درس خارج فقه آیت الله سبحانی
98/08/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: موجبات واسباب ارث در اسلام
إنّ موجبات الإرث الّتی أقرّها الإسلام، هی أحد أمرین: إمّ نسب، و إمّا سبب.
و للنسب مراتب ثلاثة:الأولی: الأبوان، و الولد و إن نزلوا.
الثانیة: الإخوة و أولادهم و إن نزلوا، و الأجداد و إن علوا.
الثالثة: الأخوال، و الأعمام.
بحث ما در باره موجبات ارث، مراتب ارث، و سهام ارث است، یعنی این سه موضوعِ مهم، مقدمات آیات آینده را تشکیل میدهند، ولذا ما باید نخست این سه موضوع و سه مطلب را قبلاً منقح کنیم، یعنی موجبات ارث، مراتب ارث، و سهامی که در قرآن برای آنها آمده است.
موجبات ارثباید توجه داشت که موجبات ارث در اسلام، دوتاست:
الف؛ نسب.
ب؛ سبب.
موجباتِ «ارث» از این دوتا خالی نیست، یعنی موجبِ «ارث» یا نسب است و یا سبب، البته سبب هم برای خودش مراتب دارد، زیرا سبب گاهی از اوقات زوجیت است و گاهی از اوقات ولاء است، «ولاء» نیز برای خودش مراتب ثلاثه دارد.
بنابراین، در مرحله اول باید اسباب ارث را بشناسیم، از نظر «اسلام » اسباب ارث، دوتا بیشتر نیست، یا اسباب و موجباتِ «ارث» نسب است و یا سبب، یعنی موجبات و اسبابِ «ارث» از این دوتا خالی نیست.
نسب نیز دارای مراتب ثلاثه است:
1: پدر، مادر، و فرزندان (الأبوان، و الولدان، و إن نزلوا).
یعنی اگر کسی بمیرد، وارثش - در در جه اول – پدر، مادر و اولادش میباشند، چون اینها در درجه اول ارث قرار دارند.
2: برادران و فرزندان آنها، و هکذا اجداد (الإخوة و أولادهم و إن نزلوا، و الأجداد و إن علوا)
در مرتبه دوم اجداد و برادران میت است، أجداد هرچند بالا برود (و إن علوا) اخوان هکذا، یعنی:« و ان نزلوا» برادر زاده، اینها در درجه دوم قرار دارند.
3: عموها، عمهها، دائیها و خالهها، اینها در درجه سوم قرار دارند و همه اینها به نسب بر میگردند (الأخوال، و الأعمام.).
و للسبب مرتبتان: و هما: الزوجة، و ولاء، و للولاء ثلاث مراتب: ولاء العتق، ثمّ ولاء تضمّن الجریرة، ثمّ ولاء الإمامة.
« سبب» برای خودش دو مرتبه دارد، یکی زوجیت است و دیگری ولاء، ولاء، منتها ولاء بر سه قسم است:
الف؛ ولاء عتق.
ولاء عتق این است که اگر کسی غلامش را آزاد کرد و چنانچه بعداً این غلام بمیرد و وارثی نداشته باشد، جناب مُعتِق اولی به ارث او میباشد.
ب؛ ولاء جریره.
دومی ولاء جریره است که بیمه نیز تقریباً مثل ولاء جریره است و بعضیها بیمه را از این راه حل میکنند، هر چند ما از راه دیگر حل کردهایم، ضمان جریره این است که دو نفر قرارداد میبندند که:«دمی دمک» هر کدام جنایت کرد، دیگری ضامن جنایت او باشد، ولذا هر کدام که بمیرد و چنانچه وارثی نداشته باشد، ضامن جریره وارث او میشود و از او ارث میبرد.
ج؛ ولاء الإمامة.
اگر کسی بمیرد، در صورتی که هیچکس نداشته باشد، «الإمام وارث من لا وارث له».
تمام اینها موجبات و اسباب ارث میباشند ، البته در واقع همه آنها به نسب و سبب بر میگردند.
مراتب ارث و ملاک آنهاتا کنون موجبات ارث را بیان کردیم، البته در موجبات ارث، به طور اجمال مراتب آن نیز به نوعی بیان گردید، اما صریحاً در اینجا آنها را بیان میکنیم و میگوییم: «مراتب الإرث و ملاکاتها» اینجاست که ما با اهل سنت یکنوع اختلاف داریم، البته در مسائل ارث غالباً اتفاق نظر داریم، اما در بعضی از موارد و جاها از آنها جدا میشویم و با هم اختلاف داریم، ملاک ارث عبارت از:« أقرب الأشخاص إلی المیّت»، یعنی اقربیت ملاک ارث است، اولویت از نظر اقربیت ملاک ارث میباشد:« وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ... »[1] .
پس میزان و ملاک در ارث بردند اقربیت است، اگر میزان اقربیت است، پس ما سه مرحله نسبت به اقربیت داریم، مراتب ارث بستگی به اقربیت دارد ولذا ما هرگز عمو را در کنار پدر و مادر یا در کنار اولاد قرار نمیدهیم.
«اقرب الأشخاص الی المیّت» چهار طائفهاند که عبارتند از: پدر و مادر، و هکذا پسر و دختر، یعنی اولاد، اگر کسی بمیرد، «اقرب الأشخاص» فرزندانش، و پدر و مادرش است، پدر و مادر عمودین هستند، اولاد هم ثمره هستند، با وجود پدر و مادر و با وجود و اولاد، نوبت به جد و جدّة نمیرسد و هکذا نوبت به برادر و خواهر نمیرسد، جدّ و جدّه در مرحله بعد قرار دارند.
البته این مطلب را خواهیم خواند که اگر کسی بمیرد، و پدری هم داشته باشد، مستحب است که برای پدر میّت (که جدّ فرزندان میت میشود) هم یک چیزی بدهند.
پس مرحله دوم: اگر کسی بمیرد که پدر و مادر و هکذا اولاد ندارد، اقرب به آن شخص،جد و جده و برادران و خواهران او میباشند.
اگر انسان بمیرد، رابطهاش با جدّ، پدرش است، رابطهاش با جدّه، مادرش است، اگر کسی بمیرد که اولاد ندارد، برادران و خواهرانش وارثاند، فقط واسطه دارد و آن واسطه مادرش است، پس در جده و جده، واسطه پدر است، در اینجا واسطه مادر است.
اگر کسی بمیرد و عمو بخواهد ارث ببرد، دو واسطه دارد، انسان به چه واسطه به این عمو مرتبط است ؟ به دو واسطه، یکی پدر، دیگری اینکه این دوتا در جدّ شریکند، ولذا گفتیم:« هما الجدّ و أبّ المیّت».
ارتباط «میّت» با عمو، و عمه به دو واسطه است، دیگری هم جدّ (یعنی پدرِ پدر ).
دائی و خاله، اربتاط میّت با دائی با دو واسطه است، یکی مادرش و دیگری جدّ مادریاش ( پدرِ مادر).
مراتب الإرث و ملاکاتهایظهر من التدبّر فی مضمون هذه الآیة و الآیة الّتی نتلوها، أنّه سبحانه رتبّ مراتب الإرث حسب قربهم من المیّت، و فالأقرب إلیه، یمنع الأبعد، و بذلک یظهر وجه المراتب الثلاث الّتی مرّت قبل قلیل، و إلیک بیان ملاکات التقدیم.
1: أقرب المراتب إلی المیّت طوائف أربع:
الأب، و الأمّ و الإبن و البنت، فهما یمنعان الأبعد، أعنی الجدّ و الجدّة و أولاد الإبن و البنت فلا یرثون مع وجود الإبن و البنت.
یعنی با وجود ابن و بنت، اولاد ابن و بنت ارث نمیبرند.
2: ثمّ الأقرب إلی المیّت الجدّ و الجدّة و إخوة المیّت و أخواته، لأنّ الجمیع یتّصلون بالمیّت عن طریق الأب و الأمّ.
3: ثمّ الأقرب إلی المیّت أعمام المیّت، و عمّاته و أخواله و خالاته، فإنّ بینهم و بین المیّت واسطتین و هما الجدّ و أبّ المیّت فی الأعمام و العمّات، و الجدّة فی الأخوال و الخالات، ولذلک اتّفقت کلمة الإمامیه علی أنّ الأقرب یمنع الأبعد، عملاً بقوله تعالی: « وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ... » فإنّ ملاک الأولویة هو الأقربیة.
آن نظام ارثی که در امامیه است و در اسلام است، در جای دیگر نیست، فقه فرانسه را ببینید، در فرانسه ترجمه شده، آنها بین خود ارث دارد،اما آن نظام دقیقی که در اسلام است، در فقه فرانسه نیست ولذا شرائع الإسلام محقق را ترجمه کرده اند، از کتاب ارث آن در قانون خود بهره گرفتهاند.
و علی هذا الأساس تقدّم کلالة الأبوین علی کلالة الأب، بمعنی أنّه إذا کان للمیّت أخ أو إخوة من جانبین، و أخ من جانب الأب فقط، فالأوّل یقدّم علی الثانی.
یعنی اگر کسی بمیرد که اولاد ندارد، پدر و مادر هم ندارد، منتها هم برادر ابوینی دارد و هم برادر ابوی فقط دارد، برادر ابوینی بر برادر ابی فقط مقدم ا ست، هرچند درجه شان واحد است، ولی برادر ابوینی اقربیت دارد نسبت به برادر ابی فقط.
نعم خرج عن تلک القاعدة کلالة الأمّ، فالإخوة و الأخوات من الجانبین لا تزاحم کلالة الأمّ، أی الأخ أو الأخت من جانب الأمّ، فقد جائت أحکام الکلالة فی موردین من سورة النساء.
و علی هذا الأساس لا تعصیب فی الإرث بمعنی أنّه إذا زادت الترکة علی السهام یردّ الباقی أیضاً علی صاحبها: مثلاً، لو مات عن بنت فقط، فسهمها النصف و الباقی یردّ إلیها قرابة، لأنّ الأقرب یمنع الأبعد.
و لو مات و له أخت، فترث النصف فرضاً، و الباقی ردّاً و قرابة بذلک الملاک أیضاً.
و أمّا غیر الإمامیة، فیردّون الباقی إلی عصبة المیّت و إن کانوا بعداء، و هذا یخالف ما ذکرنا من الملاک.
3: السهام المنصوصة فی کتاب الله.
1: النصف، و له موارد ثلاثة:
الف؛ الزوج، إذا لم یکن للزوجة ولد.
ب؛ البنت الواحدة.
ج؛ الأخت الواحدة للأب و الأمّ، أو الأخت للأب.
2: الربع، و له موردان:
الف: الزوج إذا کان للزوجة ولد.
ب؛ الزوجة إذا لم یکن للزوج ولد.
ربع در قرآن کریم دو مورد د ارد، مورد اول: اگر زن انسان بمیرد و اولاد د اشته باشد، شوهر یک چهارم را ارث میبرد.
مورد دوم: اگر شوهر بمیرد و اولاد نداشته باشد، زن یک چهارم را میبرد.
پس یک چهارم گاهی مال شوهر است، به شرط اینکه زن اولاد داشته باشد، گاهی مال زوجة است اگر شوهر اولاد نداشته باشد.
3: الثمن: وله مورد واحد، و هو الزوجة إذا کان للزوج ولد.
«ثُمن» فقط یک مورد دارد و آن اینکه اگر شوهر بمیرد و اولاد داشته باشد، زن فقط یک هشتم را میبرد.
4:الثلثان، وله موردان:
الف؛ البنتان فصاعداً.
اگر کسی بمیرد که فقط دو دختر دارد، قرآن میفرماید:« فلهم الثلثان».
ب؛ الأختان للأب و الأمّ، أو للأب فصاعداً.
اگر انسان بمیرد که فقط دوتا خواهر دارد:« فلهما الثلثان».
ممکن است کسی بپرسد که تکلیف باقیمانده اموال چه میشود؟ در جواب عرض میکنیم، همه اموال به آنها میدهند، منتها ثلثان فرضاً میبرند، اما بقیه را ردّاً میبرند نه فرضاً.
5: الثلث؛ و له موردان:
الف؛ الأمّ إذا لم یکن للمیّت ولد، و لا أخوة من الأبوین أو من الأب.
ب؛ الأنثیان فصاعداً من الأمّ، و یسمّون بکلالة الأمّ.
ثُلث هم دو مورد، مورد اول: اگر کسی بمیرد که نه اولاد دارد و نه برادر، یعنی نه اولاد د ارد و نه برادر، در اینجا مادر یک ثلث میبرد، البته مادر در صورتی یک ثلث میبرد که میّت برادر هم نداشته باشد. هر چند برادر میّت خودش ارث نمیبرد، اما برادرِ «میّت» حاجب است، یعنی مانع میشود از اینکه مادر ثلث ببرد.
مورد دوم؛ کسی مرده که به جز اقوام مادری، کسی به عنوان وارث ندارد، اقوام مادریش هم دختر هستند، آنها هم از میّت ثلث میبرند.
کلمه «کلاله» را غالباً به بستگان میتّ از ناحیه مادر به کار میبرند.
6: والسدس، و له موارد ثلاثة:
الف؛ کلّ واحد من الأب و الأمّ إذا کان للمیّت ولد.
ب؛ الأمّ إذا لم یکن للمیّت ولد، بل کان له إخوة من الأبوین أو الأب.
ج؛ سهم الواحد ممّن یتصلّ بالمیّت عن طریق الأمّ ذکراً کان أمّ أنثی.
سدس هم سه مورد، مورد اول: کسی مرده که اولاد ندارد، ولی برادر دارد، مادرِ میّت در اینجا سدس میبرد.
مورد دوم: اگر کسی بمیرد که هم اولاد دارد و هم پدر و مادر، هر یک از پدر و مادر سدس را ارث میبرند.
مورد سوم: کلاله امی، یعنی کسانی که از طرف مادر به میّت متصل است و فقط یکنفر است، سدس میبرد، اگر چند نفر بود ثلث بود، اما اگر واحد باشد فقط سدس میبرد.
ثمّ إنّ الزائد علی السهام یُردّ علی صاحب السهم قرابة لا فرضاً، و لا یردّ علی الطبقة المتأخرة.
4: الحاجب عن الإرث
الحجب عن الإرث علی قسمین:
1: تارة یمنع عن أصل الإرث، فلا یرث أبداً، و هی ثلاثة:
الف؛ الکفر، إذا کان المُوَرِّثُ مسلماً و الوارث کافراً.
ب؛ الرّق، إذا کان المُوَرِّثُ حرّاً، و الوارث مملوکاً.
ج؛ القتل، إذا قتل الوارث المُوَرِّثَ، فیحرم من الإرث إرغاماً.
پدر را میکشند تا ارث ببرند، خداوند میفرماید اینها ارث نمیبرند.
گاهی مانع ازاصل ارث هستند، مانند همین مورد که ذکر شد، گاهی لاغرش میکند مانند مادر، کسی مرده، فقط مادر دارد و یک برادر دارد، این مانع از اصل ارث نیست، ولی مانع از زیادی است، یعنی ثلث نمیبرد، بلکه سدس میبرد.
و تارة أخریی، یکون الحجب عن قسم من الإرث؟ و هکذا کما فی مورد الأمّ، فلو مات ولدها بلا ولد، مع الأبوین، فإن لم یکن للمیّت إخوة ترث الأمّ الثلث و الباقی للأب، و أمّا إذا کان للمیّت إخوة، فترث الأمّ السدس و ا لباقی للأب، و ما هذا إلّا لأنّ إخوة المیّت أولاد للأب إمّا من الجانبین، أو من جانب واحد، فنفقتهم علیه، فاقتضی ذلک تقلیل سهم الأمّ إلی السدس، و یعطی الباقی إلی الأب.