درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
ما نخست باید ادله این افراد را جمع بندی کنیم، آنگاه ببینیم که صاحب جواهر میچه میفرماید؟ محقق اردبیلی از سه راه پیش آمده، و به بیان بهتر سه دلیل برای مدعای خود اقامه کرده است:
دلیل اول محقق اردبیلیایشان میفرماید: یکی از مسائل شناسایی قبله، بنات النعش است و بنات النعش ستارههای نیستند که در یکجا جمع باشند، بلکه آنها متفرق و پراکندهاند، و اگر واقعاً در قبله دقت شرط بود، نباید بنات النعش وسیله شناسایی قبله قرار بگیرد، البته «جد» فقط یک ستاره است، اما بنات النعش ستارههای متعدد و متفرقاند.
دلیل دوم محقق اردبیلیدلیل دوم ایشان (محقق اردبیلی) قبور است و میفرماید وارد هر شهری که شدید، قبور آن شهر را در نظر بگیرید و قبر به طرف قبله است، یعنی بدنه قبر به سوی قبله است، چون باید روی میت به سمت قبله باشد و اتفاقاً در شهرها قبور مختلف است، یعنی به صورت دقیق نیستند، از اینکه ائمه اهل بیت (ع) ما را به قبور حواله میدهند، معلوم میشود که مسأله خیلی مسامحه بردار است.
دلیل سوم محقق اردبیلیدلیل سوم ایشان (محقق اردبیلی) محرابهاست، اتفاقاً محرابهای شهرستانها با هم مختلفند، مثلاً در تبریز یک مسجد است که دو امام جماعت دارد، یکی مستقیم نماز میخواند و دیگری 15 درجه با انحراف نماز میخواند، از اینکه محرابها وسیله شناسایی قبلهاند و محرابها هم دقیق نیستند، معلوم میشود که مسأله قبله مسامحه بردار است، پس گاهی بنات النعش را مطرح میکند و گاهی قبور مسلمین را و گاهی محرابها را.
گفتار صاحب مدارکاما مرحوم صاحب مدارک میگوید: همین که خود آیه مبارکه میفرماید: « شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» بهترین دلیل است که جانب برای ما کافی است، بعداً دلیل دیگر میآورد و میگوید در روایات داریم که:« بین المشرق و المغرب قبلة» و حال آنکه بین مشرق و مغرب 180 درجه است، مسلّماً در قبله این مقدار توسعه نیست، البته بعضی این را اول ربیع قرار دادهاند که دایره کمی تنگ تر باشد.
دلیل دیگر صاحب مدارک، اینکه قبور ائمه اهل بیت (ع) در کشور عراق دقیق نیست، یعنی اگر قبور آنان را در نظر بگیریم،دقیقاً به سمت قبله نیستند، البته این بر عهده ایشان است که در عراق بوده و قبور ائمه آنگونه که دقیقاً به سمت قبله باشد نیست،معلوم میشود که مسأله مسامحه بردار است، همه اینها گواه براین است که قبله مسامحه بردار است، بعداً میفرماید:« جد»، جد را وسیله شناسایی قبله قرار دادهاند و حال آنکه «جد» در یک نقطه به درد میخورد، نه اینکه از شرق عالم گرفته تا غرب عالم به درد بخورد.
سید بحر العلوم در اشعارش میفرماید:
فاجعله خلف المنکب فی الأیمن فی أواسط العراق مثل النجف
و کربلاء و سائر المشاهد و ما یدانیها و لم یباعد
واجعله فی شرقیه کالبصرة *** فی الأذن الیمنی ففیه النصرةو بین کتفیک برأی أعدل *** فی الجانب الغربی نحو الموصلالبته این تفاصیل در روایات ما نیست، این تفاصیل مربوط به علم هیأت است، فقط یک تفاوت در روایت داریم،
و یشهد علی ما ذکره، جعلی الجدّی علامة لمعرفة القبلة فی العراق کلّه، روی الصدوق، قَالَ: « قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع إِنِّي أَكُونُ فِي السَّفَرِ وَ لَا أَهْتَدِي إِلَى الْقِبْلَةِ بِاللَّيْلِ فَقَالَ أَ تَعْرِفُ الْكَوْكَبَ الَّذِي يُقَالُ لَهُ الْجَدْيُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ اجْعَلْهُ عَلَى يَمِينِكَ وَ إِذَا كُنْتَ فِي طَرِيقِ الْحَجِّ فَاجْعَلْهُ بَيْنَ كَتِفَيْكَ»[1] .
بنابراین، روی این قرائن، این اعاظم میفرمایند سمت کافی است، یعنی مقدار که بگویند به طرف قبله است، کفایت میکند، دلایل محقق اردبیلی را بیان کردم و هکذا دلایل صاحب مدارک را متذکر شدم و همچنین دلایل صاحب حدائق را، از مجموع آنها استفاده میشود که هیچکدام از این علائم از دقت لازم بر خوردار نیست، بلکه همه اینها مسامحه بردار است، تا اینجا کلام ا یشان تمام شد.
در واقع این شخصیتهای عظیم ( مانند: محقق اردبیلی، صاحب مدارک و صا حب حدائق )اینها خیلی انسانهای بزرگی هستند،همه اینها میگویند این علائم،علائم دقیقی نیستند ولذا دقت در قبله لازم نیست.
أقول: الشریعة الإسلامیة شریعة عالمیة حجة لمن یعیش فی الأقالیم السبعة، و من المعلوم أن کثیراً من الناس خصوصاً فی القرون السابقة کانوا غیر مُستعدِّینَ لتعیین القبلة علی وجه الدقة و ابتلائهم بها فی صلواتهم و ذبائحهم و دفن أمواتهم إلی غیر ذلک ، فإلزام من یعیش فی هذه الأقالیم البعداء من الأجهزة العلمیة لتعیین القبلة، لا ینسجم مع روح الشریعة الإسلامیة بأیّ شیء (أو بأیّ وجه) .
و ما ذکرنا من کلمات الأصحاب بدءأ من الفاضل المقداد إلی المحقق الأردبیلی إلی تلمیذه صاحب المدارک و غیرهم، کلامٌ متینٌ.
و العجب أنّ صاحب الجواهر وصف کلامهم بعد نقل تلک الوجوه – بقوله: « إلی غیر ذلک مما لَفَّقَهُ أتباع المقدس المزبور ممّا هو معلوم المخالفة لما أجمع علیه الأصحاب قدیماً و حدیثاً، قولاً و عملاً منهم و من مقلدتهم فی سائر الأعصار و الأمصار و لما هو المستفاد من الکتاب و السنة، بل الضرورة من الدین، من استقبال الکعبة للقریب و البعید الذی لا یتحقّق عرفاً إلا باستقبالهما عرفاً لا الجهة العرفیة المبنیة علی التسامح و عدم الاستقبال حقیقة»[2]
و قال فی موضع آخر: « و قد خفی فی هذا العصر المراد بالجهة حتّی أنه اتّجه مُتَفَقِّتُهُ للجهل بها إلی ما أحدثه الأردبیلی و تبعه علیه بعض الناس ممّا هو مخالف لإجماع الأصحاب بقسمیه»[3] .
«صاحب جواهر» مسأله را سه مرحلهای قرار میدهد و میفرماید اگر انسانهای باشند بدون اینکه علم هیأت را بخوانند و بدون اینکه مدرسه رفته باشند، با یک زکاوت خوبی میتوانند کعبه را تشخیص بدهند، اگر یک چنین انسانهای داشته باشیم، حتماً برای آنان استقبال عین الکعبه لازم است.
اما اگر یک جمعیتی باشند که دارای چنین زکاوتی نیستند، آنها باید عمل به ظن میکنند (مراد از «التحری» در کلام ایشان ظن است).
اما اگر ظن حاصل نشد،باید به چهار طرف نماز بخوانند، ایشان مسأله را سه جهتی کرده ،« لو حصل العلم بالجهة التی فیه الکعبة، فهو المتعین، و إن یحصل فالتحری بالظن» ظن به طرف پیدا کنند کافی است، و اگر این هم نشد،باید به چهار جهت نماز بخواند، حاصل فرمایش ایشان این است.
لا شک بر اینکه فرمایش ایشان مطابق احتیاط است، اما آیا این مطابق احتیاط قابل عمل هم است یا نه؟ نماز یک روز و دو روز نیست، نماز هر روز و پنج نوبت، خیلی ها هستند نه اولی هستند و نه دومی و باید همیشه به چهار طرف نماز بخوانند، لابد ایشان میفرماید غالباً این دو مرحله است یا علم است یا ظن، یعنی کمتر جایی است که در آنجا نه علم باشد و نه ظن.
نظریة صاحب الجواهرثمّ إنّ صاحب الجواهر أصرّ علی نظریته من استقبال الکعبة و حاصل کلامه یأتی فی ما یلی:
«لمّا کان استعداد الناس و فطانتهم مختلفة أشدّ الاختلاف حتّی أنّ منهم من یصل إلی کثیر من نتائج العلوم المدوّنة من غیر حاجة إلی أهلها و مقدماتها، و منهم من لیس له إلّا قابلیة التقلید ناط الشارع هنا التکلیف بالعلم مع التمکن منه بلا عسر و لا حرج، کما یتیسّر لکثیر من أفراد الناس الممارسین المتنبهین من أهل البادیة و القری، بل لعلّ ذلک فی الأولین أکثر، و مع عدم تمکن فالتحری (أی العمل بالظن) و مع عدمهما (عدم علم و ظن) فالأربع جهات، فلا عسر و لا حرج فی ذلک علی عامّة المکلّفین، إذ لم یُکَلِّفُهُم بمعرفة قواعد علم الهیئة الذی هو دقیق المقدمات، و لا یعرفه إلّا أوحدی الناس، بل إنّما أمر بالعلم بحصول الاستقبال للمتمکن کما هو القاعدة فی کلّ موضوع، و بالظن لغیره، و بالعلم الإجمالی لفاقدهما، فمن کان حسن الفطنة یتمکن من حصول العلم بسبب معرفته فی علم الهیئة أو بغیر ذلک وجب علیه، و إلّا أخذ بالأخری فالأخری علی حسب استعداده أیضاً، و ما یتیسّر له من أسباب الظن إلی أن یصل إلی التقلید و أدون»[4]
مختار استاد سبحانیالبته ما تا حدی با صاحب جواهر موافق هستیم و آن اینکه اگر انسان در کعبه و مکه است و در مسجد الحرام است، حق ندارد که از کعبه منحرف بشود، حتماً باید به کعبه نماز بخواند، اگر خارج مسجد است، واقعاً میتواند کعبه را تشخیص بدهد، جهت معنی ندارد، سابقاً که ما مکه میرفتیم، پیدا کردن کعبه در خانههای مکه یکی از مشکلات بود، چون خانهها دور کعبه ساخته شده بودند ، پیدا کردن کعبه مشکل بود، اما الآن یک علمی را به ارتفاع خیلی بالا نصب کردهاند به گونهای که از همه جای مکه این علم مشخص است، اگر واقعاً استقبال عین کعبه ممکن است، مثل اینکه الآن در مکه است یا در خارج مکه است، اگر ممکن است، باید در عین کعبه نماز بخواند و اگر ممکن نیست، همان جهت برای ما کافی است، اینکه ایشان میفرماید عمل به ظن کند، ظن حجت نیست، باید ما دلیل بر این ظنون پیدا کنیم مگر اینکه بگوییم:« الأقرب فالأقرب».
بنابراین، اگر استقبال عین کعبه امکان دارد، مانند کسانی که در مکه و بیرون مکه هستند و اگر در خارج مکه هستند و سائل و ابزار باری شناخت کعبه دارند که چه بهتر، و الا اگر متمکن ازاین آلات باشند، تحری (یعنی عمل به ظن) که ایشان میفرماید دلیل میخواهد، بعداً میفرماید به چهار طرف نماز بخواند، به چهار طرف نماز خواندن مسلماً حرج است چون یک روز و دو روز نیست، کسانی که در عشائر دور از تمدن زندگی میکنند،آنها چه رقم به چهار طرف نماز بخوانند، یک طرف نماز خواندن برای شان مشکل است، تا چه رسد به اینکه بگوییم به چهار طرف نماز بخوانند.
بنابراین، ما دو مرحلهای شدیم، صاحب جواهر سه مرحلهای است و ما دو مرحلهای،« لو أمکن إستقبال نفس الکعبة، فنعم المطلوب»، اما اگر این عمل ممکن نیست، به سمت کعبه هم کافی است.
بقی هنا کلیمة: صاحب جواهر که میفرماید:« عین الکعبه» در این صفوف طویل چه میگوید، کعبه حد اکثرش دوازده متر است، گاهی صف یک کیلو متر است، چه رقم بر عین کعبه نماز بخوانند، صفوف طویله را چه رقم حل کردهاند؟
لمعه و هکذا صاحب جواهر ظاهراً یک اشاره به این سوال دارند، گاهی میگویند زمین کروی است، منتها ما خیال میکنیم که مستطیل است و حال آنکه در واقع کروی است، گاهی از این راه پیش میآیند.
ولی من یک راه دیگر به نظرم میرسد و آن اینکه: استقبال جسم از راه دور اوسع است از استقبال جسم از راه نزدیک، مثلاً من یک موقع میخواهم با این ستون مقابله کنم، مسلّماً خیلی زاویهاش دقیق است، یک موقع میخواهم با ماه استقبال کنم، معلوم میشود که استقبال جسم و عین از راه دور اوسع است از راه نزدیک، این جواب بهتر است، اما اینکه بگوییم زمین در ظاهر مستطیل است،اما در واقع کروی است، این دقیقه است و خیلی از مردم نمیفهمند.