< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

الجهر و المُخافة فی الصلاة«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌«

«وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يكُنْ لَهُ وَلِي مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا»[1]

ترجمه آیه

بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر کدام را بخوانيد، (ذات پاکش يکي است؛ و) براي او بهترين نامهاست!» و نمازت را زياد بلند، يا خيلي آهسته نخوان؛ و در ميان آن دو، راهي (معتدل) انتخاب کن!

و بگو: «ستايش براي خداوندي است که نه فرزندي براي خود انتخاب کرده، و نه شريکي در حکومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلت، (حامي و) سرپرستي براي اوست!» و او را بسيار بزرگ بشمار!

معنای مفردات

ما نخست مفردات این آیه را معنی می‌کنیم که یکی از آ‌نها کلمه « الرَّحْمَنَ» است، ‌این کلمه، یعنی کلمه: (الرَّحْمَنَ) برای مردم عرب خیلی عجیب بود، زیرا هر موقع پیغمبر اکرم (ص) می‌گفت « الرَّحْمَنَ» می‌ترسیدند و با آن مانوس نبودند، ولذا در آیات دیگر داریم که:« وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورً»[2]

و هنگامي که به آنان گفته شود: «براي خداوند رحمان سجده کنيد!» مي‌گويند:«رحمان چيست؟! (ما اصلا رحمان را نمي‌شناسيم!) آيا براي چيزي سجده کنيم که تو به ما دستور مي‌دهي؟!» (اين سخن را مي‌گويند) و بر نفرتشان افزوده مي‌شود!

کلمه « الرَّحْمَنَ» مایه نفرت و دوری آنها بود، و از اینجا می‌فهمیم که گاهی بعضی از غذاهای سالم و صحیح در مزاج‌های آلوده، نه تنها سبب صحت نمی‌شود، بلکه سبب بیماری می‌شود، مزاج وقتی آماده نبود، حتی بهترین غذا سبب بیماری می‌شود، از آنجا که مزاج قریش، مزاج شرک بود،‌ هر موقع کلمه « الرَّحْمَنَ» را می‌شنیدند، از شنیدن آن دوری می‌کردند، ظاهراً « الرَّحْمَنَ» در یمن مطرح بوده، اما در عربستان مطرح نبوده، ولذا قرآن می‌فرماید:« أَيا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى» یعنی فرق نمی‌کند که آن ذات یکتا را به عنوان رحمن نام ببرید یا به عنوان «الله» و یا رحیم، همه اینها حاکی از مقام ربوبی اوست.

کلمه «أّیّاً» به معنای استفهام است، اما در این آیه مبارکه، یعنی:« أَيا مَا تَدْعُوا» معنای شرطیت دارد. به چه دلیل وچرا؟ به دو دلیل:

اولاً، هر موقع کلمه «أی» همراه با کلمه «ما» بیاید،«‌ینقلب الاستفهام شرطاً»، از کجا بفهمیم که « أَيا مَا تَدْعُوا» برای شرط است؟ از مجزوم بودنِ « تَدْعُوا»، چون اگر «أّیّاً» برای شرط نبود، باید « تَدْعُون» خوانده می‌شد، از اینکه در این «فعل مضارع» نون حذف شده، معلوم می‌شود که کلمه «أّیّاً» به معنای «إن» شرطیه است.

ثانیاً: « فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى» جمله اسمیه است و در ادبیات عرب داریم که جمله اسمیه، اصلاً شرط واقع نمی‌شود، یعنی قانون کلی است که جمله اسمیه، شرط واقع نمی‌شود و اگر جزاء واقع شد، در اولش حتماً حرف «فاء» می‌آید (کلّ جزاء یمتنع جعله شرطاً فالفاء لازمة إذا جعل جزاءً).

«وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا» ظاهر این آیه قابل فهم نیست، اگر بگوییم جهر به معنای بلند صبحت کردن است، مخافت هم به معنای آهسته صحبت نمودن است، اگر من بلند صحبت نکنم و آهسته هم صحبت نکنم،‌ پس چه رقم نماز بخوانم؟ چون جهر به معنای بلند صحبت کردن است، کلمه «خافت» هم به معنای سرّی و درگوشی صحبت نمودن است، اگر کسی بخواهد نه بلند صحبت کند و نه آهسته و یواش، آنوقت جمله :« وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌« چه معنی دارد، چون یا جهر است یا اخفات؟! چون سومی ندارد، یا جهر است یا اخفات؟

این یکی از اشکالات است که به ظاهر آیه وارد است، ولذا ما باید ببینیم که مراد از «جهر» در این آیه مبارکه چیست؟

باید دانست که مراد از «جهر» در این آیه مبارکه به معنی رفع الصوت نیست، بلکه به معنای رفع الصوت الشدید می‌باشد، از کجا این معنی را می‌فهمیم؟ از کلمه «مخافتة»، چون مخافتة سری صحبت کردن را می‌گوید:« خافت یُخافِتُ»، یعنی سرّی صبحت کردن، و جهر در جمله: «وَلَا تَجْهَرْ» به معنای داد و فریاد کردن می‌باشد.

بنابر این؛ کلمه « جهر» در این آیه مبارکه، غیر از جهری است که در کتاب‌های‌ فقهی آمده، به قرینه چه؟ به قرینه:

« وَلَا تُخَافِتْ بِهَا» کلمه «خافت یخافت مخافتة» یعنی یواشکی، آهسته و درگوشی صحبت کردن به گونه‌ای که فقط طرف صحبت بشنود «وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌«، جمله وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌« دو جور است:

یکی اینکه به گونه‌ای صحبت کند که علاوه بر اینکه طرف صحبت بشنود، چند نفر دیگر که در نزدیکی‌ او نشسته‌اند هم بشنوند، این هم جزء «بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌« است، یک موقع بلند صحبت نمی‌ کند، آهسته صحبت می‌کند، منتها هم خودش می‌شنود و هم کسانی که در اطراف و کنارش هستند می‌شنوند، این هم جزء « بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌« است، « بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌« دو مصداق دارد، یک مصداقش صلوات مغرب و عشا و صبح است، یک مصداقش هم صلوات ظهر و عصر است، چون صلوات ظهر و عصر هم لازم نیست که انسان خیلی یواش بخواند که فقط خودش بشنود، بلکه اگر کنارش هم بشنود اشکال ندارد.

«وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ» یعنی فریاد نزن، «وَلَا تُخَافِتْ بِهَا» یعنی خیلی هم سرّی نخوان که فقط خودت بشنوی « وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌« این خودش دو مصداق دارد، هم مغرب و عشا و صبح مصداقش است و هم ظهر و عصر مصداقش می‌باشد. معنای صلات در آیه مورد بحث

حال باید بینیم که مراد از صلات در این آیه مبارکه چیست؟ ظاهراً مراد از صلات در این آیه مبارکه دعاست، یعنی ربطی به نماز ندارد، البته منهای روایات، صلات در اینجا به معنای دعاست. چطور؟ به قرینه ماقبلش که می‌فرماید: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ » أی بدعائک. چون قبلاً کلمه «أَيا مَا تَدْعُوا» آمده است

بنابراین، این آیه مبارکه، اصلاً ارتباطی به نماز ندارد، بلکه مقصود همان دعاست، آیه می‌خواهد موقع دعا کردن فریاد نکنید و خیلی هم صدای تان را کم نکنید که فقط خودت بشنوی و دیگران نشنوند « وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌«

از این آیه مبارکه معلوم می‌شود این سبک که ما بالای منبر می‌گوییم بر اینکه آمن را بلند بگویید، با آیه مورد بحث تطبیق نمی‌کند، در دعا باید آن وزانت و تضرّع محفوظ باشد، یعنی اینکه من آرام دعا کنم و شما هم آرام آمن بگویید، آیه همین را می‌گوید ولذا یک روایت داریم که فردی هنگامی که دعا می‌کرد،‌ فریاد می‌کرد، پیغمبر اکرم فرمود خدای تو اصم و کر نیست که این همه داد می‌زنی.

روایتوَ قَالَ النَّبِيُّ ص خَيْرُ الْعِبَادَةِ أَخْفَاهَاوَ قَالَ خَيْرُ الذِّكْرِ الْخَفِيُ‌وَ قَالَ دُعَاءُ السِّرِّ يَزِيدُ عَلَى الْجَهْرِ سَبْعِينَ ضِعْفاًو أثنى الله سبحانه على زكريا ع بقوله إِذْ نادى‌ رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا

وَ سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَقْوَاماً يُجَاهِرُونَ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ لَا تَرْفَعُوا بِأَصْوَاتِكُمْ فَإِنْ رَبَّكُمْ لَيْسَ بِأَصَم‌» [3]

پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: بهترين عبادتها و اوراد و اذكار، مخفى‌ترين آنهاست.

و دعاى پنهانى هفتاد بار از دعاى آشكار بهتر است، و خداوند حضرت ذكريا را به خاطر خواندن دعا در نهان، ستوده و مى‌فرمايد:

اى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم زكريا را ياد كن، كه خدا را در پنهانى و از صميم دل ندا كرد

و از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل است كه وقتى صداى بلند گروهى را در دعا شنيد فرمود

اى مردم صداهاى خود را پايين بياوريد، زيرا خداي شما ناشنوا نيست، و دعاى آهسته شما را هم مى‌شنود .

ظاهر آیه مبارکه این است که هم دعا کننده و هم آمن گو، حد وسط را رعایت کنند.

اما از روایات صلات اسفتاده که این آیه شامل نماز هم می شود.

و یظهر من بعض الروایات أنّ الصلاة فی الآیة بمعنی العبادة المعروفة، فقد روی علیُّ بن إبراهیم بسند صحیح عن سماعة، قال: قلت لأبی عبد الله (ع) أعلی الإمام أن یسمع من خلفه و إن کثروا؟ قال:« و على الامام ان يقرأ قرائة وسطا لأنّ اللَّه عزّ و جلّ يقول «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها»[4]

فلذا مانع ندارد که آیه مبارکه هم ناظر به دعا باشد و ناظر به نماز و کلمه صلات هردو معنی را برساند، چون نماز هم مشتمل بر دعا می‌باشد.

و ممّا ذکرنا یعلم أنّ کیفیة صلاتنا فی الظهرین لا تخالف الآیة، فإنّ تلک الکیفیة لیست جهراً کما هو واضح، و فی الوقت نفسه لیس مخافتة أیضاً، لأنّها عبارة عمّا لا یسمعه القارئی نفسه، و الرائج هو سماع نفسه و إن لم یسمع غیره، و هذا هو الذی یصفه سبحانه بقوله: « وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا‌«.

ثمّ إنّی رأیت بعض من لم له إلمام باللغة العربیة، کان یُجهِرُ فی الظهرین بزعم أنّ الکیفیة الرائجة مخافتة مَنهِیَّة، مع أنّک قد عرفت أنّ الآیة لو کانت ناظرة إلی العبادة المعروفة، فالمراد من الجهر لیس هو مطلق رفع الصوت، بل رفعه بشدّة فیشکل قرینة علی أنّ المخالفتة هی التسارّ الذی لا یسمع حتی نفسه وعلیه تکون قراءة الصلاة علی نحو الاخفات الذی یسمع المصلّی کلامه، أو یسمع الواقف إلی جانبه من مصادیق الآیة فلیست جهراً و لا مخافتة.

وجوب التسلیم علی النبیّ فی التشهّد

بحث در این است که آیا تسلیم بر پیغمبر اکرم (ص) در تشهد نماز واجب است یا واجب نیست؟

البته دردو مقام بحث خواهیم کرد.

قال سبحانه:« إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»[5]

خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مي‌فرستد؛ اي کساني که ايمان آورده‌ايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و کاملا تسليم (فرمان او) باشيد.

اولین بحثی که داریم این است که مراد از: «سَلِّمُوا» در آیه مبارکه چیست؟

گاهی می‌گویند مراد از«سَلِّمُوا» تسلیم قلبی وانقیاد است، چنانچه در سوره نساء می‌فرماید:« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُمْ ثُمَّ لَا يجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيتَ وَيسَلِّمُوا تَسْلِيمًا »[6]

به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داوري طلبند؛ و سپس از داوري تو، در دل خود احساس ناراحتي نکنند؛ و کاملا تسليم باشند.

مراد از کلمه « وَيسَلِّمُوا تَسْلِيمًا » تسلیم قلبی است، افرادی پیدا می‌شوند که به زبان مطلبی را قبول کرده، ‌اما قلباً قبول نکرده‌اند، یعنی مطلب را لساناً و زبانا پذیرفته، اما در قلبش دغدغه دارد، یعنی قلباً نپذیرفته، می‌گویند مراد « وَيسَلِّمُوا تَسْلِيمًا » تسلیم قلبی در قضاوت پیغمبر اکرم (ص) است.

البته ما نیز قبول داریم که انسان مؤمن، حتماً باید مُنقاد باشد، یعنی طوری نباشد که قلبش نسبت به قضاوت رسول خدا ناراضی باشد، ولی ظاهر آیه مبارکه نشان می‌دهد که جمله « وَسَلِّمُوا» تفسیر صلات است،« صَلُّوا عَلَيهِ »، چه رقم صلوات بفرستیم؟ یعنی «سَلِّمُوا علیه»، واو در« وَسَلِّمُوا» واو تفسیر است، نه اینکه بگوید صلوات بفرستید و قلباً هم آرام باشید، البته قلباً هم باید آرام بود و تسلیم، مسلمان واقعی تسلیم امر خداست، امیر المؤمنین در نهج البلاغة می‌فرماید: «الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيم‌» اسلام همان تسلیم است، ما این مطلب را قبول داریم، اما آیه مبارکه ناظر به این مطلب نیست، به نظر من جمله:« وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» تفسیر « صَلُّوا عَلَيهِ » است و می‌خواهد بگوید:« السلام علیک أیها النبیّ و رحمة الله و برکاته»

بنابراین، معنای آیه این شد که سلام، تفسیر همان صلوات است، آن موقع بحث ما در دو مقام است:

الف؛، آیا در« تشهد» سلام بر پیغمبر واجب است یا واجب نیست.

ب؛ ‌ثانیاً، آیا هر موقع نام مبارک پیغمبر اکرم (ص) را شنیدیم صلوات بر آنحضرت (ص) لازم است یا لازم نیست؟

پس باید در دو مقام بحث کنیم، یکی سلام عند التشهد، دیگری سلام بر آن حضرت خارج از تشهد.

یقع الکلام فی المقامین:

1: التسلیم علی النّیّ فی التشهّد

2: الصلوات علیه خارج التّشهّد عند ذکر اسمه

فعلاً‌ بحث ما در مقام اولی است و آن اینکه آیا در تشهد سلام بر پیغمبر واجب است یا واجب نیست؟ همه مسلمانان اتفاق دارند (جز حنفیه) که سلام بر پیغمبر (ص) در تشهد جزء تشهد است، زینت تشهد نیست، بلکه جزء تشهد است، منتها نمی‌دانیم که این آیه مبارکه ناظر به سلام بر پیغمبر در تشهد است، یا ناظر به این است که هر موقع اسم آن حضرت را بردید، صلوات بر حضرتش بفرستید یا نه؟

در هر صورت همه مسلمانان اتفاق دارند که سلام بر پیغمبر اکرم(ص) جزء تشهد است، ولذا اگر انسان تشهد را بخواند و سلام بر پیغمبر نفرستد، نمازش صحیح نیست،« السلام علیک أیها النبی ...» جزء تشهد است، مُخرج صلات این ،« السلام علیک أیها النبی ...» نیست، مخرج صلات آن دوتای دیگر است، یعنی: «السلام علینا و علی عباد الصالحین و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

وهابی‌ها چه می‌گویند؟

البته وهابی‌ها می‌گویند نمی‌شود بر پیغمبر اکرم (ص) و دیگران سلام کنیم. چرا؟ چون آنان اموات و مردگانند و ...،

ولی ما در جواب آنها می‌ گوییم اگر آنطور است که شما می‌گویید، پس در تشهد نماز چطور می‌گویید:« السلام علیک أیها النبیّ و رحمة الله و برکاته»؟ چون حتی شما حنابله، سلام بر آن حضرت را در تشهد واجب می‌دانید، اگر در واقع حضرتش «فات و مات» پس این سلام ما بر آن حضرت لغو است.

خب، وقتی انسان «أنصاب المتعلِّمین» شد، انصاف جمع نصف است، یعنی نصف متعلمین، یک تکه درس خوانده، اما تکه‌ دیگر را نخوانده، ولذا این حرف‌ها را می‌زنند.

بنابراین، ‌ما این مسئله را واگذار به فقه می‌کنیم، کدام مسئله را؟ «هل تجب التسلیم علی النبیّ عند التشهّد أو لا»؟

البته از نظر ما جزء تشهد است، روایاتی که ما در باب تشهد داریم، ‌سلام بر نبی (ص) جزء تشهد است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo