درس خارج فقه آیت الله سبحانی
98/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اسراف در قصاص و انتقام
الآیة الثالثه﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾[1]
ترجمه: ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل کنيد.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (به طور کلي) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدي کنيد! و از خدا بپرهيزيد (و زياده روي ننماييد)! و بدانيد خدا با پرهيزکاران است!
1: الْحُرُمَاتُ : جمع حُرمة بما یجب حفظه و یحرم هتکه.
2: قِصَاصٌ :الأخذ للمظلوم من الظالم بسبب حکمه إیّاه.
مسلماً میدانیم که در ماههای حرام، هر گونه خون ریزی و جنگ حرام است، یک افسانهای در اذهان است که عربها در این چهار ماه جنگ را تحریم کردهاند تا بتوانند زندگی کنند، و حال آنکه این مطلب در واقع یکنوع افسانه است تا واقعیت، بلکه این تحریمها ( یعنی حرمت این چند ماه ) از زمان قدیم بوده و تا کنون هم باقی است.
﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾[2] ،
معلوم میشود که این تحریمها کار خداست نه کار بشر و نه کار عربهای جاهلی.
در زمان رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) نیز عربها این احترام را نسبت به این چهار ماه داشتند، یعنی در ماههای حرام جنگ نمیکردند، و خیلی هم مقید بودند که در این چند ماه خون ریزی نشود، حتی اگر کسی قاتل پدرش را در حرم میدید، هرگز به او جسارت نمیکرد و متعرض او نمیشد، احترام اشهر حرام در نزد آنها مهم بود، قرآن کریم میفرماید ما نیز آن را محترم میشماریم، منتها اگر دشمن احترام ماه را از بین برد، ما نیز مقابله به مثل میکنیم و از خود دفاع میکنیم.
ما اگر بخواهیم این فقره را معنی کنیم، باید به تاریخ مراجعه کنیم، آنها احترام از بین بردند، چون قریش در ماه حرام پیغمبر اکرم را از ورود در حرم ممانعت کردند که منجر به صلح حدیبیه شد، آنها (مشرکین قریش) احترام را از بین بردند و بعداً پیمان بستند، اما اگر آنها (مشرکین قریش) دو مرتبه احترام را از بین بردند، ما نیز از خود دفاع میکنیم.
بعداً میفرماید: وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ هر چیزی که محترم است، اگر آنها احترام را از بین بردند، ما نیز قصاص میکنیم، جمله اول راجع به چهار ماه حرام است، اما جمله دوم یک مطلب کلی است: وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ هر چیزی که محترم است مانند عرفات، منا و غیر ذلک، اگر آنها حرمت شکنی کردند، ما نیز مقابله به مثل می کنیم.
آنگاه میفرماید: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾
بنابراین، ما نیز مکلف هستیم که احترام ماههای حرام راحفظ کنیم، این مادامی است که دشمن نیز چنین کند، اما اگر دشمن این کار را نکرد، ما نیز وظیفه داریم که مقابله به مثل کنیم.
پرسشممکن است کسی بپرسد که مال ما (مسلمانها) اعتدا نیست، بلکه دفاع است، زیرا دشمن اسلام به ما تجاوز کرده و ما از خود دفاع کردهایم، پس چرا نسبت به کلمه اعتدا را به کار برده و فرموده: ﴿فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ﴾ ؟
پاسخاین گونه تعبیر کردنها از باب مشاکله است و زیبایی کلام در همان مشاکله میباشد، در این زمینه سابقاً این شعر را خواندم:
أصحابنا قصدوا الصّبُوحّ بِسَحَرةٍ و أتی رسُولُهُم إلیّ خصیصاً.
قالوا اقترح شیئاً نُجِد لک طبخَه قُلتُ اطبخوا لی جُبَّةً و قمیصاً
ترجمه: یاران ما آهنگ خوردن صبحانه را در بامدادی داشتند، فرستاده آنان به طور ویژه پیش من آمد که گفتند: چیزی را پیشنهاد کن که برای تو خوب بپزیم، در پاسخ گفتم: برای من جُبّه و پیراهن بپزید.
که در واقع معنایش این است که برای من جبّه و پیراهن بدوزید، اما چون شاعر دوختن را با لفظ پختن ذکر کرده است، چون همراه پختن طعام آمده است، ولذا در مقام جواب، لفظ پختن را بجای دوختن به کار برده است.
هشدار قرآن به مسلمانانقرآن کریم به مسلمانان هشدار میدهد که مبادا در میدان جنگ از حد تجاوز کنید﴿: فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾ انسان وقتی در جنگ گرم میشود، مرز نمیشناسد، قرآن میفرماید: ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾ یعنی در همان حالت هم از خدا بترسید تا مبادا بیش از حد به طرف ضرر برسانید.
البته در این آیه شریفه، کلمه اسراف نیامده، اما مضمون اسراف (که اعتدا باشد) در اینجا نیز هست، اعتدا و اسراف در مقام قتال صحیح نیست.
التفسیرکانت العرب یُحرِّمُون فی أشهر الحرم القتال، حتّی لو أنّ رجلاً لقی قاتل أبیه أو أخیه، لم یتعرض له بسوء إذا تبیّن ذلک فقد کان المسلمون الذین کانوا فی رکاب النبیّ (صلّی الله علیه و آله) یستغربون القتال فی الأشهر الحرم، فقد جاءت هذه الآیة تبیّن لهم وجه الجواز و تقول: الشَّهْرُ الْحَرَامُ الذی هتک المشرکون حرمته و خرجوا و منعوا النبیّ (صلّی الله علیه و آله) و من معه من العُمرة ﴿بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ﴾: أی فی مقابله، فَأُذِنَ للمسلمین القتال فیه إذا ظهر منه النقض بالنسبة إلی الوثیقة، و إذا کانت عداوة المشرکین للتوحید و دین الله الحقّ و محاربتهم الله و رسوله، لا تمنعهم حرمة هذا الشهر و لا حرمة البیت الحرام عن قتال المسلمین، فلهم معارضتهم بتجویز القتال إذا ظهر منهم النقض.
ثمّ إنّ قوله سبحانه: ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ﴾ بیان خاص أعقبه بیان عام یشمل جمیع الحرمات حیث قال: ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ﴾ فمن هتک حرمة یقتصّ منه و لا تمنعه حرمته عن الاقتصاص، ثمّ جاء بیان عام آخر و قال: فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ: أی ظلمکم فَاعْتَدُوا عَلَيهِ: أی فجاوزوا ﴿بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ﴾ ، و من المعلوم أنّ الثانی لیس اعتداء و تسمیته بالاعتداء من باب المشاکلة، نظیر قوله سبحانه: ﴿وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ﴾[3] .
و بما أنّ المجازاة ربما تشرف المجزی علی الاعتداء بأکثر من الجریمة، یخاطب الله سبحانه المسلمین عامة بقوله:
وَاتَّقُوا اللَّهَ فی مقام الإجزاء ﴿ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾ أبی بصاحبهم بالنصرة لهم، و من المعلوم أنّ هذه المعیة لیست مَعِیَّةً مکانیّةً أو زمانیةً، بل بمعنی کونه ناصراً لهم فی سبیله، فالآیة من أدلّة حرمة الإسراف فی قتال العدو.
این تکه از آیه مبارکه، همان درجه بندی را گفت، یعنی: ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ﴾ بعداً دایره را کمی وسیع تر کرد و فرمود: وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ. یعنی اختصاص به شهر حرام ندارد، هر چیزی که محترم است و طرف مقابل آن را از بین برد، ما میتوانیم مقابله به مثل کنیم، بعداً دایره را وسیع تر کرد و فرمود: فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ ، بعداً فرمود، سرباز هنگامی که با دشمن میجنگد، حواسش نیست، ولذا گاهی از حد تجاوز میکند، از این رو، به عنوان هشدار میفرماید: ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾
5: الإسراف علی الأنفس
قال سبحانه: ﴿قُلْ يا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾[4] .
ترجمه: بگو: اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را ميآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
کسانی که در دوران جوانی یا حتی بعد از دوران جوانی مرزها را رعایت نمی کردند یا نمیکنند، ﴿أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ﴾ اسراف میکنند، یعنی گناه بیشتری میکنند، سنگینی میکنند بر نفس شان، أَسْرَفُوا یعنی از حد تجاوز میکنند، این مطلب را با کلمه عَلَى بیان میکند و میفرماید: ﴿الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ﴾، وقتی آنان گناه میکنند، این گناهان یکنوع سنگینی بر آنها است، أَسْرَفُوا أی تجاوزا عن الحدّ، جان شان زیر سنگ این گناه مانده، خدا میفرماید: ﴿لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾
این آیه مبارکه، در حقیقت یکنوع اسراف بر انفس را بیان میکند، انسان وقتی زیاد گناه میکند، این گناه زیاد یکنوع اسراف بر انفس است، گاهی انسان یک گناه کوچکی را انجام مرتکب میشود، و سپس استغفار میکند، گاهی گناه صغیره میکند، ولی یک موقع پی در پی گناه میکند به گونهای که از حد تجاوز میکند، وقتی که گناه از حد تجاوز کرد، چه بسا مایه افتضاح و رسوایی طرف بشود.
اما اگر در وسط راه پشیمان شد و توبه کرد، ﴿قُلْ يا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ توبه﴾ کنید، توبه همان رحمة الله است.
بنابراین، کسانی که تجاوز از حد کردهاند و نامه اعمال شان سنگین و سیاه است، عمر شان زیر گناه است، اگر توبه کنند، خداوند توبه شان را میپذیرد.
در این خطاب: ﴿قُلْ يا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ﴾ یکنوع لطف خوابیده، اینکه خداوند آدم گناهکار را به عنوان بنده خودش خطاب میکند، این یکنوع لطف است از جانب خداوند نسبت به آدم گناهکار، این آیه مبارکه راجع به آدمهای نادم است، یعنی آدمی که در وسط پشیمان و نادم بشود، و الا اگر با بار سنگینی از گناه و اعمال سنگینی از گناه، زیر خاک برود، چنین آدمی مشمول این آیه مبارکه نخواهد بود.
پرسشممکن است کسی در اینجا بپرسد که آیا صرف توبه کردن برای انسان کافی است؟
پاسخ
اگر گناه مربوط به حقوق الله باشد، بله، یعنی صرف ندامت کافی است، اما اگر حقوق الناس باشد، باید حقوق مردم را رد کند و ادا نماید، توبه فقط این نیست که انسان بگوید: استفغر الله و أتوب إلیه، بلکه علاوه براین، باید وظائف توبه را هم انجام بدهد، آنوقت خدا هم از حق خود میگذرد.
در بعضی از جاها این شعر را نوشتهاند:
ندارم هیچگونه توشهای راه بجز لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ.
چندی قبل، من این شعر را در یک برگی نوشتم و آن را کنار کفنم گذاشتم تا آن را کنار کفن بگذارند.
این یک آیه بود، در مقابل این آیه، یک آیه دیگر داریم که میفرماید: ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى﴾[5] .
وَكَذَلِكَ، کسانی که در وسط نادماند، مشمول آیه اول میباشند ﴿ وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ﴾ اگر ما این آیه را در مقابل آیه اول قرار بدهیم،معلوم میشود که آیه اول مال تائب است، این آیه مال غیر تائب میباشد.
وَكَذَلِكَ این چنین، اشاره به این آیه مبارکه است که میفرماید: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى﴾[6] . بعداً میفرماید: ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى﴾ هم در روز قیامت عذاب دارد و هم در این دنیا ضنک دارد، کلمه ضَنْك در لغت عرب به معنی ضیق است، البته خود این آیه را باید معنی کرد که چرا کسانی که مومن به خدا نیستند، زندگی ضنک دارند؟ این خودش یک بحث مفصّلی دارد که باید در جایش بیان شود.
بنابراین، اگر ما این آیه را در مقابل آیه اول قرار بدهیم ، آیه اول در باره کسانی است که اسرف و تاب، آیه دوم، راجع به کسانی میباشد که: اسرف و لم یتب.
ما تا کنون آیاتی را میخواندیم که در باره اسرافِ در عمل بود، یعنی اینکه انسان در یک عمل و کاری اسراف کند، اما بعضی از آیات داریم که اسراف در آنها وصف اشخاص واقع شده، یعنی کلمه مسرف در باره اشخاص به کار رفته، مثلاً در باره فرعون میفرماید: فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ[7] .
ترجمه: (در آغاز،) هيچ کس به موسي ايمان نياورد، مگر گروهي از فرزندان قوم او؛ (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شکنجه کنند؛ زيرا فرعون، برتريجويي در زمين داشت؛ و از اسرافکاران بود!.
در آیه دیگر میفرماید: ﴿مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِيا مِنَ الْمُسْرِفِينَ﴾[8] .
ترجمه: از فرعون که مردي متکبر و از اسرافکاران بود!
ما این گونه آیات را بحث نمیکنیم، چون بحث ما در باره آیاتی است که از آنها حکم شرعی را استفاده کنیم، و این در صورتی است که اسراف، صفت عمل باشد، اما آیاتی که اسراف را صفت شخص قرار میدهد و از آنها حکم شرعی استفاده نمیشود،چنین آیاتی محل بحث ما نیست.
البته ممکن است به دلالت التزامیه، از این گونه آیات هم حکم شرعی را استفاده کرد، ولی ما آن آیاتی را میخوانیم بالدلالة المطابقیة دلالت بر حکم شرعی کند.
إلی هنا تمّ تفسیر الآیات الّتی جاء الإسراف فیها وصفّاً للأعمال الذی هو محور الدراسة فی آیات الأحکام.
و هناک آیات وَصَفَت أُناساً بکونهم مسرفین نظیر قوله سبحانه: ﴿مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِيا مِنَ الْمُسْرِفِينَ﴾
و هذه الآیات بما أنّه لا یتضمّن بالدلالة المطابقیة حکماً شرعیاً، و إن دلّت التزاماً علی حکم الأعمال الّتی لأجلها وصفوا بالمسرفین، و لأجل ذلک نترک دراستها إلی مظانّها فی التفاسیر.
کما أنّ اضرار الوارث لأجل إیصاء فوق الثلث الذی أشیر إلیه بقوله سبحانه: مِنْ بَعْدِ وَصِيةٍ يوصَى بِهَا أَوْ دَينٍ غَيرَ مُضَارٍّ[9]
نوع من الإسراف، أی تجاوز الحدّ فی الإیصاء و قد تقدّمت دراستها فی باب الوصیّة فلا حظ.
حکم التبذیر فی الذکر الحکیم
﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا *** إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّياطِينِ وَكَانَ الشَّيطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا﴾[10] .
ترجمه: و حق نزديکان را بپرداز، و (همچنين حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذير مکن،
چرا که تبذيرکنندگان، برادران شياطينند؛ و شيطان در برابر پروردگارش، بسيار ناسپاس بود!
معنای مفردات آیهالتبذیر: لغة، قال الراغب: التبذیر: التفریق و أصله إلقاء البذر و طرحه فاستعیر لکلّ مضیّع لماله، فتبذیر البذر تضییع فی الظاهر لمن لم یعرف مآل ما یلقیه.[11]
و قال الطبرسی: التبذیر، التفریق بالإسراف و أصله أن یفرق البذر إلّا أنّه یختصّ بما یکون علی سبیل الافساد، و ما کان علی وجه الإصلاح لا یسمی تبذیراً[12]
لفظ تُبَذِّرْ ازکلمه بذر گرفته شده، بذر همان دانه است که کشاورز آن را بر روی زمین میپاشد، یعنی دانه را پخش میکند، مُبَذِّر مال را پخش میکند، منتها با این تفاوت کشاورز که دانه را پخش می کند، هدفش خیر است، اما این آدم که مال را پخش میکند برای خیر نیست، یعنی هدفش کار خیر نیست، بلکه برای شرّ است.
إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّياطِينِ وَكَانَ الشَّيطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا ، در تبریز ما یک امام زادهای است، سابقاً کسانی که چندان آدمهای صالح نبودند، در آنجا میرفتند، از یک مرجعی که در تبریز بود، سوال میکردند که نظر شما در باره این امام زاده چیست؟ ایشان در جواب میفرمود: به زُوّارش نگاه کنید، از زُوّارش امام زاده را تشخیص میدهید، ما اگر بخواهیم کسی را بشناسیم، باید به رفیقش نگاه کنیم و ببینیم که رفیقش چه کسانی هستند، ما اگر بخواهیم بدانیم که مُبَذِّرین را بشناسیم،باید به رفیقش نگاه کنیم: ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّياطِينِ وَكَانَ الشَّيطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا در قرآن کریم داریم که: يا وَيلَتَى لَيتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا﴾[13] .
ترجمه: اي واي بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!، و حال آنکه دوست داشتن، یک امر فطری است، یعنی انسانی میخواهد در زندگی رفیق و دوست داشته باشد، معلوم میشود که قرآن کریم، آن خلیل و دوست فاسق را میگوید. ما اگر بخواهیم کسی را بشناسیم، باید از طریق رفیق و دوستش او را بشناسیم، باید نگاه کنیم که او با چه کسانی رفیق و دوست است، از طریق رفیق و دوستش او را بهتر میشناسیم.
پس معلوم میشود آدم مبذّر خیلی آدم بدی است که برادر شیطان است، این نشان میدهد که مربته تبذیر بالاتر از مرتبه اسراف است.