< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

1400/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: قطع/حجّیّة العقل /مقدّمه پنجم

 

[المقصد السادس: فی احکام القطع و اقسامه و حجّیّة العقل

الامر الاوّل: فی احکام القطع و اقسامه

الامر الثانی: فی حجّیّة العقل

بحث به امردوّم رسید که قبل از ورود به اصل بحث شروع به ذکر ده مقدّمه کردیم که به مقدّمه پنجم رسیدیم.][1]

المقدّمة الخامسة: فی ملاکات الاحکام

اوّلین بار فاضل قوشچی سه ملاک را برای حسن و قبح مطرح کرده که اشاعره معنای اوّل و دوّم را قبول دارند ولی سوّمی که مربوط به بحث ماست قبول ندارند:

    1. حسن آن است که موجب کمال نفس و دارای مصلحت باشد و قبیح آن است که موجب نقصان نفس و مفسده داشته باشد.

    2. حسن آن است که موافق با غرض باشد و قبیح آن است که مخالف غرض باشد.

    3. آنچه موجب مدح و ثواب باشد حسن و آنچه موجب مذمت و عقاب باشد قبیح است.

دیدگاه اشاعره: حسن و قبح به معنای اوّل و دوّم را قبول دارند ولی معنای سوّم را قبول ندارند زیرا قائلند که فقط خدا عالم است که چه چیزی ممدوح و موجب ثواب و چه چیزی مذموم و دارای عقاب است و میزان شناسایی حسن و قبیح، ثواب و عقاب خداست.

یلاحظ علیهم: بر اشاعره اشکال می شود که عقل ما حسن و قبح اشیاء را بدون در نظر گرفتن ثواب و عقاب خدا درک می کند امّا دو ملاک اوّل از محل بحث خارج است زیرا بحث ما در افعال خداست و کمال و نقصان نفس و موافقت و عدم موافقت با غرض (غرض فاعلی نه فعلی) در افعال خدا راه ندارد و امّا معنای سوّمی محلّ بحث است که گفته شد ملاک قبح و حسن، مذموم و ممدوح بودن است بدون در نظر گرفتن ترتّب ثواب و عقاب بر آن.

المقدّمة السادسة: العقل علی قسمین: نظریّ و عملیّ

     ما دو عقل نداریم و یک عقل داریم و اینکه میگوییم دو عقل داریم به اعتبار مُدرکَش می باشد:

    1. عقلی نظریّ: آن است که مُدرکَش از اموری باشد که "ینبغی أن یعلم" مثل اینکه زوایای مثلّث مساوی با دو زاویه قائمه است.

    2. عقل عملیّ: آن است که مُدرکش از اموری باشد که ینبغی أن یعمل، بنابراین مسائل اخلاق و جامعه شناسی از موارد عقل عملیّ است.

     هر کدام از عقل نظریّ و عملیّ منقسم به دو قسم می شود:

    1. بدیهیّ: عقل عملی بدیهی مثل حسن عدل و قبح ظلم.

    2. نظریّ: عقل عملی نظریّ مانند خوبی به پدر و مادر حسن است لأنّه احسان یعنی چون عنوان بدیهی احسان بر آن منطبق می شود حسن است و الّا فی نفسه حکمش بدیهی نبود.

     هر قضیه ای باید مطابَق داشته باشد و صدق و کذبش با آن سنجیده شود و قضایای نظریه مطابَقش خارج است امّا در اینکه مطابَق عقل عملی چیست اختلاف است:

    1. برخی از اعاظم: قائلند که این قضایا از قضایای مشهوره است و مطابَق واقعی ندارد و واقعی غیر از اتفاق عقلاء وجود ندارد که این قول صحیح نیست زیرا لازمه اش این است که اگر اتفاق عقلاء بر حُسن ظلم شد، ظلم، حَسَن خواهد شد.

    2. نظر حضرت استاد: مطابَق عقل عملی، فطرت است منتها مراد از فطرت در اینجا غیر فطرت در منطق است[2] بلکه مراد از آن فطرت قرآنی است همان که در آیه شریفه ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها﴾[3] آمده است. اگر مطابَق عقل عملی، فطرت نباشد تمام براهین کلامی بر عصمت و اعجاز متزلزل می شود در حالی که ما همه اینها را برهانی می دانیم و البته برهان کلّ شیء بحسبه که این موارد کلامی مطابَقش فطرت باشد، طبق قول ما افعال خدا هم در همین چارچوب قرار می گیرد یعنی خدا کار قبیح که مخالف فطرت است انجام نمی دهد و همچنین مقوله هایی از قبیل لزوم بعثت انبیاء و معجزه انبیاء توجیه می شود.

بعدا کاربرد عقل را در فقه بررسی خواهیم کرد که به طور مطلق نیست بلکه دارای محدوده خاصّی است.

 


[1] از مقرّر.
[2] قضایای فطری در منطق آن است که با تصوّر اطراف قضیه به واسطه قیاس خفیّ که در ذهن تشکیل می شود عقل حکم به آن می کند مانند: الاربعة زوج.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo