درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نفی تکفیر و خشونت در اسلام
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَينُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيكُمْ فَتَبَينُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»[1]
ترجمه: اي کساني که ايمان آوردهايد! هنگامي که در راه خدا گام ميزنيد (و به سفري براي جهاد ميرويد)، تحقيق کنيد! و بخاطر اينکه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنايمي) به دست آوريد، به کسي که اظهار صلح و اسلام ميکند نگوييد: «مسلمان نيستي» زيرا غنيمتهاي فراواني (براي شما) نزد خداست. شما قبلا چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منت نهاد (و هدايت شديد). پس، (بشکرانه اين نعمت بزرگ،) تحقيق کنيد! خداوند به آنچه انجام ميدهيد آگاه است.
معنای مفردات آیه1: «ضَرَبْتُمْ»: الضرب إیقاع شیء علی شیء، و الضرب فی الأرض، الذهاب فیها و ضربها بالأرجل.
2:« أَلْقَى إِلَيكُمُ السَّلَامَ»: حیّاکم بتحیة أهل الإسلام.
3: «عَرَضَ»: ما لا یکون له ثبات، ولذلک یقال:إنّ الدنیا عرض حاضر.
4: « مَغَانِمُ»: نعم و فواضل کثیرة.
شأن نزولاسامة بن زید یک آدم جوانی بود که پیغمبر اکرم (ص) او را برای یک ماموریتی فرستاده بود، در مسیر ماموریت خود به یک انسان بر میخورد که در ناحیه کوه زندگی میکرده، و قهراً دارای وسائل، شتر، گوسفند و امثالش بوده، هنگامی که اسامة بن زید با افرادش به این نفر میرسد، او میگوید:« سلام علیکم»، یعنی سلام اسلامی میدهد، چون عربها به همدیگر این گونه سلام نمیدادند، اسامة میگوید من فکر کردم که این آدم کافر است و با این سلام خودش میخواهد روپوش روی کفر خود بگذارد، ولذا او را بدون محاکمه به قتل میرساند ومیکشد، نظرش این بوده که با قتل رساندن و کشتن او، آنچه که همراه او بوده اعم از شتر و غیر شتر جمع آوری کند و مالک بشود، وقتی به مدینه برگشت و جریان را خدمت حضرت رسول خدا (ص) در میان گذاشت (یا خودش جریان برای پیغمبر نقل کرد یا همراهانش)، حضرت رسول از شنیدن این قضیه خیلی ناراحت شد، حتی اسامه بن زید یک کلمه ای گفت که: لعلّ این آدم که به «رسم اسلامی» سلام کرد، میخواهد با این کارش سرپوشی بر کفر خود بگذارد و به این طریق خود را از قتل و کشته شدن حفظ کند، پیغمبر اکرم فرمود: مگر تو ماموری که قلب مردم را بشکافی تا بدانی که در قلب آنها چه میگذرد، حضرت خیلی اسامه را نکوهش کرد.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» کلمه: ضَرَبْتُمْ» مشق از «ضرب» است و ضرب به معنای زدن است، عرب به مسافر میگوید:« الضارب فی الطریق» کأنّه آدمی که راه می رود با پایش به زمین میکوبد و میزند، أَلْقَى إِلَيكُمُ السَّلَامَ» یعنی به شما سلام کرد،« وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» هرگاه کسی به شما به رسم اسلامی سلام کرد، نگویید که تو مسلمان نیستی.
«تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ » در قرآن کریم از مال دنیا، به «عَرَضَ » تعبیر آورده شده، زیرا ثابت و پایدار نیست، «عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا» یعنی چیزهایی که در زندگی دنیا ثابت نیست، لفظ:« مَغَانِمُ در این آیه مبارکه به معنای نعمتهای بهشت است، معلوم میشود که «مَغَانِمُ» معنای وسیعی دارد، ولی اهل سنت مغانم را به معنی غنیمت جنگی گرفتهاند.
شأن نزول الآیةاختلف المفسّرون فی شأن نزول الآیة و المعروف أنّها نزلت فی أسامة بن زید و أصحابه، بعثهم النبیّ (ص) فی سریة فلقوا رجلاً قد انحاز بغنم علی جبل، و کان قد أسلم، فقال لهم:« السلام علیکم لا إله إلّا الله محمد رسول الله» فبدر إلیه أسامة فقتله و استاقوا غنمه، عن السدّی.
و روی عن ابن عباس و قتادة أنّه لمّا نزلت الآیة حلف أسامة ألا یقتل رجلاً قال:« لا إله إلّا الله»، و بهذا اعتذر إلی علیّ (ع) لما تخلّف عنه، و إن کان عذره غیر مقبول، لأنّه قد دلّ الدلیل علی وجوب طاعة الإمام فی محاربة من حاربه من البغاة لا سیّما و قد سمع النبیّ (ص) یقول:« حربک یا علیّ حربی و سلمک سلمی»[2]
ورواه أحمد بن حنبل فی مسنده و البخاری فی صحیحه بنحو أبسط ممّا ذکر کما یلی:
حدّثنا أسامة بن زید قال: بعثنا رسول الله (ص) سریة إلی الحرّمات، فنذروا بنا فهربوا فأدرکنا رجلاً فلما غشیناه قال: «لا إله إلّا الله» فضرناه حتی قتلناه، فعرض فی نفسی من ذلک شیء، فذکرته لرسول الله (ص) فقال:«من لک بلا إله إلّا الله یوم القیامة»؟ قال: قلت:« یا رسول الله، إنّمّا قالها مخافة السلاح و القتل، فقال (ص):« ألا شققت عن قلبه حتی تعلم من أجل ذلک أم لا؟ من لک بلا إله إلّا الله یوم القیامة؟ قال:« فما زال یقول ذلک حتّی وددت أنّی لم أسلم إلّا یومئذ»[3]
قریب منه ما ذکره الرسول الأکرم (ص) فی قضیة ذی الخویصرة، حیث اعترض علیه (ص) بقوله:« اعدل»، فعندئذ ثارت ثورة من کان فی المجلس منهم خالد بن الولید، قال: یا رسول الله، ألا أضرب عنقه؟ فقال رسول الله (ص): فلعلّه یکون یصلّی، فقال: إنّه رُبّ مصلّ یقول بلسانه ما لیس فی قلبه، فقال رسول الله (ص):« إنّی لم أؤمر أن أنقبَّ عن قلوب الناس و لا أشق بطونهم»[4]
تکفیر و خشونت آفت دنیای اسلامبر گردیم به عصر معاصر، در عصر معاصر (اتفاقاً) مسلمانان گرفتار همان کار اسامه بن زید شدهاند، یعنی از آن وقتی که ابن تیمیه پیدا شد، ابن تیمیه یک انسانی است که تصورش این است که هم خودش مسلمان است و هم اتباعش، غیر او و اتباعش از دایره اسلام بیرونند، البته ایشان (ابن تیمیه) این مطلب را صریحا نمیگفت، اما تلویحاً میگفت، دعوتهای ابن تیمیه چندان اثر بخش نبود، چرا؟ چون در شام و مصر بود و در شام و مصر علمای بزرگ اهل سنت بودند، آنان با این آدم روبرو شدند و مقابله کردند، او را محاکمه و زندانی نمودند و در زندان هم مرد، همه گفتند: «کفرابن تیمیه» ابن تیمیه کافر شده است.
کتابهای ابن تیمیه دو قرن یا سه قرن متروک بود، در قرن دوازدهم مردی بنام «محمد بن عبد الوهاب» پیدا شد، کتابهای او را خواند و تحت تاثیر مطالب او قرار گرفت، یعنی عقیده پیدا کرد که فقط من و پیروانم مسلمان هستند، بقیه مردم همگی کافرند، آل سعود که در آن زمان قدرت منطقهای داشتند، با او قرار داد بستند که دولت تشکیل بدهند که امور شرعیهاش با محمد بن عبد الوهاب باشد، سیاست با آل سعود باشد، این دعوت «محمد بن عبد الوهاب» در مطقه اثر کرد. چرا؟ چون منطقه عربی محضه بود، علم و فکری در آنجا حاکم نبود، بلکه یک منطقهای بادیه نشین و صحرا نشین بود، بعداً همه را به کار گرفت ولذا به هر طرف حمله کردند، تمام مردمی که در منطقه زندگی میکردند مانند شام، مصر،عدن واطراف یمنیی، همه آنها را میگوید کافرند و فقط من پیروان من مسلمان هستند، ودوبار هم در کربلا حمله کردند، یکبار در سال:1216، بار دوم هم در سال:1258، در مرحله اول شش هزار نفر را در کربلا کشتند، تا ظهر مشغول کشتن بودند، مقدار زیادی غنائم را همراه خودشان بردند، در سال:1258 برای بار دوم حمله کردند، الآن (یعنی در زمان ما) وارث این افکار «محمد بن عبد الوهاب» طالبان و داعشیها هستند، کشتن آدمها در نظر آنها با سر بریدن مرغ یکسان است.
در هر صورت، این آیه مبارکه بهترین دلیل است که انسان نمیتواند مردم دیگر را تکفیر کند، پیغمبر اکرم میفرماید:«من کفّر أخاه المسلم فهو أحدهما» اگر کسی برادر مسلمان خود را تکفیر کرد، خودش کافر است.
خلاصه مطلب اینکه: اگر کسی این آیه مبارکه را خوب تجزیه و تحلیل کنید،این بهترین دلیل بر بطلان عقاید این جمعیت است که به جان مسلمانان افتادهاند و هر روز دست به عملیات انتحاری میزنند و کار شان آدم کشی است.
بنابراین، تکفیر باید مبنا داشته باشد، به مجرد اینکه کسی مطلبی را گفت، نمیتوان مارک تکفیر را بر پیشانی او زد و نسبت کفر به او داد.
و ممّا یوصف له أنّ هؤلاء یدّعون أنّهم یحکمون باسم الإسلام و باسم نبی الرحمة (ص) الذی قال:« إنّ الرفق لا یکون فی شیء إلّا زانه، و لا ینزع من شیء إلّآ شانه»[5] - یعنی هر کجا رفق، نرمش و مدارا باشد، آن زینت است، اگر رفق را از چیزی بر داشتیم، در حقیقت آن را معیوب ساختیم - فهاهم یقتلون الأبریاء، و العُزّل – جمع عازل، آدم بی طرف - من الناس أطفالاً و شیوخاً و نساء و یقومون بجرائمهم و هم یُکبّرون و یُصلّون علی النبی (ص) الذی یصفه سبحانه بقوله:« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[6] ، و یدّعون رفع لواء الجهاد فی سبیل الله و نصرة الدین و مواجهة أعدائه، و هم یسعون فی الأرض فساداً، و یُحرِقُون الحرث والزرع و یدّمرون المنشآت الاقتصادیة- زیرو رو میکنند زیر ساختهای اقتصادی را ، منشآت، یعنی زیر ساختها- بل یخربون کلّ شیء، مع أنّ البخاری یروی عن أبی ذر (ره) أنّه سمع رسول الله (ص) یقول:« لا یرمی رجل رجلاً بالفسوق و لا یرمیه بالکفر إلّا ارتدت علیه إن لم یکن صاحبه کذلک»[7]
و روی الترمذی أنّ رسول الله (ص) قال:« لاعِنُ المُؤمنِ کقاتله، و من قذف مؤمناً بالکفر، فهو کقاتله»[8]
و فی نهایة المقام أقول: إنّ أقلّ ضرر أُصیب به الإسلام، هو أنّ بدعة التکفیر علی النحو الذی تبثّه الفضائیات صار حائلاً بین الغربیین و بین أعتناقهم الدین الإسلامی الحنیف، و کفی فی ذلک خسارة عظیمة.
بدترین ضری که افکار و اعمال طالبان و داعشیها به اسلام وارد کرده، این است که در اروپا و جهان غرب کسی به اسلام علاقه نشان نمیدهد، اسلام با همان قیافه واقعی وحقیقی که داشت در دنیا درحال پیشرفت بود، اینها (طالبان و داعشیها) که به این سبک به میدان آمدند، معلوم میشود که دنیا اعمال اینها را پخش میکنند، ولذا این سبب میشود که دنیا به اسلام از خود علاقه نشان ندهند، مگر آدمهای بیدار، محقق، روشنفکر و اهل مطالعه.
بحث ما در باره جهاد و مسائل عبادی اسلام تمام شد.
***
تمّ کتاب الجهاد بفضل الله سبحانه