درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/06/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
«وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يصَلُّوا فَلْيصَلُّوا مَعَكَ وَلْيأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيمِيلُونَ عَلَيكُمْ مَيلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا»[1]
بحث ما در صلات مسافر تمام شد و نسبت به آن مطلبی باقی نمانده است، الآن وارد صلات خوف میشویم،
شأن نزول صلات خوفپیغمبر اکرم (ص) در عسفان بود، عسفان در حقیقت یکی از أدنی الحلّ است، یعنی جایی که حرم از آنجا شروع میشود، خالد بن ولید هم که سرکرده مشرکان بود در ضجنان بود و فاصله اینها خیلی کم بود، رسول گرامی اسلام نماز ظهر را خواند، آنها میخواستند در موقع نماز ظهر حمله کنند، ولی خودشان خودشان را گرفتار کردند، گفتند اینها یک نماز بهتری دارند بنام صلات عصر، باید تا آن زمان صبر کنیم، هنگامی که صلات عصر را شروع می کنند، ما نیز حمله خود را به آنان شروع کنیم، همین که مشرکین این مسئله را بین خودشان گفتند، این آیه مبارکه نازل شد، معلوم میشود که قبل از این آیه صلات خوف در کار نبوده است و این آیه در قرآن، آیهای است که حکم را با مثال بیان کرده است، ما در قرآن آیه نداریم که حکم شرعی را با مثال بیان کند، در حقیقت حکم شرعی را میگوید، کیفیت صلات خوف را نیز بیان میکند که چگونه نماز خوف را بخوانید و چگونه حراست کنید؟
« وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ» یا رسول الله اگر در میان یاران خود بودی و نماز خواندی، باید یاران خود را به دو گروه تقسیم کنی، ممکن است کسی بگوید که صلات خوف از خصائص پیغمبر اکرم است. چرا؟ چون میفرماید: « فَأَقَمْتَ لَهُمُ» البته این برداشت، برداشت خوبی نیست، هر چند شخص رسول گرامی اسلام در این آیه مبارکه مورد خطاب است، اما قوانین الهی مخصوص پیغمبر و زمان آن حضرت نیست.
البته پیغمبر اکرم (ص) یکسلسله خصائص برای خودش دارد که در اول کتاب نکاح تذکره علامه آمده است، ولی کسی نگفته این آیه مبارکه نیز از خصائص رسول اکرم است، علاوه براین، مناسبت حکم و موضوع نیز ایجاب می کند که از خصائص آن حضرت نباشد، چون نماز است و حفظ جان مسلمانان در میان است ولذا معنی ندارد که از مختصات آن حضرت باشد.
« وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ» معلوم میشود که مسلمانان دو دسته میشوند، یک دسته با پیغمبر نماز میخوانند، و دسته دیگر نگهبانی میدهند، «وَلْيأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ» آنها هم که نماز میخوانند، باید شمشیر شان دست شان باشد، اسلحه جمع سلاح است، معلوم میشود کسانی که با پیغمبر نماز میخوانند، باید شمشیر و نیزه شان همراه شان باشد، وقتی حضرت با کسانی که همراهش نماز میخوانند به سجده رفتند، طائفه دوم باید مراقب باشند که دشمنان در حال سجده حمله نکنند «فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يصَلُّوا فَلْيصَلُّوا مَعَكَ وَلْيأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ».
بنابراین، مسلمانان دو طائفه و دو دسته میشوند، یک دسته با پیغمبر اکرم نماز میخوانند و طائفه دوم از آنان نگهبانی میکنند، وقتی نماز طائفه تمام شد، طائفه دوم نماز میخوانند.
آیا از این آیه میفهمیم که دشمن طرف قبله بوده، یا دشمن پشت به قبله بوده؟ ازاین آیه استفاده میشود که دشمن پشت به قبله بوده، چون میفرماید: «فَلْيكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ» معلوم شود که دشمن پشت به قبله بوده، بعضی از روایات عکس است و با این آیه موافق نیستند، آیه میگوید که آنها پشت سر شما باشد، معلوم میشود جلو امان بوده، اما عقب امان نداشته است.
دسته اول که با پیغمبر نماز خواندند، دسته دوم چه کنند، چون آنان نیز دوست دارند با آن حضرت نماز بخوانند؟
نماز خوف دو رکعت است، پیغمبر وقتی یک رکعت نماز را خواند، بلند میشود و میایستد، یا ذکر میگوید یا ذکر نمیگوید، طائفه اول یک رکعت دیگر را نیت فرادی میکنند و فرادی میخوانند، آنگاه به جای طائفه دوم نگهبانی میکنند، طائفه دوم به پیغمبر اکرم اقتدا میکنند، رکعت اول طائفه دوم، رکعت دوم آن حضرت میشود، رکعت دوم را فرادی میخوانند، معلوم میشود که صلات خوف دو رکعت است، پیغمبر رکعت اول با طائفه اول میخواند، رکعت دوم را با طائفه دوم، طائفه دوم هم باید اسلحه و حذر شان همراه داشته باشند، «وَلْيأْخُذُوا حِذْرَهُمْ» حذر به معنای ترس است، ترس شان را بگیرند، این (حذر) عربی است، در عربی معنی دارد، اما در فارسی معنی ندارد، در فارسی باید بگوییم خود شان بپایند، یعنی حواس شان جمع باشد.
پرسشپرسش من این است که قرآن نسبت به طائفه اول میفرماید: « وَلْيأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ»، اما در طائفه دوم میفرماید: «وَلْيأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ» یعنی در طائفه دوم دوتا را تاکید میکند و کلمه « حِذْرَهُمْ» نیز آمده، وجه و علت این مسئله چیست؟
سپس میفرماید « وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا» اگر من این حکم را تشریح کردم، این تشریع من لغو نیست، دشمنان میخواستند از پشت سر به شما حمله کنند و من برای حفظ جان شما این تشریع را کردم تا آنها شما را غافلگیر نکنند، یعنی اینکه یک دسته نماز بخوانند و دسته دیگر نگهبانی بدهند « وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيمِيلُونَ عَلَيكُمْ مَيلَةً وَاحِدَةً» و با این تشریع، توطئه آنها خنثی شد.
آنگاه میفرماید اگر ضرورت ایجاب کرد (مانند سنگینی اسلحه و تر بودن زمین و...) مانع ندارد که اسلحه خود را روی زمین بگذارید « وَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا» کلمه « وَلَا جُنَاحَ» را به کار برده که در مقام توهم حظر است، چون اول فرمود اسلحه خود را همراه داشته باشید، طرف خیال میکند که گذاشتن اسلحه به زمین حرام است، ولذا میفرماید: « وَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا»
به نظر من معنای آیه مبارکه روشن شد، فقط در آیه یک ابهام داریم و آن اینکه چرا در اولی یک تاکید است، اما در دومی دو تاکید است.
التفسیرمن أنواع الصلوات، صلاة الخوف، و ذکر العلّامة لها أربع صور، و المهم هو بیان الصورة التی جاء ذکرها فی الآیة. أقول: الآیة قلیلة النظیر فی القرآن، حیث إنّها من قبیل البیان بإیراد المثال لتکون أوضح فی عین أنّها أوجز و الأجمل.
مرحوم علامه حلی در تذکره چهار صورت را بیان میکند، ولی من فقط یک صورتش را گفتم، یعنی همان صورتی که در آیه آمده است.
روی الطبرسی: « نزلت الآیة و النبیّ بعُسفان و المشرکون بضنجنان، فتواقفوا فصلّی النبیّ ص و أصحابه الظهر بتمام الرکوع و السجود، فهمّ المشرکون بأن یغیّروا علیهم، فقال بعضهم:إنّ لهم صلاة أخری أحبّ إلیهم من هذه، یعنون صلاة العصر، فأنزل الله علیه هذه الآیة، فصلّی بهم العصر صلاة الخوف»[2]
إنّ السنّة قد تضمنت بیان کیفیة صلاة الخوف، و بها یتضح مضمون الآیة.
روی الکلینی بسند صحیح ٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ صَلَاةِ الْخَوْفِ، قَالَ يَقُومُ الْإِمَامُ وَ تَجِيءُ طَائِفَةٌ مِنْ َصْحَابِهِ فَيَقُومُونَ خَلْفَهُ وَ طَائِفَةٌ بِإِزَاءِ الْعَدُوِّ فَيُصَلِّي بِهِمُ الْإِمَامُ رَكْعَةً ثُمَّ يَقُومُ وَ يَقُومُونَ مَعَهُ فَيَمْثُلُ قَائِماً- یعنی پیغمبر میایستد تا اینها رکعت دوم خود را تمام کنند، سپس طائفه دوم به آن حضرت اقتدا میکنند و رکعت اول را اقتدا میکنند، رکعت دومی را فرادی میخوانند- وَ يُصَلُّونَ هُمُ الرَّكْعَةَ الثَّانِيَةَ ثُمَّ يُسَلِّمُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ ثُمَّ يَنْصَرِفُونَ فَيَقُومُونَ فِي مَقَامِ أَصْحَابِهِمْ وَ يَجِيءُ الْآخَرُونَ فَيَقُومُونَ خَلْفَ الْإِمَامِ فَيُصَلِّي بِهِمُ الرَّكْعَةَ الثَّانِيَةَ ثُمَّ يَجْلِسُ الْإِمَامُ فَيَقُومُونَ هُمْ فَيُصَلُّونَ رَكْعَةً أُخْرَى ثُمَّ يُسَلِّمُ عَلَيْهِمْ فَيَنْصَرِفُونَ بِتَسْلِيمَةٍ قَالَ وَ فِي الْمَغْرِبِ مِثْلُ ذَلِكَ يَقُومُ الْإِمَامُ فَتَجِيءُ طَائِفَةٌ فَيَقُومُونَ خَلْفَهُ ثُمَّ يُصَلِّي بِهِمْ رَكْعَةً ثُمَّ يَقُومُ وَ يَقُومُونَ فَيَمْثُلُ الْإِمَامُ قَائِماً وَ يُصَلُّونَ الرَّكْعَتَيْنِ وَ يَتَشَهَّدُونَ وَ يُسَلِّمُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ ثُمَّ يَنْصَرِفُونَ فَيَقُومُونَ فِي مَوْقِفِ أَصْحَابِهِمْ وَ يَجِيءُ الْآخَرُونَ فَيَقُومُونَ خَلْفَ الْإِمَامِ فَيُصَلِّي بِهِمْ رَكْعَةً يَقْرَأُ فِيهَا ثُمَّ يَجْلِسُ فَيَتَشَهَّدُ ثُمَّ يَقُومُ وَ يَقُومُونَ مَعَهُ وَ يُصَلِّي بِهِمْ رَكْعَةً أُخْرَى ثُمَّ يَجْلِسُ وَ يَقُومُونَ فَيُتِمُّونَ رَكْعَةً أُخْرَى ثُمَّ يُسَلِّمُ عَلَيْهِمْ»[3]
و ظاهر الروایة أنّ الصلاة إذا کانت ثنائیة کالظهرین و العشاء صلّی الإمام بالأولی رکعة و قام إلی الثانیة و یسکت فینوی من خلفه الإنفراد واجباً و یتمّون رکعة أخری، ثمّ یستقبلون العدوّ، و تأتی الفرقة الأخری، فیُحرِمُون و یدخلون معه فی ثانیة الإمام و هی أُولاهم، فإذا جلس الإمام للتشهد أطال، و نهض من خلفه فأتموا و جلسوا و تشهد الإمام بهم و سلّم»[4]
و هل العدوّ کان فی جانب القبلة أو فی خلافها؟ و الظاهر هو الثانی لقوله سبحانه فی الآیة: « فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ» و علی هذا فالآیة متضمنة لبیان صورة واحدة دون الصور الباقیة، و بما أنّ مهمّنا تفسیر الآیة، فلنقتصر علی هذه الصورة.
قال سبحانه خطاباً للنبی (ص) « وَإِذَا كُنْتَ» أیها الرسول « فِيهِمْ» أی بین المؤمنین، و بما أنّ الحکم لیس من خصائص النبیّ (ص) فهذا الحکم، حکم کلّ إمام فی المقام « فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ » یحتمل أرید ذکر الإقامة، أو الأذان معها، و یحتمل أیضاً أنّه أرید الصلاة جماعة « فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ» فی الصلاة یقتدون بک و یبقی الآخرون مراقبین العدوّ، یحرسون المصلّین خوفاً من اعتداء العدوّ، ثمّ إنّ هؤلاء الذین دخلوا الصلاة مع النبیّ، أمروا بأخذ أسلحتهم فی حال الصلاة، کما یقول « وَلْيأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ» أی و لا یدعوها وحدها، فیکونوا مستعدین للقتال، و احتمال أنّ الأمر بأخذ السلاح راجعة إلی الطائفة الحارسة بعید، و سیأتی فی نفس الآیه أنّ الطائفة الثانیة إذا دخلو فی الصلاة فی ثانیة الإمام، یأخذون أسلحتهم.
« فَإِذَا سَجَدُوا» أی المُصلُّون معک « فَلْيكُونُوا» أی الطائفة الحارسة « مِنْ وَرَائِكُمْ» أی من خلفکم، یقول صاحب المنار:
« و احوج ما یکون المصلّی للحراسة ساجداً لأنّه لا یری حینئذ من یهمّ به، و عبّر بالسجود عن اتمام الصلاة لأنّه آخر صلاة الطائفة الأولی، و یجب حینئذ أن یکون الباقون مستعدّین للقیام مقامهم و الصلاة مع النبیّ (ص) کما صلوا» [5]
و عندئذ تصل نوبة الطائفة الحارسة حتّی یُصلّوا مع النبیّ ص و عندئذ تحرسهم الطائفة الأولی، مثل السابقین کما یقول: «وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يصَلُّوا فَلْيصَلُّوا مَعَكَ» لأنّ الحراسة عاقتهم عن الصلاة مع النبی (ص) « وَلْيأْخُذُوا حِذْرَهُمْ» أی التیقظ و الاحتراز من المخالف (المخاوف) « وَأَسْلِحَتَهُمْ» کما فعل الأوّلون.
فإن قلت: إنّ الله سبحانه أمر الطائفة الثانیة بأمرین:
1: الأخذ بالحذر
2: أخذ الأسلحة.
بخلاف الطائفة الأولی فأمرهم بأخذ الأسلحة فقط.
قلت: إنّه سبحانه بیّن وجه الأمر بأخذ الأمرین بقوله: « وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا» أی تمنّی الکافرون « لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيمِيلُونَ عَلَيكُمْ مَيلَةً» أی حملة « وَاحِدَةً» و أنتم مشغولون بالصلاة واضعون للسلاح، و هذا هو السرّ لأمر الطائفة الثانیة بالتیقّظ و أخذ السلاح.
ثمّ إنّه سبحانه استثنی صورتین:
1: إذا أمطروا، فشقّ علیهم الحمل السلاح کما یقول: « إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ».
2: «أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى» بالجرح و غیره، ففی هاتین الحالتین لاجناح « أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ» و مع ذلک « وَخُذُوا حِذْرَكُمْ» أن کونوا متیقطین فإنّ العدوّ غیر غافل، ثمّ إنّه سبحانه تطییباً لنفوس المسلمین یقول: « إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا»
از مطالب گذشته معلوم میشود روایتی که سیوطی از ابن عباس نقل میکند درست نیست، این روایت میگوید دشمن به سمت قبله بوده، ما میگوییم این مطلب با آیه تطبیق نمیکند.
دومطلب باقی ماند، یکی اینکه صلات خوف منحصر به سفر نیست، بلکه هم در سفر است و هم در حضر، به چه دلیل منحصر به سفر نیست؟ چون اگر مخصوص سفر بود، واژه «خوف» معنی نداشت، انسان در سفر نمازش قصر است، چه خوف باشد و چه خوف نباشد، خوف معنی ندارد، پس معلوم میشود که خوف در قصر خواندن نماز مدخلیت دارد.
مطلب دیگر اینکه صلات خوف مال رکعات رباعیه است، اما ثلاثیه و ثنائیه به قوت خود باقیاند.
صلاة الخوف ثنائیة فی السفر و الحضرثمّ إنّ صلاة الخوف، صلاة مقصورة و لذلک عبّر المحقّق بلفظ ثنائیة و أراد رباعیة المقصورة.
روی الصدوق بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: « قُلْتُ لَهُ صَلَاةُ الْخَوْفِ وَ صَلَاةُ السَّفَرِ تُقْصَرَانِ جَمِيعاً قَالَ نَعَمْ وَ صَلَاةُ الْخَوْفِ أَحَقُّ أَنْ تُقْصَرَ مِنْ صَلَاةِ السَّفَرِ لِأَنَّ فِيهَا خَوْفاً»[6]
و الشاهد علی ذلک أنّه لو کان مقصورة فی السفر کان اشتراط الخوف لغواً