاب جاری نمی شود و آن جایی که محمول فقط از ماهیت قطع نظر از وجود ذهنی و خارجی انتزاع می شود، مثل امکان نسبت به انسان، اما در اقسام دیگری که محمول علاوه بر ماهیت با لحاظ وجود خارجی یا ذهنی یا هر دو، انتزاع می شود و بر آن حمل می شود دیگر در اینجا جاری می شود، مثل محل بحث ما که کریت آب باشد، زیرا وصف کریت با لحاظ وجود خارجی ماهیت آب، از آن انتزاع و بر آن حمل می شود، و وصف صرف ماهیت نیست تا بگوییم استصحاب جاری نمی شود، پس این جاری است.

وجه چهارم برای در حکم قلیل بودن آبی که کریتش معلوم نیست

وجه چهارمی که برای قلیل بودن آبی که کریتش معلوم نیست اقامه شده است، این را مرحوم نائینی فرموده، فرموده اند ما در اینجا استصحاب نعتی می کنیم[5] ، زیرا آب ها یک دفعه ایجاد نشده اند بلکه قطره قطره به وسیله آب باران تشکیل شده اند، وقتی که آب ها از آسمان به صورت باران آمده اند در ابتدا که کر نبوده اند بلکه حالت سابقه اش قلیل بودن بوده، ما استصحاب نعتی در اینجا جاری می کنیم، می گوییم این آب قبلا کر نبوده الان هم کر نیست، زیرا ما شک می کنیم این آب های قلیل مجتمع شده اند یا نه، استصحاب عدم کریت می کنیم. این بیان ایشان.

آقای خوئی هم فرموده اند این نهرها که از آسمان نیامده اند اینها به صورت قطره قطره جمع شده اند و حالت سابقه دارند و قلیل بوده اند لذا در صورت شک در کریت عدم آن را استصحاب می کنیم.

یک شبهه اینجا مطرح است و آن اینکه ممکن است کسی بگوید آن موقع هم که به صورت باران بود آنم وقع هم معتصم بود آب باران مثل کر معتصم است و با مجرد ملاقات نجس نمی شود پس شما نمی توانید با استصحاب عدم کریت اثبات کنید حکم آب قلیل را برای آب مذکور، چون آن موقع شما می فرمایید یقین دارید قطره قطره بود آن موقع معتصم بوده، پس شما نمی توانید با استصحاب اثبات کنید حکم آب قلیل را برای این آب.

جوابش این است که آن اعتصام موضوعش «مطر» بود، و الان قطعا از بین رفته است، زیرا اعتصام باران در صورتی است که باران در حال ریزش از آسمان باشد با این شرط معتصم است نه مطلقا، کما اینکه بحثش خواهد آمد، اما اگر باران تمام بشود باید نگاه کنیم ببینیم آبی که جمع شده به اندازه کر است یا خیر. پس اعتصام از بین رفته و الان ماشک داریم اعتصام دیگری یعنی کریت جای آن آمده یا نه، لذا در اینجا استصحاب عدم آن را می کنیم و می گوییم اعتصامی در کار نیست، کر نیست و قلیل است و حکم آن را دارد. لذا استصحاب اعتصام نمی شود زیرا قطعا می دانیم اعتصام قبلی از بین رفته. این استصحاب قسم سوم است.

مثلا در یک خانه ای زیدی بود، و ما می دانیم که زید از خانه بیرون رفته ولی شک می کنیم همزمان با زید که بیرون رفته عمر وارد شده است تا ما بتوانیم انسان را استصحاب بکنیم یا نه، اینجا ما می توانیم استصحاب کنیم و این استصحاب قسم سوم است که در آن ما می توانیم کلی را استصحاب بکنیم. یعنی کلی در ضمن یک فردی بوده که قطعا آن فرد از بین رفته و ما احتمال می دهیم همزمان با از بین رفتن فرد اول یک فرد دیگر حادث شده است.

آقایان می فرمایند این قسم استصحاب جاری نمی شود چون وحدت موضوع در آن محرز نیست و لذا نمی توان استصحاب نمود. بحثش در رسائل مفصلا آمده است. پس ما در اینجا نمی توانیم اعتصامی که در آب باران بود را در آبی که کر بودنش معلوم نیست استصحاب کنیم و بگوییم در حکم قلیل نیست.

بله اگر بپذیریم که واقعا آب ها همه شان به صورت باران نازل شده اند و الان شک در کریت داریم می توانیم قلیل بودن آن را استصحاب بکنیم. و این استصحاب هم صحیح است. البته چنین استصحابی منوط بر این است که ما بپذیریم آب ها همه قطره قطره بودن اند و قلیل بوده اند. این استصحاب نعتی است و در جاهای دیگری هم ممکن است به کار بیاید و مورد استفاده قرار بگیرد.

وجه پنجم برای در حکم قلیل بودن آبی که کریتش معلوم نیست

وجه پنجمی در اینجا وجود دارد و این را هم باز مرحوم نائینی ذکر فرموده اند[6] و می خواهند بگویند این آبی را که نمی دانیم کر است یا قلیل است در حکم آب قلیل است. ایشان یک قاعده ای در فقه دارند و در خیلی از مسائل فقه به آن تمسک می کنند، این قاعده را ما باید بررسی کنیم، اگر آن را بپذیریم می توانیم طبق آن حکم کنیم این آب در حکم آب قلیل است، اگر نپذیریم، این وجه هم به درد ما نمی خورد و کنار می رود.

می فرمایند اگر یک حکم الزامی داشته باشیم وجوب یا حرمت، فلان چیز واجب یا حرام باشد مثلا، یا ملزوم یک حکم الزامی داشته باشیم، مثل نجاست که ملزوم برای حکم الزامی است که وجوب اجتناب است، بعد یک استثنایی وجودی بیاید برای این حکم، یک مخصصی که عنوان وجودی باشد بیاید برای آن حکم الزامی، می فرمایند که قاعده این است که باید احراز بکنیم آن عنوان وجودی را، اگر احراز نکردیم باید به عموم عام رجوع نماییم.

یک حکم الزامی است که برای آن یک مخصص به صورت عنوان وجودی داریم، ما الان شک می کنیم که این عنوان وجودی هست یا نه، می فرماید رجوع به عموم عام می کنیم، و مخصص را کنار می گذاریم و به سراغ همان حکم الزامی می رویم، پس کی مخصص به درد می خورد؟ در جایی که صدرصد بدانیم که عنوان وجودی محقق شده است، در این صورت می توانیم آن را از حکم الزامی خارج کنیم. در ما نحن فیه هم یک الزامی هست و آن این است که آبی که با نجس ملاقات کند نجس می شود و اجتناب از آن واجب است، این حکم الزامی، از آن خارج شده عنوان کر که یک عنوان وجودی است، اگر بخواهیم این را خارج کنیم باید کریت را احراز کنیم، و تا احراز نشده باید به حکم الزامی رجوع کنیم. ایشان از راه تمسک به عام در شبهه مصداقیه نیامده، از راه دیگری آمده، و این راه ایشان ربطی به تمسک به عام در شبهه مصداقیه ندارد.

ایشان مثال می زنند به اینکه اگر مولا گفت «لا تدخل عليّ الیوم إلا أصدقائي» این یک حکم الزامی است، این آقا که خدمتگزار است جلوی درب ورود ایستاده تا فقط دوستان مولا را اجازه ورود بدهد، اگر شک کند کسی دوست مولا است یا نه، اینجا طبق بیان مرحوم نائینی نباید اجازه ورود بدهد زیرا تا احراز نکند نمی تواند بگذارد کسی وارد شود بر مولا.

این شد بیان ایشان که البته ایشان این بیان را فقط در احکام الزامی جاری می داند. و می فرمایند در ما نحن فیه حکم ما همین است، که حکم قلیل بر آبی که کریتش احراز نشده جاری می شود، از باب رجوع به حکم الزامی.

از نظر ما این قاعده ای که ایشان فرموده دلیلی برآن اقامه نکرده اند و دلیلی بر اثباتش نداریم. الحمدلله رب العالمین.

 


[5] مهذب الاحکام فی بیان حلال و الحرام، السبزواري، السيد عبد الأعلى، ج1، ص190..استاد در اینجا این دلیل را با دو بیان مختلف توضیح دادند که در واقع به استصحاب عدم نعتی برمی گردد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo