< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

1400/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قطع/تجرّی /حرمة الفعل المتجرّی به

المقصد السادس: القطع و احکامه و اقسامه و حجیّة العقل و فیه جهات سبعة:

الجهة الاولی: فی احکام القطع

الجهة الثانیة: فی التجرّی و فیها امور:

الامر الرّابع: حکم التجرّی: نفسه اوّلا و المتجرّی به ثانیا

الموضع الثانی: فی حکم المتجرّی به: و فیه مقامان من البحث

الاوّل: فی قبح المتجرّی به

الثانی: فی حرمته

بحث در حکم متجرّی به بود که سه دلیل بر عدم قبح اقامه شد:

    1. قطع به حسن، قبیح را عوض نمی کند زیرا از امور محسِّنه نیست.

    2. قطع به قبح مورد غفلت قاطع است پس فعل با این عنوان اصلا مورد اختیار شخص نبوده است.

    3. اصلا متجرّی به اختیاری نیست.

این ادلّه را قبول نکردیم و خودمان دلیلی بر عدم قبح متجرّی به اقامه نمودیم:

نظر حضرت استاد در استدلال بر عدم قبح متجرّی به: عناوینی عقاب آور است 5 تاست که سه تای آنها مربوط به ذهن است و دو تا مربوط به خارج است، سه تایی که مربوط به ذهن است عبارتند از:جرأت، عزم بر معصیت و طغیان؛ و چون مربوط به ذهن است ربطی به عمل خارجی ندارد و دو تایی که مربوط به خارج است عبارتند:ظلم و هتک؛ و درست است که مربوط به عمل خارجی است امّا مربوط به عملی خارجی ئی است که معصیت باشد و تجرّی، معصیت نیست.

المقام الثانی: فی حرمة الفعل المتجرّی به:

دو دلیل بر حرمت متجرّی به اقامه شده است:

    1. حرمت به عنوان اوّلی

موضوع حکم شرعی، اموری قرار می گیرد که تحت اختیار مکلّف باشد و مصادف بودن یا نبودن خارج از تحت اختیار بشر است و وقتی خارج از اختیار شد نمی تواند موضوع حکم باشد پس موضوع حکم، "شرب ما احرز أنّه خمر" است که این جامع بین معصیت و تجرّی است لذا انجام آن شخص را از عدالت ساقط می کند زیرا کار حرام مرتکب شده است.

یلاحظ علیه: درست است که "عدم تصادف" خارج از اختیار است امّا "تصادف" داخل در اختیار است و آنی که خارج از اختیار است که حرام نیست و آنکه داخل در اختیار و مصادف با واقع است حرام است.

    2. حرام به عنوان ثانوی

عناوین ثانویه عبارتند از: عزم بر معصیت، جرأت، طغیان، هتک، ظلم

یلاحظ علیه: سه تای اوّل مربوط به ذهن و تجرّی است در حالی که بحث در متجرّی به است که عمل خارجی است نه اینکه بحث در نفس تجرّی باشد و دو تای آخری مربوط به معصیت است و بحث ما در معصیت نیست.

تکملة:

    1. گفته شد که تجرّی قبح فاعلی دارد امّا قبح فعلی ندارد و حرام نیست امّا اگر عادلی بر تجرّی اصرار ورزد از عدالت ساقط می شود بنابراین حرام نبودن تجرّی دلیل بر عدم خروج از عدالت نیست بلکه اصرار بر تجرّی کاشف از عدم وجود ملکه عدالت است.

    2. نکته دیگر این که برخی از آیات و روایات را مرحوم شیخ در بحث تجرّی آورده اند که ما صرف نظر می کنیم.

الجهة الثالثة: فی تقسیم القطع إلی طریقیّ و موضوعیّ

قطع بر دو قسم است:

    1. طریقی محض

    2. موضوعی: بر دو قسم است:

الف. موضوعی طریقی

ب. موضوعی وصفیّ

و هر کدام از دو قسم موضوعی بر دو قسم است:

    1. یا قطع تمام الموضوع است.

    2. یا قطع جزء الموضوع است.

قطع طریقی محض: آن است که قطع اصلا در موضوع دخالت ندارد و فقط چراغی است که روشن می شود که انسان موضوع را ببیند. مانند: ﴿حرّمت علیکم المیتة﴾[1] حرمت روی میته رفته است چه شما قطع به میته داشته باشید و چه نداشته باشید و قطع شما فقط طریقی برای موضوع و به تبع آن حکم است.

قطع موضوعی: آن است که قطع دخالت در حکم دارد اگر قطع باشد حکم هست و اگر نباشد حکم نیست؛ چهار مثال:

    1. یجب الاتمام لسالک الطریق المخطور: در اینجا حکم وجوب اتمام، تابع خطر واقعی نیست بلکه تابع قطع شما به خطر است لذا اگر قطع به خطر داشتید و بعدا منکشف شود که خطری نبوده نمازی که به صورت تمام خواندید صحیح است زیرا ملاک در نمازِ تمام، قطع به خطر بوده نه خطر واقعی به عبارت دیگر خطا در متعلَّق قطع بوده است نه در موضوع حکم.

    2. یجب التیمّم لمن قطع کون استعمال الماء مضرّا؛ بنابراین اگر تیمم کرد و بعدا فهمید آب ضرری نداشته نمازش صحیح است زیرا حکم تابع قطع به ضرر است نه ضرر واقعی.

    3. یجب التعجیل بالصلاة لمن قطع ضیق الوقت.

    4. صحّة الصلاة الرباعیّة مترتّبة علی قطع الرکعتین الاولیین.

نکته: ما در تعریف قطع موضوعی گفتیم: ما کان له دخالة فی موضوع الحکم؛ ولی برخی در تعریف قطع موضوعی گفته اند: ما کان القطع مأخوذا فی لسان الدلیل.

یلاحظ علیه: ممکن است در لسان دلیل باشد ولی قطع طریقی محض باشد مثل آیه شریفه: کلوا و اشربوا حتّی یتبیّن لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود، در این آیه "تبیّن" قطع طریقی محض است با اینکه در لسان دلیل اخذ شده است فلذا اگر فجر حاصل شد امساک واجب است و لو تبیّن حاصل نباشد در حالی که اگر تبیّن به نحو موضوعی می بود باید در فرض ابری بودن هوا امساک واجب نباشد چون تبیّن وجود ندارد در حالی که امساک واجب است پس تبیّن، دخلی در موضوع ندارد بلکه طریقی محض است و لو در لسان دلیل اخذ شده است.

جلسه بعد قطع موضوعی وصفی و طریقی را معنی خواهیم کرد که برای این دو قسم مثال آینه و دوربین را خواهیم زد، گاهی آینه را از لحاظ طریقیت لحاظ می کنیم که آیا خوب نشان می دهد و گاهی خود آینه را لحاظ می کنیم بدون لحاظ نشان دادن اشیاء در آن.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo