< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام ودیعه و امانت از نظر آیات

الإیداع و الودیعة

بحث ما در باره مکاسب محلله است، البته مراد ما از مکاسب محلله، معاملات بالمعنی الأعم است، یعنی ما لا یحتاج إلی قصد القربة.

اینک وارد معاملات خاص می‌شویم بنام:« الإیداع و الودیعة»، ظاهراً فرق این دوکلمه این است که «‌إیداع» فعل مُودِع است، ودیعه هم اسم آن شیء می‌باشد، «إیداع» یعنی امانت گذاری، «ودیعه» یعنی امانت گذاری شده، لفظ «إیداع» مصدر است، «ودیعه» اسم مصدر می‌باشد.

الآیة الأولی

«إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرً»[1]

ترجمه: خداوند به شما فرمان مي‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهيد! و هنگامي که ميان مردم داوري مي‌کنيد، به عدالت داوري کنيد! خداوند، اندرزهاي خوبي به شما مي‌دهد! خداوند، شنوا و بيناست.

سابقاً مراکزی (مثل بانک) نبوده که مردم اموال شان را در آنجا بسپارند، ولی الآن مراکزی مانند بانک وجود دارد که مردم پول و چیز‌های با ارزش خود را تحویل بانک می‌ دهند، اما سابقاً چنین مراکزی وجود نداشته است، ولذا کسانی که ضعیف بودند و خانه‌های شان امنیت نداشتند، چیز‌های گران قیمت خود را نزد افراد امین به امانت می‌گذاشتند، البته افراد امین چون قوی بودند و حمایت می‌شدند، از این رو کسی نمی‌توانست به آ‌نها تعرض کند، حتی پیغمبر اکرم (ص) به عنوان امین معرفی شده، ولذا شبی که آن حضرت هجرت کرد،‌حضرت امیر المؤمنین (ص) را خواست، ودایع و امانت‌های مردم به او داد و فرمود سه روز بعد از رفتن من از مکه، بالای صفا می‌روی و فریاد می‌زنی که هر کس نزد محمد (ص) امانتی دارد، بیاید و آن را از من بگیرد.

«علی ای حال» این سیره در گذشته بوده و الآن نیز کم و بیش است، یعنی آنچنان نیست که یک چنین امانتی در کار نباشد، گاهی پیره مرد‌ها یا پیره زن‌های پیدا می‌شوند که اموال خود پیش کسی به امانت می‌گذارند، طبعاً باید اسلام برای این پدیده احکامی داشته باشد، چون احکام اسلام احکام عمومی و همگانی است، یعنی همه زمان‌ها و مکان‌ها را در بر می‌گیرد،‌ هم زمان‌های گذشته را و هم زمان‌های آینده را، این آیه نازل شده:‌

«إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرً‌»

ظاهراً در «لغت» مراد از امانت، امانت مالی است، ولی در آ‌یه مبارکه بعید است که تنها مراد امانت مالی باشد، بلکه هر چیز‌ی که جنبه امانت داشته باشد ولو آن چیز سر و راز مردم باشد، می‌ گوید سر و رازی را که به عنوان امانت به شما گفته شده، شما حق ندارید که آن را فاش کنید.

البته در زمان ما، متبادر از امانت،‌همان امانت مالی است، اما بعید است که در زمان نزول آیه، تنها امانت مالی را بگیرد، بلکه مطلق امانت را می‌گیرد هر چند جنبه مالی نداشته باشد ( حتی مفتاح را هم می‌گیرد)، هنگامی که پیغمبر اکرم (ص) مکه را فتح کرد،‌مکه برای خودش مناصبی داشت، یکی از آن مناصب مکه، کلید داری کعبه بود.

«علی الظاهر» رسول خدا عثمان بن أبی طلحة را خواست و فرمود کلید را به من بده، هنگامی که گفت کلید را به من بده، عباس عموی حضرت رسول (ص) عرض کرد: یا رسول الله، سقایت مکه با من است، اجازه بدهید که کلید داری آ‌ن نیز با من باشد، عثمان بن أبی طلحة از دادن کلید به پیغمبر اکرم امتناع ورزید، باز پیغمبر اکرم (ص) فرمود کلید را به من بده، باز عباس همان جمله قبلی را گفت، اما هنگامی که پیغمبر اکرم (ص) مصمم شد بر اینکه کلید از دست عثمان بن أبی طلحة بگیرد، کلید را گرفت، سپس بر خواست برای طواف کردن و سعی کردن، طواف و سعی خود را انجام داد، در این هنگام‌ از جانب خداوند خطاب آمد که:« إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا» پیغمبر اکرم (ص) فرمود عثمان کجا هستی، بیا کلید را از من تحویل بگیر، کلید جنبه مالی نداشت، ‌بلکه جبنه آبرویی و حیثیتی داشت.

‌بنابراین؛ ما از این آیه مبارکه اعم را می‌فهمیم، هر چیزی که جنبه آبرویی و حیثیتی دارد و یا سرّ و رازی است که در اختیار طرف قرار داده شده، او نباید به آن خیانت کند، حتی اولاد و فرزندان انسان‌ نزد پدر و مادر امانت هستند که باید در تربیت آنها بکوشند و نباید در تربیت آنها خیانت کند.

«علی الظاهر» کلمه امانت همه اینها را می‌گیرد، یعنی هم چیز‌هایی که جنبه مالی دارد و هم چیز‌هایی که جنبه آبرویی و حیثیتی و رازی دارد، همه را می‌گیرد، حتی سر و راز را نیز نباید آشکار کنیم، البته بعضی از جاها آشکارکردنش مانع ندارد.

این آیه می‌فرماید:« إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا» آیه بعدی می‌ گوید:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا»[2]

‌ هنگامی که جمهوری اسلامی معروف شد، من دیدم که در باره حکومت اسلامی نوشتن یک کتاب متوازن لازم است، کتابی که بتواند قوای ثلاثه را در اسلام منعکس کند‌،هم قوه مجریه را و هم قوه مقننه و هم قوه قضائیه را منعکس کند، در آن زمانی که درس‌ها تقریباً تعطیل بود، ‌ما یک کتابی نوشتیم بنام:« معالم الحکومة الإسلامیة»، من در آنجا نوشته‌ ام که این دو آیه مبارکه از پر فایده ترین آیات قرآن است، یعنی اگر کسی این آیه را و آیه بعدی را نگاه کند،‌اساس حکومت اسلامی در این دو آیه منعکس شده است.

‌حکومت را دو چیز تشکیل می‌دهد، قانون محکم، و مجری عادل، این آیه اولی را می‌گوید، یعنی قانون محکم،« إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرً» قانون رسیم را در آیه بیان میی‌کند، ‌اما مجری عادل را آیه بعدی نشان می‌ دهد و می‌گوید:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا» از اینکه این دو آیه پشت سر هم آ‌مده، ‌ارکان حکومت اسلامی را برای ما متذکر شده، ‌اولی( إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا) اشاره به قانون است، دومی ( يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) اشاره به مجری است.

بنابراین؛ این دو آیه مبارکه می‌شود از پر فایده ترین آیات قرآن کریم، البته من تا اینجا مقدمه مسئله را عرض کردم، اینک به تفسیر آیه بر می‌گردم، بعضی‌ها در تفسیر این آیه مبارکه، یکنوع نظر تنگی از خود نشان داده‌اند و می‌گویند: این آیه فقط ناظر به این است که مؤمنین به علمای یهود خطاب کنند و بگویند که: علمای یهود، شما باید امانات را به اهلش رد کنید، امانات الهی را، یعنی آنچه را که در تورات نوشته شده است، آنها را به مردم بگویید، می‌گویند این آ‌یه خطاب به مؤمنین است که مؤمنین به احبار و رهبان بگویند:« إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرً»، امانانت، یعنی احکام شرعیه، یعنی علمای یهود به مردم بگویند که ربا حرام است، رشوه حرام است، اینها را به مردم بگویید، ‌می‌گویند این آیه ناظر به ردّ یهود است، به مؤمنین امر می‌کند که بروید به علمای یهود بگویید که امانات را به صاحبانش رد کنید، یعنی احکام تورات را به مردم بگویید تا خلاف رفتار نکنند.

گفتار استاد سبحانی

به نظر من این گونه معنی کردن، یکنوع تنگ نظری را نشان می‌دهد، آیه معنی دوم را می‌گوید، یعنی آیه یک ضابطه کلیه را بیان می‌کند که هم معنی اول را شامل بشود و هم معنی دوم را شامل بشود، یعنی مطلق امانات را،‌خواه امانت مالی باشد یا امانت غیر مالی باشد، یا سرّاً من الأسرار باشد، یعنی چیز‌هایی که خداوند به عنوان یک امر گرانبها در اختیار شما نهاده‌اند، شما باید آن همانطور که گرفته‌اید، پس بدهید و در آن خیانت نکنید، خیانت این است که گاهی انسان افراط کند و گاهی تفریط نماید و گاهی اصلاً رعایت نکند تا خود بخود از بین برود، ‌معنی اول تنگ نظری در معنی آیه است، این آیه به این روشنی و به این عبارت واضح،‌معنی وسیع را بیان می‌کند‌، یعنی هم امانت الاهی را می‌گوید و هم امانت‌های دیگر را می‌گوید.

به بیان دیگر من هم قبول دارم که امانات الاهی را هم می‌گوید، یعنی آنچه که در تورات است،‌ علمای یهود آنها را برای مردم بگویند، آنچه که در قرآن است ما باید به مردم بگوییم، آنچه از رسول و عترت گرفته‌ایم به مردم بگوییم‌،علما امانات دار هستند،‌ ما این را قبول داریم، ‌اما منحصر به اینها نیست، بلکه امانات مالی و معنوی و اولاد را هم شامل است، راز‌ها را شامل است، یعنی همه اینها را در بر می‌گیرد.

إنّ فی هذه الآیة احتمالین:

الأوّل: أنّ الآیه بحکم صلتها بما قبلها، تهدّد الیهود حیث إنّهم لم یؤدّوا الأمانات الإلهیة إلی أهلها، فیکون الغرض من الخطاب للمؤمنین، الرّدُ علی علمائهم و أحبارهم حیث کتموا أحکام الله سبحانه، فراج بینهم الربا مع أنّهم نهوا عنه، و کتموا بشائر النبی (ص) فخانوا أمانات الله سبحانه و لذلک یقول تعالی:« إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرً» و أمّا قوله سبحانه:« وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ» ففیه أیضاً ردّ علی الیهود یحثّ إنّ کعب بن الأشرف و غیره جاروا فی الحکم، فرجحّوا الوثنیة علی التوحید.

کعب الأشرف از احبار یهود است، مکه رفت، قریش جمع شدند و گفتند ما که بی سواد هستیم، ما اهل کتاب و خواندن و نوشتن نیستیم، جناب کعب شما که جزء احبار هستید، آیا در تورات از این محمد خبری است، دین ما بهتر است که بت پرستی باشد یا آنکه محمد آورده است؟

این آدم با کمال بی شرمی گفت: دین شما بهتر از آن چیزی است که محمد دعوت می‌کند،‌ولذا امروز علمای یهود وقتی به اینجا می‌رسند، اظهار شرمندگی می‌کنند که این مرد چقدر آدم خائن بوده که بت پرستی را بر یکتا پرستی مقدم کرده است.

و علی هذا الاحتمال فیکون نطاق الآیة ضیّقاً إذ أنّها تکون ناظرة إلی ردّ عمل الیهود و قضائهم و حکمهم و دعوة المؤمنین علی خلافهم فی مورد الأمانات.

در حقیقت مورد این آیه فقط احکام شرعیه می‌شود،‌آیه می‌فرماید احکام شرعیه را درست بگویید، یهود درست بگویند، مسلمانان هم درست بگویند، اما معنی دوم دایره‌اش خیلی و سیع و گسترده است و می‌گوید، ظرف شما چرا کوچک است، آیه هم معنی اول را می‌ گوید و هم یک ضابطه کلی را بیان می‌کند، یعنی:« ردّ الأمانات إلی أهلها» خواه این «امانات» احکام الاهی باشند یا چیز‌هایی دیگر باشند ( مانند امانت‌های مالی و اولاد و اسرار مردم که در واقع امانت در نزد شماست).

ما فکر می‌ کنیم که ‌آیه مبارکه اعم را می‌گوید که همان معنی دوم باشد، خیال نشود که معنی دوم ضد معنی اول است، بلکه اعم از معنی اول است، معنی اول سیاق آیه است، مفسرین سیاق آیه را دیده‌اند، یعنی دیده‌اند که پشت سر آیآت یهود است ولذا گفته‌اند مراد آیه این است که علمای یهود احکام را بگویند، اما این« سیاق» دلیل ضعیف است، وقتی آیه زبانش خیلی وسیع است، این سیاق برای ما انحصار آور نیست، بلکه معنی اعم را می‌رساند.

الثانی: إنّ الآیة ضابطة کلّیة فی مجال الأمانات من غیر فرق بین عقیدة و تشریع أو سرّ من الأسرار، أو أمر مالیّ، حتی الأولاد فهم أمانات الله بید الوالدین، کما أنّ الفقرة الثانیة کذلک، دعوة إلی القضاء بالحق فی أیّ مجال من المجالات، فیکون نطاق الآیة وسیعاً و یشکلّ أساساً للمجتمع الراقی المزدهر، وفی الوقت نفسه لا مانع من أن تکون ردّاً علی الیهود لکن تلویحاً لا تصریحاً.

و الذی یؤیّد المعنی الثانی عمل النبی الأکرم (ص» و تطبیق الآیة علی عمل، قال السیوطی:« لمّا فتح رسول الله (ص) مکة، دعا عثمان بن أبی طلحة، فلما أتاه قال: أرنی المفتاح فأتاه، فلما بسط یده إلیه قدم العباس فقال: یا رسول الله بأبی أنت و أمّی، اجعله لی مع السقایة، فکفّ عثمان یده فقال رسول الله (ص) أرنی المفتاح یا عثمان إن کنت تؤمّن بالله و الیوم الآخر فهاتنی المفتاح، فقال:‌هاک بأمانة الله فقام ففتح باب الکعبة.

ثمّ قال (ص» یا أیّها الناس هذه القبلة، ثم خرج فطاف بالبیت، ثم نزل علیه جبرئیل – فیما ذکر لنا – بردّ المفتاح، فدعا عثمان بن أبی طلحة، فأعطاه المفتاح، ثم قال: «إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا».

و الظاهر أنّ الآیة نزلت قبل فتح مکه، و إنّما استدل بها النبی (ص) علی فعله، و أنّه دفع المفتاح إلی عثمان بن أّبی طلحة و لم یدفعه إلی عمه العباس لأجل أنّه سبحانه أمر بدفع الأمانات إلی أهلها.

کلید جنبه احکام الله و جنبه مالی نداشته، بلکه جنبه آبرویی و حیثیتی داشته، این ‌آیه مبارکه در سوره مائده است و ‌آیات سوره مائده قبلاً نازل شده، چطور می‌گویند: این آیه نازل شد؟ این آ‌یه نازل نشد، بلکه پیغمبر اکرم (ص) با آن آیه‌ای (که قبلاً نازل شده بود) استدلال کرد، اگر پیغمبر این آ‌یه را می‌خواند نه به عنوان اینکه الآن نازل شده، بلکه قبلاً نازل شده بود و پیغمبر آن را خواند.

و ممّا یدلّ علی أنَّ المراد من الأمانات أعمّ من الأمانیة المالیة، قوله سبحانه:« وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَينُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يشْتَرُونَ»، [3] و علی ذلک فقد خان علماء أهل الکتاب و ذلک بکتمانهم صفات النبیّ (ص) و لم یؤدّوا الأمانة إلی الناس.

و أمّا ما رواه المعلّی بن حنیس عن أبی عبد الله (ع) فی تفسیر الآیة من أنّ الله أمر الإمام الأوّل أن یدفع إلی الإمام الذی بعده کلّ شیء عنده، فهو من باب تطبیق الکلّی علی مورده، و لیس معنی ثالثاً.

با این آیه استدلال کرده‌اند، این هم از قبیل تطبیق کلی به مورد است، هر چیزی که انسان از کسی گرفته، و باید به صاحبش برگرداند، آیه آن را شامل است.

نفثة مصدور

این یک عبارتی است که عرب‌ها به کار می‌برند، کلمه« نفثة» به معنی پرت است، می‌گویند: مار « نفث بِسَمِّه»، مار وقتی کسی را ببیند، ‌تف می‌کند، «نفث» یعنی رمی، «مصدور» به کسی می‌گویند که سینه‌اش درد می‌کند، آدمی که سینه‌اش درد می‌کند، هنگامی که سرفه می‌کند، یک چیزی از سینه‌اش در میآید، «نفثة‌ المصدور» کنایه از آدم غمگین و مکروب است، وقتی که صحبت می‌کند، صحبتش همراه با آه و ناله، در در واقع می‌گوییم :آه و ناله.

« مصدور» کسی است که سینه‌اش درد می‌کند، مراد از درد، درد مادی نیست، بلکه درد معنوی است، کسانی که سینه‌ شان تنگ است، یعنی از اوضاع ناراحتند، سخنی که از دهانش بیرون می‌آید، همه‌اش درد و ناله است، قرآن مجید می‌ گوید شما مسلمانان با گروهی که جنگ نکرده‌ اند و شما را از خانه‌های تان بیرون نکرده‌اند، با آنها رابطه بر قرار کنید:«لَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيهِمْ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»

خدا شما را از نيکي کردن و رعايت عدالت نسبت به کساني که در راه دين با شما پيکار نکردند و از خانه و ديارتان بيرون نرانده‌اند نهي نمي‌کند؛ چرا که خداوند عدالت‌پيشگان را دوست دارد.

« إِنَّمَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[4]

ترجمه: تنها شما را از دوستي و رابطه با کساني نهي مي‌کند که در امر دين با شما پيکار کردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند يا به بيرون‌راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستي داشته باشد ظالم و ستمگر است!

با وجود این آیه مبارکه، الآن می‌بینیم که دول عربی یکی پس از دیگری می‌خواهند به نوعی با اسرائیل غاصب رفت و ‌آمد کنند، با یک رفت و آمد مخفیانه و غیر مخفیانه می‌خواهند مسأله را لوث کنند، سران بزدل عرب، این شریعت اسلامی است، به این شریعت عمل کنید و حال‌ آنکه حکم الاهی این است که با اسرائیل رابطه و تولی نداشته باشید، اما الآن هم کسانی که در رأس قدرت هستند وهم علمایی که زیر نظر آنها هستند، ساکتند و می‌گویند صلح با اسرائیل اشکال ندارد، پیغمبر هم با قریش صلح کرد.

و تقدّم أنّ المراد من الأمانات (فی الآیة)، هو أعمّ من المالیة و غیرها، فتعمّ الأحکام الشرعیة فهی أمانات عند العلماء و الوعّاظ، فعلیهم أن یبلغوها إلی الناس و یجسدوا بذلک ردّ‌ الأمانات إلی أهلها.

و من تلک الأحکام أنّه سبحانه نهی عن تولّی من أخرج المسلمین من دیارهم و ظاهروا علی إخراجهم و صرّح به فی کتابه و قال: « إِنَّمَا ينْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»

فعلی حَمَلَةِ الکتاب و السنّة من العلماء الواعین أن یبلغوا الحُکّام و القادة ما نهاه سبحانه فی هذه الآیة حتی یقوموا بوظائفهم الّتی علی عاتقهم فإ‌نّهم أمناء إلیه فی أرضه علی کتابه و سنّة رسوله بعد العترة الطاهرة.

و شهد التاریخ علی أنّ الطغمة الصهیونیة المحتلّة حاربوا المسلمین و قتلوهم من کبیرهم إلی صغیرهم و دمروا بلادهم و أخرجوهم من عقر دارهم، فعلی العلماء و الوعاظ بیان کلّ ذلک موضوعاً و حکماً، أمّا الموضوع، فالتاریخ المعاصر شاهد علیه، و لم تزل أراضی المسلمین بیدهم، بل یتوسّعون فی کلّ یوم.

ولکن یا حسرة علی علماء المسلمین فی الدیار المقدّسة حیث إنّهم بصدد تبریر جواز إقامة العلاقات الرسمیة مع الطُغمة الغاصبة لفلسطین، تزلّفاً إلی حکامهم و طمعاً بهدایاهم، وهذه خیانة واضحة لأمانات الله، و قد نهی الله سبحانه عنها، فهؤلاء وعاظ السلاطین و علماء الدنیا، لا وُعّاظ الإسلام و علماء الدین.

وَ نِعمَ ما یقول سبحانه فی ختام الآیة، أعنی قوله تعالی:« نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ»‌أی نعم الشیء الذی یعظکم به لصلاح دنیاکم و أخرتکم، ذلک: «إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا » أی عالماً بأقوالکم «بَصِيرًا» بأفعالکم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo