< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: جهاد دفاعی

الآیة الثامنة

«وَلَا ينْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً وَلَا يقْطَعُونَ وَادِيا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيجْزِيهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ»[1]

ترجمه: و هيچ مال کوچک يا بزرگي را (در اين راه) انفاق نمي‌کنند، و هيچ سرزميني را (بسوي ميدان جهاد و يا در بازگشت) نمي‌پيمايند، مگر اينکه براي آنها نوشته مي‌شود؛ تا خداوند آن را بعنوان بهترين اعمالشان، پاداش دهد.

معنای مفردات آیه

« وَادِيا»: الوادی: المفرج بین الجبلین

وادی‌ها دو جورند، گاهی از اوقات کوه است و باید از کنار کوه به صورت مار پیچی برود، یا باید تل را سوار بشود و فرود بیاید، یعنی هيچ سرزميني را (بسوي ميدان جهاد و يا در بازگشت) نمي‌پيمايند، مگر اينکه براي آنها نوشته مي‌شود، ‌تا اینجا دو مطلب را بیان کرد،‌ مطلب اول ر اجع به انفاق است، مطلب دوم در باره طی کردن راه، انفاق صغیر و کبیرش یکسان است، همه را می‌نویسم، چرا؟ تا برای آنها به بهترین وجه پاداش بدهد.

تفسیر آیه

باید توجه داشت که راجع به جمله: « لِيجْزِيهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ» دو تفسیر انجام گرفته که من هردو تفسیر را بیان می‌کنم:

الف؛ تفسیر اول اینکه: خدا به بهترین اعمال شما جزا می‌دهد، البته به شرط اینکه بگوییم مفهوم ندارد.

ب؛ تفسیر دوم اینکه: عمل شما هر چه باشد، خداوند بهتر از عمل شما جزا و پاداش می‌دهد، یعنی اگر عمل شما نمره و درجه پنج را دارد، خدا نمره و درجه شش پاداش و جزا می‌دهد.

معنی اول این است که خدا به بهترین اعمال شما پاداش می‌دهد، در ذهن انسان می‌رسد که پس به غیر احسن پاداش نمی‌دهد، ولی این حرف را نمی‌شود گفت، چون مفهوم ندارد.

معنی دوم این شد که عمل شما هر چه می‌خواهد باشد، پاداش و جزای خدا بهتر از آن خواهد بود.

من معتقدم که معنی دوم مناسب تر از معنی اول است.

 

نکته

همه ما در علم اصول می‌خوانیم که ثواب بر واجب نفسی داده می‌شود، یعنی بر واجب غیری ثواب نیست، همه اصولین می‌گویند که ثواب و پاداش مال واجبات نفسی است، یعنی واجبات غیری ثواب و پاداش ندارد.

به بیان دیگر، همه اصولیون می‌گویند: واجبات نفسی مقرب‌اند، اما واجبات غیری مقرب نیستند، حضرت امام (ره) می‌فرمود واجبات نفسی مصلحت دارند، از این نظری مُقرِّب‌اند، اما واجبات غیری چون مصلحت ندارند، ولذا مقرب نیستند، این مطلب از آن چیز‌هایی است که همه ما در علم اصول می‌خوانیم، ولی این آیه مبارکه بر خلاف این عقیده است، چون این آیه مبارکه می‌گوید حتی چیز‌هایی که جنبه مقدمی دارند (چنانچه برای خدا باشند) هم ثواب دارند و هم مقرب‌ می‌باشند، «وَلَا ينْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً» نفقه واجب غیری است، « وَلَا يقْطَعُونَ وَادِيا» مسلمًا واجب غیری است.

بنابراین، هر موقع در علم اصول به این مطلب رسیدیم، باید بگوییم که این مطلب اطلاقاً صحیح نیست، یعنی صحیح نیست که بگوییم واجب غیری نه دارای پاداش است و نه مقرب‌ می‌باشد، بلکه اگر برای خدا باشد، هم مقرب است و هم دارای پاداش، اینجا حضرت امام (ره) می‌فرمود مصلحت ندارد، البته درست است که (فی حد نفسه) مصلحت ندارد، اما از اینکه مقدمه برای ذی مصلحت است، همین خودش کافی است ولذا ثواب دارد.

الجزاء علی الأعمال صغیرها و کبیرها

قوله تعالی: «وَلَا ينْفِقُونَ» فی سبیل الجهاد‌« نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً» یریدون بها إعزاز الدین و التقرّب إلی الله تعالی: « وَلَا يقْطَعُونَ وَادِيا»:‌أی فی سیرهم بین منفرجات الجبال و أغوارِ[2] الآکام[3] ، خصّ (سبحانه تعالی) من المشی إلی الجهاد، خصوص قطع الوادی، لأنّ فیه من المشقّة الشیء الکثیر، فلا یترک شیء منه و یُنسی « إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ» و یسجّل فی صحائف أعمالهم لغایة الإجزاء کما یقول:« لِيجْزِيهُمُ اللَّهُ» بکتابته فی صحف أعمالهم « أَحْسَنَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ»، الفقرة تحتمل وجهین:

الف؛ أنّ لفظ « أَحْسَنَ» منصوب بنزع الخافض فیکون المعنی أنّ الله یجزی علی أحسن أعمالهم و هو الجهاد فی سبیل الله، أو یجری بأحسن أعمالهم، و من المعلوم أنّ الجزاء علی أحسن الأعمال لا ینافی الجزاء علی غیره.

ب؛ و هو أنّ الله سبحانه یجزیهم بجزاء هو أحسن من أعمالهم، و یأتی الاحتمالان فی قوله سبحانه:« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيينَّهُ حَياةً طَيبَةً وَلَنَجْزِينَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ»[4]

و فی الآیة دلیل علی أنّه سبحانه کما یثیب علی المقصود بالذات، فهکذا یثیب علی المقدمات الّتی یتوقف علیها المقصود بالذات، فإنّ قطع الوادی أمر مقدّمی حتی یصل الإنسان إلی الأرض العدو، فالله سبحانه یقول بأنّه یکتب له و یجزی علیه، و ذلک أنّ الأمور المقدّمیة إذ أتی بها الإنسان تقرباً إلی الله و کان العمل صالحاً للتقرب به، یترتب علیه الثواب.

« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيينَّهُ حَياةً طَيبَةً وَلَنَجْزِينَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ» همان گونه که آیه قبلی را معنی کردیم، این آیه را نیز معنی می‌کنیم و می‌گوییم یا مراد این است که به أحسن پاداش می‌دهد، منتها مفهوم ندارد، یا بگوییم آن گونه که عمل می‌کند،‌ جزا و پاداشش بهتر از عملش است، ظاهراً معنی دوم بهتر از معنی اول است.

حاصل مطالب گذشته این است که اگر شرع مقدس جهاد دفاعی را تشریع کرده است، این جهاد دفاعی هر کدامش یک علت دارد:

1: گاهی علتش این است که چون آنها با ما می‌جنگند، ما نیز از خود دفاع می‌ کنیم ولذا قرآن می‌فرماید: «وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يقَاتِلُونَكُمْ »[5]

2: انگیزه دوم این است که آنها معتدی و متجاوز هستند، قرآن کریم می‌فرماید:« فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ »[6]

3: علت سوم اینکه آنها اولیای شیطان هستند، باید با اولیای شیطان بجنگید:« فَقَاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيطَانِ »[7]

4: علت چهارم عبارت است از ردّ بأس کافران:« فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا»[8]

5: علت پنجم اینکه: جهاد می‌کنیم تا مراکز عبادت محفوظ بمانند:« وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَينْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِي عَزِيزٌ »[9]

6: علت ششم عبارت بود از بسیج عمومی بخاطر قوت و قدرت دشمن:« مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» هر موقع قرآن بفرماید:« مَا كَانَ» یا برای نفی امکان است، یا به معنای نفی شأنیت است، نفی امکان مانند:« مَا كَانَ لِلَّهِ أَنْ يتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ»[10]

خلاصه مطلب اینکه؛ مجموع آیاتی که در باره دفاع آمده همین آیات بودند که خواندیم، من فکر نمی‌کنم که زیر آسمان خدا کسی باشد که جهاد دفاعی را انکار کند ولذا ما در باره جهاد دفاعی زیاد سرمایه گذاری نمی‌کنیم، چون یک امر مسلّم و بدیهی است، آنچه را که ما باید در باره آن، سرمایه گذاری کنیم،‌جهاد ابتدایی است.

جهاد ابتدایی

اما جهاد ابتدایی سرمایه گذاری می‌خواهد، چون از طرف مستشرقین مورد حمله قرار گرفته است، ولذا من روی جهاد ابتدایی سرمایه گذاری کرده‌ام.

مقدمه

باید بدانیم خلاق متعال هر موجودی را که آفریده، وسیله دفاع را هم به او داده، انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست، ولذا اگر انسان همانند سایر موجودات یک وسیله دفاعی داشته باشد، نباید آن را عیب بدانیم، بلکه سنت حقتعالی بر آن جاری است.

پرسش

حال پرسش این است که درست است خدا به انسان این وسیله دفاعی را داده، ولی این فقط مجوز جهاد دفاعی است، و الآن بحث ما در جهاد ابتدایی است، ولذا این مقدمه با این ذی المقدمه همخوانی ندارد، درست است که خدا هر موجودی را که آفریده، وسیله دفاعی را هم در او داده، به انسان هم است، منتها بحث ما در جهاد دفاعی نیست، بلکه در جهاد ابتدایی است.

پاسخ

در مقام جواب عرض می‌کنیم که اسلام یک دید و نگاه بسیار وسیعی دارد و آن این است که می‌خواهد بشریت را از چنگال خرافات آزاد کند، این خواسته اسلام است، اسلام می‌خواهد بشریت را از خرافات و جهالت بیرون ببرد، بشری که در مقابل گاو سجده می‌کند، بشری که با مدفوع گاو استشفاء‌ می‌کند، بشری که در مقابل سنگ و گل خضوع و خشوع می‌کند، این خودش یکنوع خرافات است، اسلام آمده تا اینکه بشریت را از چنگال خرافات آزاد کند، اگر بخواهد بشریت را از چنگال خرافات برهاند، باید گروهی را بفرستد تا مردم را آگاه کند، یعنی ‌معلم بفرستد، استاد بفرستد و آنها در میان مردم بت پرست بروند و به آنها بفهمانند که این نوع کار‌ها به صلاح شما نیست.

پس اسلام یک دید و نگاه وسیعی دارد و آن اینکه می‌خواهد بشریت را از قید و بند خرافات آزاد کند، راه آزاد کردن این است که سربازان علمی بفرستد تا بتواند مردم مرا از چنگال خرافات آزاد کند، پیغمبر اکرم (ص) مبلغ می‌فرستد، اما کسانی که بیداری مردم بر خلاف مصالح آنهاست، جلوی تبیلغ اسلام را می‌گیرند، اسلام در درجه اول می‌خواهد بشریت را از چنگال خرافات آزاد کند، در درجه دوم مبلغ می فرستد تا مردم را از قید و بند خرافات برهاند، ولی میان مردم کسانی در جامعه زندگی می‌کنند که بیداری مردم و جامعه به ضرر آنها تمام می‌شود، چون آنها می‌خواهند بر مردم حکومت کنند ولذا مبلّغ‌ها را می‌کشند و به قتل می‌رسانند، قاریان قرآن را می‌کشند، پیغمبر اکرم به بئر معو نه مبلغ فرستاد، چهل نفر را یکجا کشتند، ‌گاهی چهار نفر را کشتند، در چنین حالتی پیغمبر اکرم (ص) ناچار است با کسانی که مانع از شنیدن پیام الاهی می‌شوند مبارزه کند و بجگند.

خلاصه مطلب اینکه: جهادی ابتدایی این نیست که یکباره و یک دفعه و بدون مقدمه انجام بگیرد و با مردم بجنگند، بلکه اولاً از جانب خدا مسئولیت دارد تا جامعه را از این خرافات آزاد کند، راه ازادی فرستادن مبلغ است، مبلغ‌ها می‌روند، اما کسرا‌ها و قیصر‌ها آنان را به قتل می‌رسانند و می‌کشند و اجازه تبلیغ را نمی‌دهند، از این رو، پیغمبر اکرم (ص) ناچار می‌شود که از طریق جنگ وارد بشود، راه را آزاد کند، تا مبلغ و معلم حرف خودش را بزند، تا «فمن شاء فلیؤمن و من شاء یکفر»، کجای این حرف‌ بر خلاف حقیقت است و کدام یکی از این حرف‌ها اشکال دارد، آیا در اینکه انبیا از جانب خدا مسئولیت دارند، در اینکه این خرافات علیه بشریت است، در اینکه اولاً انبیا تبلیغ می‌ کنند، در اینکه دشمن مبلغین اسلام را می‌کشند و به قتل می‌رسانند؟ هیچکدام خلاف حقیقت نیست، پس تنها راه این است که پیغمبر اکرم (ص) برای اینکه راه را برای تبلیغ باز کند، مجاهدین را بفرستد تا راه باز بشود، آن وقت هرکس که خواست به دین عیسی باشد و هر که خواست به دین موسی باشد، یا اسلام بیاورد، خلاصه اینکه به یک شریعت آسمانی معتقد باشد، اما اجازه نمی‌دهد خرافات هم رسمیت داشته باشد.

فرق بین فلاسفه و انبیا

به بیان دیگر؛ فرق است بین فیلسوف و بین انبیا و پیغمبران، هر چند فلاسفه هم مصلحان جامعه هستند، یعنی هم ارسطو مصلح است و هم افلاطون مصلح است و هم شیخ الرئیس و هم ملا صدرا مصلح است، منتها مصلح بودن فلاسفه از جانب خدا نیست،‌ بلکه مصلح از جانب خودشان است، فیلسوف برنامه را می‌نویسد و به مردم می‌دهد، خواه مردم بپذیرند یا نپذیرند، کار فیلسوف همین اندازه است ولذا دست به جهاد نمی‌زند، چرا؟ چون وظیفه او بیان است.

اما انبیا و پیغمبران الاهی فلاسفه نیستند، بلکه فوق فلاسفه می‌باشند ولذا در عین حال که از جانب خدا برنامه دارند، از جانب خدا مامورند که دین را در جامعه ایجاد کنند،« هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»[11]

بنابراین، پیغمبر اسلام نمی‌تواند فقط برای مردم قرآن را بخواند و در خانه خود بنشیند و بگوید بقیه کار با خودتان، این کار انبیا نیست، و همین ‌ها انگیزه جهاد ابتدایی هستند، اگر آقایان این مسائل را در این عبارات بخوانید، می‌توانید با آنها کلیه اشکالاتی را (که مستشرقین برای جهاد ابتدایی اسلام درست کرده‌اند) حل کنید، یعنی اولاً از آن راه وارد بشوید که انبیاء آمده‌اند تا خرافات را از بین ببرند، اما کسانی که اهل دنیا بودند، در مقابل انبیا موضع گرفتند و آنان ناچار شدند که این موانع را از سر راه مردم بر دارند تا مردم حرف دین و اسلام را بشنوند،«وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يعْلَمُونَ»[12]

ترجمه: و اگر يکي از مشرکان از تو پناهندگي بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهي ناآگاهند!

بیان دوم این است که فرق است بین فلاسفه و بین انبیا، مصلحان جهانی کار شان بیان است، گاندی کارش بیان است، دیگری کارش بیان است، اما انبیا علاوه بر بیان، باید دین را در بین مردم اشاعه بدهند، گاندی با اینکه یکنوع مصلحی بود، اما دست به خرافات نزد، بلکه گاو پرستی را به رسمیت شناخت، اما انبیا آنچه را که خدا خواسته برای مردم می‌گویند، خواه در مذاق مردم شیرین باشد یا تلخ.

 


[2] •(غُ یا غَ وْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) فرو شدن، فرو رفتن . 2 - دقت کردن در کاری، تفکر و تأمل کردن . 3 - (اِمص .) گودی، فرورفتگی . 4 - قعر هر چیز. 5 - دقت، تأمل . 6 - (اِ.) نشیب، زمین پست .
[3] ع اِ) ج ِ اُکُم و اُکُم ج ِ اِکام و اِکام ج ِ اَکم و اَکم ج ِ اَکمه . منظرها. زمینهای بلند. تل ها. تپه ها. پشته ها. توده ها. سنگلاخها.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo